خود را شبی در آینه دیدم، دلم گرفت
از فکر اینکه قد نکشیدم، دلم گرفت
از فکر اینکه بال و پری داشتم، ولی
بالاتر از خودم نپریدم، دلم گرفت
از اینکه با تمام پسانداز عمر خود
حتی ستارهای نخریدم، دلم گرفت …
***
نقاشیام تمام شد و زنگ خانه خورد
من هیچ خانهای نکشیدم، دلم گرفت
شاعر کنار جو گذر عمر دید و من
خود را شبی در آینه دیدم، دلم گرفت!
سید مهدی نقبایی
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)
- حکمتها (۸۶) - ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
- و اینک چهل سالگی: ای خضر پیخجسته، مدد کن به همتم … - ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
- لینکهای هفته (۶۳۶) - ۳۱ فروردین ۱۴۰۳