لوئیس گشنر در سال ۱۹۹۲ و در نقطه اوج بحران شرکت معظم IBM برای نجات شرکت به‌عنوان مدیرعامل انتخاب شد. گشنر تا آن زمان در یک شرکت فناوری کارنکرده بود و  درباره صنعت فناوری اطلاعات هیچ نمی‌دانست. اما ایده‌های نجات‌بخش او باعث شدند که IBM در پایان دهه ۱۹۹۰ به سودآوری باز گردد و بتواند دوباره با دیگر غول‌های بازار رقابت کند. گشنر تجربیات خودش را در قالب کتابی با عنوان فارسی “رقص فیل‌ها” نوشته که توسط نشر فرا منتشر شده است. من الان دارم این کتاب را می‌خوانم و به تدریج سعی می‌کنم نکات جالب‌اش را این‌جا بنویسم. فعلا اولین نکته:

اولین کاری که آقای گشنر انجام می‌دهد ارزیابی مدیران ارشد IBM است. او می‌خواهد تصمیم بگیرد که چه کسی را باید نگه دارد و چه کسی باید شرکت را ترک کند. برای این‌ کار او چهار سؤال ساده اما بسیار جالب مطرح می‌کند و سعی می‌کند برای هر فرد به این سؤال‌ها جواب دهد:

۱٫ مسائل واقعی آن‌ها چیست و چگونه با آن‌ها برخورد می‌کنند؟

۲٫ چقدر تفکرشان روشن و واضح است؟

۳٫ چقدر کار اجرایی خود را به درستی انجام می‌دهند؟

۴٫ ظرفیت واقعی بالقوه آن‌ها برای رهبری چقدر است؟

به نظر می‌رسد که سه پرسش اول برای ارزیابی عملکرد انسان‌ها فارغ از پست و مقام‌شان قابل طرح است. در واقع تنها تفاوت مدیران با دیگر کارکنان سازمان، وظیفه آن‌ها برای رهبری است و سایر وظایف معمول مدیریت (برنامه‌ریزی، سازماندهی و کنترل) همه جزو کارهای اجرایی مدیران هستند؛ همان‌طور که کار منِ کارشناس هم چیز دیگری است.

نکته جالب نگاه آقای گشنر این است که ارزیابی‌های عملکرد معمول در سازمان‌ها اغلب فقط مورد ۳ را می‌سنجند و برای مورد یک و دو (و البته در مورد مدیران چهار) هیچ تمهیدی نمی‌اندیشند!

به نظرم حتی شاید بتوان یک گام دیگر هم جلوتر رفت و گفت که با سه پرسش اول، می‌توان عملکرد هر انسانی را در هر جایی و هر موقعیتی از زندگی سنجید!

با این وصف به‌تر است همین حالا شروع کنیم به ارزیابی عملکرد خودمان که بزرگان گفته‌اند: “حاسبوا قبل أن تحاسبوا”!

دوست داشتم!
۰

لوئیس گشنر در سال ۱۹۹۲ و در نقطه اوج بحران شرکت معظم IBM برای نجات شرکت به‌عنوان مدیرعامل انتخاب شد. گشنر تا آن زمان در یک شرکت فناوری کارنکرده بود و  درباره صنعت فناوری اطلاعات هیچ نمی‌دانست. اما ایده‌های نجات‌بخش او باعث شدند که IBM در پایان دهه ۱۹۹۰ به سودآوری باز گردد و بتواند دوباره با دیگر غول‌های بازار رقابت کند. گشنر

در کامنت‌های پستی که چند وقت پیش به صورت مهمان از من در وبلاگ دوست خوبم امیر مهرانی منتشر شد، گفتگوهای بسیار جالبی در مورد وضعیت صنعت آی‌تی در ایران در گرفت. من آن‌جا به چند نکته در مورد صنعت نرم‌افزار ایران اشاره کردم که بعد از دیدن این خبر عجیب به نظرم رسید شاید بد نباشد در قالب یک پست مستقل درباره آن‌ها بنویسم. خبر کوتاه و جالب است: قرار است استفاده از نرم‌افزارهای تولید خارج در دستگاه‌های دولتی ممنوع شود!

شاید بدیهی‌ترین و خنده‌دارترین اشکال این تصمیم طبق معمول “کارشناسی!” این باشد که در صورت اجرای آن، احتمالا از این به بعد باید استفاده از هر گونه نرم‌افزار تولید بلاد کفر از ویندوز و آفیس مایکروسافت گرفته تا نرم‌افزارهای تخصصی مثل اتوکد ممنوع شود! (خوب یک دفعه قانون کپی‌رایت را هم قبول کنید دیگه! شما که نمی‌خواهید از نرم‌افزارهای “آن‌ها” استفاده کنید!)

اما بیایید فرض را بر این بگذاریم که منظور استاد، نرم‌افزارهای سازمانی و شرکتی بوده است. خوب بازار نرم‌افزار ما در این حوزه چگونه است و چه ظرفیت‌ها و توان‌مندی‌هایی داریم؟ ابتدا به  چند نمونه زیر توجه کنید:

الف ـ ۴-۵ سالی است که طرح‌های جامع فناوری اطلاعات و معماری سازمانی در ایران مد شده. اما به‌عنوان کسی که ۴ سال است دارم در این حوزه فعالیت می‌کنم به جرأت می‌گویم هیچ وقت خروجی‌های این پروژه‌ها به درد کارفرما نخورده است! چرا؟ به دو دلیل: ۱- مشاورین ما از وضعیت واقعی و توان موجود در بازار فناوری اطلاعات خبر نداشته‌اند و راه‌حل‌های‌شان فاصله زیاد با تکنولوژی موجود در دسترس داشته است.۲- فعالان بخش نرم‌افزار ایران به تولید نرم‌افزار براساس نیازهای مشتری اهمیتی نمی‌دهند!

