جمعهی این هفته تیم ملی فوتبال ایران گام به راهی سخت میگذارد و وارد کارزار جام جهانی در گروهی بسیار سخت خواهد شد. یکی از امیدهای اصلی تیم ملی برای موفقیت در این راه دشوار، علیرضا جهانبخش ـ ستارهی ایرانی فصل گذشتهی فوتبال هلند ـ است. او فصل پیش موفق شد در لیگ هلند با ۲۱ گل آقای گل شود و با ۱۲ پاس گل سومین پاسور برتر لیگ. موفقیتی که قطعا او را بهعنوان اولین ایرانی آقای گل در اروپا در تاریخ فوتبال کشور و آسیا ماندگار میکند. حالا او در آستانهی جام جهانی است تا پس از درخشش احتمالی ادامهی فوتبالش را در تیمی دیگر پی بگیرد: تیمی بزرگتر از آ زد آلکمار، شاید در سری آ ایتالیا یا بوندسلیگای آلمان. اما هر جا که برود یا حتی اگر در آلکمار بماند، برای فوتبال ایران در عصر “بیرانوند”ها و “طارمی”ها نمادی از یک فوتبالیست حرفهای است و حتما موفقیتهای بزرگ دیگری در انتظار او است.
چندی پیش دوست خوبم مرتضی ناعمه پیشنهاد کرد در مورد عوامل موفقیت علیرضا جهانبخش بنویسم. حالا این فرصت پیش آمد تا در این مورد چند نکته را بنویسم که خودم شخصا از راه و رسم موفقیت ستارهی جوان فوتبال ایران یاد گرفتهام.
اول از همه باید بگویم که علیرضا جهانبخش همه جوره من را بهیاد مهدی مهدویکیا میاندازد. از اینکه همپست هستند که بگذریم، این دو نفر از نظر رفتار حرفهای در “فوتبالفارسی” جزو استثنائات محسوب میشوند. وقتی اسم علیرضا میآید من بلافاصله یاد واژهی “حرفهای” میافتم. حرفهای که خیلی زود از فوتبال آماتوری ایران خودش را بهسطح اول اروپا رساند و اینقدر تلاش کرد تا موفق شد. اما اینکه چه کرد تا موفق شد موضوعی است که من در ۵ کلیدواژه خلاصهاش میکنم:
- هدف بزرگ: اگر قصد علیرضا از فوتبال پول درآوردن بود قاعدتا هلند گزینهی چندان جذابی نبود. اما او ثابت کرد هنوز هم بازیکنانی پیدا میشوند که ماندگاری با موفقیتهای فوتبالی را به پول ترجیح دهند. شاید علیرضا روزی که برای اولین بار به هلند رفت در فکر آقای گل شدن نبود؛ اما همین که بخواهی در سطحی بالاتر از سطح معمول، تلاش و رقابت کنی، خود بهخود سطح رؤیاها و دستاوردهایت را خود بهخود بالاتر میبرد. 🙂
- شروع از نقطهی صفر: نگاهی به بازیکن جوان بسیاری بکنید که در طول این سالها در فوتبال ایران و جهان جرقهای بودند و بعد ناپدید شدند. علیرضا از یک تیم رده پایین و معمولی فوتبال هلند فوتبالش را شروع کرد: نایمخن. جایی که میتوانست یاد بگیرد و اشتباه کند. این یاد گرفتن فقط از جنبهی فوتبالی نبود: علیرضا در نایمخن یاد گرفت یک بازیکن حرفهای باید چه کارهایی را بکند و چه کارهایی نه و اینکه چه رفتارهایی حرفهای هستند و چه رفتارهایی نه. پختگی علیرضا جهانبخش را میتوان در مصاحبههایش دید.
- پیشرفت گام بهگام: نایمخن با علیرضا به لیگ دستهی دو هلند رفت و با قهرمانی به لیگ یک بازگشت. علیرضا در لیگ دو هلند بهترین بازیکن فصل شد و بعدها با پیوستن به آلکمار ـ باشگاهی بزرگ که آن را با دوران حضور لوئیس فنخال به یاد میآوردیمش ـ قدم در راه پیشرفت هر چه بیشتر گذاشت تا اینکه اوج شاهکارش را در همین فصل اخیر دیدیم که آقای گل شد.
- انتخابهای درست: این یکی شاید بیان دیگری از همان دو نکتهی قبل باشد؛ اما میخواهم به این اشاره کنم که یک فوتبالیست در طول دوران حرفهایش با تصمیمات بسیار زیادی مواجه است که علیرضا تا بهامروز از آنها سربلند بیرون آمده است: از انتخاب هدف بزرگ حرفهای و تیم محل بازی بگیرید تا انتخاب مدیر برنامه و از پذیرش سختیهای زندگی در غربت برای یک جوان کمسن و سال بگیرید تا بهدام کارهای غیرحرفهای افتادن. بالاخره هر فردی در طول زندگیاش جایی انتخاب درستی خواهد داشت؛ اما آنچه سخت است و دشوار، ادامه دادن به انتخابهای درست است که موفقیتهای بزرگ را در پی دارد.
- داشتن مشاوران حرفهای: این یکی شاید در ابتدای مسیر حرفهای بیشتر وابسته به شانس باشد؛ اما در دنیای اینترنتی امروز، پیدا نکردن مشاوری که در مورد راه و رسم موفقیت امروز از او راهنمایی گرفت، خیلی بهانهی قابل قبولی نیست. علیرضا جهانبخش خوشبختانه از ابتدای مسیر مشاورانی باتجربه و موفق مثل آقای عابدینی و در ادامهی راه آقای هاشمی مقدم را داشت. اما خود حرفهای هم نمیتواند معجزه کند؛ مگر اینکه فرد ۴ عامل قبلی را هم درونی کرده باشد.
این را هم اضافه کنم که فکر میکنم تفکر حرفهای در واقع مجموعهای از ایدههای ذهنی است که منجر به تحقق عوامل ۵ گانهی بالا در زندگی افراد حرفهای میشوند.
برای پسرک دوستداشتنی و خوشتیپ تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی و ادامهی مسیرش در فوتبال باشگاهی آرزوی موفقیت دارم.