جایی که آرزویی نباشد، عشقی هم وجود ندارد …
ایندیرا گاندی
جایی که آرزویی نباشد، عشقی هم وجود ندارد …
ایندیرا گاندی
جایی که آرزویی نباشد، عشقی هم وجود ندارد … ایندیرا گاندی دوست داشتم!۱
“فکر میکنم کوتینیو توانایی رسیدن به سطح مسی و رونالدو را دارد. او به اندازهی آنها استعداد دارد و این را گاهی اوقات نشان داده است. ما باید این را بیشتر از او ببینیم. مهارتهای او شگفتانگیز هستند … او هنوز جوان است اما باید سطح بازی خودش را بالاتر ببرد. باور دارم میتواند این کار را بکند. مسئله استعداد نیست؛ بلکه طرز فکر است. تنها علامت سؤالی که درباره کوتینیو وجود دارد ذهنیتش است.” (امیل هسکی؛ اینجا)
فوتبال در این تقریبا بیست و اندی سالی که من یادم میآید، بارها و بارها استعدادهای نوظهوری را به خود دیده که ستارهی بعدی قرن بهنظر میرسیدهاند. از نسل زیدانها و رونالدوها تا نسل رونالدینیوها و کمی بعدترش که به دو گانهی بیرقیب مسی و کریس رونالدو رسیدیم، همواره چشمهای تیزبین استعدادیابها و مربیان تیمهای بزرگ بهدنبال پیدا کردن الماس بزرگ و درخشان بعدی فوتبال بوده تا با کشف بهموقع و صیقل دادن آن، جواهر بزرگ دیگری را به خزانهی خود اضافه کنند. اما همین فوتبال در این سالیان طولانی ستارههای شاید بسیار بااستعدادی هم داشته که چون شمع کمفروغی لحظهای درخشیده و بعد فراموش شدهاند. پل گاسکوئین در زمان کودکی ما، آدریانو در زمان نوجوانیمان و شاید جک ویلشر در سالهای اخیر نمونههایی از این ستارههای با درخشش کوتاهمدت بودهاند. اما اگر بخواهیم به همین چند سال اخیر فوتبال نگاه کنیم، چه چیزی مسی و رونالدو را از سایر همنسلهایشان تا این حد متفاوت کرده است؟
بهنظر میرسد امیل هسکی در حرفهایش در مورد فیلیپه کوتینیو ستارهی جوان برزیل و لیورپول که مدتها است شایعهی انتقالش به بارسلونا بهگوش میرسد پاسخ سؤال بالا را داده است. آنچه ستارههای درخشان را از رقبای کمفروغشان متمایز میکند صرفا استعدادشان نیست. فوتبال و بسیاری حوزههای دیگر ستارههای درخشان بسیاری داشتهاند که شاید از نظر استعداد در میان رقبا بهترین نبودهاند. پس موضوع این است که استعداد، صرفا برای موفقیت مورد نیاز نیست؛ بلکه به عوامل دیگری نیز نیاز داریم.
این عوامل دیگر که برای موفقیت در کنار استعداد به آنها نیاز داریم چه چیزهایی هستند؟ امیل هسکی به یک عامل کلیدی اشاره کرده است: داشتن ذهنیت درست. ستارهها دارای قدرت ذهنی لازم برای مدیریت زندگی حرفهای خود هستند. اما داشتن ذهنیت درست در چه حوزههایی برای ستارهها مورد نیاز است؟ بهنظر میرسد این موارد جز مهمترینها باشند:
ستارههای بزرگ بلدند که چطور این موارد و چیزهای دیگری شبیه آنها را در مسیر شغلیشان مدیریت کنند. خبر خوب این است که اگر چه استعداد ذاتی است؛ اما ذهنیت درست را میتوان با آموختن و کمک گرفتن از مربیان بزرگ بهدست آورد. نقش مربیان (و مدیران) دقیقا همین است. اینکه به استعدادهای جوان سازمانشان هنر توسعهی ذهنیت درست را بیاموزند. اینکه چه کسی چه استعدادی دارد که در آن میتواند تبدیل به یک ستارهی درخشان شود، اولین گام در این مسیر است.
