توضیح ـ میثم زرگرپور دوست عزیز من با کولهباری از تجربیات جذاب مخصوصا از نوع رسانهای است. میثم این روزها مدیر امور مشتریان یک شرکت بسیار بزرگ بخش خصوصی است. یادداشت میثم بسیار جذاب است؛ حتما بخوانیدش!
******
مشاجرهی لفظی در کار پیش میآید. اصلاً کار است و مشاجرههایش؛ مخصوصاً اگر طرفین آنقدر عاقل باشند که تلاش کنند بگو مگوهای کاری، آخرش به روابط دوستیشان صدمه نزند. اتفاقی که برای من و همکارم افتاد هم از همین جنس بود. حسین – که شش سال از من کوچکتر است و به تناسب، تجربهی کمتری هم دارد – شاکی بود که چرا در جریان کاری قرار نگرفته و من دفاع میکردم که اصلاً قرار به اطلاعرسانی عمومی نبوده. بحث به ناراحتی کشید و حسین هم وسط بد و بیراه گفتنهای محترمانهاش من را فردی خطاب کرد که سابقهی کارش «دولتی» بوده است و نمیداند کار کردن در اینجا ـ شرکتی که در آن کار میکنیم ـ بهعنوان یک شرکت بزرگ خصوصی، با یک محیط دولتی تفاوت دارد.
وسط دعوا که حلوا خیرات نمیکنند! من هم تا توانستم از خجالتاش درآمدم و البته از سابقهی کاریام دفاع کردم. واقعیت آن بود که من بیشتر عمر کاریام را در شرکتهای خصوصی و حداکثر شبهدولتی گذراندهام و بجز ۱۵ ماهی که بهعنوان سرباز در یک سازمان دولتی خدمت کردم، همیشه از کار کردن در ادارات دولتی فراری بودهام. ولی همین دوران کوتاه هم به من کمک کرد تا محیط ادارات دولتی را بهتر بشناسم.
فردای آن روز، با خودم فکر کردم که من هم روزی مثل حسین فکر میکردم که کار کردن در یک ادارهی دولتی عار است: دولتیها تنبل و بدون خلاقیتاند، کارشان هیجان ندارد و چون امنیت شغلی دارند زیاد به رشد و پیشرفت فردی و سازمانی توجه نمیکنند. ولی ماجرا واقعاً اینطور است؟ تجربهی کوتاه من در یک ارگان کاملاً دولتی و بلندترم در یک شرکت «کمی» دولتی که این را نشان نمیداد!
واقعیت آن است که کار کردن – هرچند کوتاه – در سازمانهای دولتی، منافعی دارد که شاید با هزار سال بودن در شرکت خصوصی به دست نیاید. مثلاً:
- دولتیها ناچارند با اعداد بزرگ سر و کله بزنند. این، ذات کار آنهاست که بودجهی مشخصی را جذب کنند و بعد آن را بین چند پروژه تقسیم کنند. برای همین است که خیلی از کارکنان دولت، درک صحیحتری نسبت به مثلاً گزارش رئیسجمهور در رسانهها دارند تا باقی مردم.
- دید خیلی از کارشناسان شرکتها و سازمانهای دولتی نسبت به همتایانشان (!) در شرکتهای خصوصی ملیتر است. دولتیها اغلب با طرحهای کلانتری سر و کار دارند که دید «سیستمی» جامعتری (مخصوصاً در بعد ملی) به آنها میدهد. از دید یک دولتی شکست یک پروژه پایان دنیا نیست، چرا که فقط بخشی از یک «طرح بزرگ» شکست خورده، نه همهی طرح.
- بارها شده که خواندهام و شنیدهام که واقعبینترین آدمها دنیای کسب و کار (چه خصوصیها و چه دولتیها) آنهایی هستند که لااقل مدتی در سازمان مدیریت و برنامهریزی (سابق) کار کردهاند. این متخصصان، محدودیت منابع را خوب میشناسند و از آن طرف هم میدانند چطور میشود منابع بسیار محدود را اولویتبندی کرد و به مصارف واقعاً نامحدود تخصیص دارد. این، مهارتی است که حتی یک کارشناس سادهی برنامهریزی یا ذیحسابی ادارات دولتی هم از آن بهره دارد؛ ولی اگر منصف باشیم، چند درصد از متخصصان شرکتهای خصوصی عمیقاً دربارهی موضوع به این مهمی میدانند؟
دلتان هوس یک کار کم دردسر در یک ادارهی دولتی را کرد؟ به این فکر کردهاید که دولتیها، عمدتاً حقوق دریافتی کمتری از خصوصیها دارند؟ کار کردن در یک مجموعهی تخصصی دولتی (مثلاً در بخشهای آب، برق و نفت) به این دریافتی کمتر میارزد یا نه؟
شخصاً فکر میکنم هر متخصصی در سالهای پنجم تا دهم کاریاش بد نیست یکی دو سالی را در یک ادارهی دولتی بگذراند. بینشی که این تجربهی کاری ایجاد میکند، به حقوق کمتر این مدت کاملاً میارزد!
پ.ن.۱٫ پست این هفتهی مدلهای کسب و کار محتوا فردا صبح منتشر میشود.
پ.ن.۲٫ از این پس سهشنبهها گزارهها را با یادداشتهایی دربارهی سبک زندگی کاری دنبال کنید.
ممنونم 🙂 سلامتون را به آقا میثم میرسونم
سلام
مطلب بسیار مفیدی بود
ممنون که حکم کلی ندادید و از ما کارشناسان شاغل در بخش های دولتی دفاع کردید
واقعا میل به یادگیری و پیشرفت و توسعه فردی و حرفه ای، سازمان دولتی و غیر دولتی نمی شناسد
و اما اگر آقا میثم دوست قدیم ماست از همین جا خدمت ایشون سلام عرض می کنم و آرزوی بهترین ها و دیدار مجدد این عزیز فرهیخته و روشن بین را داارم
این نکات از تجربه بهدست میآیند 🙂
کمی در مورد حقوقهای بخش خصوصی برای آدمهای واقعا متخصص تحقیق کنید؛ حتما نظرتان عوض خواهد شد. 🙂
دوست عزیز اون کسانی که در سیستم دولتی کارهایی که شما فرمودین انجام دادن، حقوقشون از متوسط که چه عرض کنم، از حداکثر حقوق های بخش خصوصی هم بیشتر است
حقوق های شرکت نفت که بیشترین حقوق هاست و واسه این معروفه
اما کارمندای عادی اصولا کاری نمی کنن که دید داشته باشن چه رسه به اینکه دید باز تری داشته باشن
مواردی بود که تا به حال بهشون فک رنکرده بودم…جالب بود