می‌خواستم، ولی …

برای دوم اردیبهشت و ۵۲ سالگی قیصر امین‌پور و از زبان خودش:

می‌خواستم که ولوله بر پا کنم ولی … 
با شور شعر محشر کبرا کنم ولی …

با نی به هفت بند غزل ناله سر دهم
با مثنوی رهی به نوا وا کنم ولی …

تا باز روح قدسی حافظ مدد کند
دم می‌زدم که کار مسیحا کنم ولی …

فریاد را بکوبم پا بر سر سکوت
یا دست کم به زمزمه نجوا کنم ولی …

دل بر کنم از این دل مرداب‌وار تنگ
با رود رو به جانب دریا کنم ولی …

این بی‌کرانه آبی آیینه‌ی تو را
با چشم تشنه سیر تماشا کنم ولی …

«باید» به جای «شاید» و «آیا» بیاورم
فکری به حال «گر چه» و «اما» کنم ولی …

دوست داشتم!
۰

برای دوم اردیبهشت و ۵۲ سالگی قیصر امین‌پور و از زبان خودش: می‌خواستم که ولوله بر پا کنم ولی …  با شور شعر محشر کبرا کنم ولی … با نی به هفت بند غزل ناله سر دهم با مثنوی رهی به نوا وا کنم ولی … تا باز روح قدسی حافظ مدد کند دم می‌زدم که کار مسیحا کنم ولی … فریاد