درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۵۵)

“سولسشر بازیکن بزرگی بوده و من به هیچ عنوان در حد و اندازه‌های او نیستم. وقتی مردم این مقایسه را انجام می‌دهند به این فکر می‌کنم که من حتی ۱۰ درصد اوله هم نیستم. او فوق‌العاده بود. راستش را بخواهید چندان از مقایسه شدن خوشم نمی‌آید. وقتی در مکزیک بودم همیشه مرا با پدرم مقایسه می‌کردند که از این موضوع اصلا راضی نبودم. به نظر من هر کس باید با عملکرد خودش مقایسه شود.” (خاویر هرناندز مهاجم جوان منچستر یونایتد در مورد مقایسه‌اش با اوله‌گونار سولسشر؛ این‌جا)

جمله‌ی آخر را چه مدیر هستید و چه کارشناس، بزرگ پرینت بگیرید و جلوی چشم‌تان بچسبانید!‌ 🙂

دوست داشتم!
۳

“سولسشر بازیکن بزرگی بوده و من به هیچ عنوان در حد و اندازه‌های او نیستم. وقتی مردم این مقایسه را انجام می‌دهند به این فکر می‌کنم که من حتی ۱۰ درصد اوله هم نیستم. او فوق‌العاده بود. راستش را بخواهید چندان از مقایسه شدن خوشم نمی‌آید. وقتی در مکزیک بودم همیشه مرا با پدرم مقایسه می‌کردند که از این موضوع اصلا

آیا کارل مارکس بعدی از یک مدرسه‌ی مدیریت یا یک شرکت مشاوره بر خواهد خاست؟

جاستین فاکس در این‌جا روی سایت هاروارد این مقاله‌‌ی فرانسیس فوکویاما با عنوان “آینده‌ی تاریخ” را تحلیل می‌کند: آقای فوکویاما اگر چه هم‌چنان به نظریه‌ی معروف‌ش “پایان تاریخ” (نقطه‌ی کمال توسعه‌ی بشری لیبرال دموکراسی غرب است) معتقد است؛ اما در این مقاله به این مسئله پرداخته که در میان شکل‌های کنونی دموکراسی لیبرال کدام یک به‌تر این نظریه را بازتاب می‌دهد. او حالا این دغدغه را دارد که چطور دموکراسی بسازیم که در آن طبقه‌ی متوسط محور اصلی جامعه باشند. بدین ترتیب این “ایدئولوژی” جدید برخلاف ایدئولوژی‌های قرن نوزدهم و بیستم به طبقات پایین نظر ندارد! فوکویاما در مقاله‌اش نوشته که دستیابی به چنین دموکراسی بدون به چالش کشیدن فرضیات کنونی اقتصاد نئوکلاسیک ـ همانند اصل ترجیحات فردی و در نظر گرفتن درآمد سرانه به‌عنوان شاخص رفاه ملّی ـ ممکن نیست.

به اعتقاد آقای فاکس، فوکویاما در این مقاله دقیقا روی نکته‌ای دست گذاشته که در سال‌های اخیر به‌کرات در مقالات بزرگانی همانند مایکل پورتر، روزابث ماس کانتر و دیگران به آن اشاره شده است: باید در سرمایه‌داری طرحی نو در انداخت.

در واقع مسئله این‌جاست که از دهه‌ی هفتاد میلادی به این طرف ایدئولوژی اقتصادی این بوده که کسب و کارها باید تمامی تمرکزشان را بر ارزش‌آفرینی برای ذی‌نفعان‌شان بگذارند. اما این ذی‌نفعان چه کسانی هستند؟ از آن‌جایی که پاسخ دادن به این سؤال کار آسانی نبوده است؛ فرض بر این گذاشته شده که ذی‌نفعان همان سهام‌داران کسب و کار هستند. اما ام‌روز دیگر کسی باور ندارد که مدیران ارشد بنگاه صرفا با دنبال کردن روندهای بازار و افزایش قیمت سهام بنگاه، درست کار می‌کنند. حالا دیگر مدیران ارشد مجبورند میان منافع ذی‌نفعان کوتاه‌مدت (سهام‌داران) با ذی‌نفعان بلندمدت (جامعه و کارکنان بنگاه) تعادل برقرار کنند. در عمل هم پژوهش‌ها این را روشن ساخته‌اند که اتفاقا کسب و کارهایی موفق بوده‌اند که ارزش‌آفرینی برای سهام‌داران را به‌عنوان محصول جانبی ارزش‌آفرینی برای جامعه و کارکنان بنگاه در نظر گرفته‌اند.

خوب بنابراین مدل سرمایه‌داری کنونی کار نمی‌کند؛ چه باید کرد؟ مایکل پورتر و کسانی دیگر تلاش کرده‌اند برای این سؤال پاسخی بیابند. اما … آقای فاکس معتقد است که تمامی این تلاش‌ها هنوز بی‌نتیجه مانده و هیچ طرح مشخص و اجرایی برای پاسخ‌گویی به این سؤال وجود ندارد. ضمن این‌که تمامی تلاش‌ها بر دنیای کسب و کار متمرکز مانده و هیچ‌کس در مورد الگوی سیاست‌‌گذاری در این زمینه حرفی نزده است.

متأسفانه مشکل فقط همین نیست. مشکل اصلی این‌ است که گروهی آدم باانرژی، خوش‌بین و البته دارای مقداری کافی روحیه‌ی ناکجاآبادی در بیزینس اسکول‌ها و شرکت‌های مشاوره نشسته‌اند و هم‌چنان معتقدند راه‌حل‌های ارائه شده‌شان “کار خواهد کرد” (و درستی این ادعا را در بحران‌های سال‌های اخیر دیده‌ایم!) در واقع اگر مارکس و دیگر ایده‌آلیست‌های دنیای سیاست می‌گفتند که فناوری جدید، دنیایی جدید را خواهد ساخت؛ ام‌روزه دیگر دانش‌مندان علوم سیاسی نظیر فوکویاما به دست‌یافتن به آن دنیای به‌تر با ابزارهای کنونی باوری ندارند و به‌جای آن‌ها، این متخصصان حوزه‌ی کسب و کار هستند که باور دارند فناوری‌های نوین ام‌روزی ما را به سوی دنیایی جدید و برابرتر ره‌نمون خواهند کرد.

ما فقط این شانس را داریم که می‌دانیم نسخه‌ی مارکس به کجا ختم شد!

پ.ن. این نقدهای جانانه به کاربردی نبودن رویکردهای ارائه شده توسط امثال هاروارد و وارتون و مک‌کنزی و اکسنچر و … را که می‌خوانم، به این فکر فرو می‌روم که واقعا مایی که خیلی از تکست‌بوک‌های دوره‌های MBAمان متعلق به دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی است (!)، چند سال نوری عقب‌تریم!؟

دوست داشتم!
۰

جاستین فاکس در این‌جا روی سایت هاروارد این مقاله‌‌ی فرانسیس فوکویاما با عنوان “آینده‌ی تاریخ” را تحلیل می‌کند: آقای فوکویاما اگر چه هم‌چنان به نظریه‌ی معروف‌ش “پایان تاریخ” (نقطه‌ی کمال توسعه‌ی بشری لیبرال دموکراسی غرب است) معتقد است؛ اما در این مقاله به این مسئله پرداخته که در میان شکل‌های کنونی دموکراسی لیبرال کدام یک به‌تر این نظریه را بازتاب می‌دهد.

شما می‌توانید یاد بگیرید که منطقی‌تر باشید

این همه غر زده‌ام و می‌زنم که چقدر خودم و دیگران منطقی استدلال و عمل می‌کنیم. ترجمه‌ی این هفته، این یک را‌ه‌حل کوتاه در این زمینه است؛ با تشکر ویژه از بند شماره‌ی ۶!

نویسنده: جیمز دی. میلر؛ ترجمه‌ی: علی نعمتی شهاب

“کم‌تر نادرست” یک وبلاگ اجتماعی است که هدف آن “تصحیح هنر منطقی بودن آدمی” است. این وبلاگ توسط نظریه‌پرداز هوش مصنوعی الیزر یادکوفسکی هدایت می‌شود.

اخیرا بنیاد خیریه‌ای که یادکوفسکی بنیان‌گذاری کرده‌ است ۱/۱ میلیون دلار از پیتر تیل دریافت کرد و در همین راستا یادکوفسکی سخنرانی را در مورد منطق آدمی در صندوق سرمایه‌گذاری مشاع تیل انجام داد. او در این سخنرانی به این موضوع پرداخت که چگونه انسان‌ می‌تواند یاد بگیرد تا منطقی‌تر باشد:

۱- از خودتان بپرسید چه شواهدی می‌تواند باعث تغییر عقیده‌ی شما شود: افراد هوشمند می‌توانند به‌سادگی دلایلی را برای پشتیبانی از دیدگاه‌های‌شان پیدا کنند؛ بنابراین بررسی صرف این‌که چرا چیزی را باور دارید، برای کنار گذاشتن عقاید متمایل به یک طرفِ موضوع کافی نیست. بنابراین علاوه بر آن از خودتان بپرسید که چگونه ذهنیت‌‌تان را نسبت به یک پیش‌فرض تغییر می‌دهید. یک تاکتیک مؤثر در گفتگو با دیگران، این است که از حریف‌تان بپرسید چه شواهدی می‌توانند باورهای او را زیر سؤال ببرند؛ چرا که اغلب مردم بر داده‌هایی تأکید می‌کنند که موضع آن‌ها را تأیید می‌کند و در نتیجه هیچ وقت دیگر شواهدی را که ثابت می‌کنند در اشتباه به‌سر می‌برند را در نظر نمی‌گیرند.

