درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۲۳)

“خوشحالم که در این باشگاهم. افتخار می‌کنم که در کنار بازیکنان سطح جهانی مانند کریستیانو رونالدو و کریم بنزما بازی می‌کنم. البته مجبور بوده‌ام که سخت تلاش کنم. برای من بازی در این تیم لذت‌بخش است و به نظرم این را در میدان می‌توانید ببینید. اما مهم‌ترین نکته این است که مربی اعتمادش به من را بازگو می‌کند. این کار را بسیار آسان‌تر می‌سازد.” (مسعوت اوزیل در مورد مورینیو؛ این‌جا)

پارسال یک تجربه‌ی تلخ با مدیری داشتم که بدون این‌که به من بگوید، از من ناراضی بود (و خوب اشتباه هم می‌کرد؛ اما قبول نکرد و دست آخر، هر دو به این نتیجه رسیدیم که با هم کار نکنیم بهتر است.) از آن طرف با مدیرانی هم کار کرده‌ام که راضی بوده‌اند و به هر دلیلی رضایت‌شان را بیان نکرده‌اند.

درس این شماره این است: هر نظری ـ مثبت یا منفی ـ در مورد زیردستان‌تان دارید به آن‌ها بگویید. به‌ویژه وقتی این نظر، مثبت و به معنی اعتماد به آن‌ها است.

دوست داشتم!
۰

“خوشحالم که در این باشگاهم. افتخار می‌کنم که در کنار بازیکنان سطح جهانی مانند کریستیانو رونالدو و کریم بنزما بازی می‌کنم. البته مجبور بوده‌ام که سخت تلاش کنم. برای من بازی در این تیم لذت‌بخش است و به نظرم این را در میدان می‌توانید ببینید. اما مهم‌ترین نکته این است که مربی اعتمادش به من را بازگو می‌کند. این کار

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۲۲)

چند سالی است که جذابیت‌های داخل زمین و حواشی اطراف فوتبال، باعث علاقه‌مندی و حضور ثروت‌مندان در فوتبال شده است. اگر روزی رومن آبراموویچ با خرید تیم چلسی به‌یکباره تمامی فوتبال جزیره را در شوکی بزرگ فرو برد، امروز حضور خانواده‌های ثروت‌مند عربستانی و اماراتی و … در فوتبال اروپا تعجبی را برنمی‌انگیزد. در همین ایران خودمان تیمی مثل استیل آذین، مثلا نمادی است از حضور بخش خصوصی در فوتبال!

این حضرات ثروت‌مند، از آن‌جایی که اغلب تنها از حواشی فوتبال سر در می‌آورند، معمولا فکر می‌کنند که فوتبال تشکیل شده است از تعدادی ستاره که در زمین دنبال توپ می‌دوند. بنابراین با حرص تمام به‌دنبال جمع کردن ستاره‌های گران‌قیمت و آن‌چنانی می‌روند و وقتی نتیجه‌ نگرفتند هم تمامی کاسه کوزه‌ها را بر سر مربی بخت برگشته‌ی تیم‌شان خراب می‌کنند و دوباره روز از نو، روزی از نو!

به چند مثال توجه کنید:

  1. فلورنتینو پرز در ابتدای راه ساختن پروژه‌ی کهکشانی‌های یک، کلود ماکه‌له‌له را به این بهانه که شیک بازی نمی‌کند فروخت! و خوب، همه یادشان هست که بعد از چندین سال ناموفق، وقتی مجبور شد از رئال برود خودش اعتراف کرد که بزرگ‌ترین اشتباه‌اش فروختن ماکه‌له‌له بود: رئال مادرید دیگر هیچ هافبک دفاعی نداشت!
  2. منچستر سیتی چند سالی است به لطف سرمایه‌های شیخ منصور و دار و دسته (!) دارد خریدهای آن‌چنانی می‌کند. نتیجه؟ حذف از جام یوفا در برابر دینامو کیفی که یک دهم من سیتی هم پول و سرمایه و ستاره ندارد!
  3. استیل آذینِ امسال هم که دیگر اظهر من الشمس است!

چه اتفاقی در این تیم‌ها می‌افتد؟ چه درسی می‌توانیم از این وضعیت بگیریم؟ به نظرم یک نکته‌ی مهم در این تیم‌ها نادیده گرفته می‌شود که خیلی وقت‌ها سازمان‌ها و تیم‌های درون آن‌ها (مثلا تیم‌های پروژه) آن را نادیده می‌گیرند: اگر همه‌ی اعضای یک تیم ستاره باشند (یا بدتر، توهم خود ـ ستاره‌بینی داشته باشند!) گروهی از کارها روی زمین می‌مانند که ممکن است در ظاهر به چشم نیایند؛ اما اتفاقا انجام نشدن همین کارها است که باعث شکست تیم می‌شود. مثال: رئال مادریدِ بدون ماکه‌له‌له در قیاس با رئال مادرید مورینیو که چهار تا هافبک دفاعی قلدر دارد! یا استیل آذینِ این فصل که با یک دفاع میانی به نام کاظم برجلو فصل را آغاز کرد و با مصدومیت او، علی کریمی را در دفاع وسط به‌کار گرفت!

ترکیب آدم‌های معمولی با ستاره‌ها باعث می‌شود که هم تیم به موفقیت برسد و هم آن آدم‌های معمولی رشد کنند و در حد خودشان ستاره شوند. چیزی که در بارسلونای این سال‌ها می‌بینیم و قبل‌تر درباره‌اش در سبک ره‌بری در بارسلونا نوشته‌ام.

دوست داشتم!
۰

چند سالی است که جذابیت‌های داخل زمین و حواشی اطراف فوتبال، باعث علاقه‌مندی و حضور ثروت‌مندان در فوتبال شده است. اگر روزی رومن آبراموویچ با خرید تیم چلسی به‌یکباره تمامی فوتبال جزیره را در شوکی بزرگ فرو برد، امروز حضور خانواده‌های ثروت‌مند عربستانی و اماراتی و … در فوتبال اروپا تعجبی را برنمی‌انگیزد. در همین ایران خودمان تیمی مثل استیل

کارگاه امیر مهرانی و چند نکته در حاشیه‌ی این روزها

۱- جمعه به‌ دعوت امیر مهرانی عزیز در کارگاه شناخت توانایی‌ها و نقاط قوت شرکت کردم. خوش حال‌ام که بالاخره امیر را بعد از مدت‌ها که قرار بود هم‌دیگر را ببینیم و نمی‌شد، دیدم و یک روز خوب را با هم گذراندیم. کارگاه امیر (فارغ از بحث دوستی‌مان!) جذاب و کاملا مفید بود. من فقط توصیه می‌کنم که در دفعات بعدی برگزاری این کارگاه، حتما در آن شرکت کنید و به یک نکته‌ی مهم که در این کارگاه یاد گرفتم هم اشاره می‌کنم: “خیلی وقت‌ها ما فکر می‌کنیم که کاری را درست انجام نمی‌دهیم، چون دانش و اطلاعات کافی در مورد روش درست انجام آن کار نداریم. اما واقعیت این است که در اغلب موارد، مشکل نداشتن اطلاعات نیست: ما استعدادی در آن کار نداریم!

۲- دوستان و بزرگ‌واران دیگری را هم در این کارگاه زیارت کردم؛ از جمله چند نفر از خوانندگان عزیز گزاره‌ها که کامنت‌های خوبی هم در مورد این‌جا به من دادند. سعی می‌کنم نکاتی که دوستان فرمودند را رعایت کنم و مجددا این‌جا ازشان تشکر می‌کنم. همین طور تشکر ویژه‌ای دارم از خانم مفاخری و آقای شاکری مدیران مجموعه‌ی مدیران ایران بابت زحمات‌شان در برگزاری این کارگاه.