اما هیچوقت نباید فراموش کنید که حتی داشتن بالاترین استعداد و درستترین ذهنیت هم همچنان کافی نیستند. اگر از من بپرسید، بنیادیترین اصل موفقیت، سختکوشی و سختکوشی و سختکوشی در عین حفظ امید است. 🙂
“فکر میکنم کوتینیو توانایی رسیدن به سطح مسی و رونالدو را دارد. او به اندازهی آنها استعداد دارد و این را گاهی اوقات نشان داده است. ما باید این را بیشتر از او ببینیم. مهارتهای او شگفتانگیز هستند … او هنوز جوان است اما باید سطح بازی خودش را بالاتر ببرد. باور دارم میتواند این کار را بکند. مسئله استعداد نیست؛
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
هک کارایی (۱) – گردش کار (امیر مهرانی)
۵ روش که اصلا به فکر مردم درباره خودتان اهمیت ندهید (بازده)
توجیه و دلایل استفاده از عبارات پرُکننده مثل «اوم» یا «میدانی» در صحبتهایمان (علیرضا مجیدی؛ یک پزشک)
استاد هاروارد به شما یاد میدهد چگونه خلاق باشید! (شبکه)
قبل از مدیرعامل شدن این نکات را بیاموزید (زومیت)
انحراف مسیر مدیریتی و راههای اجتناب از آن
چرا باید عوامل «سنگینی سازمانی» را از بین ببریم؟
بایدها و نبایدهایی که وجهه مدیریتی شما را شکل میدهد
چرا و چگونه باید از فلجشدن منابع انسانی جلوگیری کنیم؟
نوآوری، تجاریسازی و تحلیل و توسعهی کسبوکار:
ریسک را به یک استراتژی پولساز تبدیل کنید
منحنی گرینر: راهکار برونرفت سازمانها از بحران (شبکه)
بازاریابی پارتیزانی یا چریکی (بخش اول) و بازاریابی پارتیزانی یا چریکی (بخش دوم)
علم احساسات و هیجان در بازاریابی
اقتصاد، تأمین مالی و سرمایهگذاری:
راه تغییر در قاعده تجارت جهانی
تضاد توسعه و انزوا (سخنرانی دکتر مسعود نیلی)
ارزیابی شاخصهای کلیدی اقتصاد ایران (دکتر طهماسب مظاهری)
فنآوری، رسانههای اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:
پدیدهای بهنام همزاد دیجیتالی (شبکه)
غول چند میلیاردی که در سکوت متولد شد (اج کامپیوتنیگ چیست؟) (شبکه)
زنجیره بلوکی: حلقه گمشده اینترنت اشیا (شبکه)
ارتقاء انسان از طریق تکنولوژی و علم ژنتیک؛ آینده ای روشن یا تاراج ارزش های انسانی؟ (دیجیاتو)
پیش از شروع: میتوانید فید وبسایت گزارهها و همچنین فید لینکدونی گزارهها (که مطالب این پست از میان آنها انتخاب میشوند) را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. میتوانید گزیدهی بهترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه شدهی من را در تمام روزهای هفته در صفحهی پاکت
ای روحِ رامناشده! در جنبوجوش باش
روحی تو ـ ناسلامتی ـ ای جان، چموش باش
ای مردِ در نهاد من افسرده، سوخته …!
زانوی غم رها کن و در عیش و نوش باش
چون نی، نجیب خواندی و نشنید روزگار
شیپور شو ـ کران به کران ـ در خروش باش
همدوش آبشار ـ نه دلواپس سقوط … ـ
همکوله با نسیم ـ نه غربت بهدوش ـ باش
***
ای بغضِ بیمحل وسط حرف من نپر
تا جمله را تمام نکردم خموش باش
***
آئینه چون شکست، بجز خردهشیشه نیست
این دل بریدنی شده دنیا …! بههوش باش!
حمیدرضا حامدی
ای روحِ رامناشده! در جنبوجوش باش روحی تو ـ ناسلامتی ـ ای جان، چموش باش ای مردِ در نهاد من افسرده، سوخته …! زانوی غم رها کن و در عیش و نوش باش چون نی، نجیب خواندی و نشنید روزگار شیپور شو ـ کران به کران ـ در خروش باش همدوش آبشار ـ نه دلواپس سقوط … ـ همکوله با نسیم ـ نه
من خودم را برای بدترین حالت آماده میکنم؛ اما به پیش آمدن بهترین حالت امیدوارم!
