نگاهی به مدل‌های کسب و کار تولید محتوا در فضای حرفه‌ای ـ تخصصی (۹): دسترسی به اطلاعات

مدتی این مثنوی تعطیل شد! دوباره از امروز بررسی مدل‌های کسب و کار تولید و محتوا را ادامه می‌دهیم.

ما در زندگی شغلی و شخصی‌مان و به‌ویژه در حوزه‌ی تخصص‌مان همواره و هر روز به دسترسی به اطلاعات مختلفی نیاز داریم. این اطلاعات از دانش‌ها و مهارت‌های مورد نیاز شروع می‌شوند و تا آمار و ارقام مربوط به جنبه‌های مختلف زندگی، اقتصاد، کسب و کار و … پیش می‌روند. با توجه به این‌که عصر حاضر اساس عصر اطلاعات نامیده می‌شود، مشخص است که دسترسی به‌موقع به اطلاعات به‌روز و دقیق در دنیای امروز برای کسب و کارها و افراد متخصص، مزیت رقابتی محسوب می‌شود. گاهی اوقات تفاوت میان یک کسب و کار بسیار موفق با کسب و کاری که شکست خورده تنها در دسترسی به اطلاعات بوده است. اما دقیقن همین مشکلی بسیار بزرگ در برابر اغلب کسب و کارها، سازمان‌ها و افراد محسوب می‌شود: دسترسی به آمار و اطلاعات و مهم‌تر از آن اعتماد به منبع آمار و اطلاعات! در واقع اغلب، به‌ یکی از سه دلیل زیر دسترسی به آمار و اطلاعات برای همه‌ی افراد به‌راحتی ممکن نیست:

۱- اگر هرم دانش را در نظر بگیریم (داده -> اطلاعات -> دانش -> خرد)، چیزی که معمولا در دسترس ماست، اطلاعات از نوع خام آن (یعنی داده) و نیازمند تحلیل یا تفسیر است (مثال: کاربرد آمارهای اقتصادی بانک مرکزی برای مدیر یک شرکت بازرگانی چیست؟)؛

۲- خیلی وقت‌ها، اطلاعات قابل کاربرد در جایی قرار دارند که دسترسی ساده به آن‌ها برای هر کسی ممکن نیست یا سخت است (مثال: مدیری که زبان انگلیسی‌ش خوب نیست چطور به دانش روز مدیریتی دست پیدا بکند؟)

۳- در موارد بسیاری هم اطلاعات پرکاربرد در منابع مختلفی ـ که شاید خیلی از آن‌ها هم در نگاه اول قابل تشخیص نباشند ـ به‌صورت پراکنده وجود دارند و باید برای دسترسی به اطلاعات قابل استفاده آن‌ها را مثل قطعات یک پازل کنار هم چید ـ چه با تحلیل و چی بدون تحلیل ـ (مثال: وضعیت کنونی یک صنعت برای ورود به سرمایه‌گذاری در آن چیست؟)

بنابراین شما با هر روشی که بتوانید دسترسی آدم‌ها به اطلاعات را تسهیل / تسریع کنید، می‌توانید از آن‌ها برای این کار پول دریافت کنید؛ البته به شرط این‌که نیاز آن‌ها به آن اطلاعات را درست تشخیص داده باشید! اما همین‌جا حواس‌تان باشد نکته‌‌ی بسیار مهمی را هرگز نباید فراموش کنید: در مدل کسب و کار “دسترسی به اطلاعات” لزومی ندارد روی اطلاعات تخصصی تمرکز کنید. در واقع برخی از پرفروش‌ترین و پردرآمدترین کسب و کارهای آن‌لاین و آف‌لاینی که از این روش کسب درآمد می‌کنند، روی بازار بسیار بزرگ آدم‌های عادی تشنه‌ی اطلاعات تمرکز کرده‌اند (مثال؟ نظرتان درباره‌ی مجلات خانوادگی چیست؟ :))

حالا سؤال جدی‌تر این است که چطور و از کجا می‌توانیم ایده‌های کسب و کار مربوط به مدل دسترسی به اطلاعات را پیدا کنیم؟ من چند سؤال کلیدی را به‌عنوان مبنای اولیه برای شما در این‌جا می‌نویسم؛ خودتان لازم است این سؤالات را با توجه به حوزه‌ی مورد علاقه‌ / تخصص‌تان توسعه دهید:

۱- مردم به چه اطلاعاتی در چه زمانی نیاز دارند و چرا؟ (چرایی می‌تواند: سرگرمی، افزایش دانش و مهارت، تصمیم‌گیری و … باشد.)

۲- رفتار و عادت‌های مردم برای دسترسی به این نوع اطلاعات خاص چیست؟

۳- اهمیت این اطلاعات برای مردم تا چه حد است؟ آیا حاضرند برای دسترسی به آن‌ها پول بپردازند؟

۴- وضعیت دسترسی مردم به اطلاعات چگونه است؟ آیا می‌توانند به‌سادگی / به‌سرعت به اطلاعات کاربردی مورد نیازشان دسترسی پیدا کنند؟

۵- نقش شما در این میان چیست؟ آیا خودتان به اطلاعات مورد نظر دسترسی ساده‌ای دارید؟ چه ارزشی از ارزش‌های سه گانه‌ی بالا (تفسیر اطلاعات / تسهیل و تسریع دسترسی / بسته‌بندی اطلاعات) را می‌توانید تولید کنید؟ آیا در تولید این ارزش مهارت کافی دارید؟ چه رقبایی در این راه دارید و چه مزیتی نسبت به آن‌ها؟ و مهم‌ترین سؤال: آیا توان و انرژی و وقت تأمین به‌موقع اطلاعات به‌صورت مداوم را دارید؟

بعد از پاسخ‌گویی به این سؤالات طبیعتا می‌توانید مدل کسب و کار تولید محتوای دسترسی به اطلاعات خودتان را طراحی کنید. اما در همین دوران طراحی کسب و کارتان لطفا سه سؤال زیر را خیلی جدی‌تر از خودتان بپرسید و بعد برای ورود به بازار تصمیم نهایی را بگیرید:

۱- مشتری چرا باید از من دسترسی به اطلاعات را بخرد؟

۲- مشتری چرا دسترسی به اطلاعات را از من بخرد نه رقیب‌م؟

۳- مشتری چرا باید چقدر به من برای دسترسی به اطلاعات پول بدهد و آیا این میزان پول، از نظر ارزشی که دریافت می‌کند برای او می‌ارزد؟ از نظر هزینه‌ و سودآوری برای من چطور؟

مدل کسب و کار تولید محتوای دسترسی به اطلاعات، خود می‌تواند زیربنای ده‌ها و یا صدها مدل کسب و کار تولید محتوای خلاقانه باشد. جدی بگیریدش لطفا!

