درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۴۰)

“تفاوت بین پیروزی و شکست در چنین دیداری می‌تواند یک اشتباه کوچک یا یک لحظه از دست دادن تمرکز باشد. این برای دو تیم بسیار مهم است که شیوه‌ی مناسبی را برای این دیدار انتخاب کنند. این به این مسئله بستگی دارد که شما به توانایی‌های خودتان اطمینان داشته باشید یا از اینکه دچار اشتباه شوید، بترسید.” (جیووانی تراپاتونی در مورد فینال لیگ قهرمانان بین بارسا و من یو؛ این‌جا)

بدون شرح. 🙂

دوست داشتم!
۰

چند نکته‌ی بی‌ربط!

یک: دومین دوره‌ی “کارگاه اصول موفقیت در رزومه‌نویسی و مصاحبه‌های شغلی” با تدریس دوست عزیزم مهندس شهرام کریمی پنج‌شنبه‌‌ی این هفته توسط “مدیران ایران” برگزار خواهد شد. با توجه به تجربه‌ی تقریبا ده ساله‌ی شهرام در زمینه‌ی برگزاری مصاحبه‌های شغلی و استخدام افراد  در تعدادی از شرکت‌های بزرگ دولتی، اگر دنبال یاد گرفتن اصول رزومه‌نویسی و شرکت در مصاحبه‌ی شغلی هستید، توصیه می‌کنم در این کارگاه شرکت کنید. هزینه‌اش هم انصافا مناسب است و تضمین می‌کنم ارزش‌اش را دارد! برای اطلاعات بیش‌تر لطفا تشریف ببرید این‌جا.

دو: بالاخره چاپ هم شدیم! هفته‌ای که گذشت دو نوشته‌ی من در نشریات چاپی کشور منتشر شد. اولی با عنوان “ما کار و اندیشه با هم هستیم همیشه!”با موضوع گام‌هایی که باید برای کار پیدا کردن طی شود، در بخش سبک زندگی و صفحات ۳۸ و ۳۹ همشهری جوان این هفته (شماره‌ی ۳۳۱ به‌تاریخ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۰) چاپ شد. مطلب دوم هم که در واقع این پست قبلی گزاره‌ها بود، در صفحه‌ی مدیران روزنامه‌ی دنیای اقتصاد دوشنبه ۲۵ مهر چاپ شد.

سه: همینا یک ساله شد! در این فضای کسب و کار و جامعه‌ی مردسالار ما، صرف راه انداختن یک کسب و کار اینترنتی توسط چهار دختر جوان، واقعا دست‌مریزاد دارد. چه برسد به این‌که این دوستان خوب، در کارشان موفقیت نسبی هم کسب کرده‌اند و روز به روز هم بیش‌تر از قبل، پیش می‌روند. یک سالگی همینا را به این دوستان به‌ویژه خانم فرهادی و و خانم جم که افتخار آشنایی با آن‌ها را از نزدیک داشته‌ام، تبریک عرض می‌کنم و برای‌شان آرزوی موفقیت‌های بیش‌تر را دارم.

چهار: وبلاگ ابدیت را خیلی خیلی اتفاقی کشف کردم. نویسنده‌اش آقای بهرام شاکرین فیزیک و فلسفه خوانده است (و چه کسی است که از هم زیستی و نزدیکی این دو رشته‌ی علمی باخبر نباشد!) آقای شاکرین چند روز پیش پستی نوشت در نقد نوع نگاه ما ایرانی‌ها به استیو جابز پس از مرگ‌اش با عنوان مرگ ستیو جابز و مساله‌ی عدم امنیت. خلاصه‌ی حرف ایشان این است که: “استیو جابزی که ما شناختیم” با “استیو جابزی که بود” متفاوت است. چرای‌اش را در وبلاگ خود ایشان بخوانید. من فقط یک نکته اضافه می‌کنم که در نگاه به زندگی و مرگ استیو جابز در این روزها، تمام تمرکز روی ستایش یا نقد کارهایی بود که جابز برای زندگی دیگران انجام داد. بدین ترتیب، کارهای بزرگی که آقای جابز برای زندگی خودش کرد، از دید خیلی از ما پنهان ماند. احتمالا خیلی از ما سخنرانی معروف جابز در دانشگاه استنفورد را هم با این هدف خواندیم که بفهمیم چطور می‌شود شرکت‌های معظمی مثل پیکسار و اپل را ساخت! خلاصه کنم: موفقیت اصلی استیو جابز، ایجاد و توسعه‌ی اپل و آی‌فون و آی‌پد و آی‌پاد یا پیکسار نبود! موفقیت اصلی آقای جابز، ساختن زندگی رؤیایی خودش بود. او برای ساختن این زندگی، دنیای اطراف‌اش را آن‌طور که می‌خواست تغییر داد!

