روشی ساده برای کشف حوزه‌های جذاب کسب‌وکار در ایران

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

این روزها یکی از موضوعات داغ کشور، نام‌گذاری امسال توسط رهبر معظم انقلاب به‌نام «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» و چگونگی تحقق این هدف متعالی است. اگر به سند سیاست‌های اقتصاد مقاومتی که در بهمن ماه ۱۳۹۲ توسط رهبر انقلاب ابلاغ شد نگاهی بیندازیم می‌بینیم که یکی از مهم‌ترین کلیدواژه‌های آن ـ که از همان بند اول سیاست‌ها بر آن تأکید ویژه صورت گرفته ـ واژه «کارآفرینی» است. خوشبختانه این روزها در فضای عمومی جامعه این کلیدواژه یک مفهوم آشنا است و چه در سپهر رسانه‌ای کشور و چه در میان عامه مردم ـ بویژه در میان جوانان ـ همه‌جا سخن از کارآفرینی و ایده‌های جذاب برای راه‌اندازی کسب‌وکارهای موفق است. در عین حال با گذر از تحریم‌های ناجوانمردانه سال‌های اخیر، اقتصاد ایران بعد از چندین سال رکود و رشد آهسته اقتصادی، خود را برای خیزشی بزرگ آماده می‌کند. دولت تدبیر و امید نیز در حال تلاش برای آماده کردن بستر اقتصادی کشور برای راه‌اندازی و توسعه آسان‌تر کسب‌وکار در این فضای جدید است. در همین راستا یادداشت حاضر تلاش می‌کند به‌صورت مختصر به برخی نکات مهم در زمینه کشف حوزه‌های جذاب کسب‌وکار در کشور بپردازد.

حتماً همه ما از طریق رسانه‌ها شنیده‌ایم در سال‌های اخیر با داغ‌ شدن جو کارآفرینی در ایران، بسیاری از جوانان کشورمان در راه ایجاد و توسعه کسب‌وکار خویش گام نهاده‌اند. راز موفقیت آنها چیست؟

تجربه و تحقیقات علمی ثابت کرده‌اند که راه‌اندازی و توسعه کسب‌و‌کارهای کوچک موفق، اصول مشخصی دارد که با کمی بومی‌سازی در تمام دنیا مشابه‌اند. ماجرا این است که: «یک انسان خلاق یک ایده فوق‌العاده را در زمان مناسب تبدیل به یک محصول یا خدمت می‌کند و به بازار عرضه می‌کند و آن را به‌فروش می‌رساند.» راز موفقیت کارآفرینان، به‌سادگی همین جمله است. اما اجرا کردن همین جمله ساده، با تحمل سختی‌های فراوان و خون دل خوردن‌های زیادی همراه است که همه از پس تحمل آن‌ها برنمی‌آیند! بنابراین یک نکته دیگر را هم باید به آن اضافه کرد: برای راه‌اندازی یک کسب‌وکار پرسود و موفق، در کنار داشتن یک ایده خوب و بازارگرا و داشتن علم و توانایی مدیریت، باید به سلاح «صبر» هم مجهز باشید! (و فراموش نکنید نیازی نیست که حتماً توانایی فنی برای طراحی و تولید محصول – مثلاً یک کالای صنعتی – را خودتان داشته باشید. می‌توانید آن را به افراد متخصص واگذار کنید.) اما مهم‌تر از همه این‌ها عبور از مانعی بزرگ به‌نام «ترس از شکست» است. اولین و مهم‌ترین گام برای پیروزی در میدان کسب‌وکار، مواجهه با این ترس و پذیرش احتمال شکست است؛ البته با در نظر گرفتن این خبر خوب که همیشه بعد از زمین خوردن، می‌شود دوباره ایستاد و رو به جلو حرکت کرد.

