این روزها خبرهای خوشی از دنیای سیاست ایران و جهان بهگوش میرسد که رایحهی دلپذیر امیدِ همراه با نسیم آرام برآمده از آن، حال اقتصاد و زندگی ایران را اندکی خوشتر ساخته است. این روزها امید به آیندهای خوب برای ایران و افزایش کیفیت زندگی ایرانیان دوباره به ذهن و قلب ما بازگشته است. با ورود هیأت تجاری آلمان و تصویب قطعنامهی توافق وین در شورای امنیت سازمان ملل، دیگر کمکم میتوان اطمینان داشت که فصلی جدید در تاریخ، در حال آغاز شده است. با رفع تدریجی انواع تحریمهای ناجوانمردانهای که در سالهای اخیر به ایران تحمیل شدند، میتوان به رفع تنگناهای اقتصادی و حتی چالشهای غیراقتصادی که ریشه در اقتصاد نامتعادل سالهای اخیر ایران داشتهاند، امیدوار بود. “ایران پس از تحریمها” حتما جای بهتری برای زندگی خواهد بود؛ اما آیا ما برای زندگی در این دنیای جدید آمادهایم؟
در طول دو هفتهای که از اعلام توافق هستهای میگذرد، تلاش کردهام در حد توانم نوشتهها و نظرات افراد مختلف را دربارهی “ایران پس از تحریمها” در سپهر رسانهای رسمی و فضای غیررسمی رسانههای اجتماعی دنبال کنم. نوشتن این یادداشت را نیز برای داشتن دیدگاهی بهتر از آنچه در ذهن ما دربارهی “دنیای قشنگِ نو” میگذرد تا به امروز به تأخیر انداختم. نتیجهی این بررسی مختصر، پیدا کردن چند گزارهی نامعتبری است که بهعنوان پیشفرضهای ذهنی، مبنای رفتار و تصمیمات و عملکردهای ما را در این دنیای ناشناخته قرار گرفته و زندگی ما را در این دنیای جدید شکل خواهند داد. تکتک ما با این دنیای جدید مواجهیم و شاید بد نباشد حالا که در آستانهی ورود به آن قرار گرفتهایم کمی به حال و روزمان در چند ماه تا چند سال بعد فکر کنیم. البته این “گزارهها” در دنیای قبل از رفع تحریمها نیز معنادار بودهاند؛ اما حالا باید بیشتر از قبل در مورد آنها فکر کرد:
۱- من در سختیهای زندگیام هیچ نقشی ندارم و این دنیا است که سرِ سازگاری با من ندارد: بله. در چند سال اخیر، اتفاقات پیشبینی نشدهی زیادی زندگی ما را تحت تأثیر منفی خود قرار دادند. در یک اقتصاد تورمی و در حال رکود، پیدا کردن شغلی با درآمد مناسب و برنامهریزی و سرمایهگذاری اقتصادی برای اغلب همنسلهای من و دوستان جوانترمان رؤیایی دور و دراز بوده است. اما بارها و بارها از انداختن تمام نامرادیهای دنیا به دوش دنیا و دولت و حتی پدر و مادرهایمان متعجب شدهام. ایران پس از تحریمها، ظاهرا مملو از فرصتهای جذاب کاری و کارآفرینی برای ما جوانان است. اما در این فضای جدید پرفرصت، آیا همچنان قرار است منتظر بمانیم تا روز رؤیایی خودش از راه برسد؟ برای استفاده از این فرصتها باید چه بکنیم؟
۲- من توانمند هستم؛ اما کسی از این توانمندی استفاده نمیکند: پاسخ ما به سؤال اینکه “چرا اینجای دنیا ایستادی”، هزاران جواب دارد که مهمترینش همین است. البته اگر کمی دقت کنیم، در واقع این همان گزارهی اولی به بیانی دیگر است: راه رسیدن به موفقیت در اختیار من نیست. فرقی هم ندارد جوان تازهکاری باشم که برای ورود به بازار کار در حال تلاش هستم یا جوانی در سنین بالاتر که پیشرفت شغلی و افزایش درآمد را هدف قرار داده باشم. شروع و ادامه دادن مسیر، نیازمند داشتن چیزهایی مانند همان بند “پ” معروف است که میلیاردها کیلومتر دور از دسترس من هستند. اما آیا تمامی افرادی که موفق شدهاند، تنها دلیل موفقیتشان چیزهایی بوده است که من نمیتوانم به آنها دسترسی داشته باشم؟ آیا تا بهحال به این فکر کردهام که شاید یکی از ریشههای مشکلاتم، خودِ من و ضعفهایم و باورهایم دربارهی دنیا باشند؟ در دنیای پس از تحریمها اگر چه فرصتهای بسیار بیشتری پیش روی ما خواهد بود؛ اما با باز شدن درهای ایران به روی دنیا، دهها ایرانی متخصص شاغل در کشورهای خارجی به کشور باز خواهند گشت. در عین حال راه برای ورود نیروی متخصص خارجی به ایران نیز هموارتر از قبل خواهد شد. آیا برای رقابت با این نیروهای توانمند که صلاحیتشان در دنیای رقابتی و حرفهای مورد تأیید قرار گرفته است آمادگی داریم؟