۳- دیشب فینال لیگ قهرمانان اروپا برگزار شد و بارسای شگفت‌انگیز ما در زیباترین فینال لیگ قهرمانانی که من یادم می‌آید، منچستر یونایتدِ سر الکس ـ افسانه‌ی فوتبالی من ـ را نابود کرد و قهرمان شد. مبارکا باشد … اما دو نکته در این بین برای من خیلی جالب بود: یکی این‌که این‌جا در مورد تیم رؤیایی بارسای یوهان کرویف که اولین بار قهرمان اروپا شد خواندم که چرا این‌قدر در تاریخ بارسا این تیم مهم است. نویسنده برگشته بود به زمانی که کرویف هنوز بازی‌کن بود و به خوزه نونس رئیس وقت بارسا توصیه کرده بود کمپ لاماسیا را برای پرورش جوانان کاتالونیا تأسیس کند. این استراتژی، در طول سال‌های بعد در بارسا اجرا شد و این‌طوری ستاره‌های تیم رؤیایی بارسای کرویف مثل خود پپ گواردیولا از دل این سیستم درآمدند. در این مقاله‌ی جالب جایی نقل قولی از مایکل لادروپ یکی از ستارگان تیم رؤیایی بارسا نکته‌ی جالبی گفته: “قهرمانی سال ۹۲ نقطه‌ی اوج موفقیت سیستم پایه‌گذاری شده در بارسا و سبک هلندی توتال فوتبال این تیم بود. این قهرمانی باعث تغییر همیشگی تاریخ یک باشگاه برای همیشه شد: بارسا دیگر یک قدرت برتر اروپایی محسوب می‌شد.” و امروز، این بارسای شگفت‌انگیز هم نشانه‌ی دیگری است از این‌که انتخاب درست استراتژی و از آن مهم‌تر اجرای آن چه نقشی در موفقیت سازمان دارد. در کنار آن، من همیشه در نوشته‌های‌‌ام بر جذابیت پنهان داشتن توان گذاشتن تأثیری بزرگ و متفاوت تأکید می‌کنم. این هم مثالی دیگر از این‌که این‌طوری، نه تنها خودتان لذت‌اش را می‌برید؛ بلکه در تاریخ هم ماندگار می‌شوید!

۴- و نکته‌ی دوم: تصویر بازوبند کاپیتانی بر بازوی اریک آبیدال و بالا بردن جام قهرمانی لیگ قهرمانان، تصویری بسیار شگفت‌انگیز و فراموش‌نشدنی است. اریک آبیدال نماد بزرگی برای تلاش برای شکست دادن شکست‌ها و دست‌یابی به موفقیت است. مبارزه‌ی او با آن تومور کبدی و موفقیت‌اش در بازگشتن به زندگی عادی بعد از یک مشکل بسیار بزرگ، واقعا ستودنی است. اما من کلاه را به احترام تیمی بزرگ از سر بر می‌دارم که باز هم درس بزرگ دیگری را در زندگی به ما داد: “یکی از مهم‌ترین وظایف اعضای هر تیم، کمک کردن به هم‌دیگر برای غلبه بر بحران‌های زندگی شخصی است.

دوست داشتم!
۳

۱- جمعه به‌ دعوت امیر مهرانی عزیز در کارگاه شناخت توانایی‌ها و نقاط قوت شرکت کردم. خوش حال‌ام که بالاخره امیر را بعد از مدت‌ها که قرار بود هم‌دیگر را ببینیم و نمی‌شد، دیدم و یک روز خوب را با هم گذراندیم. کارگاه امیر (فارغ از بحث دوستی‌مان!) جذاب و کاملا مفید بود. من فقط توصیه می‌کنم که در دفعات بعدی

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۲۱)

سؤال: چه معیارهایی سبب پیشرفت مجید جلالی در حیطه مربیگری شده است؟

**مجید جلالی: سه شاخصه برای من اهمیت داشته و دارد که این شاخص ها عبارتند از: ۱- تحمل و حل ابهامات؛ ۲- تولیدات فنی؛ ۳- پشتکار و ممارست.” (این‌جا)

برای پیش‌رفت حرفه‌ای باید:

  1. صبر و شکیبایی داشته باشید و بر مشکلات غلبه کنید.
  2. خودتان را از نظر فنی و مهارتی هم‌واره به روز نگه‌دارید و توسعه دهید.
  3. پشتکار و ثبات داشته باشید.

این سه شاخص، به‌ویژه باید مورد توجه جوانان تازه‌کار قرار بگیرند.

