تراویس هوییوم اینجا به نکتهی جالبی در مورد گوگل اشاره میکند: تغییر استراتژی گوگل از “نوآوری” به “ابداع”. او تعریف جالبی از نوآوری در برابر “ابداع” دارد: ابداع عبارت است از فرایند تبدیل پول به ایده؛ در حالی که نوآوری یعنی تبدیل ایده به پول!
هوییوم شاهد این امر را کاهش معنادار محصولات نوآورانهی گوگل و تمرکز روی توسعهی کسب و کار از طریق تملیک کسب و کارهای نوآور دیگران میداند. گوگل در دو سال گذشته هزینهای بالغ بر ۵۰۰ میلیون دلار را برای خرید بیش از ۶۰ شرکت هزینه کرده است و این یعنی خرید هر دو هفته یک بار، یک شرکت. این در حالی است که همچنان کسب و کار اصلی گوگل، پول درآوردن از تبلیغات مرتبط با جستجو است.
نکتهای که هوییوم به آن اشاره کرده بسیار جای تأمل دارد. گوگل در دو سال اخیر و بهویژه بعد از مدیرعاملی لری پیج بهوضوح دارد تلاش میکند خودش را از “غول جستجو” به “غول شبکههای اجتماعی” تبدیل کند. در واقع در این استراتژی جدید، پلتفرم گوگل پلاس محور تمامی فعالیتهای گوگل شده است. تمرکز بر ترکیب تمامی محصولات گوگل با گوگل پلاس و حذف سرویسهای پرطرفداری مانند گودر و تعطیل کردن بسیاری از محصولات و اپلیکیشنهای دیگر (از جمله گوگل باز، گوگل ویو و …) برای مجبور کردن کاربران به مهاجرت به گوگل پلاس از مهمترین اقدامات گوگل در این راستا بوده است. گوگل به این ترتیب میخواهد به ما بگوید که محصول اصلیش یک پلتفرم شبکهی اجتماعی است که با سبدی غنی و متنوعی از محصولات ـ از جستجو گرفته تا کتابخانهی عظیم ویدئوی یوتیوب ـ تکمیل میشود. در خبرهای این یک سال اخیر شنیدهایم که لری پیج دو برنامهی بسیار مهم را که منبع اصلی بزرگترین نوآوریهای گوگل در سالهای حیاتش بودهاند تعطیل کرده تا کارکنانش را روی بهبود حداکثری گوگل پلاس متمرکز کند: گوگل لبز و صرف ۲۰ درصد زمان هفتگی روی پروژههای شخصی.
امروز که کمی بیش از یک سال از عرضهی گوگل پلاس به بازار شبکههای اجتماعی میگذرد، بهنظر میرسد با دقت بیشتری میتوان در مورد نتیجهبخش بودن این تغییر استراتژی قضاوت کرد. نتایج گوگل با “پلاس”ش در برابر مهمترین رقیب موجود یعنی فیسبوک چیزی جز ناامیدی در پی نداشته است (هر چند بعید بهنظر میرسد گوگل به این زودیها به شکستش اعتراف کند.) به همین دلیل بهنظرم نقدی که سال گذشته در روز حذف گودر به تغییر استراتژی گوگل داشتم (اینجا) بهشدت هنوز معنادار است.
هوییوم در ادامهی مقالهاش یک مثال جالب میزند: HP که در دههی ۱۹۳۰ برای “نوآوری” در صنایع الکترونیک پایهگذاری شده بود، با خرید شرکت کامپک ـ یکی از رقبای اصلی خود ـ دست به تغییر استراتژی خود از نوآوری به “تعالی در عمیات” زد و دیگر نتوانست سابقهی درخشانش را تکرار کند. ضمن اینکه کامپک هم از بین رفت!
استراتژی تعالی در عملیات دقیقن همان چیزی است که گوگل با پلاس در پیش گرفته است. امیدوارم گوگل به نتیجهای مانند HP نرسد که بعد از چندین سال از خرید کامپک، عملا آنقدر در کسب و کار اصلی خود ـ یعنی تولید سختافزار ـ از نظر رقابتی ضعیف شد که تصمیم گرفت تولید PC را از سبد محصولاتش حذف کند.
از امروز دیگر گودری که میشناختیم را نداریم و گودر برگشت به وضعیتی که چهار سال پیش داشت: بدون قابلیت دنبال کردن و دنبال شدن و بدون امکان بهاشتراکگذاری. دربارهی خوب یا بد بودن این تغییر باید بعدا قضاوت کرد؛ هر چند در همین ابتدا تجربهی ترکیب پلاس و گودر خیلی جالب بهنظر نمیرسد و خیلی هم امیدی به بهبودش نیست! مشخصا Real Time بودن پلاس، سخت بودن همخوان کردن پستها از گودر در پلاس، عدم امکان نمایش کامل متن پستها، سرعت پایین بارگذاری و البته تفاوت دیدگاهها و سلایق کاربران پلتفرم گودر با پلتفرم پلاس واقعا در این روز اول آزاردهنده بودند. انتظار داشتم گوگل لایکها مطالب قبلی را به پلاس وان تبدیل کند که این کار را نکرد. ولی در عین حال ایجاد امکان پلاس وان زدن زیر هر پست در گودر قابلیت خوبی است که اضافه شده است. اما مسئلهی اساسی بهنظر من این جزئیات نیستند. بهوضوح گوگل دارد تغییر میکند و این تغییرات، بیش از آنکه جذاب بهنظر برسند باعث نگرانی در مورد آیندهی این غول هنوز دوستداشتنی میشوند. واقعا چه اتفاقی دارد میافتد؟
دیدگاه عمومی این است: گوگل در راستای یکپارچهسازی محصولات مختلفاش و البته با توجه به عدم موفقیت نهچندان زیاد پلاس در رقابت با فیسبوک، تصمیم گرفته که کاربران را مجبور به مهاجرت به پلاس کند. این دیدگاه کاملا درست است؛ اما چند نکته در حواشی آن وجود دارد.