۲- برعکسِ حماقت، هوش‌مندی نیست! به این فکر نکنید که چیزی چون یک احمق درستی آن را باور دارد، غلط است.

۳- از سفسطه‌ی برنامه‌ریزی بپرهیزید: معمولا اغلب افراد زمان به‌پایان رساندن پروژه را دست کم می‌گیرند؛ بنابراین به شهود خود در مورد این‌که چقدر طول می‌کشد تا انجام یک فعالیت را تمام کنید، اعتماد نکنید!

۴- اغلب نتایج تحقیقات منتشر شده اشتباه هستند: به‌عنوان مثال یک مجله‌ی معروف روان‌شناسی نتایج تحقیقی را با شرح و تفصیل چاپ کرد که از وجود شواهد برای تأیید وجود حس ششم سخن می‌گفت. با این حال همین مجله چاپ نتایج مطالعه‌ای که در دستیابی به نتایج تحقیق اصلی ناکام مانده بود را رد کرد. چنان‌که نویسنده‌ی مهمان وبلاگ “کم‌تر نادرست” کارل شولمن می‌نویسد: “از دیدگاه مجلات، این سیاست (عمومی) معنادار است: ادعاهای جدیدی را که می‌توانند باعث افزایش ارجاعات به مجله‌ی شما بشوند و در نتیجه اعتبار علمی مجله را (که وابسته به تعداد ارجاعات به مجله به‌ازای هر مقاله است) افزایش دهند، برجسته سازید.”

۵- شما می‌توانید با واقعیت روبرو شوید:

“چیزی که درست است همیشه همین‌گونه است.

اشتباه، نادرست‌اش نمی‌سازد.

نپذیرفتن‌اش، مسیرش را عوض نمی‌کند.

و چون درست است، همان‌ چیزی است که انتظار ما را می‌کشد.

چیزهای نادرست وجود واقعی ندارند.

انسان می‌تواند کنار آن‌چه درست است بماند،

او تاب تحمل آن را دارد.”

انجمن “کم‌ترنادرست” این شعر را مناجات گندلین[۱] می‌نامد.

۶- احساسات بدتان را دور بریزید: بسیاری از ما مشکلاتی داریم که آن‌قدر مواجهه با آن‌ها نامطبوع‌ است که به‌صورت ناخودآگاه از آن‌ها فرار می‌کنیم. حتی فکر کردن در مورد این مشکلات مغزمان را خسته می‌کند؛ حتی با وجود این‌که به حل این مشکلات نیازمندیم. شما احتمالا باید بتوانید با نادیده گرفتن‌شان در زمان احساس شادی بر این مشکلات غلبه کنید.

۷- مواجه نشدن با حقیقت، هزینه‌های بسیار زیادی را در بر دارد: ما براساس ادراک‌مان از دنیا تصمیم می‌گیریم. اجازه دادن به عوامل منحرف‌کننده برای تأثیرگذاری بر ادراک‌مان، می‌تواند باعث گرفتن تصمیمات اشتباه شود.

۸- بزرگ‌تر از قبل شوید: مثلا حساب‌گری ذهنی[۲] یاد بگیرید، روش‌های تقویت حافظه را بیاموزید، خواب‌های درخشان ببینید[۳]، تندنویسی نمادین[۴] را یاد بگیرید، بهتر بخورید، با تأمل مخالفت خود را آشکارا بیان کنید (تا از آن کم‌تر بترسید)، ترفندهای جادویی شعبده‌بازی را بیاموزید، اطلاعات را با تکرار حفظ کنید، سریع‌تر تایپ‌ کردن را یاد بگیرید، احساسات‌تان را با بستن یک چشم‌بند یا یک عینک رنگی به چالش بگیرید، برای یک هفته از دست مخالف‌تان استفاده کنید، دفاع شخصی یاد بگیرید یا در کلاس کمک‌های اولیه شرکت کنید!

منبع



[۱] فیلسوف و روان‌درمان معاصر آمریکایی

[۲] http://en.wikipedia.org/wiki/Mental_calculation

[۳] http://www.lucidity.com/LucidDreamingFAQ2.html

[۴] http://en.wikipedia.org/wiki/Stenography

دوست داشتم!
۰

این همه غر زده‌ام و می‌زنم که چقدر خودم و دیگران منطقی استدلال و عمل می‌کنیم. ترجمه‌ی این هفته، این یک را‌ه‌حل کوتاه در این زمینه است؛ با تشکر ویژه از بند شماره‌ی ۶! نویسنده: جیمز دی. میلر؛ ترجمه‌ی: علی نعمتی شهاب “کم‌تر نادرست” یک وبلاگ اجتماعی است که هدف آن “تصحیح هنر منطقی بودن آدمی” است. این وبلاگ توسط

