… برای آنکه نگویند، جُستهایم و نبود
تو را که جُسته و پیداش کردهام “آن” باش
کویر تشنهی عشقم، تداوم عطشم
دگر بس است، ز باران مگوی، باران باش!
حسین منزوی
… برای آنکه نگویند، جُستهایم و نبود
تو را که جُسته و پیداش کردهام “آن” باش
کویر تشنهی عشقم، تداوم عطشم
دگر بس است، ز باران مگوی، باران باش!
حسین منزوی
کلاهقرمزی ۹۲ جمعه شب مثل نوروز تمام سالهای اخیر خداحافظی باشکوهی داشت. ایرج طهماسب و حمید جبلی عزیز باز هم لحظات شاد، […]
باز هم تأخیر؛ اما ناامید نمیشوم و بالاخره سعی میکنم تا به روال ثابت هفتگی برگردم! 🙂 پیش از هر چیز یک […]
ـ چیزی که من میتوانم بر آن مسلط باشم و با آن تفریح کنم، کار کردن روی ایدههای جدید است. ـ اگر […]
بالاخره موفق شدم بهموقع لینکهای این هفته را منتشر کنم. ^_^ پیش از شروع: میتوانید فید وبسایت گزارهها و همچنین فید لینکدونی گزارهها (که مطالب این […]
۲ دیدگاه برای “بارانِ “آن” …”
بله 🙂
خیلی قشنگ بود