برای بررسی بهتر موضوع برگردیم به زمانی که هنوز اینترنت به گستردگی امروز درنیامده بود و غولی به نام مایکروسافت در حال یکهتازی در صنعت آیتی برای خودش بود. بزرگ بودن و البته انحصاری که مایکروسافت در بازارش داشت، این شرکت را از توجه به تغییراتی که داشت در دنیای واقعی میافتد ـ ظهور و گسترش روزافزون اینترنت ـ باز داشت. عجیب است که حتا اوجگیری مقطعی شرکتهای دات کام در سیلیکون ولی هم باعث نشد مایکروسافت به نقش حیاتی اینترنت در دنیای جدید پی ببرد. نتیجه؟ مایکروسافت از قافلهی شرکتهای اینترنتی نوظهوری مثل گوگل، باز ماند و وقتی یادش افتاد باید روی سرویسهای اینترنتی خودش ـ مثل سرویس جستجویاش که تبدیل به بینگ شد ـ سرمایهگذاری کند که دیگر دیر شده بود. گوگل با الگوریتمهای هوشمندانهاش و با بازاریابی و ایدههای خلاقانه و بینظیرش حاکم بلامنازع این حوزه شده بود. مسئله این است که دیگر قوانین بازی را در این میدان گوگل بهعنوان رهبر بازار تعیین میکند و مایکروسافت و بینگ تنها یک دنبالکننده محسوب میشوند. مایکروسافت دقیقا همین اشتباه را در بازار موبایل هم انجام داد و اینقدر دیر پلتفرم موبایل ویندوز فون را جدی گرفت که عملا اپل و گوگل بازار را بین خودشان تقسیم کرده بودند. مایکروسافت نتوانست تغییر در پارادایم حاکم بر بازارهای فناوری را بهموقع تشخیص دهد. و اینگونه بود که چشمانداز چندان جالبی در بازار جستجوی اینترنت و صنعت موبایل (علیرغم اتحاد استراتژیک با غولهایی مثل یاهو و نوکیا) برایاش متصور نیست. بنابراین سرمایهگذاریهای هنگفت مایکروسافت در این زمینه هم عملا بیشتر پول دور ریختن میآید. با این حال مایکروسافت با تکیه بر قابلیتهای نرمافزاریاش و البته تیزهوشی و تفکر استراتژیک نابغهای بهنام ری اوزی توانست بهموقع اهمیت رایانش ابری را درک کند و روی این حوزه با طراحی نسخهی ویژهای از ویندوز بهنام ویندوز آزور سرمایهگذاری کند (در مورد ماجرای ری اوزی در مایکروسافت قبلا اینجا توضیح دادهام.)
نمیخواهم باور کنم؛ اما انگار گوگل هم دقیقا دارد راه مایکروسافت را میرود. انحصار عملی گوگل در بازار جستجوهای اینترنتی باعث شد گوگل متوجه اهمیت روزافزون شبکههای اجتماعی نشود. با وجود اینکه این شرکت یک پلتفرم خاص بهعنوان شبکهی اجتماعی (یعنی اورکات) را داشت؛ در عمل این سرویس برای گوگل چندان مهم نبود. اما کمکم شبکههای اجتماعی مانند مایاسپیس و بعدتر پدیدهای بهنام فیسبوک پا به دنیای اینترنت گذاشتند و بقیهی ماجرا را هم که خودتان میدانید. گوگل دیر متوجه شد که چه اتفاقی افتاده است و وقتی که دیگر شبکهی اجتماعی در جهان فناوری معادل فیسبوک انگاشته میشد، تازه تلاش را برای ایجاد یک شبکهی اجتماعی آغاز کرد. و خوب تا بهحال هم که موفق نبوده است. در چهار ماه اول بعد از ایجاد گوگل پلاس بهعنوان آخرین و پیشرفتهترین محصول اجتماعی گوگل، این شبکه تنها موفق شده چهل میلیون نفر را به خود جذب کند؛ اما اگر اشتباه نکنم فیسبوک فقط در یک ماه از این چهار ماه ۱۰۰ میلیون عضو جدید داشته است!
