هفته‌ی پیش دکتر مجیدی این‌جا در یک پزشک، سرویس جدیدی را معرفی کردند که با عضویت در آن‌، دیگران می‌توانند شما را در سه کلمه توصیف کنند. ایده‌ی بسیار جذاب و هوش‌مندانه‌ای است! خیلی از دوستان زحمت کشیدند و در صفحه‌ی من، در موردم نظر دادند. اما جذابیت این سرویس برای من از دو جهت بود:

  1. پرسنال برندینگ مثل هر کار سیستماتیک دیگر بدون بازخور گرفتن معنادار نیست. شما باید تلاش کنید تا در ذهن دیگران با گروهی از ویژگی‌های مشخص شناخته شوید (یعنی به محض این‌که اسم شما آمد، یاد آن ویژگی یا به‌عبارت دیگر یاد واژه‌ی خاصی در مورد شما بیفتند!) اما خوب شاخص موفقیت‌تان چیست؟ شاید Three Words Me یک راه سنجش میزان موفقیت‌تان در پرسنال برندینگ باشد! من از واژه‌هایی که در مورد من در این صفحه نوشته شده، نکات جالبی به دست آورده‌ام. مخصوصا این‌که در داشبورد حساب‌تان کلمات دارای بیش‌ترین استفاده (Top Words) را هم می‌توانید ببینید.
  2. ارزیابی ۳۶۰ درجه ابزار نسبتا جدیدی برای ارزیابی عملکرد در سازمان‌ها است. به صورت خلاصه در ارزیابی ۳۶۰ درجه برای هر فرد تلاش می‌شود تا از مجموع نظرات افراد زیردست، بالادست و هم‌سطح فرد برای ارزیابی عملکرد او استفاده شود تا از اشکالات روش‌های سنتی ارزیابی عملکرد اجتناب شود. اما خوب شاید یک اشکال روش ۳۶۰ درجه، به‌دست آوردن اطلاعات لازم باشد؛ مخصوصا در مورد زیردستان که از غضب مدیرشان می‌ترسند! ابزار Three Words Me می‌تواند یک راه‌حل برای این مشکل باشد؛ البته نه در سطح رسمی و سازمانی بلکه برای خود ما در هر سطحی که هستیم. یکی از ویژگی‌های سایت Three Words Me قابلیت نظر دادن ناشناس (Anonymous) است. بنابراین شما به‌عنوان یک مدیر یا حتا کارشناس می‌توانید یک اکانت در این سایت درست کنید و بعد از زیردستان‌تان و هم‌کاران‌تان و حتا بالادستی‌های‌تان بخواهید در مورد شما در این سایت قضاوت کنند!‌ باور کنید نتایج جالبی به دست خواهید آورد.

پس حالا لطفا تشریف ببرید به حساب من در این‌جا و در مورد من با سه کلمه قضاوت کنید!

پ.ن.۱٫ پست ثابت ایده‌های هفته آن چیزی که باید، از آب در نیامد. برای همین حذف‌اش می‌کنم.

پ.ن.۲٫ نوشته‌ی امیر مهرانی را هم در این رابطه با عنوان آن سه کلمه حیاتی برای موفقیت بخوانید.

دوست داشتم!
۲

هفته‌ی پیش دکتر مجیدی این‌جا در یک پزشک، سرویس جدیدی را معرفی کردند که با عضویت در آن‌، دیگران می‌توانند شما را در سه کلمه توصیف کنند. ایده‌ی بسیار جذاب و هوش‌مندانه‌ای است! خیلی از دوستان زحمت کشیدند و در صفحه‌ی من، در موردم نظر دادند. اما جذابیت این سرویس برای من از دو جهت بود: پرسنال برندینگ مثل هر

در فرهنگ ما اشتغال بیش‌تر معطوف به جسم است تا ذهن. بدن‌ات باید درگیر باشد. عرق ریختن تو را دوست دارند …” (مجید قیصری؛ هم‌شهری داستان؛ آذر ۸۹)

“یک مساله این است که ما در مایکروسافت کارت نمی‌زنیم. ما کارمان را می‌فروشیم نه وقتمان را. حتی می‌توانیم ساعت دو نصفه شب برویم سر کار. مربی من خودش از ساعت سه نصفه شب تا یک بعد از ظهر کار می‌کرد و بعد به خانه می‌رفت. من خودم هر وقت کار اداری دارم، نمی‌آیم. چیزی به اسم برگه ‌یمرخصی وجود ندارد. کافیست به مدیرت خبر بدهی که دیر می‌آیم یا نمی‌آیم. خیلی روزها هم از خانه کار می کنم. البته مدیر اگر بخواهد می‌تواند سخت بگیرد. اما معمولا چنین سخت‌گیری وجود ندارد. چون کار از قبل تعریف شده و باید در زمان مشخص تحویل داده شود. حتی برخی به طور ثابت یک روز در هفته کار در منزل دارند. بعضی‌ها هم فقط چهار روز می‌آیند و در عوض روزی مثلا ۱۰ ساعت کار می‌کنند. مهم این است که کار انجام شود.” (مصاحبه با یک مهندس ارشد ایرانی مایکروسافت؛ این‌جا)

این دو نقل قول در کنار هم بسیار جالب‌اند. در این چهار سالی که دارم کار می‌کنم یکی از مشکلات آخر ماه در شرکت‌هایی که مشغول کار بوده‌ام، تهیه‌‌ی تایم شیت ماهانه توسط ما کارشناسان و تأییدش توسط مدیران محترم بوده است: خیلی وقت‌ها تایم شیت ناقص است، من در کارت کشیدن یا رد کردن مرخصی و مأموریت‌های‌ام اشتباه کرده‌ام، حساب‌دار شرکت اشتباه کرده و … همیشه با این شیوه‌ی محاسبه‌ی کارکرد مشکل داشته‌ام؛ چرا که هیچ توجهی به کیفیت کار آدم‌ها ندارد. مثلا این‌که کسی کارش را سریع‌تر از دیگران انجام دهد، این‌که تفاوت کیفیت خروجی کار آدم‌ها چطور باید مشخص شود و این‌که تفاوت حجم کار آدم‌ها چطور باید معلوم بشود! (مثلا وقتی من می‌توانم کار بیش‌تری را در یک دوره‌ی زمانی مشخص نسبت به دیگری انجام بدهم تفاوت‌اش کجا باید معلوم شود؟) معمولا در سازمان‌ها تلاش می‌شود با توجیهاتی مثل تفاوت حقوقی، آیتم‌های اضافه بر حقوقی مثل کارانه و پاداش و … آدم‌ها در این زمینه توجیه شوند و بپذیرند که آن تفاوتی که لازمه‌ی احساس عدالت در سازمان است، در عمل هم وجود دارد (اما خوب کتمان نمی‌کنم که بارها مدیران محترمی که باهاشان کار کرده‌ام، مخصوصا در آن بخش آیتم‌های اضافه به خیال‌شان سر من کلاه گذاشته‌اند و سکوت من را به حساب نفهمیدن گذاشته‌اند. لطفا خیال نکنند که من نمی‌فهمم چه کسانی را با چه ترفندهایی از خودشان راضی کرده‌اند و حواس‌شان باشد نجابت و احترام گذاشتن از طرف من هم حدی دارد.)

مثال بزنم: من الان نزدیک دو سال است به دلیل دانش‌جو بودن ماهانه بخشی از حقوق‌ام را به دلیل کسر کار ماهانه‌ام از دست می‌دهم؛ ولی در عمل نه تنها کم‌تر از دوران قبل از دانش‌جویی کار نمی‌کنم که حجم کارم بیش‌تر هم شده! به دلیل قانون فعلی من حق اعتراض ندارم و حتا باید از کارفرمای محترم ممنون هم باشم (که هستم: دست گل‌اش درد نکنه!) که با من دانش‌جو قرارداد تمام وقت منعقد کرده؛ اما خوب یک وقت‌هایی هم فکر می‌کنم با توجه به کارهایی که دارم انجام می‌دهم، عدالت در این زمینه رعایت نمی‌شود.

بخش اعظمی از این مشکل به قانون کار فعلی و شیوه‌ی محاسبه‌ی بیمه و مالیات حقوق افراد برمی‌گردد. در واقع کارفرماهای محترم هم مجبورند که برای محاسبه‌ی کارکرد به این شکل عمل کنند تا مشکلات قانونی دامن‌گیرشان نشود. از آن طرف خود ما آدم‌ها هم مشکل داریم؛ یعنی همه‌ی ما که خودکنترل و خودانگیز و بالغ نیستیم که بتوانیم در یک چارچوب زمانی مشخص خروجی لازم را تحویل بدهیم (حالا از این‌ گذشتم که خیلی وقت‌ها مدیران هم یا بلد نیستند  کار را تعریف کنند یا این‌که بلوغ لازم را برای تعریف محدوده‌ی فنی و زمانی درست کار ندارند.) تفاوتی هم نمی‌کند که شما یک کارگر پای دستگاه تراش در فلان کارخانه‌ی قالب‌سازی را در نظر بگیرید یا کارشناس برنامه‌ریزی استراتژیک را در بهمان شرکت مشاوره. بنابراین در عمل شیوه‌ی فعلی در حالت کلی بهینه به نظر می‌رسد!

این روزها بحث اصلاح قانون کار، نقل محافل کار و کارگری است. من فکر می‌کنم که اگر در اصلاح قانون کار، شیوه‌ی جدیدی برای محاسبه‌ی حقوق و دستمزد ماهانه براساس خروجی تعریف شود و آدم‌ها محدود به پر کردن تایم شیت ماهانه‌شان نشوند (که خیلی وقت‌ها هم عملا جز ضرر مالی برای کارفرما و اتلاف وقت برای خود آدم چیزی در بر ندارد)، شاید بتوان به حل مشکلی که در این پست مطرح گردید، نزدیک شد. البته همان‌طور که بالاتر گفتم از نظر من شیوه‌ی کنونی محاسبه‌ی حقوق و دستمزد و براساس آن بیمه و مالیات برای احتمالا ۸۰ تا ۹۰ درصد آدم‌ها بهینه است و این شکل جدید (اگر واقعا جدید باشد) می‌تواند به‌عنوان یک شکل اختیاری برای کارفرماها مطرح باشد.

اگر من اشتباهی در زمینه ی قانون کار فعلی داشته‌ام یا اگر در زمینه‌ی این بحث یا نظری دارید، خوش‌حال می‌شوم که از نظرات‌تان باخبر شوم.

دوست داشتم!
۲

“در فرهنگ ما اشتغال بیش‌تر معطوف به جسم است تا ذهن. بدن‌ات باید درگیر باشد. عرق ریختن تو را دوست دارند …” (مجید قیصری؛ هم‌شهری داستان؛ آذر ۸۹) “یک مساله این است که ما در مایکروسافت کارت نمی‌زنیم. ما کارمان را می‌فروشیم نه وقتمان را. حتی می‌توانیم ساعت دو نصفه شب برویم سر کار. مربی من خودش از ساعت سه

تحلیل شکاف یا تحلیل فاصله (Gap Analysis) بخش لاینفک یک پروژه‌ی مشاوره است. همان‌طور که بارها گفته‌ام مشاوره چیزی نیست جز طی یک فرایند حل مسئله. و وقتی که مسئله حل شد باید دو نوع تغییر در سیستم مورد نظر ایجاد شود:

  1. تغییر چیزهایی که سیستم را دچار مشکل می‌کنند (با افزایش هزینه، کاهش کارایی و اثربخشی و …)؛
  2. ایجاد چیزهای جدیدی که برای پشتیبانی از نیازهای جدید سیستم یا پشتیبانی به‌تر از نیازهای قبلی لازم‌اند.

بنابراین در گام آخر، قبل از اجرا نیازمند این هستیم که بدانیم چه میزان تغییر در کجای سیستم و با چه برنامه‌ای (برنامه‌ی زمانی، بودجه‌ای و احتمالا کیفیت) باید ایجاد شود. این‌جاست که از ابزار تحلیل شکاف استفاده می‌شود تا ابعاد تغییر و میزان تغییر مورد نیاز در سیستم مشخص شوند.

توضیحاتی بیش‌تر در این زمینه را در مقاله‌ی این هفته (دانلود از این‌جا) بخوانید که البته بیش‌تر متمرکز است بر تحلیل شکاف در به‌بود فرایندهای کسب و کار (BPI.) اما یادتان باشد تحلیل شکاف در هر پروژه‌ی مشاوره یا هر جایی که با حل مسئله مواجهیم معنادار است.

بعدا مفصل‌تر به این موضوع خواهیم پرداخت.

دوست داشتم!
۳۳

تحلیل شکاف یا تحلیل فاصله (Gap Analysis) بخش لاینفک یک پروژه‌ی مشاوره است. همان‌طور که بارها گفته‌ام مشاوره چیزی نیست جز طی یک فرایند حل مسئله. و وقتی که مسئله حل شد باید دو نوع تغییر در سیستم مورد نظر ایجاد شود: تغییر چیزهایی که سیستم را دچار مشکل می‌کنند (با افزایش هزینه، کاهش کارایی و اثربخشی و …)؛ ایجاد

الن کولمن اولین مدیرعامل زن شرکت دوپونت در طول تاریخ ۲۰۸ ساله‌ی این شرکت، در طول دوران خدمت‌اش توانسته نتایج درخشانی ثبت کند: ۷ بار جلو زدن سود شرکت از پیش‌بینی تحلیل‌گران بازار، کاهش هزینه‌ها به‌اندازه‌ی یک میلیارد دلار در سال اول ورود به شرکت و متوقف کردن هزینه‌‌های سرمایه‌ای از جمله‌ی آن‌ها بودند. راز موفقیت خانم کولمن چه بوده است؟

بیزینس ویک در مورد خانم کولمن نوشته: “او کارکنان شرکت را که از شرایط بد اقتصادی ترسیده بودند را مجبور کرد تا به جای تمرکز بر چیزهایی که تحت کنترل آن‌ها نیست، بر چیزهایی که در کنترل‌‌شان است تمرکز کنند؛ از جمله: مشتریان، هزینه‌ها و موجودی.”

خود خانم کولمن هم معتقد است: “من ره‌بر بسیار به‌تری هستم؛ چرا که سه تا بچه داشتم. بچه‌ها دوست ندارند که آن چیزی را که شما دوست دارید در زمانی که دوست دارید انجام دهند. سازمان‌ها هم دقیقا همین‌ طوری هستند. شما باید به آدم‌ها گوش بدهید و یاد بگیرید چطور آن‌ها را تحت تأثیر قرار دهید.

به رفتار مادرها با بچه‌های‌شان از این به بعد بیش‌تر دقت کنیم؛ این‌که چطور با بهانه‌گیری‌های‌شان روبرو می‌شوند، چطور راضی‌شان می‌کنند و چطور مجبورشان می‌کنند تا آن طور که باید، رفتار کنند.

منبع

دوست داشتم!
۱

الن کولمن اولین مدیرعامل زن شرکت دوپونت در طول تاریخ ۲۰۸ ساله‌ی این شرکت، در طول دوران خدمت‌اش توانسته نتایج درخشانی ثبت کند: ۷ بار جلو زدن سود شرکت از پیش‌بینی تحلیل‌گران بازار، کاهش هزینه‌ها به‌اندازه‌ی یک میلیارد دلار در سال اول ورود به شرکت و متوقف کردن هزینه‌‌های سرمایه‌ای از جمله‌ی آن‌ها بودند. راز موفقیت خانم کولمن چه بوده

خودم باورم نشده ۶ ماهه دارم هر هفته این کار را می‌کنم!!!! آآآآآ به همت‌ام! :دی

پیش از شروع سه نکته:

  1. لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم.
  2. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.
  3. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

با این توضیحات لینکهای هفته را مرور می‌کنیم:

مدیریت:

احسان اردستانی این هفته پستی نوشت با عنوان مرگ سرمایه های اجتماعی که نقطه‌ی آغازی شد برای بحث بیش‌تر در این زمینه: لیالی این‌جا راه‌کارهایی ارایه داد و چند نفر را هم دعوت کرد برای نوشتن بیش‌تر. نوشته‌ی من این‌جا، صادق جم این‌جا و علی نیکویی را هم این‌جا بخوانید و نوشته‌ی دیگر احسان در این زمینه حواشی “مرگ سرمایه های اجتماعی” (نویسنده مهمان)

بحث و گفتگو: نقش شبکه‌های اجتماعی در شرایط کاری (امیر مهرانی)

علم غیب در برنامه ریزی پروژه و منشور پروژه – قسمت اول (یک نکته‌ی اضافی از من: منشور پروژه در پروژه‌ها خیلی مهمه. مخصوصا در حوزه‌ی مشاوره که کسی اهمیتی به منشور نمی‌ده و فرمالیته است عملا. منشور پروژه باید در حوزه‌ی محدوده به همه‌ی ذی‌نفعان دقیقا نشان بده که در پروژه قرار است چه کاری انجام شود و چه کاری نه.) (مهدی عرب عامری)

مشتری اصلی در سیستم خدمات درمانی (سیستم بهداشتی ـ درمانی آمریکا چگونه کار می‌کند؟ پست جالب نیام یراقی)

درس‌هایی از کارگاه‌های عمرانی(۱)- نقشه‌بردارها (احمد شریفی؛ راست‌اش من دوست مهندس نقشه‌بردار زیاد دارم. خارج کارگاه که این طوری نیستند؛ داخل کارگاه هم ندیدم‌شون!)

اگر ایده ای در سر دارید همین حالا به سوالات زیر پاسخ دهید! (وبلاگ همینا)

خطای رایج در مدل سازی (تحلیل‌گران دینامیکی سیستم‌ها و کلا تحلیل‌گران سیستم این مطلب نوید غفارزادگان را بخوانند!)

ده راهنمایی عملی برای ورشکسته کردن یک شرکت نرم افزاری! (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)

چرا بازاریابی کردن اینقدر سخت است!!؟؟ (احسان نصیری)

تعریف تعریف مجدد از شکست‌

DNA افراد نوآور (“ارتباط دادن، سوال پرسیدن، مشاهده کردن، آزمایش کردن و شبکه‌سازی”)

دیالوگ و یادگیری سازمانی (“افراد یاد گرفته‌اند که دنیا را در ذهنشان به بخش‌های متفاوتی تقسیم کنند و سپس در هر بخش فعالیت‌های خاصی را در مورد مواردی که در آن بخش وجود دارد انجام دهند. ولی مساله ‌اینجا است که افراد پس از مدتی فراموش می‌کنند که خودشان‌ این بخش‌بندی‌ها را ‌ایجاد کرده‌اند و در نتیجه احساس می‌کنند بخش‌هایی که در ذهنشان وجود دارد بازتابی از واقعیت است. به ‌این ترتیب مخلوقات خود ما بر ما حاکم می‌شوند. شاید بزرگ‌ترین مشکل ‌این باشد که ما ‌این کار را به صورت جمعی انجام می‌دهیم و به نظر می‌رسد که یادگیری سازمانی تنها در صورتی می‌تواند صورت بگیرد که ما شروع به زیر سوال بردن‌ این واقعیت بسیار مبهم و در عین حال تاثیرگذار بکنیم.”)

آیا انعطاف‌پذیری نافی اقتدار مدیر است؟مدیریت مقتدرانه (“مدیر باید تصمیم بگیرد که چه جنبه‌های شخصیتی‌اش را می‌خواهد به دیگران نشان دهد و هر جنبه را به چه افرادی”)

استراتژی متنوع‌ سازی شرکت «دل» حضور در حوزه‌های متنوع به چه قیمتی؟ و موردکاوی دل: چه میزان تنوع در محصولات مطلوب است؟ (این مقاله‌ی دو قسمتی کیس شرکت دل را در مورد استراتژی متنوع‌سازی بررسی می‌کند. واجب است خواند‌ن‌اش به‌ویژه برای دانشجویان MBA)

روزنامه دنیای اقتصاد ویژه نامه MBA (مطالب عمومی‌اش در مورد MBA بد نیست؛ تبلیغات‌اش در مورد دوره‌ی MBA یکی از مؤسسات خصوصی را هم خواستید ببینید. با وجود احترامی که برای دوره‌های مؤسسات خصوصی قائلم و شرکت در آن‌ها را مفید می‌دانم؛ اما به‌ هیچ عنوان این دوره‌ها را MBA نمی‌دانم.)