دوست داشتم!
۱۵

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۳۴): درس‌هایی بزرگ از کارلوس کی‌روش

مثل همیشه باختیم و حذف شدیم؛ اما‌ آبرومندانه! این تنها یک دل‌خوشی نیست: ایران در میان تیم‌های آسیایی به‌ترین تیم شکست‌خورده بود. تیم ما که به مراتب‌تر از نظر کیفیت فنی و حرفه‌ای بازیکنان از تیم‌های دیگر آسیایی جام‌جهانی عقب‌تر است. تیم ما در برابر حریفانی بسیار بزرگ‌تر از امثال بلژیک و الجزایر و ساحل عاج، بسیار موفق بود. حالا وقت آن است که از کارلوس کی‌روش و بازیکنان تیم ملی برای هیجان و لذتی که با زحمات‌شان در این جام جهانی به ما دادند، تشکر کنیم و به آینده نگاه کنیم.

در یادداشت قبلی درباره‌ی دلایل موفقیت تیم ملی در برابر آرژانتین چند نکته را نوشتم؛ اما شاید بد نباشد به‌ شکست ایران در برابر بوسنی هم نگاه مختصری بیاندازیم. چه شد که با وجود آن همه امید و آرزو و انگیزه باختیم؟ فکر می‌کنم جدا از فاصله‌ی فنی ما با بوسنی، دو عامل اصلی باعث شکست ما در این بازی سرنوشت‌ساز شدند:

۱- ظرفیت ذهنی محدود: کی‌روش بعد از مسابقه با بوسنی گفت: “تمام تلاش‌مان را کردیم اما به نهایت ظرفیت ذهنی رسیدیم.” ما تمامی انرژی و انگیزه‌مان را در بازی با آرژانتین صرف کرده بودیم و دیگر چیزی نبود که به آن در بازی به این مهمی تکیه کنیم! افق بزرگ ذهنی ما بد نباختن به آرژانتین بود که با تحقق آن، متأسفانه راضی شدیم و فراموش کردیم که رقیب اصلی ما از ابتدا بوسنی بود!

۲- نداشتن تمرکز: آندو بعد از شکست از بوسنی گفت: “ما تمام توان خودمان را روی دو بازی اول گذاشته بودیم.” بازیکنان ما در بازی با بوسنی هم از لحاظ بدنی ضعیف و خسته بودند و هم از نظر ذهنی. از تمرکز ذهنی ما که اصلی‌ترین عامل بازی خوب‌مان در برابر آرژانتین بود، در بازی با بوسنی خبری نبود!

بنابراین در این جام جهانی یاد گرفتیم که پتانسیل موفق شدن را داریم؛ به‌شرط این‌که ظرفیت ذهنی‌مان و تمرکزمان را را بالاتر ببریم! همان‌طور که کی‌روش در کنفرانس خبری بعد از بازی با بوسنی گفت: “در این جام فهمیدیم اگر بخواهیم پیشرفت کنیم باید سرمایه‌گذاری کنیم، اگر ایران می‌خواهد به اوج برسد باید مانند رم، بنفیکا و رئال مادرید سرمایه‌گذاری کند. اگر می‌خواهیم بهترین باشیم و به موفقیت برسیم باید شکست مقابل بوسنی را فراموش کنیم و از همین فردا برای پیروزی تلاش کنیم.”

اما جدا از این‌ها حرف‌های لذت‌‌بخش کی‌روش درباره‌ی آرزو کردن برای من بسیار جذاب بود:

“وقتی تهران را ترک می‌کردیم می‌دانستیم که نمی‌آییم جام جهانی را فتح کنیم. هیچ‌کس هم چنین توقعی از ما ندارد. اما ما رؤیاهای خودمان را بالا بردیم. اخیرا در یک روزنامه خواندم که وقتی در مورد گروه ما مقاله نوشته بود حتی نام ایران را هم نیاورده بود. بنابراین ما خواستیم که ایران را در نقشه‌ی راه فیفا قرار دهیم. این اولین هدف ما بود و به آن رسیدیم. الان [پیش از بازی بوسنی] آرزوی ما این است که به مرحله بعدی برسیم. اکثریت فکر می‌کنند که این آرزو دست‌نیافتنی است؛ اما آرزو کردن هزینه‌ای ندارد: پس بگذارید ما حداقل آرزو کنیم.+

اما آرزو و امید، بدون سخت‌کوشی و تمرکز روی چشم‌انداز درست بی‌ثمر است:

“فوتبال رشته‌ای نیست که بتوان با حرف زدن کار را پیش برد؛ بلکه باید با تعهد و آموزش، کار را پیش برد. اگر آرژانتین را شکست داده بودیم می‌توانستیم صعود کنیم. برای من حرف زدن مهم نیست بلکه بردن است که اهمیت دارد. ما بعد از ده ماه، تلاش کردیم بهترین تدارکات را داشته باشیم. هر روز در زندگی‌ام در ایران تلاش می‌کردم که مربیان و فدراسیون را متقاعد کنم که باید همه فکرمان به جام جهانی باشد. ما امید هم داشتیم اما نشد.” +

و حرف‌های او درباره‌ی موضوع جدیدی به‌نام برندسازی ملی:

“مهم‌ترین دستاوردمان از جام‌جهانی این بود: قبل از حضور در این رقابت‌ها هیچ‌کس در مورد ایران صحبت نمی‌کرد؛ اما ما توانستیم بعد از این رقابت‌ها یک احترام بین‌المللی به دست آوریم. این وظیفه‌ی ما در زندگی و فوتبال است تا هر روز بتوانیم جایگاه تیم ملی را ارتقا ببخشیم.(رونوشت به تک‌تک ما …)

سپاس برای این روزهای خوب آقای کی‌روش. امیدواریم راه بزرگ آغاز شده، با خود شما به قهرمانی در آسیا ختم شود. 🙂

دوست داشتم!
۱۱

لینک‌های هفته (۱۹۵)

هفته‌ی گذشته به‌دلیل مشکلات شدید و خسته‌کننده‌ی سرور و البته هیجان جام‌جهانی، گزاره‌ها به‌روز نشد. این هفته امیدوارم مشکلی نباشد! از این هفته در لینک‌های هفته، بخش جدید تجاری‌سازی را هم داریم که به‌دلیل اهمیت مباحث مرتبط با این موضوع در اقتصاد ایران که این روزها در تلاش برای حرکت به‌سمت اقتصاد دانش‌بنیان است افزوده شده است.

