ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ و اندی ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جواندلی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
سر ریچارد برانسون کارآفرین و ثروتمند مشهور انگلیسی است که بهدلیل مالکیت گروه معروف شرکتهایش ـ ویرجین ـ شناخته میشود. او مالک بیش از ۴۰۰ شرکت است که در زمینههای متعددی ـ از صنعت هوایی و مسابقات فرمول یک گرفته تا اوازم تزئینی و حتا حمل و نقل فضایی ـ فعالاند. ثروت آقای برانسون بیش از ۴٫۲ میلیارد دلار برآورد شده است.
اینجا به ۷ راز موفقیت آقای برانسون اشاره شده است:
۱- “بله” گفتن لذتبخش است!
۲- حالا که میخواهید رؤیا ببینید، رؤیای بزرگی ببینید! از یک پسرک روزنامهفروش تا فردی که ۸ شرکت میلیارد دلاری راه انداخته چقدر فاصله است؟ (معلوم است که آن پسرک، خود استاد است!)
۳- لذت بردن، خودش لذتبخش است! استاد جایی گفته: “لذت ببرید، سخت کار کنید و پول خودش میآید.”
۴- ریسکهای حساب شده بکنید: بههمین دلیل است که “بله” گفتن برای آقای برانسون راحت است.
۵- در لحظه و برای همین الان زندگی کنید: از کار سخت هم لذت ببرید.
“دخهآ در طول فصل قبل با انتقادات زیادی مواجه شد؛ ولی من هم وقتی جوان بودم و در آژاکس بازی میکردم، مرتکب اشتباهاتی میشدم و در یووه و یونایتد هم اشتباه میکردم. مهمترین نکته این است که باید اشتباهاتت را در همان بازی و یا در بازی بعدی فراموش کنی. دخهآ این کار را کرد. (ادوین فاندرسار دربارهی دروازهبان جوان اسپانیایی منچستر یونایتد؛ اینجا)
درس این شماره این است: تلاش کنید خیلی زود اشتباهاتتان را فراموش کنید؛ البته بعد از بهخاطر سپردن درسی که از آنها گرفتهاید!
ما انسانها در هر دقیقه از زندگیمان با تصمیمگیری مواجهیم: از “چه کنم؟” “چه بپوشم؟” “چه بخورم؟”ها گرفته تا “چه رشتهای بخوانم؟” “چه شغلی داشته باشم” و تا “با چه کسی باشم؟” و … بنابراین متأسفانه یا خوشبختانه تصمیمگیری درست بخش مهمی از بار زندگی شاد و موفق ما را بر دوش خود میکشد. خوب حالا چطور درست تصمیم بگیریم؟
تا بهامروز در مورد تصمیمگیری درست نکات بسیاری گفته شده است: از انواع روشهای کمّی و کیفی تصمیمگیری گرفته تا مباحث روانشناسی تصمیمگیری. تمامی این اصول بهدنبال کمک ما در تصمیمگیری هستند. آنها میخواهند به ما یاد بدهند چطور تصمیم بگیریم و از آن مهمتر چطور تصمیم نگیریم! اما همچنان این مشکل وجود دارد که این خودِ “ما” هستیم که دست آخر باید تصمیم را بگیریم … این مشکل بهویژه در مواردی که تصمیمگیری با احساسات در ارتباط است، حادتر میشود. چگونه میتوانی تصمیم بگیری که “آنِ” زندگیت را دیگر دوست نداشته باشی؟ چگونه میتوانی تصمیم بگیری که محیط کاری را که سالها در آن زندگی کردهای (و نه کار!) ترک کنی و بیکاری خودخواسته را بپذیری؟ چگونه میتوانی تصمیم بگیری بخش بزرگی از سرمایهی اندکی را که با هزار زحمت و دردسر بهدست آوردهای برای آموزش خودت سرمایهگذاری کنی؟ اینها نمونهی سختترین تصمیمات زندگی یک سالهی اخیر من هستند.
اما … صادقانه بگویم تجربهام به من نشان داده در چنین مواردی همیشه سختترین تصمیم همان درستترین تصمیم است! انتخاب تصمیم درست سخت است؛ چرا که آن تصمیم معطوف است به آیندهی زندگی و موفقیتی که شاید بهدست آید و شاید نه. در صورتی که احساسات روی روزهای خوب گذشته، وضعیت امروزی و شدنها و نشدنهای امروز و فردای ما متمرکزند. برای همین است که گرفتن تصمیم درست تا این حد دشوار است.
در این یک سال اخیر در تمامی تصمیمات مهم زندگیام سختترین تصمیم ممکن را انتخاب کردم. سعی کردم تا حدی که میتوانم بر احساساتم غلبه کنم و با عقلانیت تصمیم بگیرم. از تصمیم فراموش کردن کسی که دوستش داری که بدتر نداریم؟ (اینجا را بخوانید.) امروز خوشحالم که بگویم تجربه به من ثابت کرده همیشه آن سختترین تصمیم، درستترین تصمیم هم بوده است.
یکی از درسهای آقای مدیرعامل عزیزی که این روزها مشاورشان هستم (و البته عملا بیشتر برعکس است!) این است: تا وقتی که نتوانی در یک موقعیت شدیدا احساسی تصمیم درست را بگیری، مدیر خوبی نشدی.
بنابراین وقتی در انتخاب بین چند گزینه در تصمیمگیری حیران شدید، یک بار سختترین تصمیم را با دقت بیشتری تحلیل کنید!
معمولا “نه” شنیدن اثر احساسی شدیدتری دارد تا شنیدن “آری” … احتمالا همهی ما موقعیتهایی را تجربه کردهایم که در آنها شنیدن یک “نه” ساده، زندگیمان را زیر و رو کرده است. از سوی دیگر ایجاد تغییر در سازمانها که یکی از طبیعیترین کارهای مدیران و مشاوران مدیریت است نیز همواره با مقاومتها و نه شنیدن از نیروی انسانی سازمانها و حتا ذینفعان ماجرا همراه است. خوب در این موقعیتها برای غلبه بر “نه” گفتن آدمها چه باید بکنیم؟ جان بالدونی اینجا روی سایت فوربس چند راه را برای این کار پیشنهاد میدهد:
۱- “نه” جواب آخر نیست: خیلی از آدمها از آنجایی که از تغییر میترسند “نه” میگویند! بنابراین اگر بتوانید به آنها نشان بدهید که قرار است چه تغییر خوبی رخ بدهد؛ آنوقت …
۲- آیا ارزشش را دارد؟ آیا تلاش برای گرفتن پاسخ مثبت از آدمها به هزینههایش میارزد؟
۳- تصمیم بگیرید: براساس دانستههایتان تصمیم بگیرید که باید چه بکنید. تردید در تصمیمگیری، باعث زیر سؤال رفتن قابلیتهای شما میشود.
۴- آیا میتوانید؟ توجه کنید که همیشه لازم نیست بر موانع غلبه کنید. خیلی وقتها پذیرفتن این “نه” عاقلانهتر است؛ چرا که در محدودهی تواناییهای شماست. مثلا فرض کنید کوهنوردی هستید که با آب و هوای بسیار بد در ارتفاع بالای یکی از قلل هیمالیا روبرو شدهاید: آیا میتوانید به صعودتان ادامه بدهید؟
اغلب اوقات “شدن” و “رسیدن”، بهدلیل غیرممکن بودن نیست که رخ نمیدهند؛ بلکه تنها به این دلیل بهدست نمیآیند که “سخت” هستند و دیریاب و آدمهای عجول و کمحوصلهای بهدنبال آنها هستند که در میانهی راه کم میآورند! جان وودن مربی افسانهای بسکتبال جایی گفته است: “نگذارید آنچه نمیتوانید با آنچه میتوانید در هم آمیخته شوند.”
دیوید چو اینجا روی سایت تککرانچ به مقایسهی وضعیت سهام فیسبوک با گوگل و یاهو پرداخته و چنین نتیجه گرفته که فیسبوک این روزها شبیه یاهو است. اما هدف اصلی مقاله تحلیل آیندهی فیسبوک است. اینکه آیا فیسبوک در آینده به گوگل خواهد رسید یا نه؟ آقای چو در این زمینه نمیتواند پیشبینی خاصی ارائه دهد.
نکتهی جالب مقاله برای من روش تحلیل آقای چو در مورد آیندهی فیسبوک بود. آقای چو مدل کسب و کار فیسبوک را با سه معیار میسنجد:
۱- تعداد کاربران: یک کسب و کار اینترنتی به تعداد کاربرانش زنده است. استقبال یا عدم استقبال از یک سرویس زندگی و مرگ کسب و کار اینترنتی را رقم میزند. در این زمینه فیسبوک دارد به نقطهی اشباع کاربران بالقوه نزدیک میشود و رشد کاربرانش کاهش مییابد و در نتیجه آیندهی خطرناکی دارد!