لینک‌های هفته (۷۴)

چه هفته‌ی پرلینکی! برای انتخاب لینک‌های منتخب، واقعا مشکل داشتم. 🙂

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

کارشناس: Specialist یا Expert؟ (من همیشه این سؤال زبان‌شناختی ـ فلسفی را داشتم! 🙂 ممنون از بهاره حسینی بابت پاسخ‌گویی به این سؤال در The Notes)

ساده فکر کنید! (پریا فرهادی؛ وبلاگ همینا)

۱۰ نکته برای مشهور شدن در وب (مصطفی لامعی؛ iClub)

میز شلوغ، باعث فکر راحت‌تر و واضح‌تر می‌شود (می‌گم چرا همیشه میزم شلوغه!)

مدیریت و کارآفرینی:

شرکت نوپا، کارآفرینی و کارآفرین (ناصر غانم‌زاده؛ کسب و کار نرم‌افزار) (تعریفِ دقیقِ تعدادی از مفاهیم پایه‌ی کارآفرینی)

عدد رضایت شغلی (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های یک صنایعی)

بررسی عوامل عرضه و تقاضا در قیمت‌گذاری نرم‌افزار-۲ (مجید آواژ؛ روزنوشت‌های بهساد)

پندهای کارآفرین دل‌خسته (ناصر غانم‌زاده؛ کسب و کار نرم‌افزار)

از دیگران یاد بگیریم (نادر خرمی‌ راد)

مشتری‌مداری در سازمان (احسان نصیری)

تحلیل: چرا کداک در آستانه مرگ است و فوجی فیلم سوار بر موج های پیروزی (نارنجی) (عاااالی!)

شرکت‌های برتر جهان از لحاظ ساختار مدیریتی کدام‌اند؟

Don’t Throw Out IT Strategy in Hard Times, Warns Gartner (توصیه‌ی گارتنر: در دوران رکود اقتصادی، استراتژی آی‌تی را تغییر دهید؛ حذف نکنید!)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

وب، سنگ کف رودخانه است (مصطفی حاجی‌زاده؛ نویسنده‌ی مهمان وبلاگ یک پزشک) (به‌ترین مطلب هفته برای من!)

داستان صدای زنگ مشهور نوکیا (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

۵ تغییر مهم دنیای دیجیتال در سال‌های آینده (وب‌شهر)

گفتگو با محمدرضا میردامادی، مردی که KDE را فارسی کرد! (آزادراه)

فراخوان رسمی برای ترجمه توییتر به فارسی (مانی)

اینترنت ۲۰۱۱ در میان ارقام / بیش از ۲ میلیارد کاربر فعال در دنیا

۵ پیش‌بینی پیرامون کسب و کار دیجیتال در سال ۲۰۱۲

تغییر سیاست گوگل: ادغام اطلاعات کاربران تمامی سرویس ها در یک پروفایل (نارنجی)

اپل بزرگ‌ترین شرکت کامپیوتری جهان شد

یک‌پنجم کارمندان دنیا دورکاری می‌کنند

اروپا و اعطای “حق فراموشی” به کاربران اینترنت

وکیل RAPIDSHARE : بعد از ما به سراغ اپل و گوگل می‌روند

تنبیه سایت‌های پر از آگهی از سوی گوگل

۴ میلیارد بازدیدکننده در روز برای یوتیوب

وزیر ارتباطات از شناسایی ۴۰ شاخص برای ایجاد ایران الکترونیکی دردسترس خبر داد

رتبه جهانی ایران در پست/ وجود هر واحد پستی به ازای ۴۲۰۰ نفر

 
 

اقتصاد:

کدام تحریم بدتر است؟ تحریم نفتی یا تحریم مالی (حجت قندی؛ اقتصادانه)

نمایش اثربخشی سیاست‌های اقتصادی (علی دادپی؛ اقتصاد، خرد، بازار و خانوار)

مدارس بازرگانی، مدارس سیاست عمومی، دانش‌کده‌های اقتصاد (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ) (یک مقایسه‌ی عالی میان این سه نوع مدرسه!)

رشد اقتصادی و هزینه‌های خانوارها (مجلۀ اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL)

چشم‌انداز تیره و تار اقتصاد جهان در ۲۰۱۲

اعلام نحوه تعیین سود سپرده‌های بانکی (متن کامل بسته‌ی سیاستی جدید بانک مرکزی)

بسته‌ی سیاستی جدید از شنبه اجرا می‌شود: دلار تک نرخی ۱۲۲۶ تومان

دوست داشتم!
۱

چه هفته‌ی پرلینکی! برای انتخاب لینک‌های منتخب، واقعا مشکل داشتم. 🙂 پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۵۳): جادوی خلاقیت در انجام کارهای تکراری!