اما چطور می‌توان حرکت در مسیر کارآفرینی را آغاز کرد؟ ابتدا باید توجه کرد که ترجمه Entrepreneurship به کارآفرینی در زبان فارسی، تمام معنای آن را به‌خوبی منعکس نمی‌کند؛ چرا که یک کسب‌وکار فراتر از ایجاد اشتغال، باید بتواند ارزشی را خلق کند که در بازار توسط خریداران در برابر آن پول پرداخت شود. منظور از این ارزش، پول نیست؛ بلکه «ارزش» اشاره به این دارد که کسب‌وکار باید بتواند با ارائه راه‌حلی اثربخش و با هزینه مناسب بتواند یک مشکل یا مسأله مشخص را برای عموم مردم، قشر خاصی از جامعه یا سایر سازمان‌ها و کسب‌وکارها در قالب یک محصول یا خدمت (یا ترکیبی از آن‌ها) حل کند. کلید اصلی در شناخت حوزه‌های جذاب و پول‌ساز کسب‌وکار همین «ارزش‌آفرینی» است که برای کشف آن می‌توان از سه سؤال زیر بهره گرفت:

  1. چه مشکل یا مسأله بزرگی وجود دارد که برای آن راه‌حلی ارائه نشده یا راه‌حل‌های موجود دارای ضعف هستند؟ (ایده)
  2. ‌من چه راه‌حلی می‌توانم برای این مشکل یا مسأله ارائه بدهم که بتوانم آن را به بهترین شکل ممکن و با هزینه معقول حل کنم؟ (طراحی محصول / خدمت)
  3. چرا مشتریان باید محصول / خدمت من را بخرند؟ چرا نباید از رقبای فعال در بازار خرید کنند؟ (طراحی کسب‌وکار.)

با پرسیدن مکرر این سؤال‌ها از خودتان در مواجهه با مسائل و مشکلاتی که در زندگی روزمره با آنها مواجه می‌شوید، می‌توانید حوزه‌های جذابی را برای راه‌اندازی کسب‌وکار شخصی کشف کنید که در آنها هیچ رقیبی وجود نداشته باشند! برای نمونه در ادامه به برخی از حوزه‌های جذاب برای راه‌اندازی کسب‌وکار سودآور اشاره می‌کنم که امروز در کشور فضای داغ و جذابی دارند:

  1. خدمات طراحی وب‌سایت و اپلیکیشن برای برندها و شرکت‌های مختلف صنعتی و تجاری؛
  2. تولید اپلیکیشن‌های خدماتی برای پاسخگویی به نیازهای عموم مردم یا قشر خاصی از جامعه (مثلاً دانشجویان!)؛
  3. خدمات تولید محتوا برای فروش به مردم و کسب‌وکارهای فعال در فضای مجازی؛
  4. خدمات مشاوره فعالیت در رسانه‌های اجتماعی؛
  5. خدمات تحقیقات بازار، بازارسازی و توسعه بازار برای کسب‌وکارها و برندهای نوپا و همچنین برندهای خارجی تازه‌وارد؛
  6. خدمات مشاوره سرمایه‌گذاری خارجی (یافتن شرکای تجاری، شرکت در مذاکرات و انعقاد قراردادهای همکاری)؛
  7. فروش کالاهای تخصصی (مثلاً: لباس و کیف) از طریق اینترنت و شبکه‌های اجتماعی.

پ.ن. این یادداشت پیش از این در روزنامه‌ی ایران به‌چاپ رسیده است.

دوست داشتم!
۵

مقاله‌ی هفته (۴۱): برای یافتن ایده‌ی بزرگ کسب و کاری بعدی، نقطه‌ی تمرکزتان را محدود کنید

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

نویسنده: براد سوگارز / مترجم: علی نعمتی شهاب

زمانی که می‌خواهید وارد دنیای کسب و کار شوید، محدود کردن بازار هدف‌تان می‌تواند مشکل باشد؛ زیرا این ترس وجود دارد که با این کار بخشی از مشتریان بالقوه‌تان را در نظر نگیرید.

اما اگر بتوانید به‌صورت روشن و آینده‌نگرانه یک بازار و نیازهای‌اش را تعریف کنید، در این صورت می‌توانید محصول یا خدمت خود را طوری متناسب سازید که دقیقا به همان تقاضایی که باید، پاسخ دهد و در نتیجه به‌سرعت کیف پول‌تان از رقبای‌تان حجیم‌تر شود.

