راستش مدتها است که از شنیدن و دیدن استدلالهای بسیار منطقی ایرانیها لذت میبرم و این کار تبدیل شده به یکی از تفریحات سالم زندگی من! امروز صحبت با یکی از دوستان بسیار عزیزم انگیزهای شد برای اینکه هر از چند گاهی این استدلالهای جذاب را با هم مرور کنیم. اصلا این استدلالها را نه تحلیل میکنم و نه قضاوت؛ فقط دور هم میخوانیم و تفریح میکنیم. این هم اولین قسمتاش:
دارم مدلی را برای یک مدیر محترم توضیح میدهم. وسط کار مدام بازی در میآورد و هر چقدر هم سعی میکنم حواساش را به موضوع جلب کنم نمیشود. دست آخر با کمال اعتماد به نفس بر میگردد و به من میگوید: ببین آقای مهندس! من از این چیزایی که میگی سر در نمیارم. ولی فکر هم نمیکنم درست باشه. در واقع باید بگم اینکه من نمیفهمم چی میگی یعنی حرفت غلطه!“
پ.ن. خوشبختانه دیگر در آن سازمانی که مدیرعاملاش در این حد، منطقی استدلال میکند کار نمیکنم.
متشکرم. پیشنهادات خوبی داشتید. حتما بهشان فکر میکنم.
در حقیقت من دارم از دید کسی صحبت میکنم که با چنین کسی برخورد دارد، نه خود آن مدیر. اگر با آن مدیر روبهرو شوم مطمئناً چیز دیگری به او میگویم.
بالاخره باید درک کرد که غرورش اجازه نداده که منطقی صحبت کند، نه این که لزوماً واقعاً چنین نظری داشته باشد. از این اتفاقها میافتد. میتوان نتیجه گرفت که آن مدیر نمیتواند به علت این طرز فکرش (که حاضر نیست به پایین بودن قدرت درکش اعتراف کند) به خوبی با دیگران ارتباط برقرار کند و این یک نقطه ضعف برای وی است اما به نظر من بهتر بود با دید تحلیلیتری به این مسأله نگاه میکردید و آن را برای ما بیان میکردید. مثلاً راجع به تیپ شخصیتی چنین افرادی توضیح میدادید یا میگفتید که بهترین شیوهی برخورد با چنین کسی کیست. این نحوهی بزرگ کردن یک جمله و تمسخر آن چندان سازنده به نظر نمیرسد.
البته شاید زیادی دارم برای یک وبنوشت سخت میگیرم! اما این انتقادی بود که به ذهنم رسید. امیدوارم موجب رنجش نشده باشد.
حرف شما به جای خودش متین؛ ولی یک بار دیگر جملهی آخر این پست را بخوانید. اگر نظر شما در مورد این فرد خاص معنیدار بود باید به من میگفت دوباره توضیح بده، نه اینکه آن جمله را بگوید. من انتظار فلسفهبافی را از یک مدیر ندارم؛ ولی انتظار دارم سادهترین اصول منطق را رعایت کند.
همچین بد هم نگفته! فکر هم نمیکنم منحصر به ایران باشه. فکر کنم این یک اصل شناخته شدهست که نحوهی ارائهی یک موضوع روی پذیرش اون موضوع تأثیر زیادی داره، و اگر بد ارائه بشه ممکنه فکر کنند اصولاً چیز مهم یا صحیحی نیست.
میخوام بگم طرز فکری که از یک مدیر باید انتظار داشته باشیم از طرز فکری که از یک فیلسوف یا دانشمند انتظار داریم متفاوته! یک مدیر ممکنه حرفش «از نظر منطقی» غلط باشه اما واقعاً مفهوم درستی رو بخواد برسونه. هرچند بهتره که اینطور نباشه و از نظر منطقی هم حرفهای درست بزنه.