پنج: شیفته‌ی اجرای بی‌نظیر مرغ سحر استاد شجریان در کنسرت پاریس امسال شدم! تنوع رنگ‌بندی سازها و صدای همیشه زنده‌ی استاد و البته صدای زیبای مژگان شجریان، این قطعه را برای من به یکی از به‌ترین اجراهای مرغ سحر تبدیل کرد. از این‌جا دانلودش کنید.

دوست داشتم!
۱

گزارش اختصاصی گزاره‌ها از جی‌تکس ۲۰۱۱

امسال به لطف خبررسانی به‌موقع دوست خوبم میلاد اسلامی‌زاد عزیز، به بازدید نمایشگاه جی‌تکس رفتم. صرف حضور در یک محیط بین‌المللی به اندازه‌ی خودش جذاب است و اگر بشود در این محیط، با روندهای بازار جهانی هم مواجه شد که چه به‌تر! و البته این سفر به‌عنوان اولین سفر خارج از کشور هم در جای خودش جذاب و هیجان‌انگیز بود.

متأسفانه در این چند روز گزارش‌هایی که از جی‌تکس خواندم من را مطمئن کرد ما هر چقدر خبرنگارهای فناوری خوبی داریم، در زمینه‌ی مدیریت آی‌تی اصلا خبرنگار نداریم! این‌که در خبرهای مخابره شده از یک سو از عدم ارایه‌ی گجت‌ها و محصولات جدید در جی‌تکس در برابر نمایشگاه‌های مشابه گلایه می‌شنویم و از سوی دیگر، اخبار عرضه‌ی محصولات جدید را می‌خوانیم (!!!) برای من که امسال خودم نمایشگاه را از نزدیک دیدم، بسیار جالب بود.

بنابراین در این یادداشت مختصر، هدف‌ام اشاره به برخی نکات مهم نمایشگاه جی‌تکس امسال است که من دیدم و در اخبار منتشر شده در رسانه‌های ایرانی خیلی به آن‌ها توجه نشده است.

خوب حاضرید؟ این شما و این هم گزارش اختصاصی گزاره‌ها از نمایشگاه جی‌تکس امسال:

برای ورود به نمایشگاه لازم بود ثبت‌نام کنیم. فرم ثبت‌نام شامل اطلاعات شخصی و اطلاعات محل کار و سمت فرد در آن‌جا بود (و پسرک آمریکایی که مسئول ورود اطلاعات در سیستم رایانه‌ای نمایشگاه بود من را کشت تا درست واردشان بکند!) البته اطلاعات بانمک دیگری هم در این فرم باید وارد می‌شد؛ از جمله: هتل محل اقامت، مدت اقامت در دوبی و ایرلاین مورد نظر! ورود به نمایشگاه جی‌تکس البته برخلاف خیلی از نمایشگاه‌های وطنی پولی بود.

و بعد هم نمایشگاه و بخش‌های مختلف آن:

خوب عکاسی فعلا کافی است و بهتر است به‌صورت مختصر و مفید بنویسم چه دیدم:

۱- جی‌تکس اصولا نمایشگاهی است برای نمایش محصولات و راه‌حل‌های مورد نیاز کسب و کارها و نه نمایشگاهی برای عموم مردم. این برداشت من از گردش‌ام در نمایشگاه بود. به‌ویژه این‌که یک نمایشگاه جانبی با نام جی‌تکس شاپرز هم در نقطه‌ی دیگری از دوبی در حال برگزاری بود که در آن‌جا واردکننده‌های اماراتی انواع گجت‌ها و محصولات فناوری اعم از آی‌پد و آی‌فون و گالاکسی تبلت و پرینتر و موس و تلویزیون سه بعدی و … را می‌فروختند. در نمایشگاه اصلی چیزی برای فروش وجود نداشت و حتا در اغلب غرفه‌ها، قبل از دریافت بروشورها و اقلام تبلیغاتی باید یا فرمی را پر می‌کردید یا بیزینس کارت‌تان را تحویل مسئول غرفه می‌دادید! من در گزارش‌های خبرنگاران فناوری اطلاعات ایرانی ندیدم که متوجه این موضوع شده باشند.

۲- اصولا در این نمایشگاه شرکت‌های فناوری معروف به‌صورت مستقیم شرکت نکرده بودند. حتا در بخش محصولات سخت‌افزاری و به‌ویژه شبکه که تقریبا می‌شد لوگوی اغلب شرکت‌های معروف را دید، نمایندگان شرکا و دفاتر محلی شرکت‌ها در نمایشگاه حضور داشتند. این مسئله البته احتمالا ریشه در همان ماهیت بیزینس ـ محور بودن نمایشگاه جی‌تکس به‌عنوان هاب منطقه‌ای آی‌تی دارد.

۳- به‌دلیل عدم تخصص و علاقه بخش سخت‌افزار و شبکه را خیلی نگشتم! بنابراین نظری در مورد این بخش ندارم. فقط اپسون یک پروژکتور معرفی کرده بود که تصویر را روی میز و وایت‌بورد تمایش می‌داد و تعاملی بود؛ یعنی می‌توانستید روی میز با ماژیک (!) نوری بنویسید و روی تصویر نوشته‌ی شما نمایش داده شود!

۴- در بخش نرم‌افزار اصولا چیزی به‌نام نرم‌افزار وجود نداشت و تمام غرفه‌ها، ارایه‌کننده‌ی راه‌حل‌های (Solutions) آی‌تی برای کسب و کارها بودند. در این بخش چیزی که زیاد دیده می‌شد، استارت ـ آپ‌های هندی و اماراتی و عربستانی بودند. البته حضور کشورهایی مثل استرالیا و کشورهای شرق اروپا هم قابل‌توجه بود. راه‌حل‌های بسیار جالبی را در این بخش دیدم؛ از جمله یک سایت که به‌صورت ویزارد و قدم به قدم، شما را تا تولید اپلیکیشن‌های موبایل کسب و کارتان پیش می‌برد و خروجی IOS و اندروید و بلک‌بری و … را به‌صورت هم‌زمان تولید می‌کرد و تحویل‌تان می‌داد! یا یک شرکت هندی که راه‌حل جامع استخدام را به‌صورت آن‌لاین ارایه می‌داد. یک ERP اماراتی هم بود که ویژگی‌های بسیار جالبی داشت و مسئول غرفه‌اش می‌گفت ما در بازار امارات نفر اول هستیم. راست و دروغ‌اش گردن خودش!

۵- کلا جای شرکت‌های مشاور آی‌تی در نمایشگاه بسیار خالی بود؛ هر چند چشم‌مان به جمال غرفه‌ی اکسنچر عزیز روشن شد و عرض ارادت گذری داشتیم خدمت‌شان!

۶- جی‌تکس برای من مشخص کرد که در حال حاضر دو حوزه در مدیریت آی‌تی برای کسب و کارها داغ و مهم‌اند: کاربردهای مختلف رایانش ابری (Cloud Computing) و توسعه‌ی اپلیکیشن‌های موبایل برای کسب و کارها. این حوزه‌ها دو بخش اصلی جداگانه را در یک سالن بسیار بزرگ جی‌تکس به خود اختصاص داده بودند. خوب البته برای ما شاید خیلی مهم نباشد؛ چون مربوط به چیزهایی است که خوش‌بختانه حتا زیرساخت‌های اولیه‌ی ارایه‌ی خدمات مربوط به آن‌ها را در ایران نداریم!

۷- اسم دو غول نرم‌افزاری در جای‌جای نمایشگاه دیده می‌شد؛ هر چند وقتی به غرفه‌های زرق و بر‌ق‌دارشان رسیدیم فهمیدیم که باز هم شرکای‌شان در نمایشگاه هستند نه خودشان. مایکروسافت و اوراکل نمایشگاه امسال را در قبضه‌ی خودشان داشتند. مایکروسافت که همه جای نمایشگاه را پر کرده بود از ساک‌های دستی با نشان آفیس ۳۶۵ و اوراکل هم که در ورودی سالن محل استقرار غرفه‌های‌اش یک ماگ بسیار بسیار زیبا به بازدیدکنندگان هدیه می‌داد!

۸- بخش دولت الکترونیک نمایشگاه بسیار بخش جذابی بود. برخی دولت‌ها در این بخش خدمات الکترونیک و کارهایی که برای توسعه‌ی آی‌تی در دولت‌داری انجام داده‌اند را ارایه کرده بودند. در این بخش غرفه‌های بحرین و امارات جالب بودند. هر وزارت‌خانه‌ی امارات غرفه‌ی جداگانه‌ای در نمایشگاه داشت و به‌تفصیل فعالیت‌های خودش را در زمینه‌ی دولت الکترونیک عرضه می‌کرد. البته در همین بخش در غرفه‌ی برخی کشورها (از جمله آمریکا) به‌جای دولت‌‌ها، شرکت‌‌های خصوصی حضور داشتند که راه‌حل‌های دولت الکترونیک ارایه می‌کردند.

۹- و حضور ایرانی‌ها … من نفهمیدم این دوستان محترمی که زیارت‌شان کردیم برای چه حضور داشتند. اما جدا از این شرکت‌ها که حداقل با پرچم ایران در نمایشگاه حاضر بودند، مشاهده‌ی چند شرکت ایرانی که با پوشش نام‌های صوری ترک و اماراتی در نمایشگاه حضور داشتند برای من بسیار عجیب بود!

۱۰- حضور در نمایشگاه جی‌تکس و جی‌تکس شاپرز برای دانش‌آموزان نیم‌بها بود. در جی‌تکس شاپرز نوگلان اماراتی حضور چشم‌گیری داشتند؛ اما خوش‌بختانه در نمایشگاه اصلی احتمالا به‌دلیل تخصصصی بودن، خیلی نبودند!

۱۱- در صحبت با غرفه‌داران شرکت‌های مختلف، متوجه شدم آن‌ها چه علاقه‌ی شدیدی به حضور در بازار ایران دارند. اما تأسف‌بار این‌که همه بلافاصله اشاره می‌کردند به‌دلیل تحریم‌های بانکی امکان کار کردن با ایران را ندارند.

و برای حسن ختام دو عکس دیگر تقدیم خوانندگان عزیز گزاره‌ها:

یکی روبات‌های پر سر و صدا و بانمک و رقصنده‌ی (!) اینتل در جی‌تکس شاپرز:

و دیگری یادمان استیو جابز فقید در باز هم جی‌تکس شاپرز:

چیزی دیگر نمی‌توانم اضافه کنم جز این آرزو که روزی امکان برگزاری چنین نمایشگاهی را در کشور عزیزمان ایران داشته باشیم.

دوست داشتم!
۰

تعداد “من” گفتن‌تان چه چیز درباره‌ی شما می‌گوید؟

واقعا بعضی از تحقیقات را وقتی می‌بینم شگفت‌زده می‌شوم که چقدر آدم‌ها به نکات ریز توجه می‌کنند و برای آن‌‌ها الگو درست می‌کنند! پروفسور جیمز پنه‌بیکر استاد دانشگاه تگزاس در این زمینه تحقیق کرده که نرخ به کار بردن کلمه‌ی “من” در زمان حرف زدن، چه چیزهایی را نشان می‌دهد؟ بدون هیچ شرح و تفصیلی خلاصه‌ی نتایج این تحقیق را بخوانید:

  1. افرادی که نرخ “من” گفتن‌شان بالاتر است، معمولا افرادی د‌ل‌پذیر، گرم و باصداقت هستند. در مقابل افرادی که کم‌تر “من”گو هستند، اعتماد به‌نفس بالایی دارند.
  2. در یک رابطه‌ی دو نفره، کسی که دست بالا را در رابطه داشته باشد کم‌تر “من” را به‌کار می‌برد و برعکس!
  3. افراد راست‌گو معمولا بیش‌تر از دروغ‌گوها “من” را به‌کار می‌برند. چون دروغ‌گوها دارند از “منِ” واقعی‌شان دور می‌شوند!

این تازه تنها بخشی از تحقیقات گسترده‌ی دکتر پنه‌بیکر در مورد چیزهایی که می‌توان از تکرار واژه‌ها در حرف‌های آدم‌ها فهمید است. نتایج تحقیقات او در کتابی با عنوان “زندگی پنهان ضمیرها: واژه‌‌گان ما در موردمان چه می‌گویند؟” منتشر شده است.

منبع

دوست داشتم!
۴

لینک‌های هفته (۵۹)

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید گودر گزاره‌ها را دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.

به یاد استیو جابز (بخش دوم):

موفقیت داستان پیچیده‌ایه (نادر خرمی‌راد)

خرما برای جابز (این نوشته‌ی جادی را خیلی دوست داشتم)

اریک ریموند از جابز و اپل و استالمن می‌گوید (مطلبی بسیار منطقی و جالب)

چرا از استیو جابزها خوششان نمی‌آید؟ (علی مختاری؛ ویندوز من)

هذیان‌گویی ریچارد استالمن (وب‌شهر)

فیلم مستندی از زندگی استیو جابز (زیر خط IT)

زندگی‌نامه‌ی استیو جابز فیلم می‌شود

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

زبان حرکات بدن در مصاحبه استخدامی (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های صنایعی)

مزیت رقابتی شغلی (امیر مهرانی؛ The Coach)

رؤیاها به کجا می‌روند؟ (عالی!!! به‌ترین مطلب هفته برای من!) (عباس صفارایی؛ ویزویز)

شبانه‌روز ۲۷ ساعته (نادر خرمی‌راد)

جزء و کل هایزنبرگ و حاشیه‌های‌اش (وبلاگ ابدیت)

۱۲ نکته برای فکر کردن مانند افراد موفق (نارنجی)

چهار نکته برای بهبود خود (علی اسماعیل‌زاده؛ بهترین ارتباط)

مدیریت:

نقش تفاوت فرهنگی و قابلیت‌های پیمانکار/کارفرما در موفقیت پروژه‌ها (اگر در کارهای پروژه‌ای هستید این مطلب نیام یراقی را از دست ندید!)

بحران در شرکت‌ها (احسان اردستانی؛ ویترین افکار من)

ندانستن عیب نیست، دروغ‌ گفتن فاجعه است (مجید آواژ؛ روزنوشت‌های بهساد)

زیرک باشید (یادداشت‌های روزانه‌ی یک مدیر)

تعصب، مهلک ترین سم برای مدیران (یادداشت‌های روزانه‌ی یک مدیر)

دوقطبی شدن برندهای بزرگ (استاد پرویز درگی)

نقش نیروی کار در تعالی سازمانی (امیر نام‌آور؛ وبلاگ ایده)

شکار پازل مایکروسافت (عالیه این کار!!!)

فناوری اطلاعات و ارتباطات: 

ورای پی‌سی (گزارشی جالب در مورد آینده‌ی صنعت تولید رایانه در جهان) (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

خالق “مادر سیستم عامل‌های جهان” درگذشت (دنیس ریچی خالق زبان برنامه‌نویسی C و سیستم عامل یونیکس …)

IBM در رتبه بندی غول های تکنولوژی، مایکروسافت را مغلوب کرد (زومیت)

ابزارهای دیجیتال چقدر می‌ارزند؟ (وب‌شهر)

دوست داشتم!
۰

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۳۹)

“او (فرگوسن) همیشه انگیزه من در فوتبال بوده است. من همیشه گفته ام یکی از دلایلی که به انگلیس آمدم و مربی چلسی شدم او بود.

سرمربی رئال مادرید افزود: اشتیاق او برای فوتبال مسری است، مدل مربی گری او الگویی برای هر مربی فوتبال در دنیا است. هنگامی که شما درباره سر الکس فرگوسن فکر می کنید دو چیز به ذهن‌تان می رسد: او بی‌نظیر و موفق است.

مورینیو دوازدهمین قهرمانی منچستریونایتد با هدایت فرگوسن را ‘دستاوردی افسانه‌ای ‘ توصیف کرد و گفت: هیچ نشانه‌ای از فروکش کردن عطش و اشتیاق او برای موفقیت دیده نمی‌شود. هر بار که او یک جام را تصاحب می کند اشتیاقش برای قهرمانی‌های بعدی بیشتر می‌شود.

سرمربی سابق چلسی گفت: او زندگی می‌کند برای این که پیروز شود. تقاضا نمی‌کند ولی انتظار دارد بازیکنان‌اش هم همین اشتیاق را در زمین پیاده کنند.” (خوزه مورینیو در توصیف سر الکس فرگوسن؛ این‌جا)

قصد تفسیر نوشتن بر توصیف فوق‌العاده‌ی آقای مثلا خاص را از پیرمرد دوست‌داشتنی اولدترافورد ندارم. بخوانید، لذت ببرید و یاد بگیرید. فقط می‌خواهم نکته‌ای را اضافه کنم: همیشه برای‌ام انگیزه‌ی تمام نشدنی فرگوسن جالب و جذاب بوده است. طرف‌دار یونایتد شدن من دو دلیل اصلی داشت: سر الکس و اریک کانتونا. مدت‌ها به دنبال این بودم تا راز این عطش همیشگی سر الکس را به موفقیت کشف کنم. و خوب فکر می‌کنم کشف‌اش کردم: وقتی شما موفق می‌شوید، احساس موفقیت آن‌قدر لذت‌بخش و شادی‌آفرین است که تمام سعی‌تان را به‌کار می‌گیرید تا دوباره به آن موفقیت برسید. دائمی کردن لذت بودن در قلّه، راز انگیزه‌ی بی‌پایان سر الکس فرگوسن است.

دوست داشتم!
۱

نویسنده‌ی مهمان (۱): استراتژی تنوع؛ چگونه؟

توضیح: در راستای پست یکشنبه شب گزاره‌ها در مورد کیس‌نویسی به زبان فارسی، اولین نوشته در این زمینه که توسط دوست خوبم آقای ابراهیم حیدری نوشته شده، امشب منتشر می‌شود. ابراهیم حیدری دانش‌آموخته‌ی مهندسی صنایع در مقطع کارشناسی ارشد است و این مطلب را در زمینه‌ی تخصصی کار خود یعنی استراتژی نگاشته است. از ایشان متشکرم و منتظر نوشته‌های دوستان دیگر هستم. این شما و این هم نوشته‌ی ابراهیم:

برای بسیاری از مدیران و صاحبان کسب و کار ایرانی وابستگی به فروش یک محصول دغدغه‌ای مستمر است. این گونه کسب و کارها که معمولاً با ارائه یک محصول موفق به بازار در دوره آغازین شاهد رشد سریع بوده‌اند با گذشت زمان شاهد کاهش رشد فروش و به ثبات رسیدن یا حتی کاهش فروش می‌شوند. چنین کاهش‌هایی می‌تواند به دلایل مختلفی همچون ظهور رقبای تازه وارد، اشباع بازار، ورود محصولات جایگزین یا کاهش تقاضا در اثر رکود اقتصادی باشد. تنوع معمولاً جزو اولین ایده‌هایی است که برای پاسخ به این وضعیت ارائه می‌شود. گرچه معمولاً آنچه انگیزه ایجاد تنوع در کسب و کار می‌شود علاقه به رشد است با این حال دیده می‌شود که شرکت‌هایی هم در دوره رکود یا بحران به سراغ تنوع می‌روند. در این نوشته به برخی از شیوه‌های ایجاد تنوع در کسب و کار اشاراتی می‌شود و با ارائه یک نمونه ایرانی این استراتژی تشریح می‌شود.