این دقیقا به چه معناست؟

۱٫ شما می‌توانید مانند یک کارآفرین جوان زن اهل کالیفرنیای شمالی باشید که یک بخش معمولا پنهان یک فروشگاه لوازم دست دوم را کشف کرد: بخش جداگانه مربوط به لباس‌های بچه‌ها و اسباب‌بازی‌ها. او متوجه شد مالکین، فروشگاه را یک کسب و کار از دست رفته و مرده می‌دانند. زن جوان داستان ما بخش مربوط به لباس‌ها و اسباب‌بازی‌های دست دوم را از مالکین فروشگاه اجاره کرد و تمام عملیات آن را بر محصولات مربوط به کودکان متمرکز ساخت. کار او باعث شد تا یک “کسب و کار مرده” ۱۲۰۰ متر مربعی به یک استارت‌آپ ۸۰۰ متر مربعی تبدیل شود که در ۶ ماه به سودآوری رسید و توانست شعبه دومی را هم در یک نقطه پایین شهری دیگر احداث کند.

۲٫ شما می‌توانید مثل مکانیکی باشید که فرایند طولانی و واقعا گران دریافت گواهی‌نامه‌ خرید و فروش خودرو را طی کرد تا بدین ترتیب بتواند با رفتن به بازار محلی خودرو، “بی‌ام‌و”های قدیمی را خریداری کند. او نمی‌خواست خودِ این خودروها را بفروشد. به‌جای آن، او خودروها را اوراق کرد و یک فروشگاه قطعات یدکی را برای مالکان و مکانیک‌های بی‌ام‌و به‌راه انداخت.

۳٫ شما می‌توانید مانند یک متخصص تعمیررایانه باشید که تصمیم گرفت از بازار بسیار رقابتی خدمات فناوری اطلاعات خارج شود تا یک بازار خاص‌تر را کشف کند. بازاری که در آن بتوان نرخ‌های بالاتری ارائه داد، مشتریان وفادارتری به‌دست آورد و کسب و کار درازمدتی را با مشتریان شکل داد. این شرایط، بازار مورد نظر را به رایانه‌های اپل محدود کرد.

این مثال‌ها حقیقت عامی را در مورد فرصت‌های کسب و کار آشکار می‌سازند: فرصت واقعی، احتمالا در ابتدا چندان آشکار نیست. گوشه‌های فراموش‌شده بازار (Niche Market) در هر کجای یک طبقه بازار گسترده می‌توانند وجود داشته باشند. کار شما به‌عنوان کارآفرین، کشف چیستی این گوشه‌ها و تشخیص این‌که آیا یک فرصت کسب و کاری سودآور هستند یا نه، است.

از سوی دیگر نگاه کردن به بازار از این زاویه دید، روش تفکر شما را در مورد واقعیت وجودی یک استارت‌‌آپ تغییر خواهد داد. هیچ قانونی وجود ندارد که به شما بگوید باید ساخت ساختمان کسب و کارتان را از پی‌ریزی آن در گاراژ یا اتاق خواب‌‌تان شروع کنید.

خیلی ساده شروع به قدم زدن یا رانندگی در خیابان‌های شهر بکنید. خیلی زود به کسب و کارهای بسیاری برخورد خواهید کرد که نفس‌های آخر زندگی‌شان را می‌کشند ـ چرا که نمی‌توانند آن‌چه را بازارشان واقعا می‌خواهد یا نیازمند آن است، بفروشند. مانند مالکین آن فروشگاه در حال مرگ لوازم دست دوم، آن‌ها ممکن است حتی ندانند پرفروش‌ترین و سودآورترین محصولات‌شان کدام است یا این‌‌که آن محصولات واقعا خاص در یک بخش فراموش‌شده فروشگاه یا دفترشان قرار دارند.