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با رنگ بنفش نمایش می‌دهم.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. 
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

در ستایش “پروژه‌های شخصی” (فؤاد خاک‌نژاد؛ پروژه‌ی تهران)

باز هم مصاحبه استخدامی (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)

درس‌هایی برای افزایش کارایی به قلم کریس بیلی (زومیت)

هر چه تکرار کنید، جزئیات را بیشتر فراموش می‌کنید!

بدخلق‌ها از افراد شاد کارآمدترند!

مدیریت کسب و کار:

مدیریت اسناد پروژه‌ها (نادرخرمی‌راد)

کارلوس کی‌روش و هنر رزم (شهریار نوبهار؛ یک پزشک)

رمز رضایت مشتریان چیست؟

تاثیر تکنولوژی‌‌ بر معیارهای ارزیابی مصرف‌کنندگان یک محصول

سرعت بخشیدن به دیجیتال‌سازی فرایندهای کسب‌وکار

تجاری‌سازی:

دستورالعمل مطالعاتی دانش‌بنیان‌ها ارایه شد

ارائه ۳۰۰ میلیون تومان تسهیلات قرض‌الحسنه به شرکت‌های دانش بنیان کوچک

حمایت از شرکت‌های خدمات تجاری‌سازی شرکت‌های دانش‌بنیان

اقتصاد:

بزرگ‌ترین ترس‌های مولتی‌میلیاردرها؟!

تنزل رتبه سرمایه‌گذاری خارجی ایران

در جلسه شورای اقتصاد چه گذشت؟

بیزینس مانیتور اقتصاد ایران به اوج باز می‌گردد

آمار و اطلاعات کسب و کار و اقتصاد:

آیا سرمایه گذاری در معادن ایران سودهی دارد؟ روزهای سرد معادن ایران

۶۰ درصد اقتصاد ایران مالیات نمی‌دهند!

درآمد فیفا از جام جهانی چقدر است؟

۴۳۰ هزار میلیارد تومان پروژه دولتی نیمه‌تمام

رشد اقتصادی منفی ۳٫۹ درصد شد

فاوا در جهان:

گوگل در حال راه‌اندازی سرویس فروش دامنه‌ی خود با نام Google Domains است (زومیت)

چرا مغز آدم‌ها عاشق انحنا و اشیای خمیده است؟ (دیجیتائو)

طراحی اینترنت ابرسریع برای دانشمندان

فاوا در ایران:

جهانگرد وزارت ICT از توسعه خط و زبان فارسی در فضای مجازی حمایت می‌کند

پدر وب به ایران می‌آید

فناوری همراه:

در اندروید L، بالاخره ART جایگزین Dalvik می‌شود (زومیت)

Material Design می‌خواهد طراحی اندروید و وب را دگرگون کند (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

Android L آینده‌ای جدید در انتظار گوشی‌های اندروید (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

با «مقوای گوگل» گوشی خود را تبدیل به نمایشگر واقعیت مجازی کنید! (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

آمار و اطلاعات فاوا در ایران و جهان:

رتبه ایران در تجارت الکترونیک جهانی؟

اندروید هم‌اکنون بیش از یک میلیارد کاربر فعال ۳۰ روزه دارد و به دنبال ۵ میلیارد دیگر است (یک پزشک)

رشد ۱۱ درصدی بازار ابزارهای هوشمند تجاری در خاورمیانه

دو برابر شدن درآمد گوگل از اپلیکیشن های اندروید در یک سال گذشته

دوست داشتم!
۴

لینک‌های هفته (۱۹۴)

یکشنبه شب است نه جمعه! مشکلات شدید سرور گزاره‌ها و البته کمی هم شلوغی من برای تمام کردن یک پروژه‌ی قدیمی باعث این تأخیر زیاد شدند. 🙂 گزاره‌ها هم از روال‌ش این هفته خارج شد که امیدوارم از فردا به حالت نرمال بازگردد.

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با رنگ بنفش نمایش می‌دهم.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. 
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

حسین سناپور – آدم‌ها نشانه هم هستند

ما و نسل‌های بعدی (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)

استرس مردان را خودخواه و زنان را اجتماعی می‌کند

اقتصاد آنلاین – مغز چگونه خاطره می‌سازد؟

۱۰ نکته مفید برای بالا بردن مهارت های ارتباطی (دیجیتائو)

مدیریت کسب و کار:

انواع نگاه به فروش (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)

چرا استفاده از تمام پتنت‌های شرکت تسلا موتورز آزاد اعلام شد؟ (دیجیتائو)

یک طرز تفکر کار کارآفرینانه: به کودکان توانایی حل مسأله را یاد دهید

ضمانت نامه بانکی چیست؟

نهایی شدن لایحه سازمان نظام کارآفرینی کشور

اقتصاد:

دو چالش اصلی اقتصاد ایران در سال‌های آینده

سن استقلال اقتصادی در ایران چقدر است؟

اقتصاد آنلاین – ماجرای قیمت نجومی مجوزهای کسب‌وکار

پرداخت الکترونیکی مالیات ممکن شد

آمار و اطلاعات کسب و کار و اقتصاد:

اقتصاد آنلاین – معرفی ۱۰ کالای عمده صادراتی ایران

۳ میلیارد تراکنش الکترونیکی موفق در شبکه بانکی کشور

افزایش ۱۵ برابری اظهارنامه‌های‌ الکترونیکی مالیات

فاوا در جهان:

شیوه سنتی کار در ادارات در حال نابودی است

داده‌های خصوصی آنلاین خود را رهگیری کنید

صنعت فاوا در ایران:

اعطای مجوز برنده مزایده ارایه خدمات اپراتوری رادیو ترانک

جزئیات مدل مفهومی شبکه ملی اطلاعات/ خدماتی که به کاربران ارائه می‌شود

کارگروه اصلاح قانون جرایم رایانه‌ای تشکیل شد

فاز نخست رومینگ ملی افتتاح شد

فناوری همراه:

اولین موبایل آمازون با امکانات خیره‌کننده معرفی شد (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

رسانه‌های اجتماعی:

ایتنا – “هشتگ” وارد فرهنگ لغت آکسفورد شد

قدم بعدی فیس‌بوک: تولید سوئیچ شبکه در رقابت با سیسکو – زومیت

آمار و اطلاعات فاوا:

به زیمباوه نرم افزار صادر می کنیم ایران چقدر از صادرات نرم افزار سود می کند؟

ضریب نفوذ اینترنت در ایران به ۴۹ درصد رسید معرفی استانهایی که بیشترین کاربر را دارند

