این آفتاب بر سرِ ما سایبان کم است
بر مرغ جان زمین و زمان آشیان کم است
پر هست و اشتیاق پریدن در این هوا
افسوس، بر دریچهی ما آسمان کم است …
سیاوش کسرایی
این آفتاب بر سرِ ما سایبان کم است
بر مرغ جان زمین و زمان آشیان کم است
پر هست و اشتیاق پریدن در این هوا
افسوس، بر دریچهی ما آسمان کم است …
سیاوش کسرایی
سالها است که گوگل بهعنوان یک پیشگام فناوری در ذهن ما جا خوش کرده است. بسیاری از محصولات دیجیتالی که امروز بخشی […]
دارم کافکا در کرانه ی هاروکی موراکامی را می خوانم و لذت می برم. فضای غریب قصه و تفسیرهای نفسگیر موراکامی از […]
کسی به آلاچیقم آمد گفت چه داری که چنین آرامی و آسوده؟ گفتم: نداشتن! هیوا مسیح دوست داشتم!۰
زندگی ذره ذره میکاهد / خشک و پژمرده میکند چون برگ مرگ ناگاه میبرد چون باد / زندگی کرده دشمنی یا مرگ!؟ […]
۱ دیدگاه برای “دریچهی آسمان …”
دلم هوایی شده ولی کجاست آن هوا که پرواز در آن جُرم نباشد…داشتن بال ننگ نباشد…