انسانها در بند گذشتهشان هستند و این در حالی است که گذشته، خود، در درون آنها بهدام افتاده است.
جیمز بالدوین
کسبوکار، مدیریت و كار حرفهای بهروایت زندگی
انسانها در بند گذشتهشان هستند و این در حالی است که گذشته، خود، در درون آنها بهدام افتاده است.
جیمز بالدوین
انسانها در بند گذشتهشان هستند و این در حالی است که گذشته، خود، در درون آنها بهدام افتاده است. جیمز بالدوین

لبانمان همه خشکند و چشمها چه ترند!
درون سینهی من شعرها چه شعلهورند!
نیامد آنکه سبویی عطش بنوشدمان
هزار سال گذشته است و چشمها به درند
چه رفته بر سر آن دستهای آبآور؟
که خیمههای عطشسوز، تشنهی خبرند …
شبی بیا به تسلای این عزا خانه
که نالههای غریبانه بیتو بیاثرند
تو در میان غزلهای ما نمیگنجی
مفصلی تو و این بیتها چه مختصرند!
سعید بیابانکی
عاشورای حسینی (ع) بر عاشقان آن رساترین فریاد تاریخ، تسلیت و تعزیت باد. التماس دعا.
لبانمان همه خشکند و چشمها چه ترند! درون سینهی من شعرها چه شعلهورند! نیامد آنکه سبویی عطش بنوشدمان هزار سال گذشته است و چشمها به درند چه رفته بر سر آن دستهای آبآور؟ که خیمههای عطشسوز، تشنهی خبرند … شبی بیا به تسلای این عزا خانه که نالههای غریبانه بیتو بیاثرند تو در میان غزلهای ما نمیگنجی مفصلی تو و
«وبلاگستان فارسی» زمانی تنها جایی بود که میشد در وب فارسی در آن چرخ زد. دارم در مورد روزهای اینترنتِ هفتهای دو ساعت در دانشگاه و اینترنت ِدایالآپ خانه با آن ملودی نوستالژیکش حرف میزنم! آن روزها گوگل هم تازه اختراع شده بود و وبسایتهای فارسی چندانی هم وجود نداشت. هنوز رسانههای اصلی کشور و حتی دنیا از جنس رسانههای چاپی بودند و رسانههای آنلاین عملا تنها میانبری بودند برای دسترسی به اطلاعات وقتی به مطبوعات دسترسی نداشتی. و من همان روزها بود که با وبلاگ آشنا شدم: سال اول دانشگاه یعنی سال ۱۳۸۱ که احتمالا وبلاگستان فارسی هنوز در روزهای خردسالی بهسر میبرد.
وبلاگ پدیدهای شورانگیز و شگفتانگیز بود: جایی که میتوانستی در آن «سردبیر:خودم» باشی! این «دنیای قشنگ نو» آن روزها مایهی دلخوشی اصلی ما در چیزی بود که این روزها به آن فضای مجازی گفته میشود. آن روزها هیچ شبکهی اجتماعی وجود نداشت و باید با چرخ زدن در سایتهای وبلاگنویسی دنبال علاقههایمان میگشتیم. روزهایی که حتی «آر.اس.اس فید» هم اختراع نشده بود و حتی بعد از کشف یک وبلاگ، باید هر روز به آن مراجعه میکردیم تا اگر پست جدیدی منتشر شده بود آن را بخوانیم! آن روزها وبلاگ نوشتن شاید به مدیریت کانالهای تلگرامی و صفحات اینستاگرامی در امروز شبیه بود؛ با تمام مختصات آن! احتمالا مهمترین شباهت هم کاربرد قانون پارتو در این ساحت زندگیمان بود و هست: تپلید محتوای اصیل توسط جمعی حدود ۲۰ درصد از وبلاگنویسان و اشتغال ۸۰ درصد باقیمانده به امر شریف کپیپیست!
و اینگونه بود که من هم به جرگهی وبلاگنویسها پیوستم. نمیتوانم بگویم سابقهی نویسندگی داشتم؛ اما حداقل از دوران دبیرستان به این طرف به نویسندگی و روزنامهنگاری علاقه داشتم. و وبلاگ همانجایی بود که میشد در آن «مشقِ نوشتن» انجام داد؛ بی آنکه مجبور باشی به تأیید و تفