در جلسهای با یک مشتری مهم سازمانتان دارید صحبت میکنید. رئیستان هم آن طرف میز نشسته و دارد چپ چپ نگاهتان میکند. چه در ذهن شما میگذرد؟
“از دست مشتری عصبانی شده؛ کار خودت رو بکن.”
“ای وای الان داره دندونهاش رو بهم فشار میده.”
“اوه اوه. نه مثل اینکه از ایدهی من خوشش نیومد.”
“من دارم گند میزنم. منظورش اینه.”
“دیگه حتا نگاهم هم نمیکنه.”
“بدبخت شدم. همین امروز اخراجم.”
“نه تنها کارم را از دست دادم؛ بلکه یک بازندهی واقعی هم هستم.”
“من یک آدم بهدرد نخورِ ناامیدم که لیاقت زندگی کردن را هم ندارم!”
این موقعیت و این سقوط گام به گام وضعیت روحی برایتان آشنا نیست؟ خیلی وقتها ما در محیط کارمان با چنین وضعیتی مواجه میشویم؛ زمانی که اوضاع آن طوری که باید پیش نمیرود و آدم احساس میکند که کارش را بلد نیست، همهاش دارد اشتباه میکند، دیگر به تهِ خط رسیده، ادامه دادن برایاش ممکن نیست و … باید رفت! در چنین شرایطی چه کار باید بکنیم؟ محل کارمان را ترک کنیم، خودمان را سرزنش کنیم یا …
هیچ کدام. خانم جوانا بارش نویسندهی همکار کتاب “زنان فوقالعاده چگونه مدیریت میکنند؟” یک روش ۵ مرحلهای را برای نجات دادن خود از این وضعیت دشوار پیشنهاد کرده است:
- معنایابی: در کارتان معنا پیدا کنید و کاملا شور و اشتیاق شخصیتان را دنبال کنید. تنها راه حفظ اشتیاقتان، خوشبینی است. به خودتان بگویید که این، نه آخر راه است و نه آخر دنیا. “به خودتان بگویید: این که چیزی نیست. من میتونم باهاش مواجه بشم و ازش رد بشم.” خوشبینی همراه با معنایابی در کارتان، میتواند اثر معجزهآسایی داشته باشد.
- برانگیختن: مطالعات متعددی نشان دادهاند که برانگیختن کارکنان سازمان به بالا رفتن بهرهوری و نوآوری و ایدههای بهتر میانجامد. خانم بارش چنین پیشنهادی را برای زندگی کاری شما هم دارد: وقتی اوضاع بهم میریزد و وقتی دورهی ناامیدی فرا میرسد، با حرف زدن با همکارانتان یا یکی از اعضای خانواده، خودتان را برانگیزانید. “این میتواند یک مکالمهی تصادفی باشد، اما برای پاک کردن ذهن شما کافی است. بهعلاوه پرت شدن حواستان گاهی اوقات میتواند به شما چشمانداز جدیدی را نشان بدهد.”
- انرژیگیری: منظور کنار گذاشتن کار نیست ـ هر چند که این کار هم یک راه مفید شناخته شده است. ـ منظور این است که با دید تحلیلی به نقاط مثبت و موانع پیش رویتان در این موقعیت چالشبرانگیز بنگرید. “در ذهنتان خودتان را از کارتان اخراج کنید. فردا بهعنوان یک کارمند جدید به محل کارتان برگردید. این طوری تفاوت عمیقی را در دیدگاهها و عادتهایتان مشاهده خواهید کرد.”
- وصل شدن: خودتان را به شبکهای از دوستان و اهل خانواده که شما را شاد و باانگیزه نگاه میدارند و به شما لذت میبخشند، وصل کنید.
- ساختارشکنی: طرحهایی که کار نکردهاند را بشکافید و دوباره ببندید. همکارانتان و زیردستانتان را در این کار درگیر کنید. اغلب یک تیم متنوعتر احتمال موفقیت بالاتری دارد. “به صورت مداوم ایدهها را به چارچوبتان تزریق کنید و آن را بشکنید. ساختارشکنی کنید، اجزا را دوباره به هم بچسبانید، بشکنید و از نو بسازید. این کار به شما کمک میکند که از معادله یک گام جلوتر بروید و مسدله را به صورت هدفمند حل کنید؛ به جای اینکه آن را شخصی کنید.”
پ.ن. شخصا یک و چهار را تجربه کردهام و واقعا مؤثر است. سه هم بسیار جالب بود! بدیهی است که در مواجهه با مشکلات زندگی هم این راهحلها، مؤثر است.