وقت است …

وقت است نعره‌ای به لب، آخر زمان کُشَد

نیلی در این صحیفه، بر این دودمان کِشَد

سیلی که ریخت خانه‌ی مردم ز هم، چنین

اکنون سوی فرازگهی، سر چنان کشد.

برکنده دارد این

بنیان سست را

بردارد از زمین

هر نادرست را!

وقت است ز آب دیده که دریا کند جهان

هولی در این میانه، مهیا کند جهان

پس دست‌های خسته در آغوش هم شوند

شور و نشاط دیگر بر پا کند جهان …

نیما یوشیج

دوست داشتم!
۱

Tags:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *