پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینه‌ی مهارت‌های کار حرفه‌ای و هم‌چنین لینک‌های منتخب کار حرفه‌ای در ایمیل‌تان هستید، در راه‌کاو عضو شوید!
  4. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  5. من مسئولیتی در مورد کپی‌کاری محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

۱۰ راه برای «نه» گفتن

آزاردهنده‌ترین آدم‌های محل کارتان را چطور آرام کنید؟

مسیر افراد موفق برای غلبه بر نااطمینانی‌ها

۲۰ راز بهره‌وری فوق‌العاده افراد بسیار موفق ـ شبکه

چگونه بر تمایل مغز خود به عقب انداختن کارها غلبه کنیم؟ ـ دیجیاتو

مدیریت کسب‌وکار:

مدیرعامل لینکدین از بزرگ‌ترین درسی که در زمینه‌ی رهبری فرا گرفته است می‌گوید ـ دیجیاتو

پست مهمان: چرا مدیرانی که متدولوژی تولید ندارند فکر می کنند که Agile هستند؟ ـ دنیای چابک

انتخاب فردی مناسب برای پست مناسب در شرکت ـ محمد سالاری

شرکت را به مکانی آرمانی برای فعالیت مهندسان تبدیل کنید

آیا می‎خواهید بدانید مهم‏ترین عامل برای نگه‎داشتن کارمندان چیست؟

تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

واکاوی معیارهای کالاهای لوکس در عصر جدید

۶ درس از ماجرای رسوایی فولکس واگن برای سایر برندها ـ دیجیاتو

زبانی ساده برای بازاریابی محصولات پیچیده ـ فرصت امروز

راه‌های گریز از مرگ برند شخصی (به‌نظرم مقاله‌ی آموزشی به‌تری در حوزه‌ی کسب‌وکار است تا برند شخصی!)

کتاب راهنمای ارزیابی زمانبندی (نادر خرمی راد)

اقتصاد، تأمین مالی و سرمایه‌گذاری:

چگونه “پولدار” شوید؟ ـ فرادید

۱۴ فرصت جدید برای اقتصاد ایران

۴ چالش اقتصادی داووس

۸ پرده زمستانی از بازار مسکن

آغاز مذاکره فنی الحاق به WTO

فناوری، رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:

انقلاب دیجیتالی بعدی چیست؟ ـ دیجیاتو

چگونه با استفاده از بازاریابی محتوا، نام تجاری بسازید؟

دیجیتال برندینگ (قسمت چهارم) مشتری چطور خرید می‌کند؟ ـ وب برندینگ

بررسی وضعیت درآمدزایی و دانلود اپلیکیشن‌ها در پلتفرم‌های اندروید و iOS

بازار ۲۸۷ میلیارد دلاری فناوری‌های خانگی در سال ۲۰۱۶

دوست داشتم!
۴

پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم. اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی

ما در تمامی لحظات زندگی‌مان آگاهانه یا ناآگاهانه با تصمیم‌گیری مواجهیم. هر جایی که انتخابی هست، تصمیمی نیز باید گرفته شود؛ حتی اگر این انتخاب به‌سادگی انتخاب چگونگی گذران اوقات فراغت باشد! البته طبیعتا اهمیت تصمیمات مختلف با یکدیگر برابر نیستند. به‌عنوان مثال اهمیت تصمیمی مثل “امروز ناهار چه غذایی بخورم” با تصمیمِ “چه شغلی را انتخاب کنم” به‌هیچ عنوان قابل مقایسه نیستند. همین‌جا است که یک نکته‌ی مهم رخ می‌نماید که هیچ‌وقت نباید فراموش شود: کلیدی‌ترین عامل در تعیین موفقیت یا شکست ما در زندگی، شغل و کسب‌وکارمان کیفیت تصمیم‌گیری ما است. مثلا: مدیر پروژه شاتل چلنجر دیگر در ناسا کار نمی‌کند؛ اما طراح مدل پرفروش موستانگ رئیس شرکت فورد شد. بنابراین یک تصمیم می‌تواند تفاوتی از موفقیت کامل تا شکستِ جبران‌ناپذیر را ایجاد کند.

اما تفاوت تصمیم‌های خوب و بد در چیست؟ یک تصمیم خوب تصمیمی است که بر مبنای منطق و با در نظر گرفتن تمام داده‌های در دسترس و همه گزینه‌های موجود و با استفاده از رویکرد تصمیم‌گیری کمی گرفته می‌شود. یک تصمیم خوب می‌تواند بعضی وقت‌ها نتایج غیرقابل انتظار یا نامطلوب به دنبال داشته باشد؛ با این حال اگر به شکل مناسبی گرفته شده باشد هم‌چنان یک تصمیم خوب خواهد بود. یک تصمیم بد تصمیمی است که بر مبنای منطق و با استفاده از تمام داده‌های در دسترس، در نظر گرفته تمام گزینه‌های موجود و براساس رویکرد کمی نباشد. یک تصمیم بد حتی اگر این‌قدر خوش‌شانس باشید که نتایج مطلوب را به دنبال داشته باشد، هم‌چنان یک تصمیم بد است. اگر چه تصمیم‌گیری درست بعضی وقت‌ها به نتیجه مورد نیاز منجر نمی‌شود، اما در بلند مدت استفاده از نظریه تصمیم به نتایج موفق خواهد انجامید.