بنجامین دیزرائیلی
من خودم را برای بدترین حالت آماده میکنم؛ اما به پیش آمدن بهترین حالت امیدوارم! بنجامین دیزرائیلی دوست داشتم!۲
امام علی (ع): آدمی به گفتارش سنجیده میشود و به رفتارش ارزیابی میگردد. چیزی بگو که کفهی سخنت سنگین شود و کاری کن که قیمت رفتارت بالا رود.
(الحدیث؛ جلد ۱؛ صفحه ۱۹)
میلاد امیر مؤمنان علی (ع) و روز پدر و مرد را به عاشقان آن یگانهی تاریخ بهویژه شما عزیزان مخاطب گزارهها تبریک و تهنیت عرض میکنم. التماس دعا.
امام علی (ع): آدمی به گفتارش سنجیده میشود و به رفتارش ارزیابی میگردد. چیزی بگو که کفهی سخنت سنگین شود و کاری کن که قیمت رفتارت بالا رود. (الحدیث؛ جلد ۱؛ صفحه ۱۹) میلاد امیر مؤمنان علی (ع) و روز پدر و مرد را به عاشقان آن یگانهی تاریخ بهویژه شما عزیزان مخاطب گزارهها تبریک و تهنیت عرض میکنم. التماس دعا. دوست داشتم!۱
یک: امروز بعد از چندین ماه تلاش و سختی، بالاخره یک پروژهی بزرگ ملی را با همکاری یک دوست و همکار قدیمی و همیشگی برای جمعی از مدیران برجستهی فناوری اطلاعات و ارتباطات کشور ارائه کردیم و مُهر تأیید آنها بر انجام پروژه خستگی را از تنمان زدود. از ماجراها و اتفاقات عجیب و غریب و مشکلات و چالشهای پروژه که بگذریم، یک بار دیگر به من ثابت شد که انجام هیچ کاری بهتنهایی اهمیتی ندارد. اینکه چقدر برای کارها وقت و زمان و انرژی میگذاری بهجای خود، آنچه که در نهایت باقی میماند، نتیجهی کارها است. اما این تمام ماجرا نیست.
دو: اینکه باید کارها را به نتیجه رساند بهمعنای “نتیجهگرایی” نیست. نتیجهگرایی معنای منفی در ذهن ما دارد که البته من هم با آن موافقم. اینکه با چه هزینهای و چه کیفیتی در مسیر پیشبرد کارها بهپیش میرویم هم در جای خود مهم است. مسئله این است که خیلی وقتها “مسیرِ رسیدن” بهانهی “به نتیجه نرسیدن” میشود. 🙂
سه: بهنتیجه رساندن کارها یک معنای مستتر دیگر هم در خود دارد: اینکه میدانیم “نتیجه” چیست! 🙂 در بسیاری از مواقع، مشکل اصلی ما در پیشبرد کارها همین است که قرار است به چه نتیجهای برسیم. این نتیجه میتواند کمّی باشد یا نباشد؛ اما در هر حال اینکه بدانیم که قرار است به چه نتیجهای برسیم، میتواند به جهت و مسیر حرکتمان نظم بیشتری بدهد. “تمرکز” روی کاری که باید، خیلی وقتها تنها برگ برندهی برندهها است.
چهار: “من خیلی روی این کار وقت گذاشتم” جوابش همیشه این است که: “چه نتیجهای را محقق کردی؟” اما یک لحظه صبر کنید: این نتیجه همیشه موفقیت نیست! 🙂 چیزی که معمولا نادیده میگیریم همین است که بهنتیجه رساندن کار یعنی من در تحقق اهدافم موفق باشم. اما “شکست” و بهعبارت بهتر، “پذیرش شکست” هم خودش یک نتیجه محسوب میشود! وقتی نتیجه را لزوما موفقیت ندانیم، آنوقت است که در برابر خیلی از هزینههای مادی و معنوی بیدلیلی که در زندگی و کارمان متحمل میشویم ـ به امید اینکه موفقیت چند قدم آن طرفتر منتظر ما است ـ به منزلگاهِ “تردید” میرسیم … شک و تردید در مورد کارهایی که داریم انجام میدهیم و گذشته و حال و آیندههای آنها، منزلگاه موقتی خوبی است که بد نیست هر از گاهی آگاهانه آن را تجربه کنیم. مطمئن باشید به نتایج جالبی در مورد خودتان، دنیا و آینده خواهید رسید.
