“صدرنشین سری آ هستیم و در آستانهی صعود به دور حذفی لیگ قهرمانان قرار داریم. فکر نمیکنم میتوانستیم شروع بهتری متصور شویم. ما از قبل میدانستیم کارهای زیادی برای انجام دادن داریم و تنها با تلاش زیاد است که به اهدافمان خواهیم رسید. بزرگترین نقطه قوت ما در فصول اخیر، توانایی حفظ تمرکز در شرایط مختلف بوده است.” (جورجو کیلینی دربارهی وضیت تیم یوونتوس؛ اینجا)
تمرکز یکی از ستارههای درخشانی است که برای طی طریق مسیر موفقیت به آنها نیاز داریم. تمرکز به ما کمک میکند تا همان کاری را انجام دهیم که باید. انتخاب کار درست برای انجام دادن یا همان اثربخشی یکی از نتایج مهم داشتن تمرکز است. اما از آن مهمتر نکتهای دیگر نیز وجود دارد: اینکه تمرکز به ما کمک میکند تا منابع محدود در دسترسمان از جمله قدرت ذهنی، مهارتی و فیزیکیمان را تا حد امکان به مجموعه فعالیتهای لازم برای رسیدن به اهدافمان اختصاص دهیم و از هدر رفت منابع جلوگیری کنیم. در عین حال دقت و کیفیت انجام هر کاری نیز وابستگی کاملی به میزان تمرکز ما دارد.
همهی ما میدانیم که بهدست آوردن تمرکز چقدر کار سختی است! در هر زمانی دهها گزینهی جذابتر نسبت به کاری که داریم انجام میدهیم پیش روی ما است که میتوانیم با انتخاب آنها لذت بیشتری ببریم: وبگردی، تلگرامبازی، گشتوگذار در توییتر و اینستاگرام، سر زدن به مراکز خرید، تماشا کردن فیلم و سریال و بسیاری کارهای دیگری که همهی ما با آنها آشناییم، اگر چه لذت بیشتری نسبت به کار کردن به ما میرسانند؛ اما متأسفانه در اغلب موارد تأثیر خاصی روی دستیابی ما به اهدافمان ندارند! همین است که امروزه انواع و اقسام روشهای کسب تمرکز، اولویتبندی کارها، غلبه بر تنبلی و بهتعویق انداختن کارها و … در دسترس ما قرار دارند که میخواهند به ما یاد بدهند چطور بر غولِ جذابِ “بازیگوشی” غلبه کنیم! 🙂 با این حال واقعیت این است که تا خودمان نخواهیم، هیچ روشی نمیتواند به ما در بهدست آوردن تمرکز یاری برساند.
اما کیلینی ـ یکی از معدود ستارههای این روزهای فوتبال ایتالیا ـ به نکتهی جالبی در حرفهایش اشاره کرده است: اینکه کسب تمرکز بهتنهایی کافی نیست و حفظ آن در شرایط مختلف نیز مهم است! داستان اصلا پیچیده نیست. همهی ما تجربیات فراوانی داشتیم که در آنها با هزار و یک زحمت روی کارمان متمرکز شدهایم اما ناگهان با یک اتفاق ناگهانی دوباره تمرکزمان از بین رفته است! چند بار شده در حال درس خواندن یا وسط جلسه روی گوشی هوشمندتان یک نوتیفیکیشن بیاید و با این ایده که “یک دقیقه ببینم ماجرا چیه” برای مدت زیادی سرگرم بازی با گوشیتان شده باشید؟ شبیه همین ماجرا را میتوان برای تیمها و شرکتها نیز پیدا کرد. مثلا شرکتی را در نظر بگیرید که بین چندین پروژهی مهم و استراتژیک، خود را درگیر پروژهای کوچک و با ارزش افزودهی پایین میکند، فقط برای اینکه نباید سودِ ناچیز آن پروژه را از دست داد!
این دقیقا همان چیزی است که انسانها، تیمها و شرکتهای موفق را از دیگران متمایز میکند و در حقیقت یک مزیت رقابتی پنهان برای آنها است: آنها وقتی روی یک کار، ایده، محصول، پروژه و … متمرکز میشوند، اجازه نمیدهند هیچ عامل انحرافی یا موقعیت اضطراری تمرکز آنها را از کار اصلیشان به خود جلب کند. البته طبیعی است که نمیشود این تمرکز را دائما حفظ کرد؛ اما در هر حال در یک بازهی زمانی خاص باید بخش مهمی از زمان و انرژی روی انجام سختکوشانهی آن کار مورد نظر صرف شود تا بتوان از حرکت در مسیر اهداف اطمینان حاصل کرد. فراموش نکنید که رسیدن به هر هدفی نیازمند پیجویی مستمر مسیرِ رفتن تا رسیدن است و در نهایت، آنهایی به مقصد میرسند که بتوانند آهسته و پیوسته حرکت کنند. داستان مسابقهی خرگوش و لاکپشت را یادتان میآید؟