اما چگونه می‌توان تصمیمِ درستی گرفت؟ این سؤال سال‌ها است که پیشِ روی بشر قرار دارد. انواع روش‌های علمی و شهودی از سوی دانش‌مندان رشته‌های مختلف علوم انسانی (و البته علوم مهندسی و پزشکی) در طول قرن‌های گذشته ابداع شده و در اختیار ما قرار گرفته‌اند. این روش‌های تصمیم‌گیری تلاش کرده‌اند به سؤالاتی مثل این‌ها پاسخ گویند:

  1. چرا و چگونه انسان‌ها تصمیم‌گیری می‌کنند؟
  2. به‌صورت عمومی چه عواملی بر اخذ تصمیمات درست تأثیرگذار هستند؟
  3. چگونه عملا تصمیم درستی بگیریم؟

با این حال هنوز هیچ روش تصمیم‌گیری که در تمامی موقعیت‌های زندگی قابلیت اطمینان آن به‌صورت کامل اثبات شده باشد، کشف یا ابداع نشده است. در بسیاری از موارد، تصمیم‌گیری مبتنی بر داد‌ه‌های صحیح و دقیق باید مبنای کار قرار بگیرد و در موارد بسیار دیگری نیز تصمیم‌گیری شهودی تنها راهِ چاره‌ی پیش روی ما است. با این حال پیشنهاد می‌کنم در زمان تصمیم‌گیری‌های بزرگ شخصی، شغلی و کسب‌وکاری کمی به پنج گزاره‌ی کوتاه زیر که براساس تجربه به آن‌ها رسیده‌ام فکر کنید:

  • همیشه برای تصمیمی که می‌گیرید دلیلی داشته باشید؛ حتی اگر این دلیل به‌اندازه‌ی یک حس درونی غیرقابل توضیح برای دیگران باشد!
  • همیشه تصمیمات‌تان را براساس یک مبنای منطقی خاص خودتان بگیرید؛ حتی اگر این منطق، برآمده از نگاهِ خاصِ خودِ شما به دنیا و زندگی باشد!
  • وقتی تصمیمی را گرفتید، روی پیش رفتن در راستای آن تمرکز کنید و به‌راحتی‌ از آن برنگردید؛ حتی اگر تمامِ دنیا با شما مخالف باشند!
  • هیچ وقت نباید فراموش کنید که ما تصمیم می‌گیریم تا به نتیجه‌ی مشخصی برسیم. بنابراین هر جایی که متوجه شدید تصمیم‌تان بیش از نتیجه‌بخش بودن، هزینه‌زا است، شجاعتِ دست کشیدن از آن را داشته باشید؛ حتی اگر این کار به قیمتِ از بین رفتن یک رؤیای بزرگ تمام شود!
  • البته منظور از نتیجه‌بخش بودن تصمیم، رضایت درونی خودِ خود شما است؛ حتی اگر از نظر دیگران یک بازنده‌ی مطلق باشید!

پذیرش مسئولیتِ‌ تصمیمی که گرفته‌اید چیزی است که هیچ‌وقت نباید از آن فرار کنید. همه‌ی ما همیشه در تلاشیم تا براساس اطلاعات و تجربیات‌مان به‌ترین تصمیمِ ممکن را بگیریم و اگر این تصمیم، اشتباه از آب درآمد؛ آن‌وقت نیازی به سرزنش خودتان یا دیگران نیست. همیشه می‌توان دوباره شروع کرد؛ البته به‌شرط این‌که به این گزاره‌ باور داشته باشیم که زمانی اروینگ برلین ـ آهنگساز شهیر آمریکایی ـ گفت: “زندگی دو بخش دارد: ۱۰ درصد آن به ساختن زندگی می‌گذرد و ۹۰ درصد دیگر آن شامل چگونگیِ پذیرشِ زندگی است.