رهبران هر حوزه کسب و کار تمایل به تمرکز بسیار دارند و در بسیاری اوقات، محدوده تمرکز آن‌ها بسیار کوچک است. این شرکت‌ها به‌دقت محدوده تمرکزشان را بزرگ‌تر می‌کنند؛ زیرا بازار گوشه‌ای آن‌ها بسیار متمایز است. اگر فکر می‌کنید این ایده تنها برای خرده‌فروشی‌ها یا تعمیرکاران مکینتاش کاربرد دارد به فهرست ۱۰ شرکتِ دارای ارزش‌مندترین برندها در جهان ـ که توسط مؤسسه “برندز” تهیه شده است ـ نگاهی بیاندازید:

  1. اپل
  2. آی‌بی‌ام
  3. گوگل
  4. مک‌‌دونالد
  5. مایکروسافت
  6. کوکاکولا
  7. مالبرو
  8. AT&T
  9. ورایزون
  10. چاینا موبایل

این شرکت‌ها کسب و کارشان را تنها براساس یک کلمه بنیان نهاده‌اند: تمرکز. مثلا در مورد اپل ـ شرکت اول این فهرست ـ بخش قابل توجهی از موفقیت شرکت تنها وابسته به یک محصول است: آی‌فون.

بنابراین محدوده جستجوی‌تان را برای یافتن نقطه تمرکز با انجام یک تحلیل دقیق‌تر در مورد بازار هدف‌تان و آن‌چه مردم می‌خواهند یا می‌خرند ـ یا چیزهایی که اگر گزینه‌ای وجود داشته باشد احتمالا می‌خرند ـ گسترش دهید. نگران فروش نباشید؛ زیرا اتفاقا شما با پیشنهاد “خرید هر چیز” به “هر کس” بیش‌تر ضرر می‌کنید. محدود شدن تمرکز شما می‌تواند فرصت‌های کسب و کاری فراتر از توان شما فراهم آورد و جریان نقدینگی با حاشیه سود بالایی ایجاد کند که شما را به اهداف اساسی‌تان از به‌راه انداختن کسب و کار برساند.

دوست داشتم!
۸

اصول موفقیت در دنیای کسب و کار به‌‌‌روایت بهمن فرمان‌آرا

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

بهمن فرمان‌آرا از آن آدم‌هایی است که در هر مصاحبه‌اش باید منتظر کلی غافل‌گیری باشی. یکی از ویژگی‌های مهم آقای فرمان‌آرا، توجه‌اش به دنیای حرفه‌ای‌گری و فروش هنر و رد گزاره‌هایی شبیه “هنر برای هنر” است. فرمان‌آرا برای سال‌ها فروش را در سینمای حرفه‌ای جهان تجربه‌ کرده و به‌همین دلیل، حرف‌های‌اش در این‌باره‌ شنیدنی است.

هفته‌ی پیش در گفتگوی مفصل استاد با روزنامه‌ی شرق، ایشان به دو اصل بسیار کلیدی برای موفقیت در دنیای کسب و کار اشاره کرده بودند:

۱٫ نظم، زیربنای فرصت‌سازی است: هنگام تحصیل هم در دانشگاه به این دلیل که کنار هالیوود بودیم، اول از همه انضباط را یاد می‌دادند. به این خاطر که می‌گفتند شما اگر بهترین فیلمنامه جهان را نوشتید ولی اگر چهار روز بعد از تاریخ مقرر تحویل دهید باز هم نمره مردودی می‌گیرید، چون دیگر فایده‌ای ندارد. برای اینکه می‌گفتند اگر انضباط نداشته باشید کسی در سینمای آمریکا شما را نمی‌پذیرد. چون اینجا همه‌چیز حرفه‌ای است، بنابراین در دانشگاه نظم و انضباط در عالم سینما را یاد گرفتم و پدرم هم به ما قانون را یاد داد. ما در خانه همیشه قانون داشتیم؛ یعنی باید فلان ساعت و پیش از پدرم در خانه می‌بودیم.

۲٫ شما ایده‌ی محصول / خدمت‌تان را می‌فروشید و نه خودش را: فروش اگر از ابتدا فکر بازگشت سود و سرمایه نباشید و از سرمایه‌ی بانک ملی هم در فیلم‌تان استفاده کنید باز هم تمام می‌شود. به هر جهت من از ابتدا به سینما به عنوان یک حرفه نگاه می‌کردم … من در فیلم‌های‌م سرمایه‌گذاری نمی‌کنم. دلیلش هم این است، اگر شما موضوع فیلم‌تان را نتوانید به دو نفر بفروشید، خود فیلم را هم نمی‌توانید به بقیه بفروشید. 

