مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست!
چه گونه با جنون خود مدارا میکنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بیکسی «ها» میکنم هر شب …
محمد علی بهمنی
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست!
چه گونه با جنون خود مدارا میکنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بیکسی «ها» میکنم هر شب …
محمد علی بهمنی
ـ در زمانهی پرهیاهوی ما، اعتراف به کاستی ـ لااقل اگر خوب بستهبندی شده باشد ـ خیلی آسانتر از تأیید شایستگیهایی است […]
اینگونه است پایان او را به خودش میرسانی و خودت سرگردان خودت میمانی … محمد علی بهمنی دوست داشتم!۴
قرار گذاشتیم که لینکهای هفته در شنبه شب منتشر شوند. موفق شدم! ? پیش از شروع: میتوانید فید وبسایت گزارهها و همچنین فید لینکدونی گزارهها (که […]
“لوریس چکناواریان” بزرگی از خیل هنرمندان دوستداشتنی ایران است که نامش بیش از هر چیزی مهربانی و عشق و انسانیت را به […]
۲ دیدگاه برای “ها کردن دستهای تهی …”
سلام
خیلی عالی بود
اشعار استاد بهمنی واقعا درجه یکند
سلام سحر خانم. ایمیل شما را دیدم؛ اما در این چند روز وقت کافی برای پاسخگویی نداشتم. بهزودی پاسخ سؤالاتتان را خواهم داد.