درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۳۷)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

” از نظر من او بهترین مربی دنیاست. وقتی ما سه گانه را به دست آوردیم، او سال‌ها بود که آن تیم را ساخته بود و اعتماد به نفس زیادی به تیم تزریق کرده بود. او کاری کرده بود که ما فکر کنیم بهترین تیم دنیا هستیم و می توانیم برای کسب هر جام تلاش کنیم. به همین دلیل بود که ما آن‌قدر خوب بودیم. هیچ تیمی نمی توانست به ما نزدیک شود. وقتی شما چنین اعتقادی داشته باشید، اتفاقات زیادی می‌تواند رخ دهد.” (پیتر اشمایکل در مورد سر الکس فرگوسن؛ این‌جا)

مهم‌ترین نقش ره‌بر تیم دقیقا همین است: ایجاد کردن این باور در آدم‌‌ها که در تیمی عضویت دارند که قرار است کار بزرگی انجام بدهد و البته می‌تواند این کار بزرگ را انجام دهد. شاید این طوری هم بشود این حرف اشمایکل افسانه‌ای را تفسیر کرد: تمرکز بر استفاده از خوبی‌ها و نقاط قوت تیم خودمان برای بردن به جای تمرکز بر نقاط ضعف تیم حریف! (سبک ره‌بری گواردیولا در برابر سبک ره‌بری مورینیو)

در همین زمینه دو پست قبلا داشته‌ام که پیشنهاد می‌کنم بخوانیدشان:

ساخت هتل ۱۵ طبقه در ۶ روز چگونه ممکن شد!؟

انگیزه‌ی درونی بازیکنان بارسا؛ الگویی برای همه‌ی آدم‌ها

دوست داشتم!
۰

مشاهده‌گر (۱۹)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

 

روایت‌تان را برای‌ام بنویسید.

 

دوست داشتم!
۰

گزاره‌ها (۱۰۳)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

جایی که آرزو نیست، هیچ عشقی هم وجود نخواهد داشت …

ایندیرا گاندی

دوست داشتم!
۰

کنترل کن، نه فرار!

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

دو ماه پیش همین روزها یکی از بدترین اتفاق‌های زندگی‌ام رخ داد. لحظات بسیار سختی را گذراندم که هنوز به‌یاد آوردن‌شان مرا آزار می‌دهد. مدام سعی می‌کردم تا فراموش کنم و نمی‌شد. هر لحظه و هر نفس، زندگی سخت‌تر از قبل می‌شد. من ناخواسته داشتم به تهِ چاهِ زندگی سقوط می‌کردم …

******

آن روزهای سخت گذشته‌اند. حالا من به‌شرایط عادی زندگی برگشته‌ام. این‌که چه شد و چه کردم، بماند برای وقتی دیگر که شاید تصمیم گرفتم از این تجربه‌ی شخصی عمیق‌ام بنویسم. اما وقتی که خوب شدن را شروع کردم، برای برنگشتن آن حالت بد روحی ـ روانی قبلی باید کاری می‌کردم. همان روزها آقای حق‌پرست عزیز سؤالی را پای یکی از پست‌های گزاره‌ها مطرح کردند: “یک سؤال در ذهن‌ام پیدا شده. چرا با رواج این همه کتاب‌ها، مجله‌ها و سمینارهای مختلف درباره‌ی موفقیت حتی افرادی که از این کتاب‌ها و مجله‌ها استفاده می‌کنن و به همین سمینارها می‌رن کمتر می‌تونن تو زندگی روزمره‌شون این رؤیاها را پیاده کنن و به‌قول شما رؤیاهاشون رو زندگی کنن؟”

آن نیاز شخصی و این سؤال باعث شدند تا من روزهای زیادی برای حل این مسئله‌ی بغرنج (!) فکر کنم: چرا تکنیک‌ها و روش‌های موفقیت و شاد بودن را نمی‌توانم در لحظات سخت زندگی‌ام پیاده کنم؟

در همین فکر کردن‌ها یاد زمانی افتادم که تعلیم رانندگی می‌رفتم. آن روزها هر وقت منِ تازه‌کار در موقعیتی سخت قرار می‌گرفتم و می‌خواستم مثلا با انحراف به چپ یا راست و یا ترمز زدن از آن موقعیت فرار کنم، مربی‌‌ام به من می‌گفت: “فرار نکن. ماشین را کنترل کن. این راه‌هایی که تو استفاده می‌کنی، احتمال تصادف را بالاتر می‌برند!”

و همین‌جا بود که من پاسخ آن سؤال را پیدا کردم: وقتی اتفاق ناخوشایندی در زندگی آدم می‌افتد و باران احساسات منفی بر سر روح آدمی هم‌چون سیل فرو می‌ریزد، به‌صورت ناخودآگاه و ناخواسته در برابر آن مقاومتی نمی‌کنیم. به این ترتیب احساسات منفی بدون هیچ مانعی شروع می‌کنند به تخریب روحیه‌ی آدم که نتیجه‌ای جز ناامیدتر شدن و دل‌خستگی بیش‌تر ندارد. شبیه همین اتفاق وقتی که با شکست بزرگی هم روبرو می‌شویم رخ می‌دهد. در این حالت آدم گویی در مردابی قرار گرفته و می‌داند که دست و پا زدن‌اش نتیجه‌ای جز بیش‌تر فرو رفتن ندارد؛ اما از فرط استیصال، هم‌چنان تقلا می‌کند …

حداقل در مورد من، مشکل اصلی این‌جا بود که احساس می‌کردم شکست در گذشته، یعنی این‌که موفقیت در آینده دیگر وجود نخواهد داشت! خودم هم الان به احساس آن موقع‌ام می‌خندم؛ اما همه‌ی ما تجربه‌ی روزهای بد زندگی‌مان را داریم و می‌دانیم که در چنین شرایطی آدم نمی‌داند که حق با عقل است یا احساس …

بنابراین در برابر آن اتفاق بد ـ همان‌طور که مربی‌ام گفته بود ـ چاره‌ای نداشتم جز کنترل کردن احساسات منفی‌ام و نه فرار کردن از آن‌ها. بنابراین وقتی یاد آن ماجرا می‌افتادم، سعی نمی‌کردم که فراموش‌اش کنم. به‌جای آن تمام تمرکز و تلاش‌ام را روی کنترل احساسات‌ام می‌گذاشتم.

خوب به‌تدریج بخشی از مشکلات‌ام حل شد. اما هنوز برای‌ام عجیب بود در آن روزها خیلی تلقین احساسات مثبت و روش‌های شادمانی و موفقیت برای خارج شدن از آن موقعیت بد، کمک‌ام نمی‌کردند! سؤال آقای حق‌پرست هم دقیقا همین بود. مدتی که از آغاز کنترل احساسات و نه فرار کردن از آن‌ها گذشت و وضعیت زندگی‌ام نسبتا عادی شد، متوجه شدم که آن تکنیک‌های تا چند روز پیش بی‌اثر، چقدر دوباره روی زندگی‌ام اثرگذار شده‌اند.

و این‌جا بود که کشف بزرگ دوم‌‌ من اتفاق افتاد: تکنیک‌ها و روش‌های موفقیت، شادی، خوب کار کردن و … معمولا فرض‌شان این است که منِ نوعی در شرایط عادی و نرمال زندگی به‌سر می‌برم و حداقل، نمودار زندگی من بالای محور مختصات خود است (و نه به‌صورت یک موج سینوسی زیر محور!) این تکنیک‌ها با این فرض، به من کمک می‌کنند تا شرایط نرمال زندگی‌ را حفظ کنم و آن بخش‌هایی از زندگی‌ام را هم که درست نیست ـ مثل عادت‌های بد ـ اصلاح کنم. فرض بر این است که یک زندگی نرمال و روی مسیرِ درست و مستقیم، به موفقیت و شادکامی و خوش‌بختی دست خواهد یافت! به بیان دیگر این تکنیک‌ها می‌خواهند به من کمک کنند تا شاد و موفق بمانم نه این‌که شاد و موفق بشوم! 

بنابراین وقتی که من از نظر روحی ـ روانی در شرایط خوبی نبودم، نمی‌توانستم از آن تکنیک‌ها استفاده‌ی مناسب را ببرم. اما وقتی به حالت عادی برگشتم، امکان استفاده از آن‌ها را برای ثابت نگه داشتن شرایط خوب زندگی‌ام پیدا کردم.

بنابراین در مواجهه با شکست و روزهای بد و غم‌ناک، بیش از هر چیز روی کنترل احساسات منفی‌تان و نه فرار کردن از آن‌ها تمرکز کنید. این کار خود به خود باعث می‌شود تا کم‌کم به زندگی عادی‌تان برگردید. می‌توانید به جملاتی مثل “زمین خوردن که کاری نداره؛ بلند شدنه که سخته!” و “خوش‌بینی یعنی انتظار همیشگی وضعیت به‌تر!” (توئیت‌های آن روزهای من!) هم به‌عنوان مسکن فکر کنید! (برای من که جواب داد!) بعد کمی که اوضاع مناسب‌تر شد، از تکنیک‌ها و روش‌های موفقیت و شاد بودن هم به‌عنوان یک داروی مکمل بهره بگیرید تا سرعت به‌بودتان را افزایش ببخشید.

******

“کنترل کن، نه فرار!” چه درس خوبی. برای همیشه این جمله‌ی کوتاه را از مربی‌ام به یادگار نگه می‌دارم.

دوست داشتم!
۸

لبخند گم‌شده‌ی خاطره‌ها …

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

شدیم ساعت و تقویم خود نمی‌فهمیم
چه ساعت است؟ و یا فصل چندم است این‌جا؟

به شوق دیدن آرامش پس از توفان
هنوز حوصله‌ها در تلاطم است این‌جا

کجاست جذبه‌ی لبخندهای‌مان؟ وایا!
چقدر حافظه‌ها بی‌تبسم است این‌جا …

محمد علی بهمنی

دوست داشتم!
۰

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۳۶): مثلث طلایی موفقیت بارسا

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

شنبه شب همین هفته باز هم شاهد یک پیروزی درخشان دیگر برای بارسای گوآردیولا بودیم: بارسا بدون اینیستا و الکسیس، ۸ بر صفر اوساسونا را نابود کرد! مدت‌هاست می‌خواهم درباره‌ی مثلث طلایی موفقیت بارسا بنویسم و چه بهانه‌ای به‌تر از این بازی بی‌نظیر و زیبای بارسا؟

فوتبال، برای همه‌ی فوتبالیست‌ها یک شغل است و برای بعضی‌ از آن‌ها، تمام زندگی‌شان. برای بعضی‌ فوتبالیست‌ها، فوتبال بدون موفقیت دوست‌داشتنی نیست؛ اما برای برخی دیگر بیش از خود موفقیت، این راه رسیدن به موفقیت است که لذت‌بخش است. و خیلی وقت‌ها همین تفاوت دیدگاه است که آن‌ها را برنده می‌کند! چیزی که در بارسای عصر پپ دیده‌ایم و من هم بارها در موردش نوشته‌ام.

در موفقیت این بارسای شگفت‌انگیز، سه الگوی رفتاری حیاتی تأثیرگذارند. این سه الگو به‌صورت نمادگونه در بازی سه ستاره‌ی اصلی این تیم ـ مسی، ژاوی و اینیستا ـ نمود یافته‌اند. این سه الگو را در قالب یک مثلث در شکل زیر نشان داده‌ام:

بیایید کمی دقیق‌تر به این مثلث نگاه کنیم:

۱- لیونل مسی: “لذت ببر!” در این زمینه قبلا چند باری نوشته‌ام؛ از جمله در این‌جا که نوشته بودم: “بازی‌کنان بارسا بازی‌کنان توانمندی هستند و این را باور کرده‌اند. اما فقط باور کافی نیست! علاوه بر آن بازی‌کنان بارسا از توان‌مند بودن‌شان لذت می‌برند!” به بازی این پسرک ریزنقش آرژانتینی دقت کنید: همیشه و در همه حال، لذت بردن از فوتبالی که دارد بازی می‌کند برای‌اش مهم‌تر از هر چیز دیگر است. لذت بردن از فوتبال برای او یعنی دریبل زدن و پاس دادن و گل زدن و مهم‌تر از همه زیبا بازی کردن. مسی می‌داند که به‌ترین بازی‌کن جهان است، می‌داند که چه توانایی ها و مهارت‌های شگفت‌انگیزی دارد و از همه مهم‌تر می‌داند که چگونه از این همه خوب بودن، لذت ببرد. بنابراین: از خودت، توانایی‌های‌ات، کارت، دنیای اطراف‌ات و زندگی‌ات لذت ببر! 

۲- ژاوی هرناندز: مهارت را عادت کن!” “فوتبال من پاس دادن است.” این را خودش در یکی از مصاحبه‌های‌اش گفته. پاس دادن یکی از ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین مهارت‌های فوتبال است. به مدرسه‌ی فوتبال که بروید، احتمالا از همان جلسه‌ی اول پاس دادن جزو درس‌های اصلی مربی‌تان است. همه‌ی ما وقتی فوتبال بازی می‌کنیم، پاس می‌دهیم و شوت می‌زنیم؛ اما چه چیزی ژاوی را برای پاس‌های‌اش، ژاوی کرده است؟ جالب است که وقتی اسم‌اش را به انگلیسی گوگل کنید یکی از پیشنهادات اصلی گوگل “پاس‌کاری‌های ژاوی” است! ژاوی چه کرده؟ این اواخر که هر هفته با عده‌ای از دوستان فوتسال بازی می‌‌کنیم، به نکته‌ای پی بردم که بعد با دقت در بازی ژاوی، جواب این سؤال را به من داد. کشف من این بود که برای موفقیت در فوتبال، فقط بلد بودن مهارت‌های درست، کافی نیست؛ باید بتوانی آن‌ها را در درست‌ترین زمان ممکن به‌کار بگیری. چیزی که ژاوی را متمایز می‌کند، زمان و فردی است که برای پاس دادن انتخاب می‌کند. کمی که دقت بکنید، متوجه زمان‌بندی دقیق پاس‌های ژاوی می‌شوید. خیلی وقت‌ها اگر ژاوی یک ثانیه دیرتر یا زودتر پاس بدهد، توپ به آن کسی که باید، نمی‌رسد. چطور ژاوی این مهارت شگفت‌انگیز را به‌دست آورده است؟ از نبوغ و استعداد ژاوی که بگذریم، تبدیل شدن یک مهارت درست به یک عادت درست است که باعث شده ژاوی بتواند این پاس‌های جادویی را بدهد. بنابراین: “مهارت‌‌های مورد نیاز برای موفقیت در زندگی و کار را به عادت‌های تبدیل کن!”

۳- آندرس اینیستا: “در ستایش سادگی!” روزهای اولی که ریکارد به بازی می‌گرفت‌اش، به‌شدت روی اعصاب من راه می‌رفت! این پسرک لاغراندام کم‌مو، این‌قدر ساده بازی می‌کرد و این‌قدر بازی‌اش در چشم نمی‌آمد که در مقایسه با رونالدینیو، مسی، ژاوی و دکو واقعا من نمی‌فهمیدم چرا باید در آن بارسا بازی کند. با آمدن پپ اما عصر آندرس هم آغاز شد. پسرک دوست‌داشتنی لاماسیا زیر نظر پپ به عنصری غیرقابل انکار در سیستم تهاجمی بارسا تبدیل شد. او حالا می‌توانست با آن سادگی سبک بازی‌اش ـ پاس‌های سریع و دریبل‌های ریز و پرهیز از هر گونه حرکت اضافی ـ جادو کند. پاس گل بدهد و گل بزند. هنوز هم وقتی هست کسی نمی‌بیندش و وقتی که نیست، تازه برای آدم سؤال پیش می‌آید که کجاست؟ بنابراین: “لازم نیست کار را سخت و پیچیده کنی. این کار به‌معنی مهارت یا استعداد بیش‌تر نیست. ساده باش و ساده کار کن، اما اثربخش!”

