ـ چهطور و چهوقت ایده میگیرید؟
ـ پیشبینی نشده و پیوسته. گاهی باید خودم را مجبور کنم. من کارم را بهعنوان یک نویسندهی تلویزیونی آغاز کردم که آخر هر هفته برنامهاش باید روی آنتن میرفت. پس وقتی دوشنبه صبح سر کار میرفتم باید نوشتن را شروع میکردم و نمیتوانستم منتظر الههی هنر بمانم تا ایده بگیرم. باید میرفتم و چیزی مینوشتم تا آنتن خالی نماند. هنوز هم میتوانم چنین کاری بکنم. میروم توی اتاق و خودم را مجبور میکنم که البته کار خوشایند و جالبی نیست. معمولا در طول سال، ایدههای مختلفی میگیرم و آنها را جایی یادداشت میکنم. بعدا وقتی آنها را مرور میکنم از نوشتن بعضیهایشان واقعا تعجب میکنم؛ ولی بعضیها هم خوب و بهدردبخور هستند.
(از گفتگو با وودی آلن؛ مجلهی فیلم؛ شمارهی ۴۳۳؛ آبان ۱۳۹۰)
عکس استاد از اینجا
پ.ن. دو روزی مسافرت بودم و گزارهها بههمین دلیل دیشب بهروز نشد. منتظر یک خبر خوب از گزارهها در همین هفته باشید. 🙂