پارسال پست مهمانی با عنوان “درسهایی از شرکت Infosys” برای وبلاگ امیر مهرانی نوشته بودم که به بررسی علل موفقیت شرکت اینفوسیس هند میپرداخت. شرکت اینفوسیس یکی از بزرگترین مشاوران مدیریت آیتی در جهان است. نکتهی کلیدی در آن پست این بود که اینفوسیس بهعنوان یک شرکت هندی چطور توانسته در بازار فناوری سطح جهانی ـ و بهویژه آمریکا ـ خودش را مطرح کند.
چند روز پیش مصاحبهای خواندم از بنی لوپز مدیر ارشد جهانیسازی (Chief Globalization Officer!) شرکت مکزیکی سافتتک. شرکتی با قدمتی ۲۹ ساله (تأسیس ۱۹۸۲) که ارایهکنندهی راهحلهای فرایندی مبتنی فناوری اطلاعات در سطح جهانی است. این شرکت بیش از ۶۰۰۰ نفر پرسنل دارد که در ۳۰ دفتر این شرکت در نقاط مختلف آمریکای شمالی، آمریکای لاتین، اروپا و آسیا مشغول بهکارند. سافتتک ۹ مرکز خدمات جهانی در مکزیک، چین، برزیل، آرژانتین و اسپانیا دارد.
خدمات سافتتک را در شکل زیر مشاهده میکنید:
در مصاحبهای که بالاتر به آن اشاره کردم، آقای لوپز به برخی استراتژیهای این شرکت برای رقابت در بازار جهانی اشاره میکند. بد نیست نگاهی بندازیم به آنها:
۱- استراتژی ورود به بازار: سافتتک در بازاری ـ برونسپاری فرایندها در آمریکا ـ فعالیت میکند که هندیها با قیمتهای پایینشان بهشدت آن را در اختیار گرفتهاند. یعنی استراتژی “رهبری هزینهی” پورتر غیرقابل دستیابی است و در نتیجه باید لزوما روی استراتژی “تمایز” تمرکز کرد. سافتتک چطور باید این کار را میکرد؟ آنها برای این کار اصطلاحی را ابداع کردند بهنام “برونسپاری به نزدیک” (Near-Shoring.) آنها روی صنایعی تمرکز کردند که در آنها برونسپاری فرایندها و ارایهی راهحلهای آیتی مستلزم همکاری نزدیک میان بنگاه مشتری خدمات با بنگاه تأمینکنندهی خدمات بود. مکزیک از لحاظ جغرافیایی به آمریکا چسبیده؛ بنابراین در هر زمان امکان برگزاری جلسات رو در رو یا بازدید از محل شرکت برای مشتری وجود دارد. در هر حال منظور این است که مهم است استراتژی ورود به بازارتان را درست انتخاب کنید.
۲- ارزش افزوده برای مشتریان، مزیت رقابتی سافتتک: استراتژی رقابت ـ یا در واقع مزیت رقابتی ـ سافتتک داشتن تخصص در سطح جهان با مهارت بومیسازی و نگاه محلی به مسائل است:
- تولید راهحلها، خدمات و فرایندهای این شرکت کاملا متمرکزند.
- دفاتر این شرکت در نقاط مختلف جهان، راهحلهای سطح جهانی را با توجه به شرایط و ویژگیهای خاص هر کشور / منطقه و برای مسائل یک مشتری خاص بازطراحی و سفارشیسازی میکنند.
سافتتک با این رویکرد مدعی است میتواند در بازارهای محلی با شرکتهای معظمی مثل IBM رقابت کند. بنابراین مهم است معلوم باشد شرکت شما چه ارزش افزودهای برای مشتری در قیاس با دیگران تولید میکند. این سادهترین تعریف مزیت رقابتی است!