دوست داشتم!
۰

“سؤال: چه معیارهایی سبب پیشرفت مجید جلالی در حیطه مربیگری شده است؟ **مجید جلالی: سه شاخصه برای من اهمیت داشته و دارد که این شاخص ها عبارتند از: ۱- تحمل و حل ابهامات؛ ۲- تولیدات فنی؛ ۳- پشتکار و ممارست.” (این‌جا) برای پیش‌رفت حرفه‌ای باید: صبر و شکیبایی داشته باشید و بر مشکلات غلبه کنید. خودتان را از نظر فنی

آن یک گل لعنتی …

۱- سال ۱۳۷۶: پرسپولیس به‌دلیل حضور نیمی از بازی‌کنان‌اش در اردوی تیم ملی فوتبال و عقب افتادن بازی‌های‌اش از لیگ کنار کشید. استقلال با بازی‌کنانی کاملا معمولی و بازی‌هایی بی‌نظیر قهرمان لیگ شد. هیچ وقت برد ۵-۱ فولاد را یادم نمی‌رود که باعث شد من تصمیم بگیرم استقلالی بشوم.

۲- همان سال ۱۳۷۶: بازی استقلال ـ پلیس عراق در تهران با حضور ۱۲۰ هزار تماشاگر و برد دو بر صفر استقلال. بازی برگشت را هم استقلال یک یک مساوی کرد. یادتان باشد از دقیقه‌ی ۷۵ که علی چینی مصدوم شد، استقلال به‌دلیل انجام سه تعویض‌اش ده نفره بازی کرد و اتفاقا گل مساوی را هم در دقایق پایانی علی موسوی زد.

۳- باز هم همان سال ۱۳۷۶ و مرحله‌ی گروهی جام باشگاه‌های آسیا: استقلال با برد الهلال خیلی چیزها را ثابت کرد. تیمی که ستاره‌های‌اش محمد مؤمنی و فرهاد مجیدی ۲۰ ساله بودند. استقلال بازی آخر را عمدا باخت تا دوم شود و در نیمه نهایی مقابل دالیان چین بازی کند. حجازی می‌خواست انتقام شکست ۴-۱ سال قبل پرسپولیس را از این تیم بگیرد.

۴- اردیبهشت ۱۳۷۷؛ مرحله‌ی نیمه نهایی: رسانه‌ی ملی (!) به بهانه‌ی محرم بازی را پخش نکرد. استقلال ۳-۱ پیش افتاد و بعد با افتضاح پرویز برومند بازی مساوی شد. در وقت اضافه علی موسوی گل طلایی استقلال را زد: ما حالا در فینال بودیم!

۵- یک جمعه‌ی داغ اردیبهشتی: استقلال ۹۰ دقیقه حمله کرد و هر کاری کرد الا گل زدن. سیروس دین‌محمدی یک گل بی‌نظیر زد؛ اما این تک گل کم بود: قبل‌اش جوبیلو ایواتا روی دو کرنر، دو گل زده بود. حسرت همیشگی ما در تمام این سال‌ها، باختن فینال آسیا به دلیل ضعف دروازه‌بانی‌مان بوده است؛ آن هم وقتی روی نیمکت ما ـ به گواهی واقعیت و نه نفوذ تمام نشدنی عرب‌ها در AFC ـ دروازه‌بان قرن آسیا نشسته بود …

۶- ناصر حجازی یک هفته بعدتر از آن فینال از استقلال رفت. یک بار دیگر هم به استقلال برگشت؛ اما در تمامی این سال‌ها دوست‌داشتنی‌ترین تصویر فوتبالی حک شده در ذهن من، همان بازی بی‌نظیر استقلال در فینال جام باشگاه‌های‌ آسیاست و گریه‌های بعد از شکست در آن بازی.

۷- و حالا باز هم شنیدن این فعل لعنتی “درگذشت.” درگذشت و رفتن و بازنگشتن و بغض‌های ناتمام. اما … دلم خوش است که ناصر حجازی در این روزهای آخر هم با تلاش‌اش و عشق‌اش برای زندگی و با صداقت و صراحت‌ تمام نشدنی‌اش، راز ماندگار شدن در دل مردم را نشان داد: دوست داشتن زندگی، همیشه خود بودن و پاره کردن پرده‌ی ریا و تزویر، لذت بردن از زندگی با وجود تمامی سختی‌ها و عشق بی‌ریا به کمک به دیگران

در تمامی این سال‌ها حسرت آن یک گل لعنتی فینال جام باشگاه‌های آسیا ته دل ما سنگینی کرده. امیدوارم خود ناصر حجازی بدون این حسرت دنیا را ترک کرده باشد.

روح بزرگ‌اش شاد. یاد آبی‌دلی‌اش هم در دل ما دوست‌داران‌اش تا هستیم زنده است.