درآمد ۱۱ میلیارد دلاری بازی‌های موبایلی

دوست داشتم!
۳

زندگی در یک جمله به‌روایت فردا

 

“آینده چه شکلی است؟” تا به‌حال این سؤال را از خودتان پرسیده‌اید؟ حتما این کار را کرده‌اید. آن‌چه مهم است پاسخی است که به این سؤال داده‌اید. این‌که آینده را چگونه می‌بینید در فرایند حرکت در مسیر زندگی و رسیدن به هر آن‌چه موفقیت می‌نامیدش، نقشی کلیدی دارد. همین حالا اندک زمانی بگذارید و به این سؤال فکر کنید. چشم‌های‌تان را ببندید و خودتان را در چند سال بعد تصور کنید. چه می‌بینید؟

تا این‌جا با هم بارها در مورد اهمیت تصویر ذهنی و خوب دیدن آینده و فراموشی گذشته حرف زدیم. بیایید از حرف‌های کلی بگذریم و دقیق صحبت کنیم.

افراد برجسته و موفق حتما آینده را در قالبی مشخص تشریح می‌کنند. این قالب مشخص را هدف‌گذاری می‌نامیم. هدف‌ها، همان رؤیای شما هستند که به‌شکل دقیق‌تری تشریح شده‌اند. در واقع اگر رؤیا امری درونی است که نمی‌شود آن را به دیگران منتقل کرد، هدف، چیزی است که دیگران هم می‌توانند آن را درک کنند (و اساسا این‌که از جایی به‌بعد دیگران هم باید رؤیای ما را درک کنند، اهمیتی کلیدی می‌یابد. چرا؟ بعدا خواهیم دید.)

هدف‌گذاری از جایی شروع می‌شود که شما بتوانید یک توصیف کلی از آینده روی کاغذ بیاورید. برای شروع یک جمله‌ی کوتاه کافی است: ” علی نعمتی شهاب هستم. گزینه‌ی اول مشاوره‌ی راه‌اندازی و توسعه‌ی یک کسب و کار نوآورانه بر بستر فناوری اطلاعات و ارتباطات.” صبر کنید. آیا آینده فقط شامل دنیای حرفه‌ای و شغلی است؟ نه. پس باید یک جمله هم برای زندگی شخصی‌ام بنویسم: که البته مرا از نوشتن آن در این یادداشت معاف کنید!

اما این توصیف از کجا آمد و اصلا موضوع‌ش چه بود؟ در این‌جا خیلی ساده من نوشته‌ام قرار است در آینده در حوزه‌ی شغلی کجا قرار بگیرم. به بیان دیگر در این‌جا پاسخ خودم به سؤال “چه کاره هستی” را در چند سال بعد نوشته‌ام! رؤیایی به‌نظر می‌رسد؟ بله و باید هم رؤیایی باشد. چرا؟ چون توصیف آینده باید انگیزش‌بخش و لذت‌بخش باشد. وقتی چشمانم را می‌بندم و تصویر خودم را در چند سال بعد می‌بینم، باید حس خوبی به من دست بدهد و لبخندم را همه‌ِ آدم‌های دور و اطرافم ببینند. این حس خوب و این لبخند، عامل اصلی در موفقیت من خواهد بود. چطور؟ بعدا این را هم خواهیم دید!

یادتان هست در مورد اهمیت کشف پاسخ “چرا”های زندگی صحبت کردیم؟ آیا این جمله پاسخی است به چرایی زندگی من در مسیر شغلی‌ام؟ آیا اگر روزی به این رؤیا رسیدم و کسی از من پرسید چرا این مسیر را انتخاب کردی می‌توانم پاسخ او را بدهم؟ واقعیت این است که اغلب ما این مسیر را براساس آن‌چه دانسته‌های‌مان طراحی می‌کنیم. خوب اشکال کار کجاست؟ این محدودیت را هر انسانی دارد. بله. این دست است. اما مسئله این است که ما به قول ابن‌سینا “دانش من بدان پایه رسید / که بدانم همی که نادانم” با علم به این‌که نمی‌دانیم، براساس همان نادانسته‌ها برای عمری تصمیم بگیریم و با باور این‌که “رفتن، رسیدن است” هر روز و هر شب با امید و آرزوی این‌که بالاخره روزی می‌شود، لحظات‌مان را به‌سختی بگذرانیم و دست آخر، چیزی جز حسرت برای‌مان باقی نماند. شاید از اول قرار بود نشود و من مسیرم را اشتباه انتخاب کرده بودم.

برای پیش‌گیری از بروز این مشکل چه می‌توان کرد؟ جستجو، مطالعه و تجربه. گفتگو با دیگرانی که سال‌ها از ما در عدد تقویمی عمر پیش‌اند. کسانی که توانسته‌اند راه‌شان را بیابند و کسانی که نتوانسته‌اند. کسانی که به موفقیت رسیده‌اند و کسانی که شکست، سهم‌شان از زندگی بوده است. گشت و گذار برای کشف کردن هزار راه رفته و نرفته و صد هزار تجربه و حس زیبا و نازیبا. برای کشف رضایت‌‌مندی‌ها و نارضایتی‌ها. برای یافتن آن چیزی که می‌خواهم زندگی‌ام را صرف آن کنم.

نوشتن این تک‌جمله برای تمام عمر کار بسیار دشواری است. دشوارتر از آن‌که فکرش را بکنید. شاید وقتی از شما بخواهند زندگی‌تان از امروز تا نقطه‌ی پایان را در یک جمله خلاصه کنید، سریع اولین جمله‌ای را که به ذهن‌تان بیاید روی کاغذ بیاورید. اما لحظه‌ای به این بیاندیشید که آیا مسیری که برای رسیدن به آن آدم رؤیایی و آرمانی باید طی کنید همان مسیری است که باید؟ و آیا آن آدم، همانی است که باید باشد یا دست آخر، سهم شما مثل قهرمان فیلم “افسانه‌ی آه” خانم تهمینه میلانی سرگردانی و چشم به‌راهی همیشه است؟

دوست داشتم!
۱۱

پست مهمان: چرا کار دولتی داشتن خیلی هم خوب است؟‎

توضیح ـ میثم زرگرپور دوست عزیز من با کوله‌باری از تجربیات جذاب مخصوصا از نوع رسانه‌ای است. میثم این روزها مدیر امور مشتریان یک شرکت بسیار بزرگ بخش خصوصی است. یادداشت میثم بسیار جذاب است؛ حتما بخوانیدش!