راز موفقیت بارسای جادویی عصر پپ همین است: “لذت، عادت‌های درست و سادگی.” چیزی که اوج و کمال‌اش را می‌توان در رفتار و سبک مربی‌گری خود پپ پیدا کرد.

دوست داشتم!
۱

مشاهده‌گر (۱۸)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

روایت‌تان را برای‌ام بنویسید.

دوست داشتم!
۰

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۳۵)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

“من نمره‌ی هشت از ۱۰ می‌دهم . فصل بسیار، بسیار خوبی بود. اگر پیش از شروع فصل به من می‌گفتند که قرار است قهرمان کوپا و نایب قهرمان لالیگا شوم و به نیمه نهایی چمپیونزلیگ برسم، مطمئنا خیلی خوشحال می‌شدم. اما در این باشگاه همیشه انتظارات بیشتر می‌شود . ما در راه رسیدن به فینال اروپا بودیم؛ اما این اتفاق فصل بعد با تلاش بیش‌تر و بیش‌تر ، محقق خواهد شد.” (ایکر کاسیاس درباره‌ی وضعیت این فصل رئال مادرید؛ این‌جا)

در ادبیات مدیریت استراتژیک، موضوعی داریم به نام هدف بلندپروازانه (BeeHag.) گفته می‌شود که شما باید هدفی رؤیایی را که به‌عنوان به‌ترین موفقیت ممکن در ذهن‌تان دارید، به‌عنوان هدف کسب و کارتان (و البته زندگی‌تان) تعیین کنید و بعد برای رسیدن به آن برنامه‌ریزی و تلاش کنید. این اصطلاح ابداع جیم کالینز است که در کتاب “ساختن برای ماندن” به آن اشاره نموده است. طبق تعریف او (به نقل از ویکی‌پدیا): “یک بی‌هاگ واقعی، هدفی است روشن و انگیزش‌بخش که به‌عنوان نقطه‌ی کانونی تمرکز فعالیت‌ها و تلاش‌ها عمل می‌کند و کاتالیزوری شفاف برای روح تیم است. این هدف یک خط پایان مشخص دارد؛ بنابراین سازمان می‌تواند متوجه شود که چه زمانی به آن هدف دست‌یافته است.” بی‌هاگ هدفی ۱۰ تا ۳۰ ساله است که به‌نوعی چشم‌انداز سازمان را در یک هدف مشخص خلاصه می‌کند. به‌عنوان مثال بی‌هاگ توئیتر “تبدیل شدن به نبض سیاره” است! برای آشنایی بیش‌تر و دیدن نمونه‌های دیگری از بی‌هاگ، به صفحه‌ی ویکی‌پدیای مربوط به بی‌هاگ نگاهی بیاندازید.

در این‌جا می‌بینیم که کاسیاس هدف بلندپروازانه‌ی رئال را تمرکز روی رسیدن به فینال لیگ قهرمانان اروپا دانسته است. حالا فصل قبل نشد؛ سی فصل بعد! این می‌‌شود بی‌هاگ رئال مادرید. 😉

دوست داشتم!
۰

گزاره‌ها (۱۰۱)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

سکوت یک انسان، به شکل شگفت‌انگیری شنیدنی است …

توماس هاردی

دوست داشتم!
۰

سرنوشت: در راه ماندن!*

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

سؤال کرده‌ام از جاده‌های پشت سرم
که تا کدام کجا، دوری از تو را ببرم

خودت بگو که به بال و پَرم توان‌شده‌ای
کجاست خط به‌پایان رسیدنِ سفرم؟

***

صدام کن که که به آنی سفر تمام شود
و بشنویم:
تو را در همیشه منتظرم …

محمد علی بهمنی

* عنوان، برگرفته از بیتی از ه. ا. سایه

دوست داشتم!
۰