گوگل در طول سالیان حیاتاش سه استراتژی عمده برای موفقیت داشته است: خلاقیت و نوآوری، احترام به خواست کاربران و البته ساختن برند گوگل بهعنوان یکی از نمادهای احترام به دنیای آزاد و مبارزه با انحصارگری در دنیای فناوری. استراتژی جدید گوگل در دنیای شبکههای اجتماعی قرار است این سه استراتژی را ترکیب کند؛ اما در عمل اتفاق دیگری در حال رخ دادن است.
شخصا فکر میکنم گوگل هر چند بهدرستی متوجه شده که آیندهی اینترنت در جهان در قالب شبکههای اجتماعی تعریف میشود (که البته همین هم صد درصدی نیست و شاید بهزودی پارادایم جدیدی ظهور کند)؛ اما استراتژی اشتباهی ـ استراتژی نفوذ در بازار ـ را در برخورد با این پدیده در پیش گرفته است. اول میخواهم به اشکالات این استراتژی اشاره کنم:
۱- هدر دادن ایدههای خلاقانه: گوگل در این چند سال برای ساختن یک شبکهی اجتماعی جذاب، ایدههای بسیار خلاقانهای داشته است؛ اما عملا بهدلیل اصرارش بر تبدیل کردن آن محصولات به شبکهی اجتماعی در قوارههای فیسبوک، این ایدههای جذاب را سوزانده است. گوگل ویو ایدهی بینظیری داشت که متأسفانه نهایتا تعطیل شد!
۲- ایجاد نارضایتی در مشتری: گوگل عملا با معرفی محصولات جدید و جذابی که خیلی زود تعطیل میشوند، باعث میشود کاربرانی که با آن محصول آشنا و به آن جذب میشوند را از خود برنجاند. از طرف دیگر اجبار کاربران در مهاجرت از یک محصول به محصول دیگر (مثل همین ماجرای گودر و پلاس) هم در کاربران علاقهمند و متعصب این محصولات دافعهای نسبت به گوگل ایجاد میکند. جالب بود که در برابر تصمیم گوگل برای تعطیلی گودر، کاربران سراسر دنیا اعتراض کردند (هر چند اعتراض ایرانیها بهدلایل خاص بسیار شدیدتر بود.) و جالبتر اینکه بسیاری از کاربران گودر (چه ایرانی و چه غیرایرانی) پلاس را بهعنوان جایگزین گودر نمیپذیرند و بهدنبال سرویس جایگزین میگردند. این چه معنایی جز از دست دادن مشتری دارد؟ جزو اصول اولیهی بازاریابی این است که هزینهی از دست دادن یک مشتری سی برابر سود یک مشتری جدید است. عجیب است که گوگل به این نکتهی ساده اصلا توجهی ندارد.
۳- خدشهدار کردن برند: شعار تبلیغاتی گوگل “شیطان نباش” است. در تمامی سالهای فعالیت این شرکت، با وجود اتهام همیشگی سوء استفادهی پنهانی از اطلاعات کاربران، هیچ کس نتوانسته ثابت کند که گوگل واقعا این کار را میکند. گوگل در دنیای فناوری، سمبل نوآوری و احترام به خواست کاربران بوده است. محصولات گوگل مورد توجه گیکها و کاربران حرفهای قرار گرفتهاند. گوگل حتا در مقاطعی سمبل مبارزه با انحصارگرایی غولهایی مثل مایکروسافت و اپل شده است. اما … انگار اشکال ذاتی انحصار گوگل در بازار جستجو، دارد این شرکت را تحت تأثیر منفی خود قرار میدهد. گوگل میداند که باید با فیسبوک مبارزه کند؛ اما بهجای اینکه با ایجاد قابلیتهای جذاب و غیرقابل تقلید این کار را بکند، دارد سعی میکند کاربراناش را به زور به شبکهی اجتماعیاش منتقل کند. شخصا امیدوار بودم اعتراض کاربران باعث شود تا گوگل با مشتریمداری همیشگیاش در تصمیماش برای حذف ویژگیهای اجتماعی گودر تجدیدنظر کند؛ اما در عمل اینطور نشد. چنین کارهایی باعث میشوند تا کمکم احترام کمتری برای گوگل قائل باشم. برند گوگل دیگر کمتر نماد خواست کاربران محسوب میشود. گوگل هم دارد تبدیل میشود به شرکتی شبیه مایکروسافت و اپل که تصور میکنند همیشه تجربهی کاربر، یعنی چیزی که آنها فکر میکنند درست است.
اما گوگل میتوانست چه بکند؟ دو نوع استراتژی بهنظرم میرسد:
۱- فکر میکنم استراتژی درست برای گوگل ارائهی محصولات مکمل یا جایگزین در بازار شبکههای اجتماعی بود. گوگل میتوانست با همکاری شبکههای اجتماعی موفق و پرطرفدار مثل فیسبوک و توئیتر و با تکیه بر قابلیتهای جستجوی بینظیرش یک پلتفرم جستجوی قدرتمند خاص شبکههای اجتماعی ایجاد کند. یا میتوانست سرویس یکپارچهسازی پروفایلهای کاربران در شبکههای اجتماعی مختلف را ارائه دهد. و چیزهایی شبیه اینها.