******

مشاجره‌ی لفظی در کار پیش می‌آید. اصلاً کار است و مشاجره‌های‌ش؛ مخصوصاً اگر طرفین آن‌قدر عاقل باشند که تلاش کنند بگو مگوهای کاری، آخرش به روابط دوستی‌شان صدمه نزند. اتفاقی که برای من و همکارم افتاد هم از همین جنس بود. حسین – که شش سال از من کوچک‌تر است و به تناسب، تجربه‌ی کمتری هم دارد – شاکی بود که چرا در جریان کاری قرار نگرفته و من دفاع می‌کردم که اصلاً قرار به اطلاع‌رسانی عمومی نبوده. بحث به ناراحتی کشید و حسین هم وسط بد و بی‌راه گفتن‌های محترمانه‌اش من را فردی خطاب کرد که سابقه‌ی کارش «دولتی» بوده است و نمی‌داند کار کردن در این‌جا ـ شرکتی که در آن کار‌ می‌کنیم ـ به‌عنوان یک شرکت بزرگ خصوصی، با یک محیط دولتی تفاوت دارد.

وسط دعوا که حلوا خیرات نمی‌کنند! من هم تا توانستم از خجالت‌اش درآمدم و البته از سابقه‌ی کاری‌ام دفاع کردم. واقعیت آن بود که من بیشتر عمر کاری‌ام را در شرکت‌های خصوصی و حداکثر شبه‌دولتی گذرانده‌ام و بجز ۱۵ ماهی که به‌عنوان سرباز در یک سازمان دولتی خدمت کردم، همیشه از کار کردن در ادارات دولتی فراری بوده‌ام. ولی همین دوران کوتاه هم به من کمک کرد تا محیط ادارات دولتی را بهتر بشناسم.

فردای آن روز، با خودم فکر کردم که من هم روزی مثل حسین فکر می‌کردم که کار کردن در یک اداره‌ی دولتی عار است: دولتی‌ها تنبل و بدون خلاقیت‌اند، کارشان هیجان ندارد و چون امنیت شغلی دارند زیاد به رشد و پیشرفت فردی و سازمانی توجه نمی‌کنند. ولی ماجرا واقعاً این‌طور است؟ تجربه‌ی کوتاه من در یک ارگان کاملاً دولتی و بلندترم در یک شرکت «کمی» دولتی که این را نشان نمی‌داد!

واقعیت آن است که کار کردن – هرچند کوتاه – در سازمان‌های دولتی، منافعی دارد که شاید با هزار سال بودن در شرکت خصوصی به دست نیاید. مثلاً:

  1. دولتی‌ها ناچارند با اعداد بزرگ سر و کله بزنند. این، ذات کار آنهاست که بودجه‌ی مشخصی را جذب کنند و بعد آن را بین چند پروژه تقسیم کنند. برای همین است که خیلی از کارکنان دولت، درک صحیح‌تری نسبت به مثلاً گزارش رئیس‌جمهور در رسانه‌ها دارند تا باقی مردم.
  1. دید خیلی از کارشناسان شرکت‌ها و سازمان‌های دولتی نسبت به همتایان‌شان (!) در شرکت‌های خصوصی ملی‌تر است. دولتی‌ها اغلب با طرح‌های کلان‌تری سر و کار دارند که دید «سیستمی» جامع‌تری (مخصوصاً در بعد ملی) به آنها می‌دهد. از دید یک دولتی شکست یک پروژه پایان دنیا نیست، چرا که فقط بخشی از یک «طرح بزرگ» شکست خورده، نه همه‌ی طرح.
  1. بارها شده که خوانده‌ام و شنیده‌ام که واقع‌بین‌ترین آدم‌ها دنیای کسب و کار (چه خصوصی‌ها و چه دولتی‌ها) آن‌هایی هستند که لااقل مدتی در سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی (سابق) کار کرده‌اند. این متخصصان، محدودیت منابع را خوب می‌شناسند و از آن طرف هم می‌دانند چطور می‌شود منابع بسیار محدود را اولویت‌بندی کرد و به مصارف واقعاً نامحدود تخصیص دارد. این، مهارتی است که حتی یک کارشناس ساده‌ی برنامه‌ریزی یا ذیحسابی ادارات دولتی هم از آن بهره دارد؛ ولی اگر منصف باشیم، چند درصد از متخصصان شرکت‌های خصوصی عمیقاً درباره‌ی موضوع به این مهمی می‌دانند؟

دل‌تان هوس یک کار کم دردسر در یک اداره‌ی دولتی را کرد؟ به این فکر کرده‌اید که دولتی‌ها، عمدتاً حقوق دریافتی کمتری از خصوصی‌ها دارند؟ کار کردن در یک مجموعه‌ی تخصصی دولتی (مثلاً در بخش‌های آب، برق و نفت) به این دریافتی کمتر می‌ارزد یا نه؟

شخصاً فکر می‌کنم هر متخصصی در سال‌های پنجم تا دهم کاری‌اش بد نیست یکی دو سالی را در یک اداره‌ی دولتی بگذراند. بینشی که این تجربه‌ی کاری ایجاد می‌کند، به حقوق کم‌تر این مدت کاملاً می‌ارزد!

پ.ن.۱٫ پست این هفته‌ی مدل‌های کسب و کار محتوا فردا صبح منتشر می‌شود.

پ.ن.۲٫ از این پس سه‌شنبه‌ها گزاره‌ها را با یادداشت‌هایی درباره‌ی سبک زندگی کاری دنبال کنید.

دوست داشتم!
۴

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۳۲): استراتژی استقامت!

“بعید می‌دانم که نیازی به تغییر دادن چیزی باشد. برای آن‌که بتوانم رؤیای‌م را محقق کنم باید به حرکت‌م درهمین مسیری که تا به حال در آن حرکت می‌کردم، ادامه دهم. من سبک بازی‌ام را تغییر نمی‌دهم.” (نیمار؛ این‌جا)

جام جهانی و یک ماه بسیار هیجان‌انگیز رسما آغاز شدند! بازی‌های این دو روز اول جذاب و دوست‌داشتنی بوده‌اند و به‌نظر می‌رسد می‌‌شود به این جام جهانی امیدوار بود! 🙂

درس این هفته را به‌دلیل بازی درخشان نیمار در بازی افتتاحیه (که البته باعث نمی‌شود شاه‌کار داور آن بازی را فراموش کنیم!) از زبان این ستاره‌ی جوان و پرشور فوتبال برزیل انتخاب کرده‌ام. نیمار از چیزی سخن گفته که مدت‌ها است ذهن مرا به خود مشغول کرده است.