تا دقایقی دیگر پنجمین ال‌کلاسیکوی فصل برگزار می‌شود و باز ما شاهد هنرنمایی بالرین‌های بارسا در ورزش‌گاه رؤیایی نیوکمپ در برابر رقیب دیرینه خواهیم بود. الان که این مطلب را می‌نویسم نمی‌دانم امشب در بازی چه اتفاقی خواهد افتاد؛ اما این را می‌دانم که الگویی که در این پست در موردش می‌نویسم را حتما ام‌شب هم در بازی بارسا خواهیم دید. ام‌شب می‌‌خواهم در مورد یک ویژگی جادویی دیگر بارسا بنویسم که در بازی رفت ال‌کلاسیکوی جام حذفی نمود بسیار زیادی پیدا کرد.

حفظ توپ وحشت‌ناک، پرس شدید و ضربه‌ی سریع. این شاید خلاصه‌ای باشد از سبک بازی بارسای پپ. همه این را می‌دانند و همان همه هم تا به‌حال روش‌های گوناگونی را برای در هم شکستن این سبک بازی انجام داده‌اند؛ اما جز در بعضی بازی‌ها و به‌صورت مقطعی هنوز تیم و مربی پیدا نشده که بتواند در برابر این سبک بازی دوام بیاورد. مثال بارزش هم مورینیو است که در تمامی ال‌کلاسیکوهای بسیار زیاد این دو سال اخیر (از همان بازی ۵ هیچ معروف تا همین بازی هفته‌ی پیش) در تمام بازی‌ها سبک‌ متفاوتی را امتحان کرده و جز در یک بازی ـ فینال جام حذفی قبل ـ موفق نبوده است. جالب این‌جاست که در تمامی این ال‌کلاسیکوها اغلب گل‌های بارسا از الگوی یکسانی پی‌روی کرده است: یک پاس توی عمق و … گل! مثلا همان ال‌کلاسیکوی ۵ هیچ را یادتان بیاید یا بازی رفت لیگ امسال که مسی آن پاس جادویی را به الکسیس داد. خوب همه این را می‌دانند که بارسا چطور بازی می‌کند و چطور گل می‌زند. چرا کسی نمی‌تواند در برابرش مقاومت کند؟

به‌نظرم این مسئله دو وجه دارد:

۱- اجرای عالی کارهای تکراری: بازی‌کنان بارسا این کارهای تکراری را آن‌قدر عالی انجام می‌دهند که هر چقدر هم تیم‌های حریف در بازی دفاعی پیش‌رفت کنند دست آخر پیش‌رفته‌ترین تاکتیک‌شان برای متوقف کردن بازی‌کنان بارسا می‌شود خشونت! (مراجعه کنید به حرکات وحشیانه‌ی پپه در تمامی ال‌کلاسیکوهای دو سال اخیر!)

۲- خلاقیت در انجام کارهای تکراری: بازی‌کنان بارسا در انجام کارهای تکراری خلاقیت دارند! از جمله آن‌ها دقیقا در انجام همین تاکتیک پاس توی عمق و گل زدن، بازی‌کنان متفاوتی نقش‌ ایفا می‌کنند. مثلا اگر همیشه در ذهن بازی‌کنان حریف این الگو ثبت شده که باید ژاوی یا اینیستا پاس بدهند و مسی و الکسیس و ویا گل بزنند، به‌یک‌باره در یک بازی مشکل که کار گره‌خورده شاهد این هستیم که مسی پاس می‌دهد و ژاوی گل می‌زند. یا از آن هم جالب‌تر، مسی پاس می‌دهد و اریک آبیدال در سن ۳۲ سالگی دومین گل تاریخ دوران بازی‌گری‌اش را در ال‌کلاسیکو به‌ثمر می‌رساند!

ماجرا وقتی جالب‌تر می‌شود که بارسا به‌یک‌باره حتا روش گل‌ زدن‌ش را عوض می‌کند و حریف را با تاکتیک خودش غافل‌گیر می‌کند. گل اول ال‌کلاسیکوی جام حذفی همین‌طوری به‌ثمر رسید: اولین گل بارسا از روی ضربه‌ی کرنر در کل فصل جاری!

راست‌ش من هنوز در این مورد به نتیجه نرسیده‌ام که آیا این پویایی و توان بالای ذهنی برای بروز خلاقیت در سخت‌ترین شرایط ممکن، وابسته به نبوغ بازی‌کنان بارسلونا است و یا نتیجه‌ی آموزش‌هایی که در مکتب لاماسیا دیده‌اند. این خیلی شاید مهم نباشد؛ مهم درس دیگری است که ما از این بارسای جادویی می‌گیریم: ساده‌ترین الگوی موفقیت اجرای عالی و خلاقیت در انجام کارهایی است که نه فقط برای دیگران که برای خودمان هم تکراری شده‌اند!