۲- فرض کنیم که نظر گوگل در ورود مستقیم به رقابت با فیسبوک درست باشد. گوگل میتوانست با سبدی از محصولاتاش (پلاس+باز+ گودر+ جیمیل و …) به نبرد با فیسبوک برود. شاید حتا درستتر این بود که گوگل به سمت یکپارچهسازی این محصولات نرود و مجموع کاربران سرویسهای مختلفاش را با مشتریان فیسبوک بسنجد.
گوگل هنوز هم با جذابترین سرویس مجانی ایمیل دنیا و البته سرویس جستجوی بدون جایگزیناش دوستداشتنی است. با این تغییر استراتژی در گوگل، امیدوارم که این شرکت همچنان غول دوستداشتنی ما کاربراناش باقی بماند.
کارلو آنچلوتی در مصاحبهای که سایت گل فارسی منتشر کرده حرف بسیار جالبی زده: “حریفها دیگر از ما نمیترسند!” به نظرم این حرف کارلتو میتواند بنیان یک استراتژی رقابتی جالب باشد: “در رقابت، برای پیروزی مهم است که حریف فکر کند نمیتواند با ما رقابت کند!” این طوری رقیب یا وارد رقابت با ما نمیشود، یا اگر رقابت میکند احتمالا خیلی در آن حوزه سرمایهگذاری نخواهد کرد یا حتی اصلا دنبالهرو (Follower) ما خواهد شد. در واقع این احتمالا باید یکی از استراتژیهای اصلی رهبران بازار (Market Leaders) باشد؛ کاری که به نظر میرسد گوگل عزیز و اپل مثالهای خوبی برای آن باشند!
پ.ن. به دلایلی در این آخر هفته امکان تدوین پست لینکهای هفته برای من حاصل نشد. در نتیجه هر چند استثنا کردن اشتباه است و من هم با آن مخالفام؛ اما خوب این بار چارهای نیست. با این اوصاف قسمت ۱۷ پست لینکهای هفته فردا منتشر خواهد شد.
یک سال پیش رابطه گوگل و اپل بسیار گل و بلبل بود: اریک اشمیت مدیرعامل گوگل عضو هیأت مدیره اپل بود، هر کدام داشتند در حوزه تخصصی خودشان کار میکردند و در کنار هم علیه دشمن مشترکشان ـ مایکروسافت ـ میجنگیدند. اما این خوشی دیری نپایید: وقتی استیو جابز ورود نرمافزار جستجوی صوتی گوگل را به فروشگاه اپل رد کرد، دعوا شروع شد! دو شرکت شروع به رقابت در بسیاری از حوزهها با یکدیگر کردند. نتیجه این رقابت این شد که اشمیت دیگر عضو هیأت مدیره اپل نیست و جابز هم گفته شعار تبلیغاتی گوگل “چون شیطان نباش” بیمعنا است. هر چند این اواخر جابز و اشمیت با هم قهوهای صرف کردند تا در مورد موضوعات محل اختلاف صحبت کنند، اما اینکه آیا این مذاکره به حل این اختلافات کمکی کرد یا خیر معلوم نیست. چیزی که میدانیم این است که جنگ گوگل و اپل تازه آغاز شده است. این مقاله نگاهی دارد به حوزههایی که گوگل و اپل در آنها با هم خواهند جنگید:
۱٫ اندرویید در برابر آیفون: هر چند آیفون در دنیای گوشیهای هوشمند رتبه اول را دارد، اندرویید گوگل فشارهایی را بر اپل وارد کرده است. این سیستمعامل خوب طراحی شده و شامل ویژگیهایی چون کنترلهای لمسی است و بر روی گوشیهای فروخته شده توسط شرکتهای سازنده مختلفی در دسترس است. سهم بازاراندرویید به شدت در حال رشد است. با نگاهی به آینده میتوان گفت آتش نبرد میان آیفون و اندرویید ممکن است شدت یابد. بسته به کیفیت آینده گوشیهای مبتنی بر اندرویید و آیفون، کاربران ممکن است در هنگام خرید در انتخاب بین این دو سیستم عامل دچار مشکل شوند.
۲٫ سیستم عامل کروم در برابر سیستم عامل مک X: گوگل آماده عرضه سیستم عامل کروم برای رقابت با ویندوز ومک X میشود. در واقع گوگل در نظر دارد سیستم عامل خود را برای نتبوکها (Netbook) پیشنهاد دهد. این طرح ممکن است علیه مایکروسافت به نظر برسد، اما این واقعیت را هم در نظر داشته باشید که اپل در کنار فروش مک X هماکنون آیپد را هم عرضه میکند (و هدفاش ارتقای آیپد بهعنوان یک جایگزین برای دستگاههای فوقالعاده راحت برای حمل و نقل مثل نتبوکها است.) فعلا اپل گفته است که نگران سیستم عامل کروم نیست و ادعا کرده است که کروم آنقدر که بعضیها میگویند خطر بزرگی نیست! اما این دیدگاه ممکن است دست کم گرفتن کروم باشد. اگر کروم موفق شود، اپل باید مواظب خودش باشد!