دوست داشتم!
۷

۱- سال ۱۳۷۶: پرسپولیس به‌دلیل حضور نیمی از بازی‌کنان‌اش در اردوی تیم ملی فوتبال و عقب افتادن بازی‌های‌اش از لیگ کنار کشید. استقلال با بازی‌کنانی کاملا معمولی و بازی‌هایی بی‌نظیر قهرمان لیگ شد. هیچ وقت برد ۵-۱ فولاد را یادم نمی‌رود که باعث شد من تصمیم بگیرم استقلالی بشوم. ۲- همان سال ۱۳۷۶: بازی استقلال ـ پلیس عراق در تهران

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۲۰)

“کاری که همیشه می‌خواسته‌ام انجام دهم بازی برای یونایتد است و خوش‌اقبال بوده‌ام که این کار را ۲۰ سال است انجام می‌دهم. عالی است که بدانم هنوز به موفقیت تیم کمک می‌کنم و حس می‌کنم داخل و خارج از میدان کارهای زیادی می‌توانم انجام دهم.” (رایان گیگز؛ این‌جا)

رایان گیگز اسطوره‌ی زنده‌ی (!) باشگاه منچستر یونایتد، غیر از حضور خودش در سطح اول فوتبال دنیا در سن ۳۷ سالگی که نشان‌دهنده‌ی اهمیت ثبات داشتن در زندگی شغلی است، درس دیگری را هم به مدیران و ره‌بران سازمان‌ها می‌دهد: مهم است که فرد بداند در موفقیت سازمان یا تیمی که عضو آن است تأثیرگذار است و هنوز کارهای زیادی باقی مانده که باید انجام‌شان بدهد! این برعهده‌ی شماست که این احساس را در فرد ایجاد کنید.

دوست داشتم!
۰

“کاری که همیشه می‌خواسته‌ام انجام دهم بازی برای یونایتد است و خوش‌اقبال بوده‌ام که این کار را ۲۰ سال است انجام می‌دهم. عالی است که بدانم هنوز به موفقیت تیم کمک می‌کنم و حس می‌کنم داخل و خارج از میدان کارهای زیادی می‌توانم انجام دهم.” (رایان گیگز؛ این‌جا) رایان گیگز اسطوره‌ی زنده‌ی (!) باشگاه منچستر یونایتد، غیر از حضور خودش در

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۸)

“من تیمی را مقابل لوانته به زمین فرستادم که حس کردم برای کسب نتیجه‌ی پیروزی کافی است.” (خوزه مورینیو؛ این‌جا)

تعریف مدیریت اقتضایی از زبان آقای خاص! یک مدیر باید بسته به موقعیت، تصمیم بگیرد.

دوست داشتم!
۰

“من تیمی را مقابل لوانته به زمین فرستادم که حس کردم برای کسب نتیجه‌ی پیروزی کافی است.” (خوزه مورینیو؛ این‌جا) تعریف مدیریت اقتضایی از زبان آقای خاص! یک مدیر باید بسته به موقعیت، تصمیم بگیرد. دوست داشتم!۰

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۷)

اگر همیشه فکر کنی که همه چیز را بلدی، هیچ وقت موفق نخواهی شد. همیشه باید بهتر شد و این کاری است که من در تلاش هستم که انجام دهم . من کارهایی که در ۱۸-۱۹ سالگی می‌کردم ،‌هنوز می‌کنم. اما همیشه در حال تکمیل شدن و یادگیری چیزهای بیش‌تر هستم . حالا پخته‌تر شده ام . تجربیات به تو انسجام می‌دهند و به تو کمک می‌کنند که در زمین راحت‌تر باشی . بازی به بازی سعی می‌کنم که بیش‌تر در خدمت تیم باشم.” (از گفتگوی آ اس با کریس رونالدو؛ این‌جا)

قبلا دیدیم که به عقیده‌ی فرناندو تورس به‌تر شدن یعنی کم‌تر اشتباه کردن. اما حرف کریس رونالدو هم در این زمینه بسیار جالب است: به‌تر شدن یعنی انجام کارهای جدید در کنار انجام همان کارهای قدیم!