پ.ن.۱٫ عکس بالا مربوط است به ال‌کلاسیکوی رفت لیگ امسال؛ همان بازی ۳-۱ معروف. می‌توانید در چهره‌ی تک‌تک بازی‌کنان بارسا لذت و غرور ناشی از به‌ترین بودن را ببینید! این عکس واقعا جادویی است.

پ.ن.۲٫ کانال رسمی یوتیوب باشگاه بارسلونا انیمیشن بسیار جالبی در مورد بازی ام‌شب منتشر کرده که هرگز نباید از دست‌ش بدهید: این‌جا روی یوتیوب و دانلود از این‌جا.

پ.ن.۳٫ ام‌روز ۲۵ ژانویه روز تولد دوست‌داشتنی‌ترین بازی‌کن دنیا برای من و یکی از به‌ترین بازی‌کنان تاریخ است: تولدت مبارک ژاوی هرناندز عزیز!

دوست داشتم!
۱

تا دقایقی دیگر پنجمین ال‌کلاسیکوی فصل برگزار می‌شود و باز ما شاهد هنرنمایی بالرین‌های بارسا در ورزش‌گاه رؤیایی نیوکمپ در برابر رقیب دیرینه خواهیم بود. الان که این مطلب را می‌نویسم نمی‌دانم امشب در بازی چه اتفاقی خواهد افتاد؛ اما این را می‌دانم که الگویی که در این پست در موردش می‌نویسم را حتما ام‌شب هم در بازی بارسا خواهیم

حرفه‌ای‌ها (۳)

حجازی را تا آن‌جا که می‌شناسم و از سایرین شنیده‌ام عاشق حرفه‌اش بود و زندگی وی در حرفه‌ی او خلاصه می‌شد. بسیاری از افراد در حرفه و ورزش فوتبال حضور دارند اما در کنار آن به کارها و حرفه‌های دیگر فکر می‌کنند که حجازی این‌چنین نبود. حجازی فوتبالیست آمد و فوتبالیست رفت و همین باعث شد تا شخصیت ممتاز گردد.” (اکبر زنجان‌پور در مورد ناصر حجازی؛ این‌جا)

دوست داشتم!
۱

“حجازی را تا آن‌جا که می‌شناسم و از سایرین شنیده‌ام عاشق حرفه‌اش بود و زندگی وی در حرفه‌ی او خلاصه می‌شد. بسیاری از افراد در حرفه و ورزش فوتبال حضور دارند اما در کنار آن به کارها و حرفه‌های دیگر فکر می‌کنند که حجازی این‌چنین نبود. حجازی فوتبالیست آمد و فوتبالیست رفت و همین باعث شد تا شخصیت ممتاز گردد.”

دکتر وفا غفاریان درگذشت …

تازه از ناهار برگشته بودم که ای‌میل احسان را دیدم با موضوع: دکتر وفا غفاریان. قبل از این‌که بازش کنم هر فکری را می‌کردم جز این خبر بسیار بد؛ هر چند مدت‌ها بود که آقای غفاریان دچار بیماری سختی شده‌ بودند.

احتمالا کم‌تر کسی از علاقه‌مندان مباحث مدیریت استراتژیک در ایران هست که نام دو کتاب معروف ایشان “استراتژی اثربخش” و “معانی نوظهور در مفهوم استراتژی” را نشنیده باشد. با بودن مدیرانی مثل آقای غفاریان در میان مدیران دولتی ایران، کمی می‌شد به آینده امیدوار بود. به قول شهرام، آقای غفاریان یکی از الگوهای مدیریتی برای جوانان نسل ما و نسل‌های قبلی ما بودند. کسانی که به دانش تئوریک بسنده نکردند و وارد عرصه‌ی عمل شدند و از آن طرف هم نیفتادند؛ یعنی به کار اجرایی بدون دانش تئوریک نپرداختند. آقای غفاریان از معدود مدیران رده بالای دولتی در این چند سال اخیر بودند که در هر دو عرصه‌ی علم و عمل، واقعا حرفی برای گفتن داشتند. کسانی که در بدترین حالت، مقابل بسیاری از خرابی‌های ناشی از اهمال و نادانی ایستادند. هنوز کارهای بسیار دیگری مانده بود که ایشان می‌توانستند انجام بدهند و رفتن‌شان با این سن کم، واقعا تأسف‌بار است.

بسیار متأسف‌م و درگذشت ایشان را به جامعه‌ی مدیریت ایران تسلیت می‌گویم. روح‌ش شاد.

دوست داشتم!
۱۱

تازه از ناهار برگشته بودم که ای‌میل احسان را دیدم با موضوع: دکتر وفا غفاریان. قبل از این‌که بازش کنم هر فکری را می‌کردم جز این خبر بسیار بد؛ هر چند مدت‌ها بود که آقای غفاریان دچار بیماری سختی شده‌ بودند. احتمالا کم‌تر کسی از علاقه‌مندان مباحث مدیریت استراتژیک در ایران هست که نام دو کتاب معروف ایشان “استراتژی اثربخش”

لینک‌های هفته (۷۳)

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

کارهایی که به جای غر زدن می‌توانیم انجام دهیم! (استثناییییی!)