مدت‌ها است که به این باور رسیده‌ام تنها راز و یگانه راه رسیدن به رؤیاها، استقامت و پیش‌روی در یک مسیر مستقیم و منحرف نشدن از این مسیر است. واقعیت ماجرا این است که اگر رؤیای‌مان شدنی باشد و اگر راه درستی برای رسیدن به آن انتخاب کرده باشیم (استراتژی!)، برای رسیدن تنها باید صبر داشت و تلاش کرد. در طی کردن این مسیر طولانی برای رسیدن به رؤیاهای بزرگ البته شکست، بدیهی‌ترین گزینه‌ی ممکن است. در این راه سخت، خیلی وقت‌ها رؤیا تنها هم‌چون ستاره‌ای کم‌سو به چشم می‌آید. ستاره‌‌های پرسوی زیادی را می‌بینیم که فکر می‌کنیم همان ستاره‌ی اصلی‌اند؛ اما …

اصل ماجرای ما البته این است که چطور می‌شود رؤیاهای درستی را انتخاب کنیم و چگونه استراتژی‌های مناسبی را برای رسیدن به موفقیت انتخاب کنیم. آن‌ وقت است که می‌شود مثل نیمار از داشتن یک سبک شخصی برای موفقیت که اصل و اساس‌ش نیازی به تغییر ندارد سخن گفت و با رفتن تا رسیدن، رؤیاهای بزرگ را در آغوش کشید! اما این “رفتن تا رسیدن” دقیقا عاملی است که معمولا در زندگی فراموش می‌شود!

هنری فورد ـ بنیان‌گذار مشهور شرکت فورد ـ جمله‌ای دارد که خیلی وقت‌ها به آن فکر می‌کنم: “موانع چیزهای ترسناکی هستند که شما وقتی چشم‌تان را از هدف برمی‌دارید، می‌‌بینید!”

خلاصه کنم که “استراتژی استقامت” را فراموش نکنید!

دوست داشتم!
۷

لینک‌های هفته (۱۹۳)

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با رنگ بنفش نمایش می‌دهم.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. 
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

مگر آدم از زنده‌گی‌اش چی می‌خواهد؟ (نوشته‌ی عالی حسین سناپور!)

اگر نشدها…  (امیر مهرانی؛ The Coach)

ایسنا – خوابیدن پس از یادگیری اتصالات حافظه را تقویت می‌کند

کارمندان درونگراها، محیط کار مخصوص خود را هم می‌خواهند

چرت بعدازظهر، بازدهی کارمندان را افزایش می‌دهد!

مدیریت کسب و کار:

توصیه به شرکت‌های نرم‌افزاری یا سریع رشد کنید یا آرام نابود شوید (عاااااااااااالی! به‌ترین مطلب هفته.)

نظریه‌های تکاملی استراتژی (ابراهیم حیدری؛ در مسیر افق)

۷ تجربه برای مدیران پروژه تازه‌کار (محسن احمدی؛ یک مشاور)

لطفا این ۱۵ اشتباه را تکرار نکنید/ چطور می توانید مدیر موفقی باشید؟

حقایقی شوکه کننده در مورد استفاده از نوستالژی در بازاریابی – بیزینس ترند

اقتصاد:

پیشنهاد یک مجله اقتصادی برای شیوه تعیین میزبان جام جهانی/ به نظر شما بازهم قطر می تواند تقلب کند؟

آمار و اطلاعات کسب و کار و اقتصاد:

هر ایرانی تاکنون چقدر یارانه گرفته؟/ دولت تاکنون ۱۳۴ هزار میلیارد تومان به مردم پرداخته است

۹۰ درصد قراردادها موقتی هستند

۴۰۰ میلیون تومان؛ هزینه ایجاد هر شغل

بانک جهانی: ایران امسال رشد منفی ۱.۷ درصدی سال قبلش را به مثبت ۱.۵ درصد می‌رساند

صادرات ۴۷ میلیارد دلار کالا و ۲۲ میلیارد دلار خدمات

فاوا در جهان:

۱۰ رویداد اجتماعی-تکنولوژیک دهه آینده – ایستنا

اینترنت در مالزی رایگان می‌شود

فاوا در ایران:

مرکز پژوهش‌های مجلس: وزارت ارتباطات نمی‌داند درباره شبکه ملی اطلاعات چه کند/فروش اینترنت ایران با یک سوم قیمت به افغانستان – ایستنا

رسانه‌های اجتماعی:

۲۰ شیوه و ترفندهای عملی برای افزایش دنبال‌کنندگان در شبکه‌های اجتماعی (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

سرمایه‌گذاری کمپانی‌های بزرگ برای تبلیغات از طریق هش‌تگ در جریان جام‌جهانی فوتبال – زومیت

ایتنا – یوتیوب برای ناشران ویدئویی، برنامه ویژه می‌سازد

فناوری همراه:

پایان دوران برند نوکیا در گوشی‌های هوشمند؟! – زومیت

گوگل به دنبال خرید سرویس استریم موسیقی Songza؟ – دیجیاتو

۳۰ درصد قیمت گوشی مربوط حق امتیازهای آن می‌شود – ایستنا

ویکی‌پدیا نسخه آزمایشی اپلیکیشن اندرویدی خود را با قابلیت ویرایش مقالات منتشر کرد

آمار و اطلاعات فاوا در ایران و جهان:

ایتنا – سال آینده “تلفن‌همراه” پرجمعیت‌ترین کشور جهان می‌شود

خسارت ۴۴۵ میلیارد دلاری جرایم سایبری به اقتصاد جهانی – ایستنا

فروش کتاب الکترونیکی از کاغذی بیشتر می‌شود

دوست داشتم!
۴

دو راه‌کار برای به‌روز بودن اثربخش و باهدف

در طول سال‌های اخیر در گزاره‌ها و در دنیای واقعی در کلاس‌ها و سخنرانی‌ها و مشاوره‌ها و صحبت‌های دوستان‌ام به اهمیت حیاتی به‌روز بودن برای کسب موفقیت حرفه‌ای و البته تداوم بخشیدن به آن بارها و بارها سخن گفته‌ام (از جمله این‌جا را ببینید.) خوش‌حال‌م که شوق و شور این کار را در میان دوستان حرفه‌ای‌ و البته جوان‌های هدف‌دار دور و اطراف‌م به‌خوبی می‌بینم.