خلاقیت و نوآوری و معجزه اشتباهات

چرا گوگل به یک استیو جابز نیاز دارد؟

فناوری اطلاعات:

مرا در ۳ کلمه توصیف کن! (سرویس بسیار جالبی که دکتر مجیدی در یک پزشک معرفی کردند! عالیه؛ حتما امتحان کنید)  و اندروید ۳٫۰ یا شانه عسل چه ویژگی‌های تازه‌ای دارد؟ (از دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

شیفتگان تکنولوژی در عصر جدید (گیک کیست!؟؛ از جواد افتاده.)

جایزه ۱۰۰میلیون دلاری Google برای انصاف اشمیت!

رویارویی و جبران خسارت بعضی از مدیران اجرایی شرکت‌های فناوری با مشاغل مهم در سال ۲۰۱۱

احتمال فروش مای‌اسپیس به گوگل (من خیلی با مای اسپیس کار نکردم؛ اما به نظرم اشتباه استراتژیک‌اش این بود که برای کاربران آمریکایی طراحی شد اما در خود آمریکا هم خیلی ازش استقبال نشد.)

افزایش توجه برنامه نویسان به «اندروید»

۱۰ نکته‌ای که در مورد نوکیا نمی‌دانید!

Google`s Schmidt Handing CEO Reins to Page: 10 Gains and Losses (اسلایدشوی جالبی در مورد کارهای درست و نادرست اریک اشمیت به‌عنوان مدیرعامل گوگل.)

Schmidt, Jobs, Zuckerberg, and the Future of Adult Supervision – Julia Kirby – Our Editors – Harvard Business Review (نظارت بزرگان بر کودکان کاسب! مدلی موفق که برای استیو جابز، پیج و بیرن جواب داده و زوکربرگ سعی دارد بهش تن نده!)

آی‌پد بیش از ۱۷ میلیون فروش داشت (فروش آی‌فون هم به ۱۵ میلیون رسید: این‌جا.)

اقتصاد:

غول‌های «سیلیکون ولی» اقتصاددانان را به زرادخانه خود اضافه می‌کنند

با کمک گوگل و فروشگاه‌های آنلاین روش‌های جدید محاسبه تورم

به بهانه نودمین سال تولد بوکانان: دولت باید در خدمت منافع عام باشد (بوکانان را علی سرزعیم با مقالات نظریه‌ی انتخاب عمومی بوکانان در روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به ما معرفی کرد. اخیرا ایشان مقالات‌شان در این زمینه را به صورت کتاب منتشر کرده‌اند: این‌جا)

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

پنچر نشوید! (نامه‌ی محمود سیفی عزیز به دوستی که در برابر سبکی تحمل‌ناپذیر هستی از پای درآمده … برای همه‌ی افسردگان و به ته خط رسیدگان خواندن‌اش توصیه می‌شود!)

۵ راهکار موثر برای کسانی که در محل کار خسته می شوند (همه‌اش را تجربه کردم؛ راس می‌گه!)

روش‌های جلوگیری از کمر درد

با یادداشت کردن، اضطراب خود را کاهش دهید

چگونه محیط کار خود را طراحی کنیم؟

شادترین مردم دنیا کجا زندگی می‌کنند؟

ویترین واقعیت فوتبال ما و درباره واکنش به شکست مقابل کره -توهم ایرانی چگونه درمان می‌شود (دو نقد جامعه‌شناسانه ولی فوتبالی درباره‌ی شکست ایران برابر کره‌ی جنوبی در جام ملت‌های آسیا)

پ.ن. ۱٫ لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲٫ اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم!) دنبال کنید.

پ.ن.۳٫ از این هفته پست لینک‌های هفته به جمعه‌ها منتقل می‌شود تا من برسم همه‌ی لینک‌هایی که باید را مطالعه کنم!

دوست داشتم!
۰

خودم باورم نشده ۶ ماهه دارم هر هفته این کار را می‌کنم!!!! آآآآآ به همت‌ام! :دی پیش از شروع سه نکته: لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب

این هم ایده‌های این هفته:

  • “این، یعنی سازمان ما!” به‌ترین تعریف برای مشخص شدن ماهیت مفهوم مأموریت / رسالت سازمان (Mission) است.
  • تأکید برنامه‌ریزی عملیاتی بر کارایی و بازدهی است؛ در حالی که برنامه‌ریزی استراتژیک به اثربخشی نظر دارد.
  • ویژگی‌های اهداف مؤثر (که باید در فرایند برنامه‌ریزی به‌ آن‌ها توجه کرد) عبارتند از: مشخص و روشن بودن و ابهام نداشتن، سازگاری داشتن (سازگاری درونی / سازگاری با سایر اهداف)، چالش‌آور بودن.
دوست داشتم!
۰