پنج: در این میان هنوز تکلیف یک توصیهی همیشگی من در گزارهها معلوم نیست! من همیشه این بیت زندهیاد عمران صلاحی را خلاصهی ماجرای زندگی هر انسانی میدانم:
از مقصدمان سؤال کردم، گفتی / مقصد، خودِ راه میتواند باشد!
من همچنان بر این عقیدهام که مسیر، از مقصد مهمتر است؛ اما با این تبصره که نباید چنین دیدگاهی باعث شود که خودمان را پایبستهی راه بدانیم و از نتیجه و هدف، غافل شویم. در بسیاری از کارهای ما اساسا آنچه مهم است نتیجه است، چه آن نتیجهی مورد نظر، پیروزی باشد و چه شکست. داستانِ زندگی ما بهعنوان یک انسانِ فناپذیر ـ که آغازی دارد و انجامی ـ البته که موضوع دیگری است. آخر قصه چی میشه؟ اینو هیشکی نمیدونه …
یک: امروز بعد از چندین ماه تلاش و سختی، بالاخره یک پروژهی بزرگ ملی را با همکاری یک دوست و همکار قدیمی و همیشگی برای جمعی از مدیران برجستهی فناوری اطلاعات و ارتباطات کشور ارائه کردیم و مُهر تأیید آنها بر انجام پروژه خستگی را از تنمان زدود. از ماجراها و اتفاقات عجیب و غریب و مشکلات و چالشهای پروژه که بگذریم،
“من فقط به این دلیل تصمیم به ترک بارسلونا گرفتم که جایگاهم را در ترکیب اصلی این تیم از دست داده بودم. همیشه سعی کردهام درباره جایگاهی که در آن قرار دارم و مقصدی که میتوانم بروم، واقعبین باشم. دیگر در ترکیب اصلی بارسا جایی نداشتم و به دلایل فنی دیگر آنقدر که دلم میخواست نمیتوانستم به میدان بروم. کار آسان این بود که در بارسلونا بمانم و به جام بردن در کنار این تیم ادامه دهم و به پرستیژ و شهرتم اضافه کنم؛ اما من میخواستم در زمین بازی باشم و به همین دلیل دنبال راهی بودم که به هدفم برسم. با این حال رسانهها این موضوع را طور دیگری جلوه دادهاند و مسئله را پیچیده کردهاند. من فقط نمیخواستم نیمکتنشین باشم.” (داوید ویا؛ اینجا)
روزهای ابتدایی سال است و خیلی از ما تازه وارد فضای کاری شدهایم. این روزها بسیاری از سازمانها در حال جذب نیروهای مورد نیاز خود برای سال جدید هستند و قاعدتا فرصتهای کاری خوبی در بازار کار وجود دارند. اما در همین روزها با افراد زیادی مواجه شدهام که در تصمیم برای تغییر شغل یا محیط کارشان دچار تردید شدهاند و نمیدانند که آیا این تغییر میتواند مفید باشد یا خیر؟
دربارهی اینکه در چنین موقعیتی چگونه تصمیم بگیریم پیش از این نوشتههایی در گزارهها داشتهام؛ از جمله این نوشته. اما در حرفهای داوید ویا نکتهای بود که تا بهامروز به آن توجه نکرده بودم. ویا میگوید خیلی وقتها اینکه نمیتوانیم تصمیم بگیریم که تغییری مهم را در زندگیمان ـ و از جمله در شغلمان ـ ایجاد کنیم، این است که نمیدانیم قرار است به کجا بریم و همین الان کجای آن مسیر کلی هستیم و در نتیجه مرحلهی بعدی زندگیمان قرار است چه باشد. همین است که اینرسیِ امروز بر ما غلبه میکند و تغییر را هر روز به فردا و از هر سال به سال بعد موکول میکنیم.