به‌روز بودن خوب است چون باعث می‌شود همیشه حرفی جدید برای گفتن داشته باشی، کمک می‌کند تا مسائل و مشکلات جدیدی را بشناسی که شاید قبلا نمی‌دید‌شان، روش‌ها و ابزارهای جدیدی برای کشف و تحلیل و حل مسئله در اختیارت قرار می‌دهد، باعث می‌شود تا دیگران هم به توان تخصصی و حرفه‌ای ما اعتماد بیش‌تری بکنند و بسیاری منافع دیگر را هم در اختیار ما قرار می‌دهد. در کنار این‌ها نباید فراموش کنیم که به‌روز بودن چون همراه با کسب اطلاعات و یادگیری است فی‌نفسه کاری بسیار لذت‌بخش است. بحث این نوشته‌ی من روی همین‌ نکته است: این‌که لذت‌بخشی به‌روز بودن در صورت عدم توجه می‌تواند تبدیل به یک دام شود!

از سال‌های سال قبل از این‌که محیط وب و اینترنت به‌وجود بیاید به‌دلیل علائق بسیار متنوع و گسترده‌ام هر محتوایی گیرم می‌آمد می‌خواندم، گوش می‌دادم یا می‌دیدم: کتاب، مجله، روزنامه، مقاله، فیلم، سخنرانی و … (این اعتیاد به مصرف محتوا در سنین پایین البته بد هم نبود؛ حداقل دو دستاورد برای‌م داشت: گسترده کردن دامنه‌ی اطلاعات و حکایت‌های‌م برای غنی‌تر کردن و جذاب کردن نوشته‌ها و گفته‌های‌م و البته فهمیدن این‌که چه محتوایی را دوست ندارم یا نباید مصرف کنم!) با از راه رسیدن اینترنت عزیز، این مصرف محتوا تبدیل به بمباران شدن با محتوا شد: هر لحظه و هر ثانیه محتوای جذاب جدیدی پیدا می‌شد که نمی‌شد مصرف‌ش نکرد؛ اما خوب، وقت هم محدود است و همیشه که نمی‌شود سرگرم مصرف محتوا شد. بنابراین لپ‌تاپ‌ و سخت‌دیسک‌ها و فلش‌های‌م به کتاب‌خانه و مخزن نشریات‌م پیوستند و تبدیل به مخزنی عظیم از انواع محتوایی شدند که شاید روزی بشود مصرف‌شان کرد. (امروزه دراپ‌باکس و گوگل درایو و “پاکت” نازنین به آن‌ها اضافه شدند!) ذخیره‌سازی محتوا به‌کنار، عذاب وجدان ناشی از مصرف نکردن این محتوای ارزش‌مند، عذاب بیش‌تری داشته و دارد!

جنبه‌ی بدتر ماجرا اما این بود که هر روز محتوای مصرف‌ شده در لحظه به سوی محتوایی می‌رفت که نه‌تنها ارزش افزوده‌ای در بلندمدت نداشتند، بلکه در لحظه هم جز تغییر حال و احوال به‌سوی آب و هوای ابری و بارانی اثر دیگری نداشتند. بدتر از همه این‌که کاری هم نمی‌شد در موردشان انجام داد؛ فقط هر روز آجری بر دیوار بلند رنج آدمی افزوده می‌شد …

در طول سالیان اخیر گزاره‌ها برای من حداقل این حسن را داشت که مجبور بودم برای نوشتن در این‌جا، در طول هفته چند خط کتاب و مقاله‌ی تخصصی بخوانم. اما درد سردرگمی هویت تخصصی که این‌جا نوشته‌ام، در کار به‌روز بودن هم خودش را به رخ می‌کشید: این‌که زمان من برای مطالعه و کسب اطلاعات و دانش و مهارت جدید محدود است و باید چطور از این زمان محدود استفاده‌ی اثربخش بکنم.

از چند ماه قبل که هویت تخصصی خودم را دقیق‌تر شناخته‌ام و تصمیم گرفتم تنها در حوزه‌ی “تحلیل و توسعه‌ی کسب و کار” فعالیت کنم، تصمیم جدی گرفتم که فرمان زمان مصرف محتوای خودم را هم خودم به‌دست بگیرم و نگذارم احساس و علائق‌ غیرتخصصی‌ ـ و بی‌اولویت اول‌م ـ تعیین کنند که حالا وقت مصرف چه محتوایی است (حالا اولویت‌م تنها مصرف محتوا در حوزه‌ی تخصصی‌م و ادبیات و فرهنگ است که این دومی جدا از بزرگ‌ کردن روح آدمی، روی اولی هم تأثیرات عمیقی دارد.) بنابراین اولویت‌بندی موضوعی و زمان‌بندی در مصرف محتوا اولین قدم من برای مدیریت حجم بالای محتوا و اطلاعات و داده‌هایی است که هر روز و هر شب بر سرم آوار می‌شوند!

اما هنوز این کافی نبود. باز هم هم‌چنان حجم محتوای دریافتی از توان من بالاتر بود. برای حل این مشکل به‌یاد یک جنبه‌ی دیگر به‌روز بودن که آن را زمانی کشف کردم که نوشتن را جدی‌تر گرفتم: این‌که ایده‌های نوشتن‌م را از کجا پیدا کنم. این موضوع بعدها وقتی که از سطح کارشناسی بالاتر آمدم و مشاوره‌ی مستقل هم تبدیل به یکی از حوزه‌های اصلی شغل‌م شد هم اهمیت خود را نشان داد: تحلیل‌ها و راه‌کارهای من باید از کجا بیایند؟ این‌جا است که بحث به‌روز بودن اثربخش پیش آمد: من باید در مصرف محتوا باز هم گزیده‌نگرتر باشم و با وجود تمام دردی که هم‌چنان از نخواندن و ندیدن و نشنیدن محتوای مورد علاقه‌ام می‌کشم؛ اما می‌دانم که چاره‌ای ندارم جز این‌که روی مصرف محتوای هدف‌مند تمرکز کنم: یعنی بخش عمده‌ی زمان به‌روز بودن خودم را صرف محتوای دارای تأثیر مستقیم روی شغل‌ و حوزه‌های نوشتن‌م کنم. البته در زمان‌بندی‌م برای مصرف محتوا، علائق دیگرم را هم در نظر دارم؛ اما فعلا برای رسیدن به چشم‌انداز تخصصی و حرفه‌ای‌ام چاره‌ای ندارم جز این‌‌که زمان آن‌ها را محدود نگاه دارم.

اولویت‌بندی موضوعی و زمان‌بندی مصرف محتوا و هدف‌مند نمودن مصرف محتوا راه‌کارهایی هستند که در طول یک سال اخیر به من برای اثربخش‌تر کردن زمان مصرف محتوا کمک‌های بسیاری کرده‌اند. پیشنهاد می‌کنم شما هم به این راه‌کارها فکر کنید.