این هم ایده‌های این هفته: “این، یعنی سازمان ما!” به‌ترین تعریف برای مشخص شدن ماهیت مفهوم مأموریت / رسالت سازمان (Mission) است. تأکید برنامه‌ریزی عملیاتی بر کارایی و بازدهی است؛ در حالی که برنامه‌ریزی استراتژیک به اثربخشی نظر دارد. ویژگی‌های اهداف مؤثر (که باید در فرایند برنامه‌ریزی به‌ آن‌ها توجه کرد) عبارتند از: مشخص و روشن بودن و ابهام نداشتن،

باز هم باختیم؛ آن جایی که نباید. حقیقتا هر چقدر تیم ملی فوتبال در بازی‌های مرحله‌ی مقدماتی خوب بود و ما را به پایان انتظار ۳۵ ساله‌مان امیدوار کرد؛ در بازی دیشب دوباره همانی شدیم که می‌باید می‌بودیم (ببینید یادداشت طنز من را با عنوان با دل شیر؛ چرا که نه؟ در سایت گل‌آقا؛ به‌ویژه بندهای دو و سه و چهارش را.) و این شکست باعث شد تا یاد این بیفتم که سال‌هاست داریم در این فوتبال در سطح بین‌المللی شکست می‌خوریم و دیگر برای‌مان عادی شده: در همین دو روز دوباره همه‌ی اتفاقاتی که همیشه افتاده دارد می‌افتد: متهم کردن سرمربی به بی‌کفایتی، متهم کردن بازی‌کنان به بی‌غیرتی، تأکید بر شناسایی علل حذف تیم ملی با کار کارشناسی و … کارهای بی‌نتیجه و کاملا تخریب‌گرانه‌‌ای که سال‌هاست دارند تکرار می‌شوند و خوب اثربخشی‌شان کاملا از این شکست‌های پیاپی فوتبال‌مان مشخص است! راست‌اش من از این دو ماجراها می‌خواهم دو تا درس فوتبالی جدید برای کسب و کار بگیرم:

  • شکست خوردن پلی است به سوی موفقیت تا وقتی که شکست خوردن برای‌تان عادی نشده باشد! (این بار هم باختیم، مثل دفعات قبل … نهایت‌اش این است که بگیم: ایشالا دفعات بعد!!! این‌که نشد برخورد سیستمی با شکست.)
  • این شیوه‌ی برخورد شما با شکست است که سازنده‌ی راه موفقیت آینده است (چیزی که ما هرگز بلد نبودیم و نیستیم و در بند قبل به آن اشاره کردم: برخورد سیستمی و البته خلاقانه با شکست. چرایی‌ این موضوع، دلایل خاص خودش را دارد که شاید یک روزی در موردش نوشتم.)

دوست داشتم!
۰

باز هم باختیم؛ آن جایی که نباید. حقیقتا هر چقدر تیم ملی فوتبال در بازی‌های مرحله‌ی مقدماتی خوب بود و ما را به پایان انتظار ۳۵ ساله‌مان امیدوار کرد؛ در بازی دیشب دوباره همانی شدیم که می‌باید می‌بودیم (ببینید یادداشت طنز من را با عنوان با دل شیر؛ چرا که نه؟ در سایت گل‌آقا؛ به‌ویژه بندهای دو و سه و

سنجش عملکرد سازمان با معیارهای معمولی که همه می‌شناسند که کاری ندارد! البته منظورم این نیست که کاری ندارد! منظورم این است که پرداختن به سنجش چیزهایی که همه می سنجند که برای شما مزیتی در رقابت به همراه نمی‌آورد. بنابراین مهم است که سازمان در سیستم ارزیابی عملکردش هم خلاقانه عمل کند؛ یعنی معیارهایی را بسنجد و به‌بود بدهد که حتا به فکر بقیه هم نمی‌رسند! مارک گراهام برون در مقاله‌ی این هفته از ۱۰ معیار ارزیابی خلاقانه‌ی ارزیابی عملکرد سازمان که در سازمان‌های دولتی و خصوصی مشاهده کرده است سخن می‌گوید. این ۱۰ معیار ارزیابی عملکرد برای سازمان‌های نوین عبارتند از:

  1. اثربخشی ارتباطات؛
  2. روابط با مشتری؛
  3. رضایت کارکنان؛
  4. تصویر برند؛
  5. شاخص انحراف (این عالیه: چقدر کارکنان اون کاری را که براش استخدام شدند انجام می‌دهند!)
  6. شاخص اعتماد (ذی‌نفعان درونی و بیرونی) به ره‌بران
  7. اذیت کردن مشتری! (مثلا مشتری چقدر برای پیدا کردن اطلاعات لازم روی وب سایت ما سر کار می‌رود!؟)
  8. شاخص عملکرد تأمین‌کنندگان / شرکا (مثلا کار کردن باهاشون چقدر راحته)
  9. شاخص مدیریت پروژه (شامل ۴ زیرشاخص: عملکرد بودجه‌ای/  هزینه‌ای، زمان‌بندی، کیفیت / عملکرد، نوآوری)
  10. سرمایه‌ی نامشهود

جزییات را در این مقاله که می‌توانید از این‌جا دانلود کنید مطالعه بفرمایید.

