“گواردیولا خیلی جاهطلب است. با توجه به سن و سال کمش و با وجود موفقیتهای بزرگی که بهدست آورده، جالب است که او هر روز با انگیزههای فراوانی بر سر کار میآید و اصلا از میزان انگیزههایاش کاسته نشده است. کار کردن با او خیلی خیلی لذتبخش است. گواردیولا انسان خوشرویی است و همیشه قلبش کف دستش است و صادقانه کار میکند. من واقعا احساس خوشبختی میکنم که او را اینجا میبینیم. در جریان جلساتی که با گواردیولا داریم همیشه حس میکنیم که در حال رشد و پیشرفت در زندگیمان هستیم.” (اولی هوینس؛ رئیس سابق بایرن مونیخ؛ اینجا)
پیش از این زمانی که پپ در بارسا بود دربارهی تعریف دقیق او از رهبری سازمانی نوشته بودم (اینجا را ببینید.) حالا پپ جایی کیلومترها دورتر از خانهاش در محیطی کاملا متفاوت در حال فعالیت است و باز هم دربارهی رهبری او میشنویم!
راستش خواستم توضیحی بر این نقل قول در توصیف پپ بنویسم؛ اما دیدم توضیحی لازم نیست. بهتر است مدیران و رهبران سازمانها ـ و البته همهی ما ـ این حرفهای اولی هوینس را روی یک کارت کوچک چاپ کنند و هر روز صبح نگاهی به آن بیاندازند. آیا دیگران از کار کردن با شما حس خوب و لذت پیشرفت را بهدست میآورند؟ مرز باریک موفقیت یک رهبر الهامبخش در همینجا نهفته است.
سلام. عید سعید فطر مبارک. امیدوارم طاعاتتان در ماه زیبا و مبارک رمضان مورد قبول حضرت حق قرار گرفته باشد. دو هفتهای گزارهها بهروز نشد. دلیل خاصی هم نداشت جز ترافیک شدید زندگی و کار! دوباره از امشب کار را پرقدرت شروع میکنیم. 🙂
پیش از شروع:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با رنگ بنفش نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
این آگهی مربوط به یکی از دوستان خوب من است. شرکت مورد نظر هم یکی از بزرگترین و معروفترین شرکتهای تبلیغاتی حال حاضر ایران است:
شرکت ما به فارغالتحصیلان MBA یا رشتهی مدیریت که تجربهی کار در زمینهی کالاهای تند مصرف (FMCG) دارند و علاقهمند به کار در یک شرکت بزرگ تبلیغاتی هستند، نیاز دارد. در زمینهی حقوق محدودیت خاصی وجود ندارد و همه چیز به خود شما و تجربههای کاریتان بستگی دارد.
در صورت علاقه و داشتن شرایط، لطفا رزومههایتان را به این نشانی ایمیل ارسال کنید: m.r.farrokh@gmail.com
پ.ن. مدتها است از آگهیهای دعوت به همکاری در گزارهها خبری نیست. این آگهی شاید شروع دوبارهای باشد! 🙂 منتظر چند آگهی دعوت به همکاری جذاب از طرف خود من هم باشید. تا آن زمان سعی کنید مدرک MBAتان را گرفته باشید.
هفتهی پیش یکشنبه شب فینال جام جهانی برگزار شد و تیم ملی آلمان قهرمان جهان شد. حتی من که در فینال بهخاطر لیو مسی عزیز طرفدار آرژانتین بودم هم باید اعتراف کنم که آلمان شایستهترین تیم جام بود. در این یک هفته تحلیلهای متفاوتی از علل پیروزی آلمان ارائه شد. تحلیلهایی که اغلب روی برنامهی بلندمدت فدراسیون فوتبال آلمان برای قهرمانی متمرکز بودهاند (از جمله این یادداشت عالی را بخوانید!)
اما بهنظرم در کنار این برنامهریزی درخشان و فراموشنشدنی یک عامل بسیار مهم دیگر هم در موفقیت ژرمنها تأثیرگذار بود. عاملی که باعث برخاستن ققنوس این ملت بعد میان خاکسترهای جنگ جهانی دوم شد: ویژگیهای اختصاصی جامعهی آلمان.