۳٫ تبلت گوگل در برابر آیپد: شایعات در مورد اینکه گوگل در نظر دارد تبلت خود را برای رقابت با آیپد اپل به بازار عرضه کند در حال اوج گرفتن هستند. هر چند تاکنون گوگل کار کردن روی چنین دستگاهی را تأیید نکرده است؛ اما با این حال وجود چنین پروژهای در گوگل تقریبا قطعی است. گوگل متوجه شده که بازار تبلتها چقدر ارزشمند است : چه از نظر چشمانداز فروش و چه از نظر چشمانداز تبلیغات. همچنین گوگل میداند که نرمافزار لازم را برای تبلت دارد (چه اندرویید باشد و چه سیستم عامل کروم) و در نتیجه میتواند جای آیپد را در بازار پر کند. اگر تبلت گوگل عرضه شود تماشای نبرد میان آن و آیپد بسیار لذتبخش خواهد بود. آیا تبلت گوگل چشمها را خیره خواهد کرد؟ یا غلبه بر آیپد هدفی دور از دسترس گوگل است؟ باید منتظر بمانیم.
۴٫ تبلیغات گوگل در برابر iAds اپل: گوگل هر کاری را بلد نباشد، کسب درآمد بسیار از تبلیغات را خوب بلد است! روشن است که اپل هم این را میداند. با این حال اخیرا اپل اعلام کرد پلتفرم iAds را بهعنوان یک پلتفرم جدید تبلیغات روی آیفون عرضه خواهد کرد. طبق گفته جابز این پلتفرم به تبلیغاتدهندگان فرصت استفاده بیشتر از تبلیغات روی گوشیهای تلفن همراه و در نتیجه افزایش درآمد احتمالی ناشی از آن را میدهد. iAds شلیک مستقیم اپل به سینه گوگل است! اگر اپل با iAds موفق شود، بخش عمدهای از سهم بازار گوگل را به دست خواهد آورد و در نتیجه جنگ بسیار جذابی شروع خواهد شد.
۵٫ اریک اشمیت در برابر استیو جابز: یکی از بهترین افسانههای امروزی صنعت آیتی در مورد روابط جابز و اشمیت است. وقتی اشمیت عضو هیأت مدیره اپل بود، دومدیرعامل بسیار با هم صمیمی بودند. با آغاز تقابل منافع گوگل و اپل با هم، آن رابطه صمیمی به سرعت به سردی گرایید. اخیرا دو مدیرعامل با هم قهوهای را صرف کردند تا در مورد اختلافات با یکدیگر مذاکره کنند، اما به نظر میرسد این گفتگو به نتیجه خاصی نیانجامیده است. با افزایش حوزههای رقابت میان دو شرکت، جابز احتمالا اشمیت را بیشتر بهعنوان دشمن میبیند تا یک دوست!
۶- نکسوس وان در برابر آیفون: اگر یک دستگاه در بازار وجود داشته باشد که بتواند اپل را بترساند، قطعا گوشی نکسوس وان گوگل است. ممکن است گوشی هوشمند غول جستجو به اندازه آیفون فروش نداشته باشد، اما ویژگیهایی دارد که میتواند آن را به گزینه ایدهآلی در برابر آیفون تبدیل کند. بهعلاوه این گوشی میتواند در شبکه شرکت تی موبایل استفاده شود، عرضه آن در شبکه اسپرینت برنامهریزی شده و برخلاف آیفون قفل نرمافزاری ندارد؛ ویژگیهایی که باعث میشوند این گوشی یک انتخاب مناسبتر برای کسانی باشد که نمیخواهند از شبکه AT&T استفاده کنند. اپل خودش هم خبر دارد که بهترین گزینه فعلی را در مورد یک دستگاه لمسی موجود در بازار در دست دارد. اما در صورتی اپل اشتباه کند یا گوگل نسخه بهروز شدهای از نکسوس وان را عرضه کند که استانداردهای بازار را جابهجا کند، این وضعیت میتواند به سرعت تغییر کند. در آینده نزدیک منتظر بالا گرفتن جنگ میان نکسوس وان و آیفون باشید!
۷٫ متن باز در برابر متن بسته: گوگل آینده خود را با نرمافزارهای متن باز گره زده است. در طرف مقابل، اپل اصلا قبول ندارد که نرمافزارهای متن باز ارزش بیشتری را تولید میکنند. جابز ترجیح میدهد که همه جنبههای نرمافزار خود را در کنترل خود داشته باشد تا مطمئن شود آن نرمافزار در سطح کیفی مورد علاقه او عمل میکند. این تفاوت بزرگ فلسفی میان گوگل و اپل میتواند ماهیت این دو شرکت را نشان دهد. و تصمیمگیری در مورد اینکه آیا تعهد جنبش متن باز ـ به دلیل بهکارگیری خرد جمعی ـ بهتر است یا سیستم عامل متن بسته اپل ـ چون اپل میداند که چه میکند ـ، برعهده مشتریان فردی و سازمانی است. این هم نبرد جذاب دیگری است که باید شاهدش باشیم.