۲- ترکیب کاربران: عموما کاربران یک کسب و کار اینترنتی مثل مشتریان یک کسب و کار دنیای واقعی، از گروههای متفاوتی هستند: زن / مرد، جوان / میانسال، کسانی که بابت استفاده حاضرند پول بدهند / کسانی که فقط صرفا بهدنبال استفادهی رایگان هستند و … همانطور که میدانید یکی از اولین مباحث مطرح در آموزش بازاریابی بخشبندی بازار و مشتریان (Market and Customer Segmentation) است. برای من جالب بود که آقای چو میگوید این صرفا برای بازاریابی و توسعهی فروش نیست؛ بلکه باید مدل کسب و کار را براساس این بخشبندی و با در نظر گرفتن اینکه کدام گروه مشتریان سودآورترند، اصلاح کرد. مثلا در مورد فیسبوک مشتریان آمریکایی سودآوری بیشتری دارند تا منِ ایرانی!
۳- درآمد متوسط بهازای هر کاربر یا (Average revenue per user (ARPU): این معیار خلاصهی مدل کسب و کار است! طبیعی است که اگر این عدد از متوسط قیمت تمام شده بهازای هر کاربر بالاتر باشد، یعنی کسب و کار سودآور است. این دقیقن چالش اصلی فیسبوک پس از سهامی عام شدن است: اینکه چطور با استفاده از حجم عظیم کاربرانش و اطلاعاتی که دربارهی آنها دارد، بتواند این درآمد را طوری افزایش دهد که نرخ بازگشت سرمایه (ROI) حداکثر شود!
پیشنهاد میکنم کسب و کار اینترنتی امروز یا فردایتان را با این سه شاخص ساده اما بسیار مهم و اثربخش بسنجید. شاید وقت اصلاح مدل کسب و کارتان همین حالا باشد.
این آگهی هم مربوط به یکی از دوستان بسیار عزیز من است:
“یک شرکت معتبر در حوزه تولید نرمافزارهای بانکی جهت تکمیل کادر تیم توسعه خود به تعداد ۵ نفر توسعهگر مسلط به حوزهی Oracle ADF نیازمند است. از افراد مایل به همکاری خواهشمند است رزومه خود را به پست الکترونیک masoud.mamaghani@gmail.com ارسال نمایند.”
توضیح: پروژهای که برای آن آگهی ارائه شده، از نظر حجم کار و مبلغ قرارداد بزرگترین پروژهی توسعهی نرمافزار در تاریخ صنعت نرمافزار در ایران است. بدون هیچ تعارفی، این دوست عزیز و بسیار خوشاخلاق بنده ـ که مدیر فنی پروژه هستند ـ یکی از بادانشترین افرادی است که در حوزهی مهندسی نرمافزار با آنها افتخار آشنایی و همکاری داشتهام. مطمئن باشید چیزهای بسیار زیادی برای آموختن در این پروژه وجود دارد. شرکت مربوطه یکی از قدیمیترین و معتبرترین شرکتهای نرمافزاری کشور است که بهصورت تخصصی در حوزهی نرمافزارهای بانکی فعالیت میکند.
شمارهی سوم ماهنامه مدیریتی گزارهها هم اگر چه با اندکی تأخیر؛ اما بالاخره آماده شد! در این شماره از همکاری دو دوست خوب مهندس حشمت سیدی و خانم الهام اعتدالی عزیز بهرهمند شدم که از زحمات این دو دوست گرامی، بسیار سپاسگزارم. بسیار خوشحال خواهم شد که از همکاری شما هم در تهیهی مطالب شمارههای آیندهی این ماهنامه بهرهمند شوم.
امیدوارم مجموعه مطالب تهیه شده برای این شماره مورد استفادهی دوستان گرامی قرار بگیرد. منتظر هر گونه انتقاد، پیشنهاد و نظر سازندهی شما نیز هستم. میتوانید شمارهی سوم را از اینجا با لینک مستقیم دانلود کنید.
اگر از مطالب این ماهنامه خوشتان آمد و برایتان کاربردی بود، سپاسگزار خواهم شد که آن را برای دوستانتان نیز بفرستید. برای دریافت شمارههای بعدی این ماهنامه، میتوانید ایمیلتان را اینجا ثبت کنید.
“فصل فوقالعادهای را سپری کردیم ولی راز خاصی نداشتیم. در بارسلونا تلاش زیادی میکنیم و همه ما به احتمال موفقیتمان باور داریم. من فرهنگ کاری دارم. همه این را میدانند. سعی میکنم که در دقایق خوب و بد آرامشم را حفظ کنم.” (لئو مسی دوستداشتنی؛ اینجا)
بدون شرح! 🙂
پ.ن. شمارهی سوم ماهنامهی مدیریتی گزارهها همراه با مطالب جذاب دو نفر از خوانندگان عزیز گزارهها جمعه شب منتشر میشود.