دوست داشتم!
۱۳

سنجش عملکرد سازمان با معیارهای معمولی که همه می‌شناسند که کاری ندارد! البته منظورم این نیست که کاری ندارد! منظورم این است که پرداختن به سنجش چیزهایی که همه می سنجند که برای شما مزیتی در رقابت به همراه نمی‌آورد. بنابراین مهم است که سازمان در سیستم ارزیابی عملکردش هم خلاقانه عمل کند؛ یعنی معیارهایی را بسنجد و به‌بود بدهد

پیش از شروع سه نکته:

  1. لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم.
  2. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.
  3. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

با این توضیحات لینکهای هفته را مرور می‌کنیم:

مدیریت:

میزان حقوق یک فرد تازه کار (من هم بارها با جماعت متوهمی که امیر در این یادداشت گفته روبرو شده‌ام. بخوانیدش!) و ۴ نکته برای کسب درآمد بهتر در اولین تجربه کاری (جواناتن تازه‌کار واجب است این را بخوانند!) (امیر مهرانی)

اگر واقعا دنبال مشتری هستید، فرق نمی‌کند پیتزا بپزید یا مغازه‌دار باشید (آیدین کسایی)

راهنمایی برای تهیه منشور پروژه و شناسایی ذینفعان پروژه چرا و چگونه

تأثیر حرف اول نام خانوادگی بر شوق خرید! (نکته‌ی بانمک بازاریابی در یک پزشک: دکتر علی رضا مجیدی)

پیاده‌سازی و کنترل عملیات بازاریابی و دکتر محجوب، چهارراه علم، و سمینارهای بازاریابی شرکت TMBA در دانشگاه صنعتی شریف (از استاد پرویز درگی؛ این مطلب مربوط به سخنرانی دکتر محجوب را حتما بخوانید!)

چگونه یک سخنران مصنوعی نباشیم؟

آغاز یک کسب‌وکار (بخش اول) و آغاز یک کسب‌وکار

آشنایی با مشاغل آمریکا و آشنایی با مشاغل مدیریتی در آمریکا (کار هم‌کلاسی خوب ما خانم ابوالحسن‌لو)

راه‌حل «بازاریابی اجتماعی» برای خروج از تله‌ فقر (قسمت ششم) ارزیابی و انتخاب اولویت‌های بازار هدف و راه‌حل «بازاریابی اجتماعی» برای خروج از تله فقر (قسمت هفتم) ارزیابی و انتخاب اولویت‌های بازار هدف

اخلاق در سازمان‌ها (نکته‌ی حساسی که اغلب بهش توجه نمی‌کنیم: بنیان اداره‌ی اخلاقی سازمان.)

فناوری اطلاعات:

دسترسی به اندروید مارکت بدون دردسر و محدودیت (من تازه گوشی اندرویدی خریدم؛ برم از این پست عالی مهرداد نایب استفاده کنم! شمام بیایین …)

اینترنت در سال ۲۰۱۰ (مطلب بسیار خواندنی آقای جواد افتاده)

گفت وگوی خودمانی با یک مهندس ارشد مایکروسافت: همیشه مطمئنم که مدیرم بیشتر از من می داند (بسیار بسیار عالی و خواندنی!)

بنیانگذار ویکی پدیا: قدرت ماورایی من خوابیدن است / پیش بینی آینده ویکی پدیا

میلیاردرها جوان‌ترین میلیاردر جهان، اعجوبه ای که مردم دنیا را به هم پیوند داد (بله؛ مارک زوکربرگ را می‌گوید!)

۸ ژوئن IPv6 رسما آزمایش می شود

درآمد ۱٫۸۶ میلیارد دلاری فیس بوک از تبلیغات

شخصیت شناسی از طریق توییتر (بگو چی توئیت می‌کنی تا بگویم کیستی؟ :))

مدیرعامل شرکت مخابرات ایران خبر داد تعرفه مخابرات افزایش پیدا می‌کند

گوگل سه سرویس خود را روی آی‌پی‌های ایران گشود (مرورگر کروم، نرم‌افزار نقشه گوگل ارث و نرم افزار پیکاسا)

جنگ مایکروسافت با اپل بر سر نام«App Store»! (دعوای دو انحصارگر خیلی بانمکه!)

A fresh wind for offshoring infrastructure management (افزایش برون‌سپاری سرویس‌های زیرساختی IT سازمان‌ها به لطف فناوری مجازی‌سازی)

IT Heads Admit They Are Not Spending Enough on Innovation CIO.com (آینده‌ی IT، سرمایه‌گذاری بر روی استفاده از آن برای نوآوری است به جای به‌کارگیری صرف آن در عملیات روزمره.)

ERP Investments to Slow in 2011 CIO.com (خرید ERP جدید کاهش می‌یابد؛ اما بازار خدمات پشتیبانی‌اش حالا حالاها داغ است. اوراکل هم قرار است یک سولوشن جدید و جامع را به زودی ارایه کند.)