بدین ترتیب میتوان گفت که چشمانداز و هدف بزرگمان در زندگی، عامل اصلی تصمیمگیری در مورد ایجاد تغییر در زندگیمان هستند. چقدر آنها را دقیق میشناسیم؟ چقدر به آنها ایمان داریم؟ چقدر میدانیم که در مسیر حرکت بهسوی آنها در چه فاصلهای از مقصد ایستادهایم؟ اگر در تصمیمگیری در مورد آینده دچار تردید هستید، شاید بد نباشد سؤالات پایهایتری را امتحان کنید. 🙂
چرا، چگونه و کجا. پاسخ صادقانه و شفاف این سه سؤال ما را یک قدم به آیندهی جذاب دوستداشتنیمان نزدیکتر میکنند. این روزهای ابتدایی سال، زمان مناسبی برای فکر کردن و تصمیم هستند. بسمالله …
“من فقط به این دلیل تصمیم به ترک بارسلونا گرفتم که جایگاهم را در ترکیب اصلی این تیم از دست داده بودم. همیشه سعی کردهام درباره جایگاهی که در آن قرار دارم و مقصدی که میتوانم بروم، واقعبین باشم. دیگر در ترکیب اصلی بارسا جایی نداشتم و به دلایل فنی دیگر آنقدر که دلم میخواست نمیتوانستم به میدان بروم. کار
اولین پست لینکهای هفته در سال ۱۳۹۶٫ 🙂 امیدوارم امسال هم بتوانم بهترین مطالبی را که میخوانم در قالب این پستها با شما بهاشتراک بگذارم.
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
چرا دلمان برای خودمان تنگ میشود (داوود ترابزاده؛ نقطهی من)
هدفگذاری موثر؛ از رؤیا تا واقعیت (دیجیاتو)
چشمانداز سال جدید: چرا و چگونه (زومیت)
سالی دیگر نو میشود (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)
آیا با اینکه به خود قول میدهید که تصمیم احساسی نگیرید، باز هم اسیر این تصمیمات میشوید؟ این ۴ پرسش میتوانند از تصمیمهای تکانهای پیشگیری کنند (دکتر علیرضا مجیدی؛ یک پزشک)
مدیریت کسبوکار:
مدیریت بحران: نوشدارو یا شوکران؟ (دکتر محمدرضا حسومیان؛ متخصص بازار)
دنیای چابک – ثبات فضای سازمانی یا آشوب استارتاپی؟
چرا باید با مدیران درونگرا کار کنید؟ (برای شناخت بهتر آدمهای درونگرایی مثل من، بخونیدش!)
با استراتژیهایی بسیار مؤثر برای بستن مذاکرات آشنا شوید (دیجیاتو)
مواردی که بیشتر کارآفرینان به اشتباه بر آنها تمرکز میکنند (زومیت)
فنآوری، تجاریسازی و تحلیل و توسعهی کسبوکار:
عوامل مؤثر در رشد کسبوکارتان را در اینجا بخوانید (دیجیاتو)
بهرهگیری از عوامل کلیدی موفقیت در تدوین استراتژی (سید حسین جلالی)
چرا به مدیریت استراتژیک نیاز داریم؟
هشت ویژگی مدیران نوآوری پایین به بالا
قبل از ارائه محصول چه کارهایی باید انجام دهیم (زومیت)
اقتصاد، تأمین مالی و سرمایهگذاری:
مسائل اصلی سال ۱۳۹۶ شناسایی شدند
چالشها و ابرچالشهای اقتصاد ایران از نگاه دکتر نیلی
پیشبینی اقتصاد آسیا و خاورمیانه تا سال ۲۰۵۰
فناوری، رسانههای اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:
تحول در رفتار مشتری و شیوه تجارت (تحول دیجیتالی یعنی چه؟)
جنگ برای بقا (رسانههای سنتی در عصر رسانههای اجتماعی)
کشف معدن بزرگی از طلا؛ حالا بیتکوین یا طلا: مسئله این است و مشکلات و محدودیتهای بلاکچین (کوین ایران)
اولین پست لینکهای هفته در سال ۱۳۹۶٫ 🙂 امیدوارم امسال هم بتوانم بهترین مطالبی را که میخوانم در قالب این پستها با شما بهاشتراک بگذارم. پیش از شروع: میتوانید فید وبسایت گزارهها و همچنین فید لینکدونی گزارهها (که مطالب این پست از میان آنها انتخاب میشوند) را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما
یک: سلام. سال نو مبارک. 🙂 یک سال دیگر هم از عمرمان گذشت و حالا پای به سالی نو سرشار از فرصتهای دوباره گذاشتهایم. امروز روز اول کاری همین سال است: زمانی برای فکر کردن، رؤیاپردازی و آغاز حرکت بهسوی ساختن سالی متفاوت با زمزمهی “حول حالنا ألی احسن الحال.”
