درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۲۳): برندسازی درون‌سازمانی!

“از همان زمانی که اعتمادم را به پروژه والنسیا از دست دادم، تصمیم به جدایی گرفتم. رئیس باشگاه به من دروغ‌های زیادی گفته. او انگیزه‌های مرا از میان برد. من فکر می‌کنم که می شد اوضاع‌م در والنسیا خیلی بهتر از این باشد؛ ولی بارها حقیقت را از من مخفی کردند. هیچ چیزی در این پروژه سودمند نیست.” (روبرتو سولدادو؛ این‌جا در مورد جدایی‌ش از والنسیا)

من هیچ تفسیری درباره‌ی حرف‌های سولدادو ندارم؛ جز این‌که ۱۵۰۰% درست است و من حرف‌های او را کاملا تجربه کرده‌ام. وقتی فرد دیگر اعتمادی به سازمان محل‌ کارش و مدیران‌ آن ندارد و وقتی هیچ منفعتی در همکاری با سازمان نمی‌بیند (این منفعت لزوما هم مادی نیست!)، قطعا وقت جدایی از سازمان فرا رسیده است. اگر چه مخاطب اصلی‌ این یادداشت مدیران هستند؛ اما در عین حال فکر می‌کنم می‌تواند تلنگری باشد بر تک‌تک ما تا تعارف را کنار بگذاریم و به جدایی از سازمانی که اعتماد و اعتقاد را از ما دریغ می‌دارد، فکر کنیم.

بد نیست بدانید این روزها در دنیا پای مباحث برندینگ به درون سازمان هم کشیده شده است. سازمان‌ها با توجه به جنگ بسیار بزرگی که با رقبای خود برای حفظ نیروهای مستعد خود دارند، نیازمند ساخت و توسعه‌ی تصویر زیبا و قابل قبول و اثرگذاری از ماهیت، آینده، کارکرد و عمل‌کرد خود در ذهن نیروهای خود، هم آن‌ها را برای افزایش بهره‌وری و انجام وظایف خود بیانگیزانند و هم با ایجاد حس خوب اعتماد و ارزش‌آفرینی (تجربه‌ی کاربری سازمانی!) آن‌ها را به ماندن برای ساختن آینده‌ی زیبای سازمان ترغیب کنند. این رویکرد جدید در مدیریت استعدادها برندسازی درون‌سازمانی نام دارد.

شما به‌عنوان یک مدیر چه فکری برای این موضوع کرده‌اید؟

دوست داشتم!
۱۳

“از همان زمانی که اعتمادم را به پروژه والنسیا از دست دادم، تصمیم به جدایی گرفتم. رئیس باشگاه به من دروغ‌های زیادی گفته. او انگیزه‌های مرا از میان برد. من فکر می‌کنم که می شد اوضاع‌م در والنسیا خیلی بهتر از این باشد؛ ولی بارها حقیقت را از من مخفی کردند. هیچ چیزی در این پروژه سودمند نیست.” (روبرتو سولدادو؛