استراتژی تنوع در دهه‌های ۶۰ و۷۰ میلادی در شرکت‌های چندملیتی رشد خارق العاده ای داشت. این شرکت‌ها که اکثراً به صورت گروه‌های صنعتی فعالیت می‌کردند به ماندن در طیف یک صنعت اکتفا نکرده و وارد صنایع کاملاً متفاوتی شدند. هنوز هم بقایای غول‌هایی که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در سبد محصولاتشان پیدا می‌شد باقی است. به قولی در آن زمان شرکت‌های نفتی به تولید ماشین حساب رو آوردند و شرکت‌های تولید سیگار وارد صنعت بیمه شدند. برای اکثر شرکت‌هایی که دست به این قمار زدند نتیجه باخت بود. بعد از رکود اوایل دهه ۸۰  نظرها از این استراتژی برگشت و ایده استراتژی رقابتی که بر تمرکز بر شایستگی اصلی تأکید داشت جایگزین آن شد. با این حال از میان آن غول‌ها شرکت‌هایی هم از آزمون زمان موفق بیرون آمدند و توانستند ضمن حفظ تنوع عملکرد درخشانی را از خود نشان دهند. دانش بدست آمده از آن تجربیات، اصولی را که می‌باید در هنگام اتخاذ تنوع مدنظر قرار گیرد مشخص کرد.

نخستین نکته ماهیت تنوع در شرکت‌ها است. در برخی موارد به نظر می‌رسد که ارتباط بسیار اندکی میان اجزای این گروه‌های صنعتی وجود دارد. برای مثال به نظر نمی‌رسد بخش مراقبت‌های بهداشتی در جنرال الکتریک ارتباط زیادی با بخش خدمات مالی آن داشته باشد. در سوی دیگر در موارد دیگر ارتباط کاملاً واقعی بین اجزای مختلف یک گروه وجود دارد مثلاً در شرکت یونیلیور کسب و کار بستنی با کسب و کار شامپو ارتباط دارد زیرا هر دو به مشتریان یکسانی در سوپرمارکت‌ها عرضه می‌شود. سه سطح اصلی از تنوع وجود دارد:

۱- تنوع ناشی از ارتباط نزدیک محصولات: در این مورد شرکت‌های مختلف درون گروه ممکن است محصولات یا خدمات متفاوتی داشته باشند اما شکلی از مشابهت نزدیک نظیر مشتریان یکسان، تأمین کنندگان یکسان، یا هزینه سربار یکسان داشته باشند. برای مثال یونیلیور شرکت‌های مجزایی برای بستنی، روغن خوراکی، سس مایونز و سوپ آماده دارد. هر کدام از این کسب و کارها رقبا، بازارها و برندهای خودش را دارد. اما هر شرکتی مشتریان یکسان، جایگاه‌های توزیع یکسان (سوپرمارکت‌ها)، برخی تأمین کنندگان مشترک و برخی رقبای مشترک دارد. در نتیجه این شرکتها می‌توانند از منافع همکاری با هم در زمینه‌های مشترک استفاده کنند.

۲- تنوع بر مبنای شایستگی اصلی: در این مورد شرکت‌های متفاوت در گروه محصولات و خدمات کاملاً متنوع دارند. اما با این حال این شرکت‌ها می‌توانند صاحب یک شایستگی اصلی مشترک باشند که از آن در بخش‌های مختلف استفاده کنند. مثلاً شرکت Canon که شایستگی اصلی آن در اپتیک است از این مزیت در کاربردهای مختلفی از دوربین تا دستگاه‌های کپی استفاده می‌کند.

۳- تنوع در محصولات نامرتبط: در برخی موارد شرکت‌های مختلف در یک گروه اشتراکات اندکی از نظر محصول، خدمات و تکنولوژی دارند. با این حال آن‌ها از منابع خاصی مثل منابع مالی یا مهارت‌های مدیریتی که شرکت مادر در اختیار آنان قرار می‌دهد سود می‌برند.

اگر با این فرض پیش برویم که مسئله یا مشکل به درستی طرح و بررسی و استراتژی تنوع به درستی برای رشد یا خروج از رکود مطرح شده باشد میزان توجه به اصول فوق می‌تواند تعیین کننده موفقیت یا شکست در پیاده سازی استراتژی تنوع باشد. اشاره به فرض مذکور به این دلیل است که استراتژی تنوع شهرتی عام دارد و توصیه به ایجاد تنوع جزو توصیه‌های رایجی است که گاهی اوقات بدون توجه به شرایط کسب و کارها و الزامات اتخاذ این استراتژی ارائه می‌شود. این در حالی است که خطر آن وجود دارد تنوع نه فقط باعث رهایی از مشکلات نشود بلکه مشکلات بسیار حادی را هم به وجود بیاورد.

برای ملموس شدن این بحث در کسب و کارهای کوچک و متوسط (در مجموع کمتر از ۵۰۰ نیرو) مثالی از ایران می‌زنم: گروه صنعتی لجور که در زمینه تولید ماشین آلات جابه­جاکننده عام (مثل بالابر و جرثقیل) فعالیت می‌کند. این مجموعه که در اراک واقع است در حال حاضر با چهار شرکت زیر گروه خود به نام‌های لجور، لجورهیدرولیک، توسن سازان و یورو لجور لیفت فعالیت می‌کند. این شرکت با تولید بالابر کار خود را آغاز کرده است. یکی از قطعات اصلی مصرفی در چنین شرکتی انواع جک­های هیدرولیکی است. به دلیل پایین بودن تیراژ تولید چنین شرکتی امکان تأمین از تأمین کنندگان بزرگ و باکیفیت را ندارد یا تأمین آن بسیار گران تمام می‌شود. به دلیل مشابه تولید در داخل شرکت هم صرفه اقتصادی ندارد مگر اینکه شرکت بتواند بخش بلااستفاده ظرفیت تولید جک را ( که می‌تواند میزان چشمگیری هم باشد) با سفارشات خارجی بکار بگیرد. به این ترتیب ایجاد شرکت تولیدکننده جک (لجور هیدرولیک ) توجیه استراتژیک یافته است. چنین تنوعی موجب رشد، کاهش هزینه‌ها و افزایش درآمدها، کاهش وابستگی به تأمین کنندگان بیرونی و افزایش کیفیت خواهد بود. این می‌تواند نمونه یک متنوع‌سازی موفق باشد. با این حال ورود چنین شرکتی به بازار ماشین آلات کشاورزی (توسن سازان) از نظر اصول فوق صحیح به نظر نمی‌رسد.*

* این شرکت خصوصی است و اطلاعات بسیار محدودی از عملکرد آن در دسترس است.

منابع مورد استفاده:

Lynch, R.,(2006), Corporate Strategy, Prentice Hall, England.

تیم هندل، فرهنگ جیبی استراتژی، ترجمه سهراب خلیلی، انتشارات اندیشه‌های گوهربار؛ چاپ اول؛ تهران: ۱۳۸۶

دوست داشتم!
۰

خودتان کیس‌ها را کشف و حل کنید!

یکی از به‌ترین روش‌های آموزش علم مدیریت در جهان امروز، مطالعه و حل کیس‌های واقعی است. معمولا هر تکست‌بوک مدیریتی درست و حسابی را که باز کنید؛ هر فصل با یک کیس شروع می‌شود و با یک یا چند کیس تمام. یکی از اصلی‌ترین منابع اضافی که روی سایت اینترنتی خیلی از تکست‌بوک‌ها ارایه می‌شود هم کیس‌های اضافی است. دوره‌ی MBA مدرسه‌ی مدیریت هاروارد هم که در آموزش مبتنی بر کیس‌ها، سرآمد مدارس مدیریت دنیا است. باید کیس‌های هاروارد را دیده باشید تا متوجه شوید چه می‌گویم! کیس‌های هاروارد از شیوه‌ی ایده گرفتن برای یافتن مسائل مدیریتی تا خود مسئله و روش حل آن، بسیار جذاب و آموزنده هستند.

یک کیس به شما نشان می‌دهد که چطور مسئله را پیدا کنید، چطور برای‌اش براساس دانش تئوریک‌تان راه‌حل پیدا کنید و چطور آن راه‌حل‌ها را به‌اجرا دربیاورید. البته معمولا در سطح کارهای دانشگاهی فقط گام اول و دوم طی می‌شود و همین باعث می‌شود تا دانش‌جویان MBA هم مسئله حل کردن را یاد بگیرند و هم چگونگی کاربرد دانش تئوریک کتابخانه‌ای‌شان را. چون معمولا جواب کیس‌ها هم از قبل مشخص است، می‌شود راه‌حل‌های ارایه شده توسط دانش‌جویان را هم با وضعیت واقعی مقایسه و آن‌ها را محک زد.

در طی دوره‌ی MBAام سعی کردم تا بتوانم برای درس‌ها و مفاهیمی که می‌خوانم معادلی در دنیای واقعی پیدا کنم تا آن‌ها را به‌تر بفهمم. شاید به‌ترین درس هم برای این کار برای من درس استراتژی بود که مفاهیم‌اش در دنیای کسب و کار دم دست‌‌تر و جذاب‌تر بودند. این‌که چشم‌انداز و مأموریت شرکت‌ها چیست و چرا فلان شرکت خود را این‌گونه تعریف کرده، ساده‌ترین نمونه‌های این تلاش من بودند. در کنارش تلاش می‌کردم تا ببینم مثلا چه شرکتی از استراتژی ره‌بری هزینه‌ی پورتر استفاده می‌کند و چه شرکتی از استراتژی تمرکز یا این‌که چه نمونه‌ای برای استراتژی یکپارچگی عمودی وجود دارد؟

کمی که جلوتر رفتم و وقتی وبلاگ‌نویسی‌ام جدی‌تر شد، سعی کردم تا این کشف و شهود را کمی گسترش بدهم و به‌دنبال کیس‌های واقعی برای حل کردن بگردم. یکی دو بار هم سعی کردم تا همین تلاش‌ام را مستند کنم.