یک نکتهی شاید سادهی تاریخی سالهاست در گوشهای از ذهن من جای گرفته است. یادم نیست کجا آن را خواندم؛ اما در هر حال اگر واقعی باشد ـ که احتمالا هست ـ بسیار عجیب است: مردم آلمان در طول بیست سال اول بعد از جنگ جهانی دوم دو شیفت کار میکردند: یک شیفت برای گذران زندگی و یک شیفت برای ساختن کشورشان و پرداخت غرامتهای سنگین ناشی از شکست در جنگ. حالا وضعیت اقتصادی آلمان را همه میدانیم.
بهنظرم آلمانها جدا از برنامهریزی و نظم آهنینشان چند ویژگی دیگر هم دارند که در موفقیت این کشور در حوزههای کسب و کاری، اقتصادی و ورزشی تأثیرگذار بوده و هستند:
۱- ثبات: در سراسر زندگی این را تجربه کردهام که نداشتن “ثبات” ذهنی و عملکردی بزرگترین عامل از دست دادن فرصتهای بزرگ زندگیام بوده است. در مقابل، خوبی آلمانها این است که همیشه در یک سطح ثابت، خوب بازی میکنند. آنها هیچوقت ستارههای درخشانی مثل مسی و رونالدو ندارند؛ اما ستارههایشان آنقدر باثبات هستند که همیشه عملکردشان قابل پیشبینی است. این، بهترین تعریف از حرفهای بودن است.
۲- سماجت: هر کشور دیگری جز آلمان بود بعد از این همه تورنمنت ناموفق که در بهترین حالت تیم به نیمهنهایی میرسید، دست از تلاش برمیداشت. اما ژرمنها بعد از هر شکست دوباره راه طولانی رفتن برای رسیدن را شروع میکردند. و بالاخره این بار به مقصد هم رسیدند!
۳- تمرکز: آلمانها همیشه چشمشان به چشمانداز بزرگی که دارند ـ یعنی فتح جام ـ است. اما برای رسیدن به این چشمانداز، همواره به هدفهای کوچکتر نیاز دارد. شاید چند بار شکست خوردن برای یاد گرفتن برنده شدن، خودش هدفی باشد!
معمولا ما اسم این ویژگیها را رفتار ماشینی آلمانها میگذاریم؛ اما قهرمانی تیم ملی چند ملیتی آلمان در جام جهانی ثابت کرد این ویژگیها قابل آموزشاند؛ بهشرط اینکه بخواهیم!
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با رنگ بنفش نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
در این مجموعه نوشتهها مدلهای تولید محتوای مورد بررسی مدلهای عامی هستند که هر کدام میتوانند مبنای راهاندازی کسب و کارهای بسیار متنوعی قرار بگیرند. راهاندازی کسب و کار بر مبنای مدلهای عام ارائه شده، نیازمند توجه به نوع تخصص، مشتری مورد نظر شما و ابزارهای در دسترس شما برای تولید و عرضهی محتوا است. اما نباید فراموش کنیم که دنیا به کوچکی آنچه من میشناسم نیست و همیشه چیزهای بسیار زیادی هستند که ما از آنها اطلاعی نداریم؛ اما ممکن است زمینهی بهتری برای راهاندازی کسب و کار و درآمدزایی بالاتر را برای ایدهی کسب و کار تولید محتوای ما فراهم کنند. مسئله این است که تا چه حد مرحلهی تحقیق را در زمان طراحی کسب و کارمان جدی میگیریم و چقدر میتوانیم زمینهها و ابزارهای متنوعتری را برای کسب و کارمان شناسایی کنیم و آنها در دل کسب و کارمان یکپارچه کنیم؟
مدل کسب و کار این هفته تا حدودی با این موضوع مرتبط است. ایدهی این مدل کسب و کار بسیار ساده است: تولید یک محتوا و عرضه و فروش آن از طریق کانالهای مختلف عرضهی محتوا. پیشتر در مورد مفهوم و جایگاه کانالهای مشتری در مدل کسب و کار تولید محتوا برایتان نوشتهام. پیشنهاد میکنم حتی اگر آن مطلب را مطالعه کردهاید، باز هم از اینجا بازخوانیش کنید و سپس ادامهی این پست را مطالعه کنید.