No IT Budget? Workers Bring Their Own Tech CIO.com (پول خرید تجهیزات جدید را ندارید؟ بگذارید ملت خودشان تجهیزات‌شان را بخرند؛ یعنی اجازه بدهید از آی‌فون‌ها، بلک‌بری‌ها، آی‌پدها و نت‌بوک‌های شخصی‌شان سر کار استفاده کنند!)

اقتصاد:

در تونس چه می گذرد؟ (مقاله‌ی عالی صادق الحسینی عزیز که امیدوارم زود به زود بنویسه!)

اقتصاد در زندگی واقعی: ارتباط فرهنگ و اقتصاد و اقتصاد در زندگی واقعی بررسی‌های اقتصادی به کمک وزنه و خط‌کش (دومی خواندنی و بی‌نظیر؛ دوستان تپل و قد بلند وز یبا حتما بخونند تا اعتماد به نفس‌شون بیش‌تر بشه …)

کسب‌وکارهای بزرگ در خدمت مردم سرمایه‌داری و پیشرفت انسان (“آزادی رقابت به این معنا نیست که شما با صرف تقلید یا کپی‌برداری از دیگران می‌توانید موفق شوید. همان طور که آزادی مطبوعات هم به این معنا نیست که می‌توانید مطالبی که دیگران نوشته‌اند را بردارید و به نام خودتان چاپ کنید. این آزادی یعنی که شما حق نوشتن مطالب متفاوت را دارید. آزادی رقابت درباره خطوط آهن، به این معناست که شما آزادید چیزی اختراع کنید یا کاری انجام دهید که حمل‌و‌نقل ریلی را به چالش کشیده و حاشیه انتفاع آنها را محدود سازد. در ایالات متحده رقابت با خط آهن – در قالب اتوبوس، اتومبیل، کامیون، هواپیما و غیره – باعث شده که شرکت‌های حمل‌و‌نقلی ریلی در زمینه جابه‌جایی مسافران به شدت در مضیقه قرار گرفته و حتی کاملا شکست بخورند.پیشرفت سرمایه‌داری یعنی اینکه هر کس آزاد است تا به دیگران بهتر و ارزان‌تر خدمت کند.”) (عالی از میزس بزرگ!)

آیا اقتصاد علم است؟ (“با وجود احتمال خلط میان علم اقتصاد و علم طبیعی ما از واژه «علم» استفاده می‌کنیم تا بر این نکته مهم تاکید کنیم که قواعد اقتصاد، عینی است. وقتی سیاستمداران آموزه‌های علم اقتصاد را نادیده می‌گیرند، برنامه‌های آنها ره به تباهی می‌برد (تصور کنید که ناسا قواعد فیزیک را نادیده بگیرد!)”)

آزادی و برنامه‌ریزی (باز هم از میزس: اشتباه بودن برنامه‌ریزی مرکزی به این معنا نیست که در اقتصاد آزاد، برنامه‌ریزی فردی برای خود هم غلط باشد!)

جنگ راه رهایی از رکود نیست؟ (“مشکل اقتصاد در واقع سخت بودن ایجاد هماهنگی بین تولید‌کننده و مصرف‌کننده است. این هماهنگی زمانی محقق می‌شود که تولید‌کننده با استفاده از ارزشمندترین منابع موجود، کالای مورد تقاضای مصرف‌کننده را تولید کند. به همین دلیل است که ساخت یک کانال با استفاده از یک بولدوزر و چند راننده ثروت سازتر از ساخت همان کانال با استفاده از میلیون‌ها انسان به کمک قاشق است؛ اگرچه روش دوم اشتغال بیشتری ایجاد می‌کند.”)

در گزارش «بانک جهانی» منعکس شد: روایت خارجی از اقتصاد ایران

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

اصل صد به صفر در روابط انسانی

چرا ثروتمند نمی‌شوید ؟

حالا زمان رسیدن به هدف است!

پ.ن. ۱٫ لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲٫ اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم!) دنبال کنید.

دوست داشتم!
۰

پیش از شروع سه نکته: لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم

ژاوی هرناندز، محبوب‌ترین بازی‌کن جهان برای من و یکی از جادوگران بارسای رؤیایی امروز، چند هفته پیش رکورد بیش‌ترین تعداد بازی برای بارسلونا را شکست. یوهان کرویف بزرگ، اسطوره‌ی باشگاه کاتالان در مطلبی در ستایش ژاوی به همین مناسبت که این‌جا در سایت گل فارسی ترجمه شده، درس دیگری را به همه‌ی ما در زندگی‌ سازمانی‌مان داده است:

راز ستاره‌ شدن در سازمان‌تان این است: داشتن ثبات و داشتن قدرت ره‌بری!

دوست داشتم!
۱

ژاوی هرناندز، محبوب‌ترین بازی‌کن جهان برای من و یکی از جادوگران بارسای رؤیایی امروز، چند هفته پیش رکورد بیش‌ترین تعداد بازی برای بارسلونا را شکست. یوهان کرویف بزرگ، اسطوره‌ی باشگاه کاتالان در مطلبی در ستایش ژاوی به همین مناسبت که این‌جا در سایت گل فارسی ترجمه شده، درس دیگری را به همه‌ی ما در زندگی‌ سازمانی‌مان داده است: راز ستاره‌