۳- اینجا جای من نیست: بدون تعارف زندگی در ایرانِ چند سال اخیر برای همه از جمله جوانان سخت بوده است. شکایت از سختیهای دنیا نهتنها بد نیست که میتواند خوب هم باشد! اما واقعیت این است که درک اینکه “اینجا جای من نیست” بهمعنی این نیست که میدانم “جای من کجاست.” متأسفانه اغلب ما هیچ تصور و تصویر مثبتی از زندگی ایدهآل و ویژگیهای آن نداریم و اگر از ما بخواهند که آن را تعریف کنیم، تنها با نفی ویژگیهای زندگی امروزمان میتوانیم تصویری مغشوش از دنیای ایدهآل ارائه دهیم (بهصورت خاص بارها این مشکل را در ذهنیت دوستانی که قصد مهاجرت داشتهاند یا حتی مهاجرت کردهاند دیدهام.) حالا در دنیایی که قرار است با رفع تحریمها بخشی از چالشهای زندگی در ایران را کاهش دهد، آیا میدانیم زندگی ایدهآلمان قرار است چه باشد که برای آن تلاش کنیم؟
۴- ایرانِ فردا جای سادهتری برای زندگی است: این گزاره اگر چه نادرست نیست؛ اما آنقدرها هم که ما فکر میکنیم درست نیست. با تسهیل نقل و انتقال پول، دسترسی به محصولات و خدماتی که پیش از این برای ما ممنوع بودهاند و و نوسازی ساختار صنعتی و خدماتی کشور اگر چه کیفیت زندگی ما بالاتر خواهد رفت؛ اما نباید واقعبینی را فراموش کنیم: قرار نیست در دورهای کوتاهمدت تمامی مشکلات زندگی ما و کشور حل شوند. خوشبینی و امیدواری بیش از حد باعث رؤیاپردازیهای آنچنانی میشود که ره به سرمنزل مقصود نخواهند برد. بنابراین واقعبینانه امیدوار و رؤیاپرداز باشیم.
۵- خوشبختی یعنی لذت امروز من به هزینهی فردای کشور: سالها پیش جایی خواندم که مردم آلمان در پی شکستی سهمگین جنگ جهانی دوم، تا سالهای سال یک شیفت برای درآمد خودشان و یک شیفت هم برای تأمین هزینههای جرایم سنگین فاتحان جنگ و بازسازی کشورشان کار میکردند. در ایران پس از تحریمها هم اگر چه از تصمیمگیران اقتصادی کشور در هر دو بخش دولتی و خصوصی انتظار میرود که در عین تمرکز روی بهبود کیفیت زندگی و معیشت امروز مردم، فردا را از یاد نبرند؛ اما تکتک ما نیز نباید مسئولیت خودمان را در برابر فردای این سرزمین از یاد ببریم. فراموش نکنیم که این اواخر بازگشت پیکرهای مطهر ۱۷۵ غواص شهید، قهرمانان گمنام و بیادعایی را به یاد ما آورد که بالاترین سرمایهی زندگی یک انسان یعنی “جان” خود را برای ماندگاری این سرزمین دوستداشتنی تقدیم کردند. آیا هزینه و سنگینی مسئولیت ما دربارهی ایران امروز با کار بزرگ قهرمانان دلیر تاریخ همین بیست و چند سال قلل ما قابل مقایسه است؟ لازم نیست سخت و پیچیدهاش کنیم. من عمیقا باور دارم که اصلاح جامعه از اصلاح تکتک ما آغاز میشود. بنابراین مسئولیتپذیری ما در برابر کشورمان شاید بههمین سادگی باشد که دنیای پس از تحریمها برایمان دیگر همانند قبل، دنیای از زیر کار و مسئولیت و بهرهوری فرار کردن به انواع بهانهها، دنیای زندگی با امید یارانه و رانت و شغل بیدردسر و پردرآمد دولتی و دنیای “چون بقیه اخلاقی نیستند من هم نیستم” نباشد.
اینجا ایران است: سرای امید و تمام سهم ما و فرزندانمان از این دنیای بزرگ خاکی. این “زخمیِ سربلند دورانها” امروز بیش از هر زمانی به ما و تلاش و امیدمان نیاز دارد.