دوست داشتم!
۶

ما در تمامی لحظات زندگی‌مان آگاهانه یا ناآگاهانه با تصمیم‌گیری مواجهیم. هر جایی که انتخابی هست، تصمیمی نیز باید گرفته شود؛ حتی اگر این انتخاب به‌سادگی انتخاب چگونگی گذران اوقات فراغت باشد! البته طبیعتا اهمیت تصمیمات مختلف با یکدیگر برابر نیستند. به‌عنوان مثال اهمیت تصمیمی مثل “امروز ناهار چه غذایی بخورم” با تصمیمِ “چه شغلی را انتخاب کنم” به‌هیچ عنوان

“زیدان مثل دیگر ستاره‌ها انسان مرموزی است. به نظر من او یک اسطوره است که می‌تواند احساسات مردم را برانگیزد. با این حال، هیچ ستاره‌ای بدون مشکل نیست. گاهی او انسان خوبی نیست و این طبیعت انسان است. به نظر من در سال ۲۰۱۶، هر مربی برای موفقیت به دو چیز نیاز دارد: وجهه‌ی مناسب و تأثیرگزاری در برخورد با ستاره‌ها.” (ریموند دومنک؛ مربی تیم ملی فرانسه در جام جهانی ۲۰۰۶؛ این‌جا)

شاید نکته‌ی طعنه‌آمیز داستان این باشد که دومنک در جام جهانی ۲۰۱۰ به‌دلیل نداشتن همین دو عامل موفقیت که خودش اشاره کرده، تیم ملی فرانسه را با خود به قهقرا کشاند! اما از این حاشیه که بگذریم، اصل داستانِ مدیریت در دنیای امروز همینی است که دومنک در مورد آن سخن گفته است. دومنک می‌گوید که مدیران برای موفقیت بیش از هر چیزی باید روی “مدیریت سرمایه‌ی انسانی” سازمان خود متمرکز باشند. این حرف کاملا درست است؛ چرا که امروزه مزیت رقابتی اصلی بسیاری از بزرگ‌ترین شرکت‌های دنیا ـ همانند بسیاری از باشگاه‌های بزرگ فوتبال ـ مدیران و مهندسان و کارشناسان برتر آن‌ها است. چرا؟ مسئله این است که مزیت‌های رقابتی دنیای کسب‌وکار سنتیِ دیروز تقریبا در دنیای امروز معنا ندارد؛ چرا که در مورد انواع مزیت‌های رقابتی (مبتنی بر رویکرد مدیریت استراتژیک منبع‌محور) با مسائل زیر مواجهیم:

۱- مزیت رقابتی مبتنی بر قدرت مالی: اگر شما محصول / خدمت / مدل کسب‌وکاری جذابی داشته باشید؛ در دسترسی به سرمایه‌گذار و گزینه‌های تأمین مالی متنوع مشکل چندانی نخواهید داشت! (جالب است که شرکتی به‌عظمت اپل با آن حجم عظیم پول نقدی که در اختیار دارد، خیلی از استراتژی‌های مالی در رقابت استفاده نمی‌کند!)

۲- مزیت رقابتی مبتنی بر ویژگی‌های محصول / خدمت / مدل کسب‌وکار: اما حتی خود آن چیزی که سرمایه‌گذاران ـ و طبیعتا مشتریان ـ را به‌سوی شما جلب می‌کند هم جز در بازه‌ی زمانی کوتاه‌مدت چندان قابل اعتماد نیست. چرا؟ چون هر ویژگی برتری را می‌توان در دنیای امروز کپی کرد و برای فرار از قوانین حقوق مالکیت هم هزاران راه‌کار وجود دارد.

۳- مزیت رقابتی مبتنی بر برند: شاید فاجعه‌ای که فولکس‌واگن در بحران چند ماه اخیر خود با آن مواجه شد نشان‌گر آن بود که حتی یک برند قدیمی و برجسته هم نمی‌تواند تکیه‌گاهی آن‌چنانی برای یک شرکت در دنیای امروز باشد!

جای مزیت‌های رقابتی سنتی را در دنیای امروز “تجربه‌ی مشتری مطلوب” گرفته است. هر روشی که بتوانید با کمک آن این تجربه‌ی مشتری را برای مشتریان خود خلق و تقویت کنید، یک استراتژی به‌حساب می‌آید! و برای خلق این استراتژی بیش از هر چیزی به نوآوری و حس خوب نیروی انسانی‌تان نیاز دارید؛ همان‌هایی که در خط مقدم ارتباط با مشتری شما قرار دارند و همان‌هایی که محصول / خدمت / کسب‌وکار شما را به‌تر می‌کنند و توسعه می‌دهند. نیروی انسانی تنها منبعی است که تمام و کمال در اختیار سازمان شما است و رقبای شما نمی‌توانند از آن تقلید کنند!

اما امروز مدیران بیش از هر زمان دیگری در تعامل با نیروی انسانی و ره‌بری آن‌‌ها با چالش مواجه‌اند. جلب رضایت نیروی انسانی شاید جدی‌ترین چالش‌ پیش روی مدیران  باشد؛ اما فراتر از آن به‌نظر می‌رسد آن‌چه دومنک اشاره کرده ـ یعنی وجهه‌ی مناسب و قدرت اثرگذاری ـ که می‌توان آن را هم‌معنای “قدرت بالا در ره‌بری سازمانی” دانست، در دنیای امروز برای مدیران تبدیل به یک ضرورتِ طبیعی (!) برای موفقیت سازمان شده است. خبر خوب این است که این مهارت بیش از هر زمان دیگری قابل یادگیری و آموزش است؛ البته به‌ این شرط که اجرای آموخته‌ها در عمل از یاد مدیران نرود!

دوست داشتم!
۲

“زیدان مثل دیگر ستاره‌ها انسان مرموزی است. به نظر من او یک اسطوره است که می‌تواند احساسات مردم را برانگیزد. با این حال، هیچ ستاره‌ای بدون مشکل نیست. گاهی او انسان خوبی نیست و این طبیعت انسان است. به نظر من در سال ۲۰۱۶، هر مربی برای موفقیت به دو چیز نیاز دارد: وجهه‌ی مناسب و تأثیرگزاری در برخورد با

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینه‌ی مهارت‌های کار حرفه‌ای و هم‌چنین لینک‌های منتخب کار حرفه‌ای در ایمیل‌تان هستید، در راه‌کاو عضو شوید!
  4. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  5. من مسئولیتی در مورد کپی‌کاری محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

آیا شانس وجود دارد؟ (به‌ترین مطلب هفته!)

۱۰ توصیه برای جلوگیری از خستگی در محل کار

اقتصاد آنلاین – راز شادی کشف شد

توصیه‌ی استیون هاوکینگ به افسرده‌ها: حتی در سیاه‌چاله هم گیر افتاده باشید راه فرار هست!

بیل گیتس می‌گوید این ۵ رویکرد موفقیت شما را تضمین می‌کنند

مدیریت کسب‌وکار:

کنجکاوی؛ ویژگی اصلی رهبران سازمانی فردا

نقش زندگینامه داوطلبان در فرایند جذب (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

بهینه‌سازی مرحله پایانی خرده‌فروشی

مدیران ماندگار: کارلوس اسلیم هلو، ثروتمندترین مرد مکزیکی

تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

نجات از ورشکستگی با تغییر فرهنگ‌ سازمانی

بازاریابی B2B؛ چه چیزی باعث خاص‌ شدن آن شده است؟ ـ وب‌برندینگ

مدیریت درآمد ـ دیتا پارتنرز

اقتصاد، تأمین مالی و سرمایه‌گذاری:

سرمایه صنعت‌گران به زمین چسبید

اقتصاد آنلاین – حال و هوای بازار در آستانه لغو تحریم‌ها

اقتصاد آنلاین – ایران؛ هجدهمین اقتصاد بزرگ دنیا

این روزهای صنعت ساختمان و ۱۰ موضوع فنی اقتصادی

اقتصاد آنلاین – صنایعی که ارزآوری بیشتری داشته‌اند

فناوری، رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:

بازاریابی مجانی اصولی برای خلق بازاریابی محتوایی در سال جدید ـ فرصت امروز

به‌زودی شرکت‌ها می‌توانند از توئیت‌های شما برای تبلیغ محصولاتشان استفاده کنند ـ دیجیاتو

دوست داشتم!
۲

پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم. اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی

سه چیز هستند که ما را از پیش‌رفت باز می‌دارند: من باید کارم را درست انجام بدهم. تو باید با من خوب رفتار کنی. زندگی باید سهل و آسان باشد.

آلبرت الیس

دوست داشتم!
۵

سه چیز هستند که ما را از پیش‌رفت باز می‌دارند: من باید کارم را درست انجام بدهم. تو باید با من خوب رفتار کنی. زندگی باید سهل و آسان باشد. آلبرت الیس دوست داشتم!۵