تست خودشناسی فروید (جالبه!)

افراد خلاق بیشتر تقلب می‌کنند

مدیریت و کارآفرینی:

انتخاب نوع رابطه در زمان‌بندی (این نوشته‌ی نادر خرمی‌راد خیلی خوب بود)

درس‌هایی که می‌شود از ورشکستگی “کداک” گرفت (مهران نصر؛ رسانه‌های امروز)

لری پیج:‌گوگل باید مانند یک خانواده باشد (آی‌کلاب) (ویژگی‌های یک محیط کاری ایده‌آل از زبان پیج. مدیرای ایرانی، واقعا همه‌شون هم راه‌کارهای فوق‌العاده و غیرقابل دسترسی نیستند!)

مصاحبه مطبوعاتی اینجانب درباره مرسدس بنز با مجله خلاقیت (استاد پرویز درگی)

حرف و عمل‌تان یکی باشد (دست‌نوشت‌های یک مدیر)

یادگیری در بازاریابی و فروش (احسان نصیری)

موازی‌کاری به‌سبک ایرانی (سینا انصاری؛ دلتنگی‌های آخر هفته)

سه پنجم سایت‌های تجاری در ایران شکست می‌خورند (آمارهای خوبی داره داخل‌ش)

The Value of a BA: Building the Bridge (این‌ هم یک توصیف خوب از ماهیت کار تحلیل‌گران کسب و کار)

Interbrand – Best Global Brands 2011 – Top 100 brands (این‌ یکی هم رده‌بندی باارزش‌ترین برندهای جهان توسط بلومبرگ)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

افزایش نقش‌آفرینی IT در سازمان‌ها؛ نتایج نظرسنجی سالانه موسسه مک‌کینزی (یک گزارش بسیار بسیار خواندنی و مهم‌ترین لینک این هفته از نظر من!)

جاکوب‌جک‌گلدمن، بنیان‌گذار زیراکس پارک‌ درگذشت (خبر بسیار بسیار مهمیه. این آدم یکی از مهم‌ترین و ناشناخته‌ترین آدم‌های تأثیرگذار بر پیش‌رفت صنعت آی‌تی در دنیا است.)

پوشش همایش اپل با موضوع آموزش، در «یک پزشک» (دکتر علی‌ رضا مجیدی؛ یک پزشک)

بسته شدن مگاآپلود و دستگیری صاحب عجیب‌ش (دکتر علی‌ رضا مجیدی؛ یک پزشک)

جری یانگ، موسس یاهو از این شرکت استعفا داد (وبلاگینا)

آمار و ارقامی از اینترنت در سال ۲۰۱۱ (وبلاگینا)

دبیان حالا اولین توزیع روی وب‌سرورهای جهان است (آزادراه)

وضعیت درآمد صنعت آی‌تی؛ افت بازار سخت‌افزار، رشد درآمد شرکت‌های نرم‌افزاری

متن کامل گزارش اینفورما در خصوص پیشبینی بازار تلفن همراه خاورمیانه و آفریقا تا سال ۲۰۱۵

رشد سریع سیستم‌­های رایانش ابری

آمار استفاده ایرانی‌ها از بازی‌های رایانه‌ای/ مصرف روزانه ۴۰ میلیون ساعت “گیم”

تلفن‌های هوشمند نسل چهارم ۵ درصد بازار را در دست دارند

مایکروسافت نگران از کاهش فروش ویندوز

صدور مجوز برای بیش از هزار نرم‌افزار در ایران در سال ۹۰

معاون وزیر ارتباطات: دلیل محدویت‌های ایجاد شده در اینترنت شناسایی دو ویروس جدید است (من یکی شخصا قانع شدم آقای معاون!)

اقتصاد:

تبیینی از رکود حال حاضر اقتصاد آمریکا (کافه‌ی اقتصاد) (عاااااااالی!)

نیروی کار دل‌سرد می‌شود (تحلیل آمار بی‌کاری در ایران توسط علی دادپی در “اقتصاد، خرد، بازار و خانوار”)

دوست داشتم!
۰

پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم. جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای: کارهایی که به

درس‌‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۵۲)

“من هرگز نگران داشتن یک تیم کوچک (از نظر تعداد بازیکن) نیستم. در واقع این می‌تواند برای ما به‌تر باشد. من به بازیکنان‌م اطمینان کامل دارم و فلسفه‌ی من این است که برای هر مشکلی یک راه حل وجود دارد.” (پپ گوآردیولا؛ این‌جا)

