“بهنظرم بازیکنان در زمان آنچلوتی به حرفهایش گوش میدادند اما حرفهای بنیتز را جدی نمیگیرند. فلورنتیو خیلی ریسک کرد که مردی را اخراج کرد که قلب رختکن را فتح کرده بود. سخت است که در سطح حرفهای بازیکنان اینگونه مربیشان را دوست داشته باشند. زمانی که این اتفاقات رخ بدهد، بازیکنان در یک جهت حرکت میکنند و میتوان رویشان نام تیم را گذاشت. بنیتز سخت تلاش میکند تا به این سطح برسد. اما مأموریتی که آنچلوتی بهسادگی در آن موفق شد برای بنیتز مشکل بوده است چرا که حال و هوای صحبت هایش سرد است.” (خورخه والدانو؛ اینجا)
آنچلوتی به بزرگترین حسرت یک دههی اخیر هواداران رئال مادرید پایان داد و “لادسیما” را برایشان به ارمغان آورد. کارلتو در تمامی تیمهایی که مربیگری کرده جام گرفته است. کارلتو در هیچ تیم متوسطی مربیگری نکرده و همیشه گزینهی اول تیمهای بزرگ و برنامهای بلندمدت آنها است. میتوان فهرست ویژگیها و شاهکارهای استاد را در دوران مربیگریش همینگونه ادامه داد. در مقابل، بنیتس جز آن قهرمانی هیجانانگیز لیگ قهرمانان با لیورپول با پیروزی برابر همین کارلتو، سالها است افتخار قابل ملاحظهای بهدست نیاورده و میراثی که برای تیمهایش گذاشته، تیمی در هم شکسته است که حداقل به یک فصل برای بازیابی نیاز دارد! (لیورپول و ناپولی را بهیاد بیاورید!) رافا گزینهای کاملا کوتاهمدت است (بهترین مثالش: جایگزینی رافا بهعنوان مربی موقت چلسی بهجای روبرتو دیمتئوی فاتح لیگ قهرمانان!)
میبینید؟ در مورد سبک مربیگری این دو مربی سخن نمیگوییم؛ بلکه دربارهی سبک مدیریتی و رفتاری و بهعبارت بهتر، سبک رهبری آنها حرف میزنیم. نکتهی جالب اینجا است که هر دو مربی از آن مربیانی هستند که به فوتبال دفاع ـ ضدحمله شهرهاند. اما فوتبال هنرمندانهی تیمهای کارلتو کجا و فوتبال تخریبی بنیتس کجا.
اما چه چیزی کارلتو و بنیتس را واقعا از هم متمایز میکند؟ هر دو مربی سابقهی هدایت چلسی و رئال را دارند و میشود تیمهایشان را با هم مقایسه کرد. بهنظرم جملهی والدانو ـ مدیر پرسابقه و مربی و بازیکن قدیمی رئال ـ در مورد این دو، پاسخ همین سؤال است: کارلتو فاتح قلبها است و بنیتس ناامیدانه تلاش میکند تا ذهنهای بازیکنان را بهدست بیاورد! این مقایسه یادآور نوع مدیریت ما در سازمانهایمان هم هست: آنجا که تلاش میکنیم بهجای اینکه بستر را برای کنشهای هدفمند و با اشتیاق آدمها فراهم کنیم؛ بهدنبال بهبند کشیدن ذهن آنها برای محدود ساختن خودشان در چارچوب قواعد سازمانی هستیم!
تفاوت، نهفقط در میدان فوتبال که در میدان عملکردهای سازمانی کاملا مشخص است.