۳- ارزشآفرینی برای کل بازار، استراتژی توسعهی خدمات سافتتک: مدل خدماتی سافتتک بسیار جالب است. آنها در صنایع مختلف خدمات خود را ارایه میدهند؛ اما واحدهای خدماتی آن بهصورت کارکردی و تخصصی طراحی شدهاند. علت چیست؟ وقتی یک واحد تخصصی به صنایع مختلف خدمات خود را ارایه میکند، میتواند نیازها و مشکلاتی را که در یک صنعت مشاهده کرده و برایشان راهحل ارایه داده را بهعنوان خدمات جدید به صنایع دیگر هم ارایه کند! (با توجه به گسترهی جهانی عملیات شرکت، واقعا راهکار هوشمندانهای است!) اما در عین حال در سافتتک برای انتقال تجارب بین واحدهای تخصصی مختلف هم مکانیسمهای طراحی شده است. به این ترتیب در صورت امکان برای نیازها / مشکلات شناسایی شده در هر بخش تخصصی، راهحلهای جامع فرابخشی طراحی میشود. بنابراین حواستان باشد توسعهی محصولات / خدمات شرکت هم به استراتژی و فرایندهای خاص خودش نیاز دارد.
۴- کشف ارزش افزودهی هر بخش برای شرکت: آقای لوپز در جای جای مصاحبه بارها بر کشف کردن ارزش افزودهای که هر بخش از شرکت (در واقع هر یک از دفاتر این شرکت در کشورهای مختلف) میتواند تولید کند، تأکید دارد. منظور این است که مثلا برزیلیها و مکزیکیها هر یک در ارایهی چه خدماتی مهارت دارند. البته این در سطح یک شرکت جهانی است؛ اما در سطح هر شرکت یا سازمانی کشف اینکه هر بخش در چه کاری مهارت بیشتری دارد، میتواند برای سازماندهی شرکت و فرایندها و خدماتاش بسیار مفید باشد.
۵- درک عمیق شرایط خاص محیط کسب و کار هر کشور: آقای لوپز مثالهایی از شرایط محیط پیرامونی کسب و کار شرکت سافتتک (مثلا قوانین و مقررات صادرات خدمات) در کشورهای مکزیک و برزیل میآورد. در هر صورت هر شرکت برای موفقیت، باید درک عمیقی از آنچه در واقعیت اتفاق میافتد (و نه لزوما آنچه ظاهرا بهنظر میرسد!) داشته باشد.
۶- کشف و مدیریت ریسکهای کسب و کار و ریسکهای فناوری برای موفقیت حیاتی است: فکر این یکی از همه برای ما ملموستر باشد؛ چون هر روز در زندگی فردیمان داریم تجربهاش میکنیم!
بهنظرم رویکردهای مدیریتی سافتتک در شرایط امروزی ایران، دستیافتنیتر و ملموسترند تا درسهای اینفوسیس!
ممنون 🙂
جالب بود مرسی
جواب سؤال اول: تو مصاحبهاش نگفته این بابا!
جواب سؤال دوم: اینا کار مشاوره انجام میدن و در کنارش خودشون هم راهحل ارایه میکنند. یعنی هم مشاوره هم اجرا.
در مورد سومی: همین کارها را میکنند منم دلم نمیاد در این زمینهی بسیار مورد علاقهام بنویسم دیگه!
در مورد چهارمی: اون موقع هنوز نه وبلاگ امیر خیلی معروف شده بود نه گزارهها!
🙂
سوال اول: «آنها روی صنایعی تمرکز کردند که در آنها برونسپاری فرایندها و ارایهی راهحلهای آیتی مستلزم همکاری نزدیک میان بنگاه مشتری خدمات با بنگاه تأمینکنندهی خدمات بود.» چه صنایعی چنین ویژگی دارن؟
سوال دوم: ضمناً من متوجه نشدم این شرکت ها فقط مشاوره می دن یا خودشون کار تولید هم انجام می دن.
سوال سوم: چرا کسی واسه بحث استراتژی لایک نمی ذاره؟! بابا ما کلی داریم زحمت می کشیم تو این رشته !
سوال چهارم: این پست اینفوسیس کجا بود که من ندیده بودم؟ خیلی جالب بود که!
نمونه کار مشا