با تبریک تولدش و با آرزوی یک برد استثنایی دیگر در ال‌کلاسیکوی ام‌شب. 🙂

دوست داشتم!
۳

“من هرگز نگران داشتن یک تیم کوچک (از نظر تعداد بازیکن) نیستم. در واقع این می‌تواند برای ما به‌تر باشد. من به بازیکنان‌م اطمینان کامل دارم و فلسفه‌ی من این است که برای هر مشکلی یک راه حل وجود دارد.” (پپ گوآردیولا؛ این‌جا) با تبریک تولدش و با آرزوی یک برد استثنایی دیگر در ال‌کلاسیکوی ام‌شب. 🙂 دوست داشتم!۳

۱۲ تمرین برای خلاق‌تر کردن ذهن

حل مسئله همیشه از راه‌های شناخته شده و معمولی قابل انجام نیست. خیلی وقت‌ها مشاوران ناگزیر از استفاده از روش‌های جدید و غیرسنتی برای حل مسائل سازمانی هستند. استفاده از روش‌های جدید می‌تواند دو وجه داشته باشد: یادگیری روش‌های جدیدی که دیگران ابداع کرده‌اند و ابداع روش‌های جدید توسط خود فرد یا تیم. دومی نیازمند خلاق بودن است. خلاقیت اگر چه می‌تواند یک ویژگی ذاتی آدم‌ها باشد (بعضی آدم ها همیشه خلاق‌اند)؛ اما این‌طور هم نیست که خلاقیت صرفا ذاتی باشد. به‌همین دلیل روش‌های زیادی برای خلاق‌تر شدن ارایه شده است. در عین حال تمریناتی هم برای افزایش توان خلاقیت ذهن وجود دارند که در این‌ پست ۱۲ تمرین ساده در این زمینه را مرور می‌کنیم:

  1. روزی یک ساعت را بدون سخن گفتن در میان جمع ـ به‌استثنای پاسخ دادن به پرسش‌های مستقیم ـ بگذرانید. این کار را البته باید طوری انجام دهید که دیگران نگران قهر کردن یا مریض شدن شما نشوند. هر چقدر که می‌توانید معمولی باشید. اما داوطلب صحبت کردن یا اطلاع‌رسانی نشوید!
  2. روزی ۳۰ دقیقه در مورد یک موضوع خاص فکر کنید. با ۵ دقیقه در روز شروع کنید.
  3. یک نامه بنویسید که در آن عبارات من و مال من و عبارت‌های مشابه وجود نداشته باشند.
  4. ۱۵ دقیقه در روز صحبت کنید بدون این‌که عبارات من و مال من و عبارت‌های مشابه در سخنان‌تان وجود داشته باشند.
  5. یک نامه‌ با لحن موفقیت‌آمیز یا آرام در مورد خودتان بنویسید. از عبارت‌های نادقیق استفاده نکنید و دروغ هم نگویید. به‌دنبال جنبه‌ها یا کارهایی از خود بگردید که می‌توانند با صداقت، راه طی شده توسط شما را بازتاب بدهند.
  6. پیش از ورود به یک اتاق شلوغ اوضاع را بسنجید!
  7. با یک آدم جدید دوست شوید و بدون این‌که متوجه شود او را وادار کنید تا در مورد خودش برای شما صحبت کند. سؤالات‌تان را طوری مطرح کنید که فرد احساس آزردگی نکند.
  8. برای همان آدم جدید به‌صورت اختصاصی در مورد خودتان و علایق‌تان صحبت کنید؛ بدون این‌که شکایت یا اغراق کنید یا مخاطب‌تان را خسته کنید.
  9. “منظورم این است که” یا “در واقع” و هر تکه‌کلام دیگری را از حرف‌ زدن‌تان حذف کنید.
  10. برای دو ساعت از روزتان برنامه‌ریزی کنید و این برنامه را اجرا کنید.
  11. برای خودتان ۱۲ وظیفه‌ی تصادفی تعیین کنید. مثلا: با اتوبوس تا یک شهر نزدیک بروید و برگردید، ۱۲ ساعت غذا نخورید، در بدترین محل ممکن غذا بخورید، تا صبح بیدار بمانید و کار کنید و …
  12. هر از چند گاهی یک روز کامل به همه‌ی خواسته‌های منطقی دیگران پاسخ مثبت بدهید.

منبع

پ.ن. خداوکیلی خیلی تمرین‌های خلاقانه‌ای هستند! 🙂

دوست داشتم!
۱۰

حل مسئله همیشه از راه‌های شناخته شده و معمولی قابل انجام نیست. خیلی وقت‌ها مشاوران ناگزیر از استفاده از روش‌های جدید و غیرسنتی برای حل مسائل سازمانی هستند. استفاده از روش‌های جدید می‌تواند دو وجه داشته باشد: یادگیری روش‌های جدیدی که دیگران ابداع کرده‌اند و ابداع روش‌های جدید توسط خود فرد یا تیم. دومی نیازمند خلاق بودن است. خلاقیت اگر