این روزها جنجال‌های ال‌کلاسیکوی شماره‌ی سه و اعتراض‌های آقای خاص به دست‌های پشت‌پرده، هم‌خوانی جالبی با صحبت‌های به‌ترین بازی‌کن تیم رئال دارد: کاش آقای خاص یاد بگیرد که فوتبال در ذات اصلی‌اش، چیزی است جز نتیجه‌گرایی و کاپ قهرمانی و خشونت و سیستم‌های دفاعی.

پ.ن. به دلیل خواب‌آلودگی شدید من، پست لینک‌های هفته فردا صبح.

دوست داشتم!
۰

“اگر همیشه فکر کنی که همه چیز را بلدی، هیچ وقت موفق نخواهی شد. همیشه باید بهتر شد و این کاری است که من در تلاش هستم که انجام دهم . من کارهایی که در ۱۸-۱۹ سالگی می‌کردم ،‌هنوز می‌کنم. اما همیشه در حال تکمیل شدن و یادگیری چیزهای بیش‌تر هستم . حالا پخته‌تر شده ام . تجربیات به تو

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۶)

“آخر و عاقبتی مشابه با پیگرینی؟ (مربی فصل قبل رئال) اتفاق مشابهی رخ نخواهد داد. می‌دانید چرا؟ چون اگر سران رئال مرا اخراج کنند، من مربی مالاگا نخواهم شد و به تیم بزرگی در انگلیس یا ایتالیا می‌روم و نه مالاگا.” (از گفتگو با خوزه مورینیو؛ این‌جا)

به مناسبت پیروزی تاریخی رئال در کسب تساوی با بارسای گواردیولا (تازه آن هم در ورزش‌گاه سانتیاگو برنابو)، دو درس جذاب از آقای خاص تقدیم به مهدی عامری عزیز:

  1. پرسنال برندینگ را جدی بگیرید! این‌که مورینیو این حرف را می‌زند به این دلیل است که خود را به‌عنوان یک مربی همیشه برنده به جهان فوتبال ثابت کرده است.
  2. همیشه در کنار حفظ موقعیت کنونی، برای اوضاع بحرانی یک نقشه‌ی B داشته باشید. فرقی هم نمی‌کند مدیر باشید یا کارشناس و کارمند. و همین طور فرقی نمی‌کند که موضوع مربوط به تصمیم‌گیری در سطح شرکت و سازمان و واحد و تیم‌تان باشد یا زندگی شخصی یا کاری خودتان. نقشه‌ی B را فراموش نکنید لطفا!

پ.ن. مقاله‌ی هفته، حتما فردا.

دوست داشتم!
۰

“آخر و عاقبتی مشابه با پیگرینی؟ (مربی فصل قبل رئال) اتفاق مشابهی رخ نخواهد داد. می‌دانید چرا؟ چون اگر سران رئال مرا اخراج کنند، من مربی مالاگا نخواهم شد و به تیم بزرگی در انگلیس یا ایتالیا می‌روم و نه مالاگا.” (از گفتگو با خوزه مورینیو؛ این‌جا) به مناسبت پیروزی تاریخی رئال در کسب تساوی با بارسای گواردیولا (تازه آن

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۵)

“خود تورس بهتر شده است؟ فکر نمی‌کنم. موضوع این است که فکر نمی‌کنم که تورس بتواند بهتر شود. ایبراهیموویچ هم بهتر نشده. او همان بازیکن سابق است و در بود یا نبود اتوئو یک جور بازی می‌کند. می‌توانی تغییراتی داشته باشی و از اشتباهات‌ات بکاهی؛ ولی چطور می‌توانی بهتر شوی؟” (گفتگوی روزنامه‌ی مارکا با فرناندو تورس؛ این‌جا)

درس این شماره این است: حتما لازم نیست برای واقعا به‌تر شدن تلاش کنید. همین که بتوانید تعداد اشتباهات‌‌تان را کاهش دهید یعنی به‌تر شدن!

 

دوست داشتم!
۰

“خود تورس بهتر شده است؟ فکر نمی‌کنم. موضوع این است که فکر نمی‌کنم که تورس بتواند بهتر شود. ایبراهیموویچ هم بهتر نشده. او همان بازیکن سابق است و در بود یا نبود اتوئو یک جور بازی می‌کند. می‌توانی تغییراتی داشته باشی و از اشتباهات‌ات بکاهی؛ ولی چطور می‌توانی بهتر شوی؟” (گفتگوی روزنامه‌ی مارکا با فرناندو تورس؛ این‌جا) درس این شماره