توصیه می‌کنم بقیه‌ی بخش‌های این مصاحبه‌ی جذاب و بانمک را هم از دست ندهید!

دوست داشتم!
۱۴

مقاله‌ی هفته (۲۶): چگونه ایده‌های جدید کسب و کار را در زندگی روزمره بیابیم

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

 نویسنده: نادیا گودمن / مترجم: علی نعمتی شهاب

ایده امپراتوری شگفت‌انگیز دیسنی‌لند در یک مسافرت خانوادگی متولد شد. والت‌دیسنی در حال بازدید از “باغ‌های تیوولی” ـ یکی از قدیم‌ترین پارک‌های سرگرمی اروپا ـ بود که متوجه شد می‌تواند نمونه بهتر و بزرگ‌تری از آن را در کالیفرنیا بسازد. روش او چندان هم غیرمعمول نبود: کارآفرینان بزرگ ایده‌های جدید کسب و کار را با تمرکز بر روی فرصت‌های قابل مشاهده در زندگی روزمره می‌یابند.

اندی بوینتون نویسنده مشترک کتاب “شکارچی ایده” در این زمینه می‌گوید: “دنیای اطراف شما مملو است از ایده‌هایی که می‌توانند مفید باشند.”

هیچ یک از این ایده‌ها با زیاد فکر کردن در خلأ به‌سراغ شما نخواهند آمد. لازم است به جهان بیرون بپیوندید و رفتارهایی را تمرین کنید که شما را به سوی ایده‌های نو راهنمایی می‌کنند. بوینتون می‌گوید: “نوآوری به‌معنای این‌که چقدر باهوشید نیست؛ بلکه معنای آن شکار ایده‌ها است. رفتار شما بر هوش‌تان غلبه دارد.

با فرا گرفتن روش درست فکر کردن و اقدام برای کشاندن فرصت‌ها به زیر نور درخشان خورشید ذهن‌تان، جریان بی‌پایانی از ایده‌های جدید کسب و کار را در زندگی روزمره‌تان شاهد خواهید بود. سه نکته که در این‌جا ارائه می‌شوند به شما برای کشف الهامات جهان پیرامون‌تان کمک خواهند کرد:

۱- فهرستی از فرصت‌های موجود را ثبت کنید: بوینتون پیشنهاد می‌کند: “در هر زمانی، کاری هست که باید انجام شود” که بدین معناست: دنیا پر است از مسائلی که باید حل شوند. بنابراین در حین پیش رفتن با جریان زندگی روزمره، فهرستی از کارهایی که دیگران از انجام آن‌ها شانه خالی می‌کنند، آن‌ها را نادیده می‌گیرند یا در انجام اثربخش آن‌ها شکست می‌خورند، تهیه کنید. هر کدام از این‌ها، یک فرصت بالقوه است. بوینتون می‌گوید: “با تجربیات خودتان شروع کنید.” از خودتان سؤال کنید چه چیزی مرا دچار خطا می‌کند؟ چه چیزی می‌تواند ساده‌تر شود؟ چطور لذت بیش‌تری ایجاد کنم؟ چطور آسایش بیش‌تری فراهم آورم؟ دغدغه‌های خودتان، شما را به سوی مسائل واقعی می‌کشاند که  خود، می‌توانند به ایده‌های نوین کسب و کار بدل شوند.

۲- به‌دنبال شکار ایده‌ها در موقعیت‌های گوناگون باشید: ایده‌های نو نیازمند خلاقیت‌اند و خلاقیت، نیازمند دستیابی به تازگی و تنوع. ممکن است شما یک ایده بزرگ را زمانی که در تعطیلات هستید ببابید یا به یک الهام غیرمنتظره در یک موزه‌ی هنر تجربی دست یابید. بوینتون می‌گوید: “اگر چشمان خود را بگشایید، پاسخ، همین‌جا پیش روی شماست. اما دنیای شما باید به‌اندازه‌ کافی گسترده و متنوع باشد تا بتواند ایده‌هایی را که به‌دنبال آن‌ها هستید به شما بدهد.”

