بعضی از نویسندگان هستند که آدم را به کتاب خواندن ترغیب میکنند. نویسندگانی که نوع نگاهشان به هستی و تفسیرهایشان از زندگی، قصههایشان، رنجها و دردهایشان، شادیها و لذتهایشان و خلاصه جهانی که درون داستانهایشان میآفرینند، باعث میشود که ما خوانندگان کتابهای آنها با هر بار خواندن کتابی از آنها، نگاهمان به هستی و چیستی زندگی و جهان پیرامونمان و دیدگاهمان دربارهی خود چیزی که زندگی کردن مینامیم، تغییر یابد و افقهای پیش رویمان گستردهتر شود. نویسندگانی هم هستند که به هر دلیل آدم بهشان وابسته میشود و از خواندن واژه به واژه و سطر به سطر نوشتههایشان، غرق در لذتی بیپایان. این جور نویسندهها هستند که باعث میشوند وقتی کتابی را خواندیم و تمام شد، خیلی سریع کتاب بعدی را باز کنیم و باز در بحر بیپایان کتاب خواندن غرق شویم! یکی از بزرگترین لذتهای زندگی من، مطالعهی کتابهای این نویسندهها است.
اینها نویسندگان انگیزهبخش من هستند:
خارجیها: آنتوان دوسنت اگزوپری، میلان کوندرا، هاروکی موراکامی (با اینکه فقط ازش یک کتاب خواندم!)، آنتوان چخوف، کورت ونهگات، گابریل گارسیا مارکز، ج. دی . سلینجر، فردریش دورنمات، ایناتسیو سیلونه، یوستین گرودر، آرتور سی. کلارک، هاینریش بل، گراتزیا دلددا، بالزاک.
ایرانیها: محمود دولتآبادی، سیمین دانشور، عباس معروفی، مصطفا مستور، اسماعیل فصیح، رضا امیرخانی.
طبیعی است که این فهرست بسیار ناقص است؛ چرا که هنوز هزاران کتاب هستند که من نخواندهام و البته بعضیها را هم یادم نیست. به همین دلیل است که میخواهم شما هم نویسندههای دوستداشتنیتان را با من و دیگران به اشتراک بگذارید. شاید این به نوعی دعوت به یک بازی وبلاگی باشد. از همه دعوت میکنم که پایین همین مطلب یا در وبلاگ و سایت خودشان، نویسندههایی که در موردشان چنین احساسی را دارند معرفی کنند. این طوری لذت خوانش آثار یک نویسنده را با یکدیگر به اشتراک میگذاریم.
به هر حال عرصه ادبیات کاملا وابسته به احساس آدمها است. ممکن است من از خواندن قصهای لذت ببرم و شما نه. کما اینکه من خودم با چند تا از بزرگترین رمانهای تاریخ نتوانستهام هیچ ارتباطی برقرار کنم. این نوشته کاملا براساس احساس من نسبت به نویسندهها نوشته شده و هیچ متر و معیاری در انتخاب آدمها وجود نداشته است. من خودم مستور را برای چند تا داستاناش از جمله یک داستان از کتاب چند روایت معتبر و یک داستان از کتاب حکایتی عشقی … دوست دارم. کاملا حسی است و نه تکنیکی و فنی. این تفاوت نگاهها و نظرات برای من شخصا بسیار جذاب است و برای نظر همه به شدت احترام قائل هستم. ممنون از نظرتان.
نخیر، تعجب بابت بودن اسمش! البته من دو نویسنده ایرانی آخر رو نمی شناسم. ولی مصطفی مستور رو خوب می شناسم و به نظرم اصلاً در حد و قواره کتاب چاپ کردن نیست. چه برسه به اینکه کنار بزرگانی مثل دولت آبادی، کوندرا، هاینریش بل، سالینجر و …. آورده بشه
توخولسکی , ایوان کلیما , هرتا مولر , کریستین بوبن
ایرانی : نادر ابراهیمی
فعلا چیز دیگه ای یادم نمیاد
این الان غلط دیکتهای بود یا تعجب بابت بودن اسماش!؟
مصطفی مستور؟!!!