نگاه کن مرا

که چشم، کم‌کم نایاب می‌شود

مهارت دوست داشتن در زبان مادری

گم می‌شود …

احمدرضا احمدی

دوست داشتم!
۴

نگاه کن مرا که چشم، کم‌کم نایاب می‌شود مهارت دوست داشتن در زبان مادری گم می‌شود … احمدرضا احمدی دوست داشتم!۴

اگر آفتاب شود

امید نخواهم داشت

تمام روز

تمام حادثه

در مسیر عاطفه‌ی تو باشد

دوباره باید تأسف داشت

که صدای آب و سبزی درختان

آن‌قدر واقعی است

که باید سخن از مرگ گفت

من آرامش را نمی‌خواهم

من حرف دارم

گوش کنید

خواهش می‌کنم

فقط تا طلوع آفتاب گوش کنید …

احمد رضا احمدی

* عنوان پست، بیتی است از غزل‌های زلال دیوان شمس تبریزی.

دوست داشتم!
۱

اگر آفتاب شود امید نخواهم داشت تمام روز تمام حادثه در مسیر عاطفه‌ی تو باشد دوباره باید تأسف داشت که صدای آب و سبزی درختان آن‌قدر واقعی است که باید سخن از مرگ گفت من آرامش را نمی‌خواهم من حرف دارم گوش کنید خواهش می‌کنم فقط تا طلوع آفتاب گوش کنید … احمد رضا احمدی * عنوان پست، بیتی است

بی‌برگ بودم
درختان از بهار باز آمدند
گفتم:
ای دل
راهی نیست
باید خویش را
بر دستان و آسمان
آویخت.
از صدای تو
از خواب برخاستم
گفتم:
چه کسی است
که آینه را به میل خویش
صیقل می‌دهد
که من صورتم را در آینه‌ی
صورت تو ببینم …

احمد رضا احمدی

دوست داشتم!
۰

بی‌برگ بودم درختان از بهار باز آمدند گفتم: ای دل راهی نیست باید خویش را بر دستان و آسمان آویخت. از صدای تو از خواب برخاستم گفتم: چه کسی است که آینه را به میل خویش صیقل می‌دهد که من صورتم را در آینه‌ی صورت تو ببینم … احمد رضا احمدی دوست داشتم!۰