رسانه‌های اجتماعی این روزها بخشی از زندگی روزمره‌ی ما را به خود اختصاص می‌دهند. از مزیت‌های رسانه‌های اجتماعی مثل: دسترسی سریع به آخرین اخبار و اطلاعات، گفتگو و تعامل اجتماعی با افراد بدون محدودیت‌های زمانی و مکانی و دیگر مزیت‌های این رسانه‌های آنلاین که بگذریم، آسیب‌های این رسانه‌ها به زندگی فردی و اجتماعی‌ موضوعی است که معمولا آگاهانه آن‌ها را نادیده می‌گیریم. پیش‌تر از این درباره‌ی آسیب‌های این رسانه‌ها بر سبک زندگی و تفکرم یادداشتی نوشته بودم (این‌جا)؛ اما این روزها متوجه به مشکل دیگری شده‌ام که همیشه تلاش کرده بودم تا حد امکان به‌صورت آگاهانه گرفتار آن نشوم.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های رسانه‌های اجتماعی، گسترده کردن فضای پشت تریبون رسانه به‌اندازه‌‌ی تمامی اعضای آن‌ها است. در رسانه‌های سنتی (یا به‌اصطلاح رسانه‌های کثیرالانتشار) مخاطب به‌صورت یک طرفه تحت بمباران خبری و اطلاعاتی قرار داشت و هیچ امکانی برای اظهارنظر در مورد این اخبار و اطلاعات نداشت. اما امروزه شما تنها کافی است عضو یک رسانه‌ی اجتماعی باشید تا بتوانید حرف‌تان را به گوش تمامی دنیا برسانید. قطعا چنین دنیایی با این وسعت صداهای قابل شنیده شدن، می‌تواند دنیای به‌تری نسبت به دنیای رسانه‌های سنتی باشد؛ اما در عین حال شخصا این روزها از این دنیا به‌دلیل تأثیرش روی شیوه‌ی تفکر و استدلال‌ و قضاوت‌م بسیار می‌ترسم.

این یادداشت قرار نیست نقدی بر رفتار کاربران رسانه‌های اجتماعی باشد. تنها هدف‌م از نوشتن آن، زدن تلنگری به خودم برای بازنگری شیوه‌ی رفتاری‌ است که دنیای رسانه‌های اجتماعی مرا گرفتار آن کرده است و با دین و اخلاق و عقل/منطق (سه پایه‌ی اصلی فلسفه‌ی شخصی من از زندگی در این دنیا) سازگاری ندارد. پنج گزاره‌ی زیر را در نقد رفتار خودم در رسانه‌های اجتماعی این‌جا یادداشت می‌کنم، شاید زمینه‌ساز برگرداندن روی آینه‌ی جادوییِ حقیقت‌نما از دنیا و دیگران به‌ سوی خودم شود:

۱- قضاوت درباره‌ی زندگی و دستاوردها و تفکر و ارزش‌ها و رفتار دیگر انسان‌ها حق ذاتی من است!

۲- من باید درباره‌ی همه چیز و همه‌ی افراد دنیا نظر خاصِ خودم را داشته باشم!

۳- من می‌توانم و حق دارم بدون داشتن اطلاعاتِ کافی و بدون در نظر گرفتن شرایطی یک اتفاق رخ داده یا فردی کنش یا واکنشی داشته، قضاوت خودم را داشته باشم!

۳- قضاوت من، مطلق است و باید فارغ از محتوا و شیوه‌ی استدلال و زمینه (Context) آن پذیرفته شود!

۴- هدف از بحث و گفتگو نه رسیدن به حقیقت، که قانع و منکوب کردن دیگران است!

۵- من آن‌قدر اخلاقی هستم که بتوانم فارغ از هر گونه تعصب و پیش‌داوری و سوگیری قضاوت کنم …

متأسفانه بارها از اظهارنظر در مورد یک موضوع، یک گفتگوی طولانی بی‌نتیجه یا قضاوتِ عجولانه پشیمان شده‌ام؛ اما تنها با گذشت چند دقیقه و چند ساعت و حتی چند روز دوباره به رفتار قبلی‌ام بازگشته‌ام. اما چرا؟ تحلیل علت‌های تکرار چنین رفتارهایی قطعا کار جامعه‌شناسان و روان‌شناسان است؛ اما حداقل در مورد خودم متوجه شده‌ام سه علت زیر پررنگ‌تر هستند:

۱- داشتن این تصور که آدم‌هایی که قضاوت می‌کنند، افراد جذاب‌تر و محبوب‌تری هستند.

۲- حتما لازم است میزانِ دانش، توان‌مندی و قدرت تحلیل خودم را به دیگران ثابت کنم تا همه بدانند من در چه جایگاه بلندی از شخصیت فردی، علمی، اجتماعی، فرهنگی و کاری قرار دارم!

۳- من با نقدِ یک موضوع، خودم را از درگیر بودن در آن مبرا می‌کنم (مثلا: وجود یک صفتِ بد را در دیگران نقد می‌کنم به این امید که وجود آن در خودم برملا نشود.)