ب ـ ۴ سال است که قرار است نرم‌افزار جامع سازمان مالیاتی از شرکت بول فرانسه خریداری شود. اتحادیه تولیدکنندگان نرم‌افزار با دستور مستقیم رئیس‌جمهور جلوی این کار را گرفتند. اما اگر از شرایط عجیب و غریب مناقصه‌ای که توسط سازمان مالیاتی برگزار شد بگذریم، حقیقتا اگر این حضرات می‌توانستند این کار را انجام دهند، تا الان ازشان خبری می‌شد. لازم نبود که نرم‌افزاری در حد بول تولید کنند؛ اگر می‌توانستند لااقل باید یک پروتوتایپ از نرم‌افزار جامع مالیاتی کشور درست می‌کردند! (فکر می‌کنم هفته پیش بود که خبر نهایی شدن قرارداد سازمان مالیاتی با شرکت بول منتشر شد.)

ج ـ همین اواخر شرکت ما در طرح پیاده‌سازی سیستم‌های BPMS در سازمانی ناظر بود. پیمان‌کار محترم که یک شرکت معروف نرم‌افزاری است بدون شناخت از فرایندهای موجود سازمان، می‌خواست سیستم‌اش را بدون هیچ تغییری در سازمان پیاده کند و انتظار هم داشتند سازمان قبول کند که کارشان درست است! حالا این‌که BPMS اصلا ابزاری است که به جای سیستم‌های غیرمنعطفی مثل ERP آمده و قرار است سازمان با استفاده از آن بتواند هر فرایند دانش ـ محور را به صورت الکترونیکی مدل‌سازی و اجرا کند هم لابد مهم نیست!

د ـ شرکتی را دیدم که مدعی ارایه سیستم مدیریت دانش به سازمان بود؛ اما اصلا نمی‌دانست که سیستم‌های نرم‌افزاری مدیریت دانش هدف‌شان و کاربردشان چیست و سیستم مدیریت دانش‌شان هر چیزی بود الا مدیریت دانش! (در واقع یک سیستم ساده گردش مستندات را داشتند به کارفرماهای بدبخت‌شان قالب می‌کردند!)

از این مثال‌ها تا بخواهید در بازار نرم‌افزار ایران پیدا می شود. در عمل ما ده‌ها شرکت نرم‌افزاری داریم که تمام تمرکزشان بر تولید نرم‌افزارهای اداری، دفتری و حسابداری است. ده‌ها شرکت دیگر داریم که دارند مثلا پورتال و نرم‌افزارهای سازمانی تولید می‌کنند و می‌فروشند. اما از همین بین هم اگر بررسی دقیقی کنید، می‌بینید چیزی بین ۶۰ تا ۷۰ درصدشان نرم‌افزارهای اوپن سورسی هستند که صرفا فارسی‌سازی شده‌اند (و متأسفانه اغلب‌شان هم این‌قدر صداقت ندارند که به این موضوع اعتراف کنند و مدعی تولید یک نرم‌افزار از ابتدا هستند.)

فاجعه این‌جا است که شرکت‌های ایرانی تمرکزشان را بر روی تولید پکیج‌های نرم‌افزاری گذاشته‌اند و می‌خواهند هر قفلی را با یک کلید ـ نرم‌افزارشان ـ باز کنند. سفارشی‌سازی با متناسب با نیازهای سازمان و این‌ها را باور نکنید! تا جایی که من دیده‌ام بسیاری از این شرکت‌ها علی‌رغم داشتن عناوین پرطمطراق تحلیل‌گر سیستم و … از تهیه یک مستند ساده براساس اصول مهندسی نرم‌افزار عاجزند (کافی است به سازمان‌های متعددی دولتی و حتی غیردولتی که با هزینه‌های کلان، نرم‌افزاری را به صورت سفارشی یا پکیج خریداری کرده‌اند مراجعه کنید تا این موضوع را در عمل مشاهده کنید. در بسیاری از موارد شرکت فروشنده که ممکن است شرکتی معروف یا ناشناخته باشد حتی یک راهنمای کاربری ساده هم برای سیستم‌اش در اختیار کارفرمای بنده خدا نگذاشته است؛ چه برسد به مستندات تحلیل و طراحی سیستم که به‌ویژه در مورد نرم‌افزارهای سفارشی باید حتما به کارفرما تحویل داده شوند.) این‌جا هم درست همان آفت تضمین کیفیت و ایزو خودنمایی می‌کند: وجود تحلیل‌گر و استفاده از متدولوژی‌ها برای این است که اگر کسی مدعی شد، یک کتاب‌چه قطور مستندات تحلیل و طراحی را به او نشان بدهیم! یعنی صرف وجود مستندات کفایت می‌کند و کاربرد عملی آن‌ها مهم نیست!

حالا بگذریم از این‌که هیچ شرکتی در ایران به تولید نرم‌افزاری غیر از نرم‌افزارهای حسابداری و دفتری و انواع و اقسام پکیج‌های به درد نخور اصلا فکر نمی‌کند!

برگردیم به سراغ خبر. متن خبر به شکلی است که به نظر می‌رسد ممنوعیت شامل هر گونه نرم‌افزاری که کدنویسی‌اش در خارج از کشور انجام شده می‌شود. بنابراین نرم‌افزارهای اوپن‌سورس فارسی شده هم از این به بعد ممنوع هستند! اگر از این‌که من نمی‌دانم MIS تولید شده در خارج از کشور یعنی چه و این‌که اساسا وزارت صنایع و معادن چرا در حوزه نرم‌افزار دخالت می‌کند هم بگذریم؛ چند نکته به نظر من باید در این ماجرا مورد توجه قرار گیرد:

۱٫ بدنه‌ کارشناسی صنعت نرم‌افزار آدم‌های ضعیفی نیستند و ما کدنویس‌های بسیار خوبی داریم. اما اشکال کار در این است که اولا: فرایند مهندسی نرم‌افزار در کشور ما خیلی جدی گرفته نمی‌شود و ثانیا: همه فعالان این صنعت، در حال کپی پیست کردن ایده‌های نخ‌نما و تکراری دیگران هستند (آخر ما چند نرم‌افزار حسابداری و اتوماسیون می‌خواهیم؟ چرا کسی روی نوشتن یک واژه‌پرداز فارسی خوب مثل زرنگار سرمایه‌گذاری نمی‌کند؟‍)

۲٫ اصولا ارتباط خوبی میان مشاوران مدیریت آی‌تی و شرکت‌های کدنویس ما وجود ندارد. در واقع این‌جا باز می‌خواهم بر نکته‌ای که در مورد کیس اینفوسیس برای من جالب بود تأکید کنم: اینفوسیس نیاز کارفرما را از شناخت و تحلیل مسئله تا ارایه Solution نرم‌افزاری پوشش می‌دهد. ما چنین شرکتی در ایران نداریم. این مشکل را در مثال طرح‌های جامع فناوری اطلاعات که بالا زدم می‌بینیم: RFPهای ما مشاوران آی‌تی، برای یک شرکت کدنویس اجرایی نیست و از سوی دیگر، خود شرکت‌های کدنویس هم تمایلی به نوشتن نرم‌افزار براساس سفارش مشتری ندارند. حالا ممکن است گفته شود که شرکت‌های بزرگ غربی ـ مثل SAP و اوراکل ـ هم همین‌جوری هستند؛ اما انصافا آیا راه‌حل‌های ارایه شده توسط شرکت‌های نرم‌افزاری ایرانی بلوغ محصولات این شرکت‌های معظم را دارند؟ فرق است بین راه‌حلی که در هزاران شرکت سراسر دنیا طراحی و آزمایش شده و بهبود یافته و برای ده‌ها شکل مختلف کسب و کار، فرایندها و گردش اطلاعاتی استاندارد را شناسایی و در راه حل خود منظور کرده است با راه‌حل‌هایی که اغلب براساس مطالعه چند کتاب مثلا حسابداری یا منابع انسانی یا حداکثر مطالعه چند شرکت محدود یا بهره‌گیری از نظرات چند مشاور تهیه شده‌اند. اصلا حتی اگر انعطاف‌پذیری اولی را هم در نظر نگیریم، شرکت‌های داخلی اصرار دارند که راه‌حل‌های خود را به زور به خورد کارفرمای بدبخت بدهند و انتظار دارند کارفرما خودش را با محصول آن‌ها وفق بدهد و نه برعکس!  (این مشکل سر دراز دارد: چند وقت پیش اعلام شد که قرار است برای BPMS توسط دولت! استاندارد تهیه شود. حالا براساس کدام تجربه و دانش می‌خواهند این کار را انجام بدهند، خودشان می‌دانند!)

۳٫ و چند علامت سؤال بزرگ در این زمینه: چرا تفکر “اختراع دوباره چرخ” این‌قدر در ذهن مسئولین دولتی ما وجود دارد؟ چرا باید بودجه و زمان محدودمان را صرف ساختن دوباره نرم‌افزارهایی کنیم که بقیه ساخته‌اند؟ (راستی سیستم عامل ملی به کجا رسید؟) بحث مزیت نسبی کشور چطور؟ ما در تولید چه نرم‌افزارهایی توان‌مند هستیم و سراغ کدام حوزه‌ها نباید برویم؟ آیا کسانی که این تصمیم را گرفته‌اند، قابلیت پنهان و عجیب و غریبی در صنعت نرم‌افزار ایران کشف کرده‌اند که ما خبر نداریم؟ و چندین سؤال‌ بی‌جواب دیگر!

از آن‌جایی که زور ما به دولت نمی‌رسد و بنده هم اساس کدنویس نیستم، فکر می‌کنم فعلا به‌تر است به  همان ایده اینفوسیس بچسبم و برای کاهش شکاف بین کار مشاوران آی‌تی و  مهندسان آی‌تی تلاش کنم. اگر توهم نزده باشم، این یکی از دستم بر می‌آید!

دوست داشتم!
۰

در کامنت‌های پستی که چند وقت پیش به صورت مهمان از من در وبلاگ دوست خوبم امیر مهرانی منتشر شد، گفتگوهای بسیار جالبی در مورد وضعیت صنعت آی‌تی در ایران در گرفت. من آن‌جا به چند نکته در مورد صنعت نرم‌افزار ایران اشاره کردم که بعد از دیدن این خبر عجیب به نظرم رسید شاید بد نباشد در قالب یک

حواس‌تان باشد که خراب کردن کار دیگران ـ حتی اگر حق با شما باشد ـ هیچ وقت افتخار ندارد! اگر ادعایی دارید در مورد چیزهایی که ساخته‌اید ادعا کنید، نه آن‌هایی که خراب‌شان کرده‌اید!

دوست داشتم!
۰

حواس‌تان باشد که خراب کردن کار دیگران ـ حتی اگر حق با شما باشد ـ هیچ وقت افتخار ندارد! اگر ادعایی دارید در مورد چیزهایی که ساخته‌اید ادعا کنید، نه آن‌هایی که خراب‌شان کرده‌اید! دوست داشتم!۰

اخیرا تحقیق جالبی در مدرسه مدیریت هاروارد در مورد رابطه قدرت و دروغ‌گویی انجام شده است. برای انجام این تحقیق، محققان افراد شرکت‌کننده را به دو گروه تقسیم کرده‌اند: رؤسا و کارکنان. به رؤسا دفاتر بزرگ‌تر و قدرت بیش‌تری (مثلا در تعیین حقوق کارمندان‌شان) داده شده است. در مرحله بعد نیمی از کل شرکت‌کنندگان تحقیق توسط یک سیستم رایانه‌ای برای دزدیدن یک سند ۱۰۰ دلاری هدایت شده‌اند. اگر این افراد می‌توانستند یک مصاحبه‌گر را قانع کنند که این دزدی را انجام نداده‌اند، می‌توانستند آن سند را برای خودشان نگاه دارند. نیم دیگر افراد شرکت‌کننده هم مورد همین پرسش قرار گرفته‌اند. نتیجه این بوده که در حین مصاحبه، رؤسای دروغ‌گو نشانه‌های غیرارادی عدم صداقت و استرس کم‌تری را از خود نشان دادند! محققان هم نتیجه گرفته‌اند که قدرت بیش‌تر، دروغ‌گویی را آسان‌تر می‌کند.

پروفسور دانا کارنی سرپرست تیم محققان نشانه‌های دروغ‌گویی را که بررسی شده‌اند به این شرح بیان می‌کند: لرزش غیرارادی شانه‌ها، تندتر صحبت کردن، سطح هرمون استرس ـ کورتیزول ـ در بزاق فرد، اختلال شناختی و پریشانی ظاهری. در عمل تنها دروغ‌گوهای ضعیف این نشانه‌ها را داشته‌اند و دروغ‌گوهای قدر‌ت‌مند، کاملا مشابه راست‌گوها نشانه‌ای از دروغ‌گویی‌شان نشان نداده‌اند!!!

در این‌جا به چند نکته‌ای که در مورد این تحقیق توسط دکتر کارنی بیان شده‌اند، نگاهی می‌کنیم:

قدرت چیست؟ به عقیده پروفسور کارنی قدرت در رابطه‌ میان دو کنش‌گر و احساسی که هر یک در مورد میزان قدرت‌اش نسبت به دیگری می‌کند، تعریف می‌شود.

چرا انسان‌ها دروغ‌گویی را دوست ندارند؟ پروفسور کارنی می‌گوید همان‌طور که یک کودک بعد از یک بار دست زدن به بخاری داغ دیگر سراغ چیزهای داغ نمی‌روند، انسان‌ها نیز دروغ‌گویی را دوست ندارند چون از نظر احساسی و روانی آن‌ها را آزار می‌دهد. این در حالی است که نتایج این تحقیق نشان می‌دهند که افراد قدرت‌مند ظاهرا از نظر روانی برای دروغ‌ گفتن آماده‌ترند!

چقدر قدرت باعث می‌شود که فرد در دروغ گفتن راحت باشد؟ آیا با افزایش قدرت فرد، قابلیت دروغ‌گویی او هم بهبود می‌یابد؟ به گفته دکتر کارنی پاسخ به این پرسش بسیار مشکل است؛ چرا که قدرت یک موقعیت موقتی و متغیر است. در حال حاضر فقط می‌توان گفت این است که اگر به افراد قدرت بدهید، راحت‌تر دروغ می‌گویند و تشخیص این موضوع نیز بسیار مشکل می‌شود.

اثبات قدرت داشتن، یک واکنش بیولوژیکی است!!! فکر می‌کنید چرا طاووس پرهای‌اش را می‌گستراند؟ چرا عقاب بال‌های‌اش را باز می‌کند؟ این راهی برای اتبات قدرت است که در حیوانات بسیار معمول است. انسان‌ها همین طور هستند. مدیری را در نظر بگیرید که پاهای‌اش را روی میز انداخته، دست‌های‌اش را پشت سر گذاشته، به صندلی بزرگ‌اش لم داده، چشم‌‌های‌اش را بسته و دارد با زندگی‌اش حال می‌کند! این اتفاقی نیست؛ یک واکنش بیولوژیکی است (این یکی برای من خیلی جالب بود.)

چطور می‌شود فهمید که طرف مقابل‌مان دارد دروغ می‌گوید؟ برای بسیاری از افراد دروغ گفتن منجر به واکنش‌های فیزیکی غیرارادی می‌شود. با شناخت این واکنش‌ها (و به عبارت به‌تر زبان بدن دروغ‌گویی) که در این تحقیق شناسایی شده‌اند، تشخیص دروغ گفتن طرف مقابل آسان‌تر می‌شود:

  • صحبت کردن: دروغ‌گوها در هر ثانیه آواهای بیش‌تری را نسبت به زمان عادی حرف زدن خودشان بیان می‌کنند (در این تحقیق، قبل از پرسیدن سؤال اصلی، با افراد در مورد آب و هوا صحبت شد!)
  • شانه‌ها: دروغ‌گوها بیش‌تر از دیگران می‌لرزند؛ اما در زمان بیان دروغ یک لرزش واضح را می‌توان در شانه‌های آن‌ها مشاهده کرد!
  • چشم‌ها: مردمک چشم‌های دروغ‌گوها به شکل غیرعادی گشاد می‌شود!
  • دهان: دروغ‌‌گوها در زمان دروغ‌گویی لب‌های‌شان را می‌گزنند و وقتی فکر می‌کنند دروغ را گفتند و راحت شدند؛ لبخند تصنعی را بر لبان‌شان می‌نشانند!

من فکر می‌کنم که صرف داشتن قدرت مهم نیست و چیزی که منظور تحقیق بوده داشتن “احساس قدرت” است. ممکن است طرف واقعا قدرتی هم نداشته باشد، ولی وقتی احساس قدرت بکند خوب دروغ بگوید (چند نفر از کسانی که در زندگی‌ام با آن‌ها روبرو بوده‌ام دقیقا همین طوری بوده‌اند.) شاید بشود این را هم اضافه کرد که برای بعضی آدم‌ها، دروغ گفتن روشی برای “اعمال قدرت” و “اثبات قدرت” است!

شکر خدا برای ما ایرانی‌ها نتایج این تحقیق بدیهی است! امیدوارم دفعه بعد که دوست و همکار و مدیرتان به شما دروغ‌ گفت، با شناخت این نشانه‌ها خیلی زود بتوانید این موضوع را کشف کنید.

نمی‌دانم چرا یاد یک جمله معروف از هیتلر هم افتادم که گفته: دروغ هر چه بزرگ‌تر باشد، عده بیش‌تری باورش می‌کنند!

دوست داشتم!
۲

اخیرا تحقیق جالبی در مدرسه مدیریت هاروارد در مورد رابطه قدرت و دروغ‌گویی انجام شده است. برای انجام این تحقیق، محققان افراد شرکت‌کننده را به دو گروه تقسیم کرده‌اند: رؤسا و کارکنان. به رؤسا دفاتر بزرگ‌تر و قدرت بیش‌تری (مثلا در تعیین حقوق کارمندان‌شان) داده شده است. در مرحله بعد نیمی از کل شرکت‌کنندگان تحقیق توسط یک سیستم رایانه‌ای برای

فکر می‌کنید ۵ سال آینده، وضع واحد IT در سازمان‌ها چگونه خواهد بود؟ در این پست براساس گزارش شرکت CEB، پیش‌بینی تغییرات وضعیت فناوری اطلاعات در سازمان‌ها را در سال‌های آتی را با هم مرور می‌کنیم:

۱- تمرکز بر اطلاعات به جای فرایندهای کسب و کار: شعار همیشگی IT، “اول کسب و کار” بوده است؛ اما به نظر می‌رسد در ۵ سال آینده تمرکز واحد IT بیش‌تر بر بهبود تجربه مشتری از کار با سازمان، تحلیل‌ اطلاعات و ساده سازی شیوه کاری کارکنان با دسترسی به‌تر به دانش‌های مورد نیاز متمرکز خواهد بود.

۲- ادغام IT در عملیات سازمان به جای نقش سرویس‌دهنده آن: در آینده IT دیگر در سازمان نقش یک سرویس‌دهنده را بازی نمی‌کند و به تأمین پلت‌فرم‌ها، سیستم‌ها و کاربردهایی می‌پردازد که با عملیات سازمان یکپارچه شده‌اند (و در واقع جزیی از آن هستند.) واحد IT به‌عنوان یک سرویس‌دهنده مرکزی دیگر وجود خارجی نخواهد داشت و هر واحد سازمانی مسئول IT خود را خواهد داشت.

۳- برون‌سپاری حداکثر خدمات IT به جای برون‌سپاری کارهایی که واحد IT قادر به انجام آن‌ها نیست: ترسناک ولی متأسفانه واقعیت دارد!

۴- IT در نقش شریک کسب و کار به جای فشار درون سازمانی متمرکز در به‌کارگیری IT: همه ارزش IT را می فهمند و در نتیجه، هر بخشی از سازمان مدیریت IT خود را به‌عهده خواهد داشت!

۵- واحدهای IT توزیع شده در سازمان به جای یک واحد IT همه کاره: وظایف واحد قدرت‌مند IT سازمان میان واحدهای کوچکی که درون واحدهای اصلی سازمانی هستند، تقسیم خواهد شد.

البته بنا بر پیش‌بینی CEB، احتمالا یک واحد IT برای تأمین سرویس‌های مشترک (مثل نقش واحد منابع انسانی در سازمان) هم‌چنان وجود خواهد داشت.

خوب پس نقش مدیر اجرایی فناوری در سازمان چه خواهد شد؟ براساس این گزارش یا وظایف او برای تأمین سرویس‌های مشترک IT گسترش خواهد یافت و یا به تأمین و تدارکات  نیازمندی‌های IT و یکپارچه‌سازی کاربردهای IT در سازمان محدود خواهد شد.

من شک دارم مورد یک به این شدت در عمل رخ بدهد، یعنی تمرکز از فرایندها به اطلاعات معطوف شود (چون قبلا یک بار این اتفاق افتاده و همه مشکلات ناشی از آن را می‌دانند.) اما در مورد سایر پیش‌بینی‌ها تردیدی ندارم که به واقعیت خواهند پیوست. مخصوصا شماره ۳ که فرصتی استراتژیک برای فعالان بخش IT فراهم خواهد کرد. بعدا در این مورد بیش‌تر صحبت خواهیم کرد.

پی‌نوشت: این پست ترجمه آزادی است از این مطلب (البته طبعا جز پاراگراف آخر!)

دوست داشتم!
۰

فکر می‌کنید ۵ سال آینده، وضع واحد IT در سازمان‌ها چگونه خواهد بود؟ در این پست براساس گزارش شرکت CEB، پیش‌بینی تغییرات وضعیت فناوری اطلاعات در سازمان‌ها را در سال‌های آتی را با هم مرور می‌کنیم: ۱- تمرکز بر اطلاعات به جای فرایندهای کسب و کار: شعار همیشگی IT، “اول کسب و کار” بوده است؛ اما به نظر می‌رسد در

مهندس مؤمنی مدیرعامل شرکت ما حاسب سیستم قرار است سه‌شنبه هفته آینده در مورد چالش‌های مدیریت پروژه‌های فناوری اطلاعات در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف سخنرانی داشته باشند. اگر به این موضوعات علاقه دارید، شرکت در این جلسه توصیه می‌شود. اطلاعات بیش‌تر این‌جا. (ضمنا من هم احتمالا آن‌جا باشم، فرصت خوبی است که دوستان نادیده را از نزدیک ببینیم!)

اما معرفی دو وبلاگ: مهندس فرهنگ فصیحی را همه بچه‌های صنایع پلی‌تکنیک می‌شناسند. امروز وبلاگ ایشان را در این‌جا دیدم. خانم مهندس دیداری از هم‌کلاسی‌های ما در دوره MBA پلی‌تکنیک هم این‌جا در مورد تجربیات‌شان در مدیریت یک استارت‌‌آپ با موضوع کاری بسیار جالب می‌نویسند.

دوست داشتم!
۱

مهندس مؤمنی مدیرعامل شرکت ما حاسب سیستم قرار است سه‌شنبه هفته آینده در مورد چالش‌های مدیریت پروژه‌های فناوری اطلاعات در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف سخنرانی داشته باشند. اگر به این موضوعات علاقه دارید، شرکت در این جلسه توصیه می‌شود. اطلاعات بیش‌تر این‌جا. (ضمنا من هم احتمالا آن‌جا باشم، فرصت خوبی است که دوستان نادیده را از نزدیک

دیشب داشتم این ویدئوی تازه منتشر شده را در سایت TED می‌دیدم. سخنران این نشست سیمون سینک (Simon Sinek) است که درباره رویکردی جدید به نفوذ و ره‌بری صحبت می‌کند. به نظر سینک هر انسانی برای رسیدن به موفقیت در کارهای جمعی باید از دایره طلایی زیر استفاده کند:

سینک می‌گوید این سه لایه به نوعی لایه‌های مغز انسان را نیز نشان می‌دهند: لایه‌ بیرونی (چه چیزی؟) معادل کورتکس مغز است که قسمت عقلانی و محاسبه‌گر مغز است. دو لایه درونی (یعنی چگونه و چرا) معادل قسمت لیمبیک مغز هستند که مرکز احساسات انسان است. خوب حالا نتیجه؟ از اصول اولیه بازاریابی و ره‌بری می‌دانیم نفوذ در انسان‌ها و جلب اعتماد و وفاداری آن‌ها وابسته به تحریک احساسات آن‌ها است. این همان‌ جایی است که ایده اصلی سینک مطرح می‌شود: استراتژی سنتی بازاریابان در تبلیغات و ره‌بران در ره‌بری تأکید بر “چه چیزی” است؛ یعنی تأکید بر این‌که ما در چه چیزهایی با دیگران فرق داریم! حداکثر کاری که ممکن است آن‌ها بکنند اشاره به “چگونه متفاوت بودن” است. بنابراین آن‌ها بیش‌تر به تحریک قسمت عقلانی مغز می‌پردازند تا قسمت احساساتی مغز و در نتیجه موفقیت‌شان چشم‌گیر نیست. سینک می‌گوید استراتژی درست دقیقا برعکس است: شما باید از “چرایی” شروع کنید و بعد که آدم‌ها را جذب کردید چگونه و چه چیزی را به آن‌ها نشان دهید. خوب حالا “چرایی” یعنی چه؟ یعنی باور داشتن به گروهی از ایده‌های مشترک! بنابراین موفقیت وابسته به این است که اول آدم‌ها را با خودتان موافق کنید و بعد سر مکانیزم‌های اجرایی‌اش بروید.

سینک برای روشن شدن این مفهوم دو مثال مطرح می‌کند:

۱- استراتژی تبلیغاتی اپل: جابز اول آدم‌ها را حسابی تحریک می‌کند که چرا باید متفاوت بود. مثلا این‌که چرا باید آی‌پاد را درست کرد وقتی ام‌پی‌تری پلیرهای معمولی وجود دارند. یا چرا باید آی‌فون داشت وقتی گوشی‌های هوشمند دیگری در دسترس هستند. بعد وقتی آدم‌ها حسابی تشنه یک محصول جدید شدند، روی ویژگی‌های محصول‌اش تمرکز می‌کند و نتیجه‌اش همین جذابیت فوق‌العاده شخصیت جابز و محصولات شرکت‌اش است.

۲- سخنرانی بسیار معروف مارتین لوترکینگ (من رؤیایی دارم): در روز ۲۸ آگوست ۱۹۶۳، ۲۰۰ هزار نفر در میدان لینکلن واشنگتن دی‌سی جمع شدند تا سخنرانی ره‌بر جنبش مدنی سیاه پوستان آمریکا را بشنوند. چه اتفاقی رخ داد؟ آن روزها رسانه‌ها اخبار سیاه‌پوستان را سانسور می‌کردند، اینترنتی برای خبر کردن آدم‌ها وجود نداشت و مشکلات دیگری از این دست. چرا آن همه آدم در آن روز در آن جمع حاضر شدند؟ سینک می‌گوید تا وقتی ماجرا را از زاویه جذابیت شخصی لوترکینگ یا عضویت در جنبش مدنی سیاه‌پوستان بدانیم، باور کردن آن‌چه رخ داد، بسیار سخت است. اما اگر زاویه دیدمان را عوض کنیم، براساس ایده او قضیه بسیار ساده می‌شود: آدم‌ها برای خودشان و نه هیچ چیز دیگری آن‌جا جمع شدند. آن‌ها به میدان لینکلن آمدند چون به آن چیزی که لوترکینگ می‌گفت باور داشتند. حرف‌های او، حرف دل خود آن‌ها بود!

ایده بسیار جالبی بود. از دیدن این سخنرانی ۱۸ دقیقه‌ای واقعا لذت بردم. یادم باشد از این به بعد در همه روابط‌‌م با آدم‌ها (به‌ویژه با دوستان‌ام) اول دنبال باورهای مشترک باشم!

سایت شخصی سیمون سینک را هم ببینید.

دوست داشتم!
۲

دیشب داشتم این ویدئوی تازه منتشر شده را در سایت TED می‌دیدم. سخنران این نشست سیمون سینک (Simon Sinek) است که درباره رویکردی جدید به نفوذ و ره‌بری صحبت می‌کند. به نظر سینک هر انسانی برای رسیدن به موفقیت در کارهای جمعی باید از دایره طلایی زیر استفاده کند: سینک می‌گوید این سه لایه به نوعی لایه‌های مغز انسان را نیز

ما انسان‌ها آن‌قدر که به نشدنی‌های زندگی فکر می‌کنیم به شدنی‌های‌اش نمی‌اندیشیم! و این است دلیل ناامیدی انسان …

دوست داشتم!
۰

ما انسان‌ها آن‌قدر که به نشدنی‌های زندگی فکر می‌کنیم به شدنی‌های‌اش نمی‌اندیشیم! و این است دلیل ناامیدی انسان … دوست داشتم!۰

یک سال پیش رابطه گوگل و اپل بسیار گل و بلبل بود: اریک اشمیت مدیرعامل گوگل عضو هیأت مدیره اپل بود، هر کدام داشتند در حوزه تخصصی خودشان کار می‌کردند و در کنار هم  علیه دشمن مشترک‌شان ـ مایکروسافت ـ می‌جنگیدند. اما این خوشی دیری نپایید: وقتی استیو جابز ورود نرم‌افزار جستجوی صوتی گوگل را به فروشگاه اپل رد کرد، دعوا شروع شد! دو شرکت شروع به رقابت در بسیاری از حوزه‌ها با یکدیگر کردند. نتیجه این رقابت این شد که اشمیت دیگر عضو هیأت مدیره اپل نیست و جابز هم گفته شعار تبلیغاتی گوگل “چون شیطان نباش” بی‌معنا است. هر چند این اواخر جابز و اشمیت با هم قهوه‌ای صرف کردند تا در مورد موضوعات محل اختلاف صحبت کنند، اما این‌که آیا این مذاکره به حل این اختلافات کمکی کرد یا خیر معلوم نیست. چیزی که می‌دانیم این است که جنگ گوگل و اپل تازه آغاز شده است. این مقاله نگاهی دارد به حوزه‌هایی که گوگل و اپل در آن‌ها با هم خواهند جنگید:

۱٫ اندرویید در برابر آی‌فون: هر چند آی‌فون در دنیای گوشی‌های هوشمند رتبه اول را دارد، اندرویید گوگل فشارهایی را بر اپل وارد کرده است. این سیستم‌عامل خوب طراحی شده  و شامل ویژگی‌هایی چون کنترل‌های لمسی است و بر روی گوشی‌های فروخته شده توسط شرکت‌های سازنده مختلفی در دسترس است. سهم بازاراندرویید به شدت در حال رشد است. با نگاهی به آینده می‌توان گفت آتش نبرد میان آی‌فون و اندرویید ممکن است شدت یابد. بسته به کیفیت آینده گوشی‌های مبتنی بر اندرویید و آی‌فون، کاربران ممکن است در هنگام خرید در انتخاب بین این دو سیستم عامل دچار مشکل شوند.

۲٫ سیستم عامل کروم در برابر سیستم عامل مک X: گوگل آماده عرضه سیستم عامل کروم برای رقابت با ویندوز ومک X می‌شود. در واقع گوگل در نظر دارد سیستم عامل خود را برای نت‌بوک‌ها (Netbook) پیشنهاد دهد. این طرح ممکن است علیه مایکروسافت به نظر برسد، اما این واقعیت را هم در نظر داشته باشید که اپل در کنار فروش مک X هم‌اکنون آی‌پد را هم عرضه می‌کند (و هدف‌‌اش ارتقای آی‌پد به‌عنوان یک جایگزین برای دستگاه‌های فوق‌العاده راحت برای حمل و نقل مثل نت‌بوک‌ها است.) فعلا اپل گفته است که نگران سیستم عامل کروم نیست و ادعا کرده است که کروم آن‌قدر که بعضی‌ها می‌گویند خطر بزرگی نیست! اما این دیدگاه ممکن است دست کم گرفتن کروم باشد. اگر کروم موفق شود، اپل باید مواظب خودش باشد!

۳٫ تبلت گوگل در برابر آی‌پد: شایعات در مورد این‌که گوگل در نظر دارد تبلت خود را برای رقابت با آی‌پد اپل به بازار عرضه کند در حال اوج گرفتن هستند. هر چند تاکنون گوگل کار کردن روی چنین دستگاهی را تأیید نکرده است؛ اما با این حال وجود چنین پروژه‌ای در گوگل تقریبا قطعی است. گوگل متوجه شده که بازار تبلت‌ها چقدر ارزشمند است : چه از نظر چشم‌انداز فروش و چه از نظر چشم‌انداز تبلیغات. هم‌چنین گوگل می‌داند که نرم‌افزار لازم را برای تبلت دارد (چه اندرویید باشد و چه سیستم‌ عامل کروم) و در نتیجه می‌تواند جای آی‌پد را در بازار پر کند. اگر تبلت گوگل عرضه شود تماشای نبرد میان آن و آی‌پد بسیار لذت‌بخش خواهد بود. آیا تبلت گوگل چشم‌ها را خیره خواهد کرد؟ یا غلبه بر آی‌پد هدفی دور از دسترس گوگل است؟ باید منتظر بمانیم.

۴٫ تبلیغات گوگل در برابر iAds اپل: گوگل هر کاری را بلد نباشد، کسب درآمد بسیار از تبلیغات را خوب بلد است! روشن است که اپل هم این را می‌داند. با این حال اخیرا اپل اعلام کرد پلت‌فرم iAds را به‌عنوان یک پلت‌فرم جدید تبلیغات روی آی‌فون عرضه خواهد کرد. طبق گفته جابز این پلت‌فرم به تبلیغات‌دهندگان فرصت استفاده بیش‌تر از تبلیغات روی گوشی‌های تلفن همراه و در نتیجه افزایش درآمد احتمالی ناشی از آن را می‌دهد. iAds شلیک مستقیم اپل به سینه گوگل است! اگر اپل با iAds موفق شود، بخش عمده‌ای از سهم بازار گوگل را به دست خواهد آورد و در نتیجه جنگ بسیار جذابی شروع خواهد شد.

۵٫ اریک اشمیت در برابر استیو جابز: یکی از به‌ترین افسانه‌های امروزی صنعت آی‌تی در مورد روابط جابز و اشمیت است. وقتی اشمیت عضو هیأت مدیره اپل بود، دومدیرعامل بسیار با هم صمیمی بودند. با آغاز تقابل منافع گوگل و اپل با هم، آن رابطه صمیمی به سرعت به سردی گرایید. اخیرا دو مدیرعامل با هم قهوه‌ای را صرف کردند تا در مورد اختلافات با یکدیگر مذاکره کنند، اما به نظر می‌رسد این گفتگو به نتیجه خاصی نیانجامیده است. با افزایش حوزه‌های رقابت میان دو شرکت، جابز احتمالا اشمیت را بیش‌تر به‌عنوان دشمن می‌بیند تا یک دوست!

۶- نکسوس وان در برابر آی‌فون: اگر یک دستگاه در بازار وجود داشته باشد که بتواند اپل را بترساند، قطعا گوشی نکسوس وان گوگل است. ممکن است گوشی هوشمند غول جستجو به اندازه آی‌فون فروش نداشته باشد، اما ویژگی‌هایی دارد که می‌تواند آن را به گزینه ایده‌آلی در برابر آی‌فون تبدیل کند. به‌علاوه این گوشی می‌تواند در شبکه شرکت تی موبایل استفاده شود، عرضه آن در شبکه اسپرینت برنامه‌ریزی شده و برخلاف آی‌فون قفل نرم‌افزاری ندارد؛ ویژگی‌هایی که باعث می‌شوند این گوشی یک انتخاب مناسب‌تر برای کسانی باشد که نمی‌خواهند از شبکه AT&T استفاده کنند. اپل خودش هم خبر دارد که به‌ترین گزینه فعلی را در مورد یک دستگاه لمسی موجود در بازار در دست دارد. اما در صورتی اپل اشتباه کند یا گوگل نسخه به‌روز شده‌ای از نکسوس وان را عرضه کند که استانداردهای بازار را جابه‌جا کند، این وضعیت می‌تواند به سرعت تغییر کند. در آینده نزدیک منتظر بالا گرفتن جنگ میان نکسوس وان و آی‌فون باشید!