دوست داشتم!
۹

نگاهی به مدل‌های کسب و کار تولید محتوا در فضای حرفه‌ای ـ تخصصی (۸): مشارکت مخاطبان

معمولا در مدل‌های کسب و کار تولید محتوا به عامل مهم مخاطبان توجهی نمی‌شود. اغلب افراد معتقدند تنها راه کسب درآمد از خود مخاطبان محتوای‌شان، فروش مستقیم محتوا است که آن هم تا آدم‌ها مجبور نشوند پای آن پول نمی‌دهند، پس نمی‌شود! بارها و بارها دیده‌ام افرادی با کیفیت محتوای عالی یا خوبِ رو به پیش‌رفت، به‌دلیل داشتن همین نوع نگاه پس از مدتی با دنیای تولید محتوا خداحافظی می‌کنند. نقد جدی من به این تفکر از دو زاویه است: معنوی و کسب و کاری!

نقد معنوی‌ام این است که تولید محتوا از جمله نوشتن، در درجه‌ی اول باید با هدف یاد گرفتن و لذت بردن از این کار باشد نه برای کسب درآمد. داشتن این دومی البته حتمن ضروری است؛ اما باید بلندمدت باشد و تازه آن هم نه به‌عنوان اولویت اول. این در حالی است که هدف اصلی بسیاری ما از کار تولید محتوا، کسب درآمد است؛ حتا اگر اقرار نکنیم! از پاییز گذشته تا اوایل بهار امسال که دبیر صفحه‌ی آخر روزنامه‌ی کسب و کار بودم، به‌وضوح این را مشاهده کردم. ابتدا لازم است یک تشکر اساسی از دوستان بزرگ‌واری داشته باشم که با من در این دوره همکاری داشتند و من در مواردی هم به‌دلیل بدقولی یا عدم هماهنگی مسئولین روزنامه شرمنده‌شان شدم. اما نکته‌ی جالب برای من این بود که افراد زیادی برای همکاری در آن دوره داوطلب شدند و وقتی از آن‌ها درخواست کردم مطالب‌شان را بفرستند بدون داشتن حتا یک خط محتوای آن‌لاین یا آف‌لاین جویای دستمزد کار بودند و هر چقدر هم در مورد لزوم برندسازی شخصی برای‌شان توضیح می‌دادم، از موضع خودشان کوتاه نمی‌آمدند. البته حق داشتن چنین انتظاری برای این دوستان محفوظ بود؛ اما صرف فکر کردن به تولید محتوا از این زاویه‌ی دید برای من خیلی قابل درک نبود. نقد دوم به این تفکر از زاویه‌ی دید کسب و کاری است. ما با محدود کردن تفکرمان در زمینه‌ی روش‌های کسب درآمد از تولید محتوا خودمان را از کسب درآمد واقعی محدود می‌کنیم. درباره‌ی این نگاه محدودنگر پیش از این صحبت کرده‌ایم و باز هم گفتگو خواهیم داشت. فعلا بگذریم و برویم سر مدل کسب و کار تولید محتوای این هفته.

مدل مشارکت مخاطبان شاید در نگاه اول کمی عجیب به‌نظر برسد. منظور چیست؟ این مدل ترکیبی از چند روش مختلف کسب درآمد است؛ اما نقطه‌ی کانونی آن “داشتن یک پیشنهاد ارزش بسیار ارزش‌مند و یکتا” است: این‌که محتوای تولیدی ارزش آن را داشته باشد که مخاطبان در تولید و فروش و تولید درآمد آن مشارکت کنند! در این‌جا از اجزای چارچوب مدل کسب و کار، پیشنهاد ارزش، مشتری و جریان درآمدی کلیدی‌اند!

اما در واقعیت چطور می‌شود از این روش درآمد کسب کرد؟ ماجرا خیلی هم پیچیده نیست. روش‌های معمولی که من دیده‌ام به این قرار هستند:

۱- دونیشن / کمک گرفتن: شاید معمول‌ترین روش کسب درآمد از مخاطبان همین باشد. این‌که هر مخاطبی بسته به میزان علاقه و کَرَم‌ش، هر چقدر خواست در هر زمانی که دوست داشت به تولیدکننده‌ی محتوا کمک کند! (فقط به فضای وب فکر نکنید؛ جوان‌های نوازنده‌ای که کنار خیابان‌های شلوغ شهر ساز می‌زنند هم از همین روش استفاده می‌کنند!) البته ممکن است هر از گاهی کمپینی هم برای دریافت کمک از مخاطبان برگزار شود.

یک شکل دیگر از روش دونیشن ارائه‌ی محتوای مشخص رایگان / با هزینه‌ی مشخص، پرداخت بعد از مصرف محتوا براساس میزان مفید بودن و لذت بردن است. مثال خوب‌ش باز حوزه‌ی موسیقی است: کنسرت‌های رایگانی که برگزار می‌شود و افراد در پایان کنسرت، براساس میزان لذتی که از برنامه برده‌اند، هزینه پرداخت می‌کنند. یک شکل معمول دیگر ماجرا این است که هزینه‌ی حداقلی در ابتدا پرداخت می‌شود و سپس، بعد از مصرف محتوا هزینه‌ی اضافی را در صورت تمایل پرداخت می‌کند. فرق این حالت با حالت قبلی در این است که در این‌جا دونیشن برای مصرف یک بسته‌ی محتوا در زمان مشخص پرداخت می‌شود.

۲- محتوا / ویژگی‌ها / برنامه‌های جانبی پولی: محتوای اصلی در این‌جا رایگان است؛ اما محتواهای دارای ارزش خاص یا برنامه‌های جانبی به‌عنوان ارزش افزوده‌ی محتوای رایگان وجود دارد که پولی هستند (مثل: خرید درون اپلیکیشن‌های محتوایی موبایل.)

۳- محدودیت دسترسی به محتوای رایگان: بخشی از محتوا / محتوا در سطح کاربری مشخص / محتوا در زمان‌بندی مشخص به صورت رایگان قابل دسترسی است و از آن‌ سطح به‌بعد هزینه‌ی مشخص دارد.

بد نیست بدانید که این مدل کسب و کار تولید محتوا، شکلی از مفهوم مدل کسب و کار “فرمیوم” است که در سال‌های اخیر به‌ویژه در سطح وب بسیار فراگیر شده است؛ هر چند نباید فراموش کرد که این نوع مدل کسب و کار، تنها منحصر به دنیای اینترنت و شبکه‌های اجتماعی نیست!

دوست داشتم!
۹
خروج از نسخه موبایل