۸٫ HTCدر برابر اپل: شاید تعجب کنید که چرا HTC در جنگ میان گوگل و اپل در نظر گرفته شده است! پاسخ ساده است: اپل هماکنون در یک جنگ حقوقی بزرگ با HTC است که اگر در آن موفق شود، میتواند به این شرکت در تغییر قابل توجه روش عملکرد اندرویید گوگل کمک کند. اگر چه اپل HTC را براساس روش کار گوشیهای مبتنی بر اندرویید و گوشیهای مبتنی بر ویندوز موبایل مورد تعقیب قانونی قرار داده است، تمرکز این دعوای حقوقی بر دستگاههای مبتنی بر اندرویید است. این دعوی شامل شیوه حرکت در یک صفحه وب در مرورگر اندرویید، روشی که کاربران میتوانند براساس آن به منوی اصلی دسترسی پیدا کنند و موارد دیگری از این دست میشود. اگر اپل بتواند این اقامه دعوا را از HTC ببرد، میتواند به سراغ سایر فروشندگان اندرویید برود. و بدین وسیله ممکن است بتواند نوک پیکان حمله خود را متوجه گوگل کند.
۹- Google Voice در برابر اپل: یکی از مهمترین دلایل اختلاف کنونی گوگل و اپل، سرویس صدای گوگل است. نرمافزار غول جستجو جایگزین مناسبی برای آیفون به نظر میرسد. کاربران میتوانند تماسهای صوتی را به جای گوشیهای آیفون بر مبنای سکوی (پلتفرم) گوگل برقرار یا دریافت کنند. اما پس از مدتی انتظار برای دریافت نظر اپل در مورد این نرمافزار، سرانجام به گوگل گفته شد که این نرمافزار توسط اپل رد شده است. گوگل و AT&T برای تلافی کردن کار اپل با شلوغ کردن صحنه نمایش، دخالت کمیته ارتباطات فدرال را خواستار شدند. وضعیت فعلی به شیوهای است که حل آن حالا حالاها طول خواهد کشید.
۱۰- گوگل آینده در برابر اپل آینده: هماکنون گوگل و اپل در بالاترین سطح رقابت خود قرار دارند. هر دو شرکت از درآمد بسیار زیادی بهرهمند هستند. محصولات آنها توسط میلیونها نفر در سراسر جهان مورد استفاده قرار میگیرد. و آینده هر دو، بسیار روشن به نظر میرسد. اما نقشه هر دو شرکت برای آینده مشخص نیست. گوگل ممکن است بخواهد وارد کسب و کار سختافزار شود و در برابر آن، اپل ممکن است شانساش را در بازار آنلاین امتحان کند. هر اتفاقی بیفتد یک چیز قطعی است: اپل و گوگل تقریبا در همه بازارهایی که هستند، با هم رقابت میکنند. و در گذر زمان، انتظار کشیدن برای دیدن پیروزی یکی از این دو شرکت بسیار جذاب است!
پینوشت ـ این مطلب شاید پاسخی باشد به این پست جناب دکتر مزیدی که در آن اپل را برنده قطعی نبرد میان این دو شرکت اعلام فرمودند! ضمنا قبلا هم در این مورد در این پست با عنوان (گوگل در برابر اپل) نوشتهام.
The Future Google vs. the Future Apple
Apple and Google are at the top of their games right now. Both companies are enjoying huge profits. Their products are being used by millions around the globe. And the future looks bright. But what both companies have planned for the future is unknown. Google might opt to get into hardware, while Apple might try its luck online. In either case, one thing is certain: Apple and Google will be competing against each other in almost every market they’re in. And as time goes on, it should be rather interesting to see if the future Apple or the future Google will win out.
این روزها جو گوگل Buzz خیلی از ما را گرفته است و البته خوب، اغلبمان هم از آن خیلی خوشمان نیامده است. این نوشته، نگاهی دارد به ۵ اشتباه در طراحی گوگل باز:
گوگل باز: انقلاب، تحول یا سقوط؟ بسیاری از شما از من نظرم در این مورد را خواسته اید. بنابراین در این یادداشت به بررسی آن براساس ۵ اصل خودم برای نسل بعدی طراحی محصولات و سرویسها میپردازم ـ اصول “طراحی برای معنا.”
مفهوم بقراطی: این سؤال اساسیترین پرسشی است که هر طراح محصول یا سرویس نسل بعد باید از خود بپرسد: “بقراط چه میکند؟” هدف او این بود که پزشکان “اول؛ ضرر نزنند” ـ و در قرن ۲۱ام، ما تازه به سختی دریافتهایم که محصولات و سرویسهای زهرآلود و مضر اقتصاد میتوانند چه بکنند. آیا بقراط محصول شما را تأیید میکند یا رد؟ او احتمالا Buzz را رد میکرد؛ زیرا دارای مشکلاتی در زمینه حریم خصوصی کاربران است. استفاده ناآگاهانه از آن همان و فاش شدن آدرس ایمیل شما ـ و البته دنبالکنندگان (Follower) شما ـ همان. این به خاطر آن است که شما مجبورید از تنظیمات پیشفرض عمومی بودن (Public) فرار کنید؛ به جای اینکه [داوطلبانه] در آن مشارکت کنید! این برای همه خبر بدی است؛ اما خبر بدتری است برای یک مدافع آزادی بیان چینی [و ایضا ایرانی!]. بدون جلوگیری از ضرر رساندن، هیچ محصول یا سرویسی نمیتواند ایجاد ارزش اقتصادی قابل اطمینان را به حداکثر برساند.