چند هفته‌ی پیش به‌مناسبت روز جهانی وبلاگ‌ پستی نوشتم با عنوان خوب وبلاگ‌ بنویسید؛ لطفا!. یکی از نکات کلیدی که آن‌جا به‌عنوان نقطه ضعف وبلاگ‌های حوزه‌ی اصلی مورد علاقه‌ی خودم ـ یعنی مدیریت و آی‌تی ـ ذکر کردم، نداشتن ایده برای نوشتن است. با توجه به فقر شدید کیس‌ها ـ مخصوصا کیس‌های داخلی ـ در ادبیات مدیریت به‌زبان فارسی (مثلا این‌که هنوز بسیاری از اساتید محترم دانشگاه برای آموزش استراتژی به مثال‌های کتاب چاپ سال ۱۹۹۶ آقای فرد دیوید استناد می‌کنند!)، یکی از ایده‌های بسیار خوب و از نظر من لازم برای وبلاگ‌های مدیریتی و آی‌تی، تلاش برای پیدا کردن و تحلیل کیس‌های واقعی و ارایه‌ی راه‌حل برای آن‌ها است. جا برای نوشتن در این زمینه بسیار است. این‌طوری هم خود ما به‌عنوان نویسنده توان حل مسئله‌ی بالاتری پیدا می‌کنیم و هم دیگران هم می‌توانند از یافته‌های ما یاد بگیرند.

چند مثال بزنم تا بحث روشن‌تر شود: آیا تا به‌حال به این فکر کرده‌اید که نمونه‌ی واقعی استراتژی یکپارچه‌سازی عمودی چیست؟ من کمی این موضوع را گوگل کردم و دیدم که الان به‌ترین مثال برای این استراتژی (در هر دو جهت بالا و پایین) فعالیت‌های گوگل و اپل در صنعت گوشی‌های هوشمند هستند. یا مثلا عرضه‌ی کنسول بازی XBox توسط مایکروسافت نمونه‌ی جذاب استراتژی تنوع ناهمگون است. ولی آیا کسی از ما به کشف این نمونه‌های جذاب و روزآمد فکر می‌کند؟

در داخل کشور هم که اوضاع بدتر است! انگار شرکت‌ها و سازمان‌های ایرانی هیچ کار قابل توجهی نکرده‌‌اند و نمی‌کنند. آیا مثلا به استراتژی‌های نفوذ در بازار شرکت‌های فعال در صنایع غذایی فکر کردید؟ یا حتا مثال‌های دم دست‌تر: مدل ره‌بری مدیران برجسته‌ای که در طول دوران کاری‌تان داشته‌اید، مشکلات سازمانی که حل کرده‌اید و چیزهای دیگری شبیه این‌ها. دقت کنید که اصلا حرف‌ام بومی‌سازی علم و این‌جور چیزها نیست. دارم درباره‌ی نوع نگاه به مسائل حرف می‌زنم.

من خودم تلاش کرده و می‌کنم تا هر از چند گاهی در این زمینه‌ها بنویسم. منتظر کارهای دوستان دیگر هم هستم. فقط لطفا کپی پیست کردن را فراموش کنید! سعی کنید خودتان مسئله‌ها را کشف و حل کنید. اگر کیس ایرانی پیدا کردید چه به‌تر؛ ولی اگر کیس‌های انگلیسی زبان را هم به‌عنوان مسئله‌ در نظر بگیرید و حل بکنید یا حتا ترجمه‌ و خلاصه‌نویسی‌شان بکنید، در جای خودش مفید است.

نمونه‌هایی از کیس‌هایی که من سعی کرده‌ام بنویسم (و البته در مورد کیفیت‌شان هم ادعایی هم ندارم!) این‌ها هستند:

درس‌هایی از شرکت سافت‌تک

درس‌هایی از شرکت Infosys

ری اوزی؛ نمونه‌ی کامل یک استراتژیست

مطالعه‌ی موردی به نام اپرا وینفری

در نوشتن نگارش موردی ایده‌ی مرکزی و مسئله‌ای که قرار است بررسی و حل شود از هر چیز دیگری مهم‌تر است. بنابراین دنبال ایده‌های خوب و جذاب دور و برتان بگردید. مختصر و مفید و مؤثر نوشتن هم که هرگز نباید از یادمان برود. کیس نوشتن البته مهارت‌ها و اصولی هم دارد که بعدا در موردشان خواهم نوشت.

خیلی‌ از دوستان جوان و علاقه‌مند من که مدیریت خوانده‌اند، از من در مورد ایده برای وبلاگ‌نویسی در حوزه‌ی مدیریت پرسیده‌اند. پیشنهاد این پست، بیش از همه مخصوص این دوستان است. من از معرفی نوشته‌های دوستان دیگر در این زمینه و یا انتشار کیس‌های شما در گزاره‌ها به‌صورت پست‌ مهمان استقبال می‌کنم.

پ.ن. نوشته‌ی احسان اردستانی را هم در این زمینه با عنوان مثال‌های ایرانی در حوزه استراتژی بخوانید.

دوست داشتم!
۴
خروج از نسخه موبایل