۷٫ متن باز در برابر متن بسته: گوگل آینده خود را با نرم‌افزارهای متن باز گره زده است. در طرف مقابل، اپل اصلا قبول ندارد که نرم‌افزارهای متن باز ارزش بیش‌تری را تولید می‌کنند. جابز ترجیح می‌دهد که همه جنبه‌های نرم‌افزار خود را در کنترل خود داشته باشد تا مطمئن شود آن نرم‌افزار در سطح کیفی مورد علاقه او عمل می‌کند. این تفاوت بزرگ فلسفی میان گوگل و اپل می‌تواند ماهیت این دو شرکت را نشان دهد. و تصمیم‌گیری در مورد این‌که آیا تعهد جنبش متن باز ـ به دلیل به‌کارگیری خرد جمعی ـ بهتر است یا سیستم عامل متن بسته  اپل ـ چون اپل می‌داند که چه می‌کند ـ، برعهده مشتریان فردی و سازمانی است. این هم نبرد جذاب دیگری است که باید شاهدش باشیم.

۸٫ HTCدر برابر اپل: شاید تعجب کنید که چرا HTC در جنگ میان گوگل و اپل در نظر گرفته شده است! پاسخ ساده است: اپل هم‌اکنون در یک جنگ حقوقی بزرگ با HTC است که اگر در آن موفق شود، می‌تواند به این شرکت در تغییر قابل توجه روش عملکرد اندرویید گوگل کمک کند. اگر چه اپل HTC را براساس روش کار گوشی‌های مبتنی بر اندرویید و گوشی‌های مبتنی بر ویندوز موبایل مورد تعقیب قانونی قرار داده است، تمرکز این دعوای حقوقی بر دستگاه‌های مبتنی بر اندرویید است. این دعوی شامل شیوه‌ حرکت در یک صفحه وب در مرورگر اندرویید، روشی که کاربران می‌توانند براساس آن به منوی اصلی دسترسی پیدا کنند و موارد دیگری از این دست می‌شود. اگر اپل بتواند این اقامه دعوا را از HTC ببرد،  می‌تواند به سراغ سایر فروشندگان اندرویید برود. و بدین وسیله ممکن است بتواند نوک پیکان حمله خود را متوجه گوگل کند.

۹- Google Voice در برابر اپل: یکی از مهم‌ترین دلایل اختلاف کنونی گوگل و اپل، سرویس صدای گوگل است. نرم‌افزار غول جستجو جایگزین مناسبی برای آی‌فون به نظر می‌رسد. کاربران می‌توانند تماس‌های صوتی را به جای گوشی‌های آی‌فون بر مبنای سکوی (پلت‌فرم) گوگل برقرار یا دریافت کنند. اما پس از مدتی انتظار برای دریافت نظر اپل در مورد این نرم‌افزار، سرانجام به گوگل گفته شد که این نرم‌افزار توسط اپل رد شده است. گوگل و AT&T برای تلافی کردن کار اپل با شلوغ کردن صحنه نمایش، دخالت کمیته ارتباطات فدرال را خواستار شدند. وضعیت فعلی به شیوه‌ای است که حل آن حالا حالاها طول خواهد کشید.

۱۰- گوگل آینده در برابر اپل آینده: هم‌اکنون گوگل و اپل در بالاترین سطح رقابت خود قرار دارند. هر دو شرکت از درآمد بسیار زیادی بهره‌مند هستند. محصولات آن‌ها توسط میلیون‌ها نفر در سراسر جهان مورد استفاده قرار می‌گیرد. و آینده هر دو، بسیار روشن به نظر می‌رسد. اما نقشه هر دو شرکت برای آینده مشخص نیست. گوگل ممکن است بخواهد وارد کسب و کار سخت‌افزار شود و در برابر آن، اپل ممکن است شانس‌اش را در بازار آن‌لاین امتحان کند. هر اتفاقی بیفتد یک چیز قطعی است: اپل و گوگل تقریبا در همه بازارهایی که هستند، با هم رقابت می‌کنند. و در گذر زمان، انتظار کشیدن برای دیدن پیروزی یکی از این دو شرکت بسیار جذاب است!

پی‌نوشت ـ این مطلب شاید پاسخی باشد به این پست جناب دکتر مزیدی که در آن اپل را برنده قطعی نبرد میان این دو شرکت اعلام فرمودند! ضمنا قبلا هم در این مورد در این پست با عنوان (گوگل در برابر اپل) نوشته‌ام.

منبع

  • The Future Google vs. the Future Apple
    Apple and Google are at the top of their games right now. Both companies are enjoying huge profits. Their products are being used by millions around the globe. And the future looks bright. But what both companies have planned for the future is unknown. Google might opt to get into hardware, while Apple might try its luck online. In either case, one thing is certain: Apple and Google will be competing against each other in almost every market they’re in. And as time goes on, it should be rather interesting to see if the future Apple or the future Google will win out.
  • دوست داشتم!
    ۰

    یک سال پیش رابطه گوگل و اپل بسیار گل و بلبل بود: اریک اشمیت مدیرعامل گوگل عضو هیأت مدیره اپل بود، هر کدام داشتند در حوزه تخصصی خودشان کار می‌کردند و در کنار هم  علیه دشمن مشترک‌شان ـ مایکروسافت ـ می‌جنگیدند. اما این خوشی دیری نپایید: وقتی استیو جابز ورود نرم‌افزار جستجوی صوتی گوگل را به فروشگاه اپل رد کرد،