سادهسازی کنید؛ اعتماد نکنید: آیا Buzz ایمیل شما یا دنبالکنندگان شما را افشا کرده است؟ آن هم در شرایطی خاص؟ گوگل به سختی برای حل این مشکل تلاش میکند، اما حل آن هنوز وابسته به افراد است که از دستورالعملهای مشخص شده پیروی کنند. در دنیای واقعی هیچ کاربری دستورالعملها را دنبال نمیکند. اگر محصول یا سرویستان پیچیده باشد، احتمالا شکست خواهید خورد. هیچکس دوست ندارد یک ساعت وقت برای این صرف کند که آیا یک سرویس برای او ضرر و زیان به همراه دارد یا خیر ـ یا آن را به شکلی تغییر دهد که ضرر نرساند.
ساخته شدن برای شکست خوردن و نه ویژگیها: محصولات و سرویسهای نسل بعد برای شکست سریع و ارزان ساخته میشوند ـ به جای اینکه ویژگیهای بسیار زیادی را ارایه کنند. جنبه دیگر بستهبندی ویژگیها در کنار هم این است که موقعیت شکست دلپذیر از بین میرود؛ زیرا وابستگی متقابل میان اجزا پیچیده شده و از کنترل خارج میشود. به همین دلیل است که مایکروسافت محصولات نامطبوع را تولید میکند: در هم تنیدن ویندوز، آفیس و سایر برنامهها در یک کوه عظیم هزینههای بهبود را به شدت افزایش میدهد. یک بار گوگل اعلام کرده بود که ما محصولاتمان را مانند مایکروسافت به هم وابسته نمیکنیم؛ زیرا این روش شیطانی است (شعار معروف گوگل را به خاطر دارید: Don’t be eveil!) اما Buzz به شدت با جیمیل در هم تنیده شده است و اولین چیزی است که شما زیر قسمت Inbox جیمیلتان میبینید. Buzz بهبود جیمیل را بسیار پرهزینه ساخته است و بالعکس. بهتر است که هر کدام یک سرویس جداگانه باشند.
هدف و مقصود نه محصول: جنبه دیگر “ضرر نرسان” ارایه فایده ۱۰، ۱۰۰ یا هزار برابر در یک حوزه یا فعالیت خاص است. با این حال هنوز وقتی من روی Buzz کلیک میکنم آن با یک لیست عظیم از اطلاعات پدیدار میشود. Buzz محصولات بسیار زیادی را یکپارچه میکند؛ اما به جای سادهسازی آنها، تنها همه چیز را به هم میچسباند. مطمئن نیستم که این ویژگی چه سودی برایام دارد. تا حدودی به نظر می رسد که Buzz محصول یک استعداد مهندسی خام باشد که بدون هدفی در ذهن طراحی شده است. “چون میتوانیم” به معنای این نیست که: “خوب پس مهم است!”
گشادهدست باشید؛ طمعورزی نکنید: Buzz “خوپسند” است. بنابراین من میتوانم هر چیزی را که جای دیگری ـ مثل توئیتر ـ منتشر شده در آن بخوانم؛ اما من هم میتوانم جای دیگری بنویسم. این “استراتژی” تعبیه شده در این محصول است: هدف تنها این است که گروهی از محصولات رقیب را به صورت مواد اولیه درآورده شوند و بین آنها لولهکشی شود! این ایده به شدت متعلق به قرن بیستم و در نتیجه آسیبرسان است. محصولات و سرویسهای گشادهدست چیزی را هم پس میدهند؛ آنها یک اکوسیستم پیشرویی را ایجاد میکنند که در آن هر کس میتواند برنده باشد. در مثال ما یک سرویس سخاوتمند میتواند در همه پلتفرمها بنویسد و مطالب آنها را نیز بخواند. با این روش لازم نیست شما توئیتر و Buzz را همزمان باز نگه دارید؛ انگیزهها برای بهترین ـ و نه لزوما بزرگترین ـ پلتفرم برای موفقیت باقی میمانند. با روشی که فعلا Buzz با آن سازماندهی شده است؛ یک نتیجه مایکروسافتی بعید به نظر نمیرسد: Buzz به دلیل اندازهاش اما به هزینه قربانی کردن یک صنعت نو، پیشرو و چالاک موفق خواهد شد.
محصولات و سرویسهای آینده نباید تنها برای مصرف کردن طراحی شوند؛ بلکه باید “برای معنا طراحی شوند”: آنها باید به منافع اقتصادی بادوام، مشترک و بامعنا بیانجامند ـ در غیر این صورت ما سفر خودمان را به یک آینده بیآینده ادامه میدهیم. این تصویر بزرگی است که نوآوران رادیکال آینده باید دوباره آن را ترسیم کنند. من فکر میکنم گوگل Buzz واقعا بسیار عالی است؛ با این حال هنوز یک سرویس بامعنا نیست. Buzz هنوز در سایه تصویر بزرگ دیروز زندگی میکند؛ به جای اینکه آن را دوباره ترسیم کند. چالش اساسی امروز این است: ترسیم دوباره تصویر بزرگ موفقیت با حرکت از این تصور که “بزرگ بهتر است.”