مشخص است که کانالهای عرضهی “محتوا” به “مشتری” از جنس رسانه ـ اعم از رسانههای آفلاین و آنلاین ـ هستند. محتوا از جنس “داده” و “اطلاعات” است و در نتیجه به هر روشی بتوان آن را به مشتری رساند، “کانال عرضهی محتوا”مدل محسوب میشود. نمونههایی از این کانالها عبارتند از:
ـ رسانههای اجتماعی؛
ـ رسانههای آنلاین و وبسایتها؛
ـ کتاب، مطبوعات و رسانههای مکتوب؛
ـ شبکههای تلفن ثابت و همراه (پیامک، MMS، ارسال صوت و …)؛
ـ کتاب الکترونیک، اپلیکیشنهای وب و موبایل؛
ـ انتقال رو در روی و زندهی اطلاعات (در دنیای واقعی / دنیای مجازی)؛
ـ سایر رسانههای دیجیتال / آفلاین.
اما این مدل کسب و کار چگونه کار میکند؟ لازم نیست ماجرا را پیچیده کنیم. داستان بههمین سادگی است که شما محتوایی را یک بار تهیه میکنید، برای عرضه در کانالهای مختلف آن را ویرایش میکنید (و حتی نمیکنید!) و آن را میفروشید. ممکن است تولید این محتوا به شما سفارش داده شود و ممکن هم هست نه، خودتان ضرورت تهیهی آن را براساس دیدگاه کارشناسی خودتان تشخیص دهید.
نکتهی مهم در مورد این مدل کسب و کار تولید محتوا این است که شما از خاصیت اهرمی محتوا استفاده میکنید: محتوا یک بار تولید میشود و چندین بار فروخته میشود. مخاطبین محتوای شما در کانالهای مختلف حتما بخشی مشابه و بخشی متفاوتاند (مثلا مخاطبین یک روزنامهی کثیرالانتشار با مخاطبین یک رسانهی آنلاین را در نظر بگیرید.) شما با عرضهی محتوا از طریق یک کانال جدید هم به مخاطبین جدیدتری دست پیدا میکنید و هم بدون تلاش خاصی درآمد بیشتری از محتوای خود بهدست میآورید. در واقع در این حالت محتوای شما تبدیل به یک دارایی میشود و تولید آن برای شما همانند سرمایهگذاری خواهد بود که با فروش آن روی کانالهای متفاوت درآمد بیشتری برای شما خلق خواهد کرد.
بهعنوان مثال شما میتوانید محتوای کتاب، مقالات و یا حتی مطالب رسانههای اجتماعی خودتان را در صورت داشتن مخاطب عام، با استفاده از کانال شبکههای تلفن همراه در قالب خدمات ارزش افزودهی موبایل بهفروش برسانید و به این ترتیب به بازاری چند ده میلیونی از مخاطبان بهصورت مستقیم دست پیدا کنید. میتوانید مقالات سفارشی برای مطبوعات بنویسید، پس از مدتی چندین مقاله را جمعآوری کنید و در قالب کتاب الکترونیکی / چاپی بفروشید. مثالهای بسیار دیگری از این دست هم وجود دارد؛ تنها کافی است ارتباط میان محتوای تولیدیتان را با دو یا چند کانال عرضهی محتوا کشف کنید!
توجه کنید که شما با تولید محتوا برای هر کانال، دیگر محدودیتی برای فروش آن محتوا روی کانالهای دیگر ندارید! بنابراین پیدا کردن هر کانال جدیدی برای فروش محتوای خودتان نشانهای از قدرت شهود و توانمندی شما در دنیای کسب و کار تولید محتوا است. 🙂
جامجهانی فوتبال این روزها به گام پایانی رسیده است. فردا شب یکشنبه فینال جام بیستم هر برگزار خواهد شد و پروندهی این جام هم بسته میشود. اما این روزها بیش از توجه به فینال جذاب آلمان ـ آرژانتین، جهان فوتبال در شوک پیروزی تحقیرآمیز آلمان مقابل برزیل است. چه شد که شانس اول قهرمانی در جام جهانی گرفتار “فاجعهی بلوهوریزنته”ی مورد علاقهی عادل فردوسیپور شد؟
خیلی قصد نوشتن مطلب مفصلی ندارم؛ اما فکر میکنم سه عامل کلیدی در نابودی رؤیاهای برزیل و مردمش اثر کلیدی داشتند:
۱- محدود بودن شایستگیهای رقابتی: این بازی بهخوبی نشان داد که برزیل تنها با تکیه بر قدرت هجومی نیمار و قدرت دفاعی تیاگو سیلوا و البته خوششانسی به نیمه نهایی رسیده است. بهنظرم اسکولاری با باور به قدرت نیمار فاجعهی اصلی را با دعوت نکردن کاکا و رونالدینیو رقم زد. در لحظات رقتبار پایانی بازی، تلاش ناامیدانهی برزیل من را به این فکر انداخت که چه اتفاقی باعث شده تا برزیل بزرگ تا به این حد از ستارههای درخشانش تهی شود؟
۲- نداشتن باور و ایمان به قدرت خود: بازیکنان برزیل از همان اول بازی گویی با این تفکر وارد میدان شده بودند که بدون نیمار و سیلوا شانسی برای موفقیت ندارند!
