اگر وبلاگ من را دنبال کرده باشید، حتما دیدهاید که یکی از دغدغههای اصلی من نوشتن در مورد چیزی است که آن را حرفهای بودن مینامم؛ یعنی بایدها و نبایدهای زندگی ما در سازمان. چند مطلب هم در این زمینه نوشتهام که بخشی براساس تجربیات خودم بوده است و برخی دیگر را نیز از این سو و آن سو ترجمه کردهام.
خوشحالام که این کار ـ یعنی نوشتن در مورد تجربیات کاری افراد برای استفادهی دیگران ـ دارد در فضای وبلاگنویسی فارسی گسترش مییابد. با توجه به سه نکتهی زیر:
۱٫ ما رسانهی تأثیرگذاری در فضای مجازی نداریم که به فوت و فنهای مدیریت بپردازد و به زبان ساده مسائل کاربردی را برای استفادهی همگان بیان کند (چیزی مثل مدل وبلاگهای هاروارد)؛
۲٫ وبلاگنویسهایی که در زمینهی مدیریت مینویسند معمولا وبلاگشان را با یک مجلهی تخصصی اشتباهی میگیرند و مطالب طولانی و تئوریک و در بسیاری موارد غیر کاربردی را مینویسند (تازه اگر کپی پیست نکرده باشند)؛
۳٫ مهمتر ازهمه اینکه خوانندگان مطالب در دنیای مجازی به خواندن مطالب سرگرمکننده و غیرکاربردی عادت کردهاند،
به نظرم هر نوشتهای که به آدمها بگوید باید در سازمان چطور زندگی و کار کنند (چه در سطح مدیران و چه در سطح کارشناسان) یک قدم بزرگ برای ترغیب آدمها به اشتراکگذاری تجربیاتشان با دیگران از یک سو و علاقهمند کردن کاربران دنیای مجازی فارسی به خواندن مطالب کاربردی است و باید از آن استقبال کرد و کمک کرد تا افراد هر چه بیشتری آن را ببینند. کاری که من سعی میکنم از این پس تا حد توانم انجام بدهم.
امروز در گودر به این مطلب برخوردم که یک آقای سردبیر دربارهی تجربیات مدیریتی خود نوشته است. برخی از نکاتاش واقعا برای من جدید و جالب بود. پیشنهاد میکنم چند دقیقهای وقت بگذارید و این مطلب را بخوانید.
در این زمینه این مطالب قبلی من هم احتمالا به دردتان بخورد:
معرفی کتاب: شرکت سهامی حیوانات