این مقاله بیزینسویک در مورد آغاز جنگ میان گوگل و اپل در بازار محاسبات سیار (Mobile Computing) ـ چیزی که به نظر نویسنده آینده دنیای تلفن همراه را شکل میدهد و البته تمام شرکتهای معروف حاضر در این عرصه مثل نوکیا، سامسونگ و ال جی را از بازار خارج خواهد کرد ـ به خودی خود بسیار جالب است؛ اما این عکس که اینجا میبینید هم جذابیت خاص خودش را دارد؛ مقایسهای میان گوگل و اپل:
سه چیز در این مقایسه برای من جالب است: شعار (Motto) این دو شرکت مخصوصا شعار اپل (متفاوت بیاندیشید)، سبک کاری (یا همان Work ethic) این دو که چقدر گوگل کارمندگرا است و اپل دیکتاتوری (!) و نهایتا شیوه تصمیمگیری عقلانی گوگل در برابر شیوه تصمیمگیری متمرکز اپل.
نویسنده مقالهای که در اول این پست به آن اشاره کردم، جایی از مقالهاش میگوید که هر دو شرکت دارای رهبرانی بسیار محبوب در داخل و خارج شرکت هستند: لاری پیج و سرگئی برین در گوگل و استیو جابز در اپل. به نظر میرسد یک جورهایی کاریزمای این رهبران در شرکتشان بسیار تأثیرگذار است. این را بگذارید کنار اینکه مزیت رقابتی و عامل متمایزکننده این دو شرکت از سایرین، شور عظیم خلاقیت درون آنها است که کاملا به روحیه و تفکر خلاق رهبران شرکت بر میگردد: نتیجه رهبری درست و روحیه خلاق رهبران میشود همین خروجی جذاب و خیلی اوقات عجیب و غریب گوگل و اپل!
به نظرم شعار این دو شرکت بسیار معنادار هستند: شعار گوگل (چون شیطان نباش یا چیزی شبیه این) مرزهای انتهایی خلاقیت را نشان میدهد ـ خلاقیت تا جایی که به کسی یا سازمانی ضرر بزند ـ و شعار اپل (متفاوت بیاندیش) هم که اصلا اساس خلاقیت است …
نیروی پیشروی اقتصاد سرمایهداری همین خلاقیت و نوآوری است که در درون ساختار آن نهادینه شده است و آن هم به ذات تنوعجو و بیزار از یکنواختی انسان بر میگردد. خلاقیت همان عاملی است که تقریبا همه ما در زندگی شخصی و شغلیمان فراموش کردهایم؛ چرا که خلاقیت نیازمند محیط رقابتی است و سخن گفتن از محیط رقابتی در ایران امروز شاید به یک شوخی بیشتر شبیه باشد!
این گوگل، شاهکار و بینظیر است!
داستان تولد مرورگر محبوب این روزهای خیلی از ما؛ کروم عزیز در قالب یک کمیک بوک:
دانلود از اینجا.
به شدت توصیه میشود که دانلود کنید و بخوانید تا با فرایند نوآوری و تحقیق در یک شرکت معظم جهانی از پیدا شدن ایده تا تولید و عرضه محصول آشنا شوید. ویوا گوگل عزیز!
این گوگل هر روز یک شاهکار جدید برای متعجب شدن و هیجانزده شدن ما رو میکند! امروز بعد از مدتها به صفحه iGoogleام نگاه جدی انداختم دیدم یک نوشته آن بالا گوشه چپ دارد راجع به یک ویژگی جدید: Google Showcase و واقعا باز هم شاهکاری جدید …
Google Showcase از همان علاقه همیشگی آدمها به زندگی سلبریتیها استفاده کرده است و اینبار شما میتوانید در صفحه اصلی آن در این آدرس، صفحه iGoogle برخی از آدمهای معروف را ببینید: بازیگران، بیزینسمنها، دانشمندان و حتی آدمهای سیاسی: از ال گور گرفته تا دمی مور (فیلم که یادتان هست!) و از ملکه رانیا (ملکه اردن) تا وینت سرف پدر www.
روی هر اسم که کلیک کنید عکسی از صفحه iGoogle آن فرد را میبینید. در زیر این عکس امکان انتخاب تم و گجتهای مورد استفاده آن آدم وجود دارد. در سمت راست صفحه هم عکسی از فرد مورد نظرتان را همراه با توضیحاتی در مورد او میبینید؛ همراه با کلیدی که اگر روی آن کلیک کنید میتوانید iGoogleی که دارید میبینید را کلا بهعنوان یک تب (Tab) جدید به iGoogle خودتان اضافه کنید!
من امیدوارم این صفحه هر روز گسترش بیابد. شخصا خیلی دوست دارم صفحه iGoogle بنیانگذاران گوگل ـ لاری پیج و سرگی برین ـ را ببینم!