دو: سال ۹۵ سال عجیبی بود. شاید بهنوعی شبیه سال سخت ۹۰٫ و البته به تأثیرگذاری همان سال. سال توفانهای پیاپی در زندگی شخصی و کاری که پیامد آنها، آبدیده شدن دوباره در برابر ناملایمات و نداشتنها و نشدنها پس از چندین سال فرسایش روح و جان بود. سالی که با پرواز یک دوست نازنین ـ یحیی صفیآریان عزیز که هنوز هم نبودنش در باورم نیست ـ شروع شد، با بیماری ناگهانی پدر ادامه پیدا کرد (که البته خدا را شکر بهبود یافتند) و با گرهخوردگی کارها در هم ادامه پیدا کرد. و البته لازم به یادآوری نیست که سال ۹۵ چه سال غمباری برای ایران عزیزمان بود …
سه: چه چیزهایی را در سال ۹۵ جا خواهم گذاشت؟ ناامیدی (آن هم وقتی که خدای بزرگ آن بالاها حسابی حواسش به ما جمع است)، تلاشها و فکرهای بیهوده (در مسیر عبثی که راه من نیست)، انتظار داشتن از دیگران و اعتماد و خوشبینی بیش از اندازه نسبت به آنها (حتی برای رساندن خیر به خودشان!)، نگاه بلندمدت به زندگی (زندگی که در یک لحظه میتواند تمام شود …)، دوستیهای یکطرفه (و از آن بدتر دوستیهای مبتنی بر منفعت) و از همه مهمتر عدم تعادل میان کار و زندگی.
چهار: چه چیزهایی را با خودم به سال جدید میآورم؟ تصمیمات یک ماه آخر سال ۹۵ را: شروع دوباره از یک نقطهی جدید، تمرکز و تمرکز و تمرکز، زنده کردن بعضی دوستیهای نزدیکِ دور شده، ادامه دادن یاد گرفتن و خواندن و نوشتن، بازگرداندن زندگی و سفر و تفریح به برنامههای روزمره و البته کارهای هیجانانگیز دیگری که بهتدریج در موردشان خواهم نوشت.
پنج: امیدوارم سال جدید برای همهی ما، برای ایران و برای دنیا سال بهتری باشد. سالی که خبرهای بد کمتری بشنویم، سالی که برکت و شادی را در زندگیمان ببینیم و سالی که بتوانیم در آن به رؤیاهای بزرگمان هر چه بیشتر نزدیک شویم. 🙂
سال نو مبارکتان باشد و بهقول یکی از این پیامهای کلیشهای تبریک سال نو “نوروز بمانید که نوروز شمایید.” 🙂 امیدوارم لبخند و حرکت و برکت و نگاه خاص خداوند عزیز، خاصیت لحظات زندگیتان در سال ۱۳۹۶ باشد.
امیدوارم بتوانم در سال جدید با انرژی بیشتر باز هم در گزارهها بنویسم. بسمالله 🙂
یک: سلام. سال نو مبارک. 🙂 یک سال دیگر هم از عمرمان گذشت و حالا پای به سالی نو سرشار از فرصتهای دوباره گذاشتهایم. امروز روز اول کاری همین سال است: زمانی برای فکر کردن، رؤیاپردازی و آغاز حرکت بهسوی ساختن سالی متفاوت با زمزمهی “حول حالنا ألی احسن الحال.” دو: سال ۹۵ سال عجیبی بود. شاید بهنوعی شبیه سال سخت ۹۰٫ و البته به