جستجوی شما باید هدفمند باشد. بوینتون می‌گوید: “شکارچیانِ ماهرِ ایده‌ها زمانی که با مردم سخن می‌گویند، تنها نمی‌خواهند یک رابطه اجتماعی برقرار کنند؛ بلکه آن‌ها به‌دنبال یاد گرفتن از دانسته‌ها و کشف معادن کارهای قابل انجام در دنیای اطراف خود هستند تا به ایده‌های مفید دست یابند.”

۳- ببینید دیگران چطور مسائل کسب و کاری را حل می‌کنند: در هر موقعیتی، با مجموعه‌ای از مسائل مواجهید که قبلا کسی تلاش کرده است تا آن‌ها را حل کند. هر یک از این تلاش‌ها، خود فرصتی برای یادگیری هستند. با بررسی این‌که چگونه فروشگاه‌های موفق موجودی‌شان را مدیریت می‌کنند، چگونه بسته‌بندی محصولات توجه شما را به خود جلب می‌کند یا این‌که چطور آمازون، خریدهای ناگهانی را جرقه می‌زند، شروع کنید. احتمالا می‌توانید روش بهتری برای حل یک مسئله‌ مشابه بیابید یا برای حل یک مسئله متفاوت الهام بگیرید.

بوینتون می‌گوید: “شما واقعا می‌توانید ایده‌ها را قرض بگیرید و از آن‌ها دوباره استفاده کنید و به‌کارشان ببرید. با ایجاد عادت ذهنی کشف راه‌حل‌های دیگران، چشمان شما به روی آن‌چه آن بیرون در حال رخ دادن است، باز خواهد شد.”

منبع

دوست داشتم!
۳

مقاله‌ی هفته (۱۸): ۳ اصل طراحی مدل کسب و کار در استارت‌آپ‌های عصر اجتماعات آن‌لاین

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

خانم نیلوفر مرکنت یک استراتژیست توسعه‌ی کسب و کار در عصر اجتماعات آن‌لاین است. ایشان در زمینه‌ی ایجاد و توسعه‌ی کسب و کارهای اجتماعی می‌نویسد، تدریس می‌کند و مشاوره می‌دهد. برای من که حوزه‌ی تخصص ایشان بسیار جالب است!

خانم مرکنت این‌جا ۳ اصل طراحی مدل کسب و کار در استارت‌آپ‌های عصر اجتماعات آن‌لاین را توضیح داده‌اند. این ۳ اصل ساده اما جذاب و مؤثر را با هم مرور می‌کنیم:

۱- اصل اول ـ سرعت: همیشه مهم‌ترین ابزار انگیزشی یک کارآفرین ـ برای جلب نظر سرمایه‌گذاران، هم‌کاران و … ـ جهت راه‌اندازی یک کسب و کار جدید، پول است. اما در دنیای جدید، شما لازم نیست بر پول تکیه کنید. به‌جای آن به‌سادگی می‌توانید روی اهداف و مقاصدتان تکیه کنید. آدم‌هایی را بیابید که با شما رؤیای مشترکی دارند!

۲- اصل دوم ـ جریان: اجتماعات آن‌لاین امکان مشارکت همه را در ساختن و توسعه‌ی یک کسب و کار جدید فراهم می‌آورد. وقتی مقصدتان هم مشخص بشود، آن‌وقت می‌توانید به این فکر کنید که چگونه می‌توانید به‌کمک این خرده ـ جامعه‌های آن‌لاین، کسب و کار جدیدتان را بسازید و توسعه دهید. چند مثال جالب در این زمینه: جامعه‌ی هواداران یک چیز (عکاسی، غذا، کتاب یا هر چیز دیگر) می‌توانند به طراحی محصولات و خدمات جدید کمک کنند. جامعه‌ی افرادی که مقصد یکسانی دارند با اشتیاق کامل در ساختن یک چیز جدید مشارکت می‌کنند (ویکی‌پدیا این‌گونه ایجاد شد!) جامعه‌ی آدم‌های باتجربه به شما کمک می‌کنند تا از تخصص‌شان برای ارائه‌ی خدمات جدید استفاده کنید (مثلا فروم‌های مربوط به تولیدکنندگان محصولات فناوری را ببینید!) جامعه‌ی افراد وابسته از نظر عقائد، احساس یا هر چیز انسانی دیگر هم به‌اشتراک‌گذاری اطلاعات، محصولات و ایده‌ها می‌انجامند (فیس‌بوک!) این‌ها تنها چند نمونه‌ی اصلی بودند. به‌دنبال مدل خودتان ـ با اقتباس از این مدل‌ها یا ایجاد مدل‌های جدید ـ برای مشارکت دادن گروه‌های دور و برتان در ساختن و توسعه‌ی کسب و کار خود باشید.

۳- اصل سوم ـ انعطاف‌پذیری: این روزها همه از اصل تفویض اختیار سخن می‌گویند؛ اما کم‌تر کسی است که باورش را به‌عمل در می‌آورد. همین تمرکز در تصمیم‌گیری است که باعث می‌شود “طراحان” (یا همان استراتژیست‌ها) از “مجریان” جدا باشند. فاصله‌ی میان “برنامه” و “اجرا” که یکی از مهم‌ترین موضوعات تحقیق در علم مدیریت این روزهاست؛ ریشه در همین موضوع تمرکز در تصمیم‌گیری دارد. بنابراین در عمل هر تصمیمی را که می‌شود به کارکنان، جامعه‌ی همکارتان و سایر ذی‌نفعان کسب و کار خود واگذار کنید و بر روی کلیدی‌ترین تصمیمات ـ تصمیماتی که جز شما کسی نمی‌تواند بگیرد ـ متمرکز شوید.

سرعت، جریان و انعطاف‌پذیری. به مدل کسب و کارتان نگاهی دوباره بیاندازید!

دوست داشتم!
۵

بزرگ شرط نبندید؛ ایده‌های میلیون دلاری از شرط‌های کوچک پدید می‌آیند!

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

پیتر سیمز این‌جا در تچ کرانچ مقاله‌ی بسیار جالب و جذابی نوشته در مورد این‌که ایده‌های میلیون دلاری از کجا پیدا می‌شوند. این مقاله این‌قدر جذاب است که من ترجیح دادم کامل ترجمه‌اش نکنم تا خودتان تشریف ببرید و مطالعه‌اش کنید. اما برای آن‌ها که حوصله یا وقت‌اش را ندارند؛ نکات مهم این مقاله از این قرار است:

  1. هیچ کارآفرین موفقی با یک ایده‌‌ی بزرگ شروع نمی‌کند؛ بلکه با ایده‌های معمولی و برای حل مسائل پیش‌پاافتاده‌ی موجودِ پیش رو شروع به‌کار می‌کند. در حین همین فرایند حل مسئله است که کارآفرینان ایده‌ی بزرگ‌شان را کشف می‌کنند. مثال جذاب: پروژه‌ی سرگئی برین و لاری پیچ، طراحی یک سیستم جستجو برای کتاب‌خانه‌ی دانشگاه استانفورد بود؛ نه یک موتور جستجوی جهانی به نام گوگل!
  2. تقریبا هر جا کسی با ایده‌ی بزرگی شروع کرده شکست خورده؛ مثال واضح‌اش: گوگل ویو! اگر این طور نبود که همه موفق می‌شدند. بیل هیولت یکی از دو بنیان‌گذار HP کشف کرده که از هر ۱۰۰ ایده‌ی خوب HP، تنها ۶ ایده تبدیل به پیشرفت‌های اساسی می‌شوند!

این، یکی از جذاب‌ترین مقالاتی بوده است که در زمینه‌ی نوآوری و کارآفرینی خوانده‌ام. من خودم همیشه به دنبال یک ایده‌ی بسیار عالی و الماس نشان برای کارآفرین شدن بوده‌ام؛ ظاهرا اشکال‌ام همین بوده که هنوز به جایی نرسیده‌ام!

دوست داشتم!
۲