علت سوم از دو علت دیگر مهم‌تر و دردآورتر است؛ مخصوصا اگر از زاویه‌ی دید درونی و وجدانی به آن نگاه کنم. شاید یکی از دلایل قضاوت‌های مستمر ما در رسانه‌های اجتماعی، فرار از وقت گذاشتن روی شناخت خودمان و فراموش کردنِ نقاط ضعف‌ خودمان باشد. من درباره‌ی دیگران قضاوت می‌کنم به این امید که با نادیده گرفتنِ تلخی و سختیِ مواجهه با خودِ واقعی‌ام، روزگار را هر جوری که هست بگذرانم. اما گاهی که به حس‌م درباره‌ی خودم و زندگی‌ام در لحظه‌ی آخر زندگی فکر می‌کنم؛ از بار سنگین قضاوت‌ها و جدال‌های بیهوده می‌هراسم …

مدتی است در تلاشم تا دوربینِ همیشه بیدارِ منتقد درون‌م را به سوی خودم بچرخانم و تلاش کنم تا بیش‌تر از قبل به کاوش و نقد درون‌ام و افکار و رفتارم مشغول باشم. شاید حداقل خوبی‌اش این باشد که کمی در مسیر خودشناسی پیش بروم! هر چند وقت گذاشتن روی شناخت خود باعث می‌شود تا وقت آزاد کم‌تری هم برای قضاوت دیگران داشته باشم. 🙂

دوست داشتم!
۴

رسانه‌های اجتماعی این روزها بخشی از زندگی روزمره‌ی ما را به خود اختصاص می‌دهند. از مزیت‌های رسانه‌های اجتماعی مثل: دسترسی سریع به آخرین اخبار و اطلاعات، گفتگو و تعامل اجتماعی با افراد بدون محدودیت‌های زمانی و مکانی و دیگر مزیت‌های این رسانه‌های آنلاین که بگذریم، آسیب‌های این رسانه‌ها به زندگی فردی و اجتماعی‌ موضوعی است که معمولا آگاهانه آن‌ها را

“ما برای تفریح به فرانسه نمی‌رویم. ما برای فتح جام به این مسابقات می‌رویم. باید جاه‌طلب باشید و مشخصا برای کسب موفقیت به مقداری شانس هم احتیاج دارید؛ اما امیدواریم که باعث دردسر تیم‌های بزرگ شویم.” (گرث بیل درباره‌ی حضور تیم ملی ولز در جام ملت‌های اروپای ۲۰۱۶ فرانسه؛ این‌جا)

در مواجهه با یک رقابت بزرگ، بسیاری از ما هدف‌گذاری‌مان را براساس تصویری که از توان‌مندی‌های‌‌مان داریم انجام می‌دهیم و نتیجه‌ی آن شکست در رقابت است. چرا؟ حداقل به سه دلیل زیر:

۱- معمولا ارزیابی درستی از توان‌مندی‌مان نداریم و خودمان را دست کم می‌گیریم (مخصوصا وقتی که رقبای بزرگی داشته باشیم!) و البته اسم این کار را هم واقع‌بینی می‌گذاریم!

۲- در رقابت آن‌چه مهم است تناسب میان توان‌مندی‌های دو طرف است. در واقع معنای آن‌چه از آن به “مزیت نسبی” یاد می‌شود، همین است.

۳- نقش شانس هیچ‌وقت نباید نادیده گرفته شود! خبر خوب این است که شانس، بیش از هر کسی یار افرادی است که برای رسیدن به رؤیای‌شان تمامی تلاش‌شان را می‌کنند.

ما معمولا از ترسِ شکست در رقابت، اهداف بزرگی را برای خودمان ترسیم نمی‌کنیم. نتیجه؟ گرفتار شدن در چرخه‌ی اهداف و بردهای کوچک و دل‌خوش شدن به متوسط‌ها و فراموش کردن این‌که جایگاه واقعی ما می‌تواند تا کجا باشد. اما واقعیت این است که شما اول باید به‌اندازه‌ی کافی ببازید تا راه نباختن را کشف کنید و پس از آن به‌دنبال یافتن راهِ برنده شدن باشید. بارها دیده‌ام که افرادی با توان‌مندی‌های بالا از ترسِ دردِ باختن، رؤیاهای بزرگ‌شان را به فراموشی سپرده‌اند و در مقابل، انسان‌هایی با توان‌مندی شاید پایین‌تر، تنها به این دلیل که از باختن نمی‌ترسیدند به موفقیت‌های بسیاری دست یافته‌اند. شاید در زمان تصمیم‌گیری برای جنگیدن برای تحقق رؤیاهای‌‌مان مثل جیم وولفنزون اولین سؤال‌مان این باشد که: «آیا ارزش ریسک‌اش را دارد؟» تجربه نشان می‌دهد که پاسخ به این سؤال تنها زمانی مثبت خواهد بود که تمام وجودمان معطوف و مشتاق تحقق آن رؤیای‌ بزرگ باشد. آن‌گاه است که می‌شود حرف از این کلیشه‌‌ پیش کشید که: «یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت!»