۳- ضعف تمرکز: چهار گل پیاپی آلمان اگر چه براساس قدرت تاکتیکی و تکنیکی این تیم بهثمر رسید؛ اما بیش از هر چیزی مدیون از بین رفتن تمرکز بازیکنان برزیل بود!
اگر چه من طرفدار برزیل نیستم؛ اما امیدوارم برای زیبایی فوتبال روزی دوباره همان “جوگوبونتیو”ی هجومی و دوستداشتنی برزیل با بازیکنان باشکوه فانتزیش را شاهد باشیم؛ نه این برزیل فیزیکی نتیجهگرا و بازیکنان معمولی اما جنگندهاش را.
در سختترین روزها هم نباید فراموش کنیم امید آخرین چیزی است که میمیرد. 🙂
پ.ن. این یادداشت پیش از بازی فاجعهبار برزیل در برابر هلند در بازی ردهبندی جام جهانی نوشته شده بود. حالا فکر میکنم ناامیدی و بیتفاوتی را هم میشود به سه عامل فوق اضافه کرد.
به اوج رسیدن هیجان جام جهانی، مسافرت و البته تنبلی (!) پست لینکهای هفته به تأخیر افتاد. پست درسهای فوتبال فردا صبح منتشر میشود.
پیش از شروع:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با رنگ بنفش نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
“وقتی پیروز میشوی همه چیز برایت آسانتر پیش میرود. ما در گروه بسیار مشکلی قرار داشتیم و پیش از آغاز مسابقات بسیاری میگفتند شانس زیادی برای صعود نداریم، اما همیشه به تواناییهای خودمان باور داشتیم.پیش از آغاز جام جهانی سبک بازی خود را به کل تغییر دادیم و پس از آن اعتماد بهنفس ما بیشتر و بیشتر شد. وقتی که در گروه اسپانیا، شیلی و استرالیا صدرنشین میشوی، هر سه بازی را میبری و ده گل میزنی یعنی عالی کار کردهای.
هیچکس فکر نمیکرد چنین دستاوردی داشته باشیم؛ اما به نظرم برای ما خودباوری مهم بود. باید انگیزه و ارادهی خود را حفظ میکردیم و این برای ما خیلی مهم است. فن خال همیشه پشت این تیم بود و سبک بازی ما توسط او چیده شد. برای اغلب ما، سبک های او سبک جدیدی بود اما در بازیهای دوستانه سخت تلاش کردیم تا با سبک جدید هماهنگ شویم. در این موفقیت هم بازیکنان و هم مربی نقش داشتند. میدانستیم که در ضد حملات خطرناک هستیم و فنخال به ما کمک کرد که از این ویژگی خود استفاده کنیم. چهار سال پیش در فینال باختیم و حالا فرصت انتقام پیدا کردیم. تیم خوبی داریم که روحیه بالایی دارد. پس چرا نتوانیم قهرمان شویم؟
هنوز راهی طولانی تا فینال در پیش است. به خودمان اعتماد داریم؛ اما همیشه در ابتدا به بازی بعدی فکر میکنیم.” (وسلی اشنایدر؛ اینجا)
جملات وسلی اشنایدر درخشان و الهامبخشاند و نتیجهاش را هم در عمل در نتایج هلند در این جام جهانی میبینیم. هلندی که جام جهانی قبلی را خیلی تلخ در فینال از دست داد و یورو ۲۰۱۲ را هم فاجعهبار بهپایان رساند حالا زیباترین تیم جام جهانی برزیل است. چه کسی فکر میکرد هلند ظرف چند دقیقه بتواند از شکستی تلخ در برابر مکزیک، پیروزی بسازد؟ اما هلند با شور درونی و انگیزهی خود توانست! 🙂
اشنایدر در حرفهایش پنج پیشنهاد برای شروع دوباره و موفقیت بعد از یک شکست بزرگ به ما یاد داده است:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با رنگ بنفش نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.