امروز بیش از هر زمان دیگری عمیقا باور دارم که رسیدن به بزرگ‌ترین و دوردست‌ترین رؤیاهای زندگی بیش از هر چیزی نیازمند داشتن “صبر لازم در برابر سختی‌ها” است. پایان این مسیر همانی است که ه.ا. سایه‌ی بزرگ در شعر معروف‌ش از آن سخن می‌گوید:

گر مرد رهی، غم مخور از دوری و دیری / دانی که رسیدن، هنرِ‌ گامِ زمان است
آبی که برآسود، زمینش بخورد زود / دریا شود آن رود که پیوست روان است …

دوست داشتم!
۲

“ما برای تفریح به فرانسه نمی‌رویم. ما برای فتح جام به این مسابقات می‌رویم. باید جاه‌طلب باشید و مشخصا برای کسب موفقیت به مقداری شانس هم احتیاج دارید؛ اما امیدواریم که باعث دردسر تیم‌های بزرگ شویم.” (گرث بیل درباره‌ی حضور تیم ملی ولز در جام ملت‌های اروپای ۲۰۱۶ فرانسه؛ این‌جا) در مواجهه با یک رقابت بزرگ، بسیاری از ما هدف‌گذاری‌مان

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینه‌ی مهارت‌های کار حرفه‌ای و هم‌چنین لینک‌های منتخب کار حرفه‌ای در ایمیل‌تان هستید، در راه‌کاو عضو شوید!
  4. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  5. من مسئولیتی در مورد کپی‌کاری محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

زمان مرده را زنده کنید!

ثبت عادات خوب به‌جای عادات بد

پاداش مالی و انگیزه درونی (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

افراد نترس چگونه بر ترس خود غلبه می‌کنند ـ آکادمی تفکر

چهار تکنیک برای یادگیری بهتر همه چیز!

مدیریت کسب‌وکار:

بازگشت به مأموریت اصلی و حیات دوباره کسب‌وکار

کدام مدل سازمانی برای کسب‌وکار شما مناسب است؟

۱۰ توصیه برای احیای پروژه‌های ناتمام

چگونه به تیم خود کمک کنیم تا از شکست جلوگیری شود

ساتیا نادلا، مدیرعاملی که مایکروسافت را به سرزمین آرامش رساند ـ دیجیاتو

تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

قیمت‌گذاری متغیر ـ دیتا پارتنرز

تمرکز بر توانمندی‌ها رمز رشد بلندمدت

وفاداری برند جعلی و وفاداری برند حقیقی

بازاریابی مجانی: فقط یک‌ سؤال مشتری را پاسخ دهید

۴ استراتژی‌ بازاریابی که هر کارآفرین باید بداند

اقتصاد، تأمین مالی و سرمایه‌گذاری:

بخش خدمات ایران، تشنه سرمایه‌گذاری است (تحلیل اکونومیست از شاخص‌های کلیدی اقتصاد ایران)

آینده صنایع جهان در ۲۰۱۶

معرفی ۲۰ شرکت بزرگ بورس و فرابورس

مثلث رکودساز تجارت ایران

نماینده ملی ایران در اوپک: قیمت نفت در سال ۲۰۱۶ در محدوده ۳۰ تا ۴۰ دلار است

فناوری، رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:

سال ۲۰۱۶ شروعی برای پایانِ گوگل ـ فردانما

اپلیکیشن موبایل؛ اولویت اصلی سازمان‏‌های جهانی

نگاهی به چشم‌انداز گوگل برای آینده‌ی پر از هرج و مرج پردازش کامپیوتری ـ دیجیاتو

واقعیت مجازی تغییردهنده‌ی قواعد بازی ـ فردانما

ویدیوی آنلاین در سال ۲۰۱۶ بیش از یک میلیارد بازدیدکننده دارد

دوست داشتم!
۳

پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم. اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی

در یادداشت قبلی گفتم که داستانِ خودشناسی با پرسیدن سؤالاتی دشوار از خود آغاز می‌شود. سؤالاتی که ویران‌کننده‌اند و چون سیلی خروشان، آن‌چه هست و نیست را از صفحه‌ی روزگار وجود محو می‌کنند. اما در پایان این مسیر سخت و دشوار، گوهر وجودی‌مان آن‌چنان صیقل‌ خورده که دیگر هیچ توفانی را یارای مقابله با آن نیست …

اما مشکل اصلی جایی بروز می‌کند که معمولا انتظارش را نداریم. تصور اغلب ما این است که وقتی به قله‌ی سختِ داشتنِ جرأتِ پرسیدن سؤال از خود برسیم، آن‌گاه مسیرِ‌ پیشِ رو هموارتر خواهد بود. اما آن‌ قله‌ی بلند، تازه کوه‌پایه‌ی قله‌ی بلندتر و دوردست‌تری است. در این‌جا تازه با چالش‌هایی مثل این‌ها مواجه می‌شویم:

  1. چه سؤالاتی باید از خودم بپرسم؟
  2. آیا این سؤالات، همان‌هایی‌اند که باید؟
  3. پاسخ‌های من به این سؤالات، چقدر طعم حقیقت دارند و چقدر بوی خیال؟

و همین‌جا است که تازه سرگردانی آغاز می‌شود … سرگردانی که آن را می‌توان در داستان زندگی بزرگ‌ترین انسان‌های تاریخ مشاهده کرد؛ از جمله آن‌جا که بوعلی سینا حاصل عمر خود را در این دو بیت شعر خلاصه می‌کند که:

دل گر چه در این بادیه بسیار شتافت / یک موی ندانست ولی موی شکافت
اندر دل من هزار خورشید بتافت / آخر به کمال “ذره‌ای” راه نیافت

و تازه این‌جاست که متوجه می‌شویم حتی “راه افتادن” به‌سوی مقصد به‌تنهایی کفایت نمی‌کند و چه بسا تمام عمر را باید به کشف “چگونگیِ رفتن و طی طریق” گذراند؛ شاید “کورسویی از سرابِ مقصد” رخ بنمایاند.

اما از این محکوم بودن به “تبعید ابدی” که بگذریم، چالش‌های پیش روی حرکت به‌سوی خودشناسی و کمال در جای خود مهم‌اند و حتی ترس‌ناک. کاش به این چالش‌ها فکر کنیم و سعی کنیم هر از گاهی کمی هم به چارچوب‌های ذهنی خودمان که مبنای شناخت و تحلیل و تصمیم‌گیری ما در مورد خودمان و دنیا هستند فکر کنیم. شاید آن سه سؤالی که کمی بالاتر مطرح کردم به این بازاندیشی فرایند خودشناسی کمک کند.

داستانک زیر را سال‌ها پیش ترجمه کردم:

“دخترک در خانه‌ای کوچک، ساده و فقیرانه روی تپه زندگی می‌کرد. با بزرگ‌‌تر شدن، کم‌کم آن‌قدر قد ‌کشید که می‌توانست از بالای نرده‌ی باغچه‌ی خانه‌‌ای را در دره ببیند؛ جایی که خانه‌ی شگفت‌انگیزی دیده می‌شد: خانه‌ای با پنجره‌‌های طلایی درخشان. دختر با خودش فکر می‌کرد که زندگی کردن در آن خانه چقدر می‌تواند رؤیایی باشد … هر چند او پدر و مادرش و خانواده‌اش را دوست داشت؛ اما هر روز را در رؤیای خانه‌ی جادویی و احساس بی‌نظیری که می‌توان از زندگی در آن داشت، می‌گذراند.

زمانی که به سنی رسید که می‌توانست به‌تنهایی از نرده‌های باغچه خارج شود، روزی از مادرش پرسید می‌تواند تا دریاچه دوچرخه‌سواری کند؟ آن‌قدر اصرار کرد که مادرش سرانجام به او اجازه داد؛ هر چند تأکید کرد که خیلی نباید دور شود. روز زیبایی بود و دخترک دقیقا می‌دانست که قرار است به کجا برود. از تپه پایین رفت و به سمت خانه‌ی رؤیایی‌اش دوچرخه‌سواری کرد. وقتی به نزدیک خانه رسید، از دوچرخه‌اش پیاده شد و آن را جلوی در گذاشت. به راه‌اش ادامه داد تا سرانجام به خانه رسید … اما از دیدن آن‌چه می‌دید ناامید شد: پنجره‌ها شبیه خانه‌ی خودشان بودند؛ ساده و کثیف! دل‌شکسته و گریان برگشت. اما در حالی که داشت به به سمت دوچرخه‌اش می‌رفت، نوری درخشان توجه‌اش را به خود جلب کرد: در امتداد همان جهتی که او از آن سو آمده بود، خانه‌ی کوچکی بود که پنجره‌هایی درخشان داشت: خانه‌ی خودش! دخترک متوجه شد که در خانه‌ی پنجره طلایی‌اش زندگی می‌کند … او داشت در درون رؤیای خودش زندگی می‌کرد!”

امیدوارم روزی که متوجه شویم درون رؤیای‌های‌مان زندگی می‌کردیم، آن‌قدرها هم دیر نباشد …

پ.ن. عنوان این پست مصرعی است از کتاب “گزاره‌ها”؛ غزل‌های محمدرضا طهماسبی.

دوست داشتم!
۲

در یادداشت قبلی گفتم که داستانِ خودشناسی با پرسیدن سؤالاتی دشوار از خود آغاز می‌شود. سؤالاتی که ویران‌کننده‌اند و چون سیلی خروشان، آن‌چه هست و نیست را از صفحه‌ی روزگار وجود محو می‌کنند. اما در پایان این مسیر سخت و دشوار، گوهر وجودی‌مان آن‌چنان صیقل‌ خورده که دیگر هیچ توفانی را یارای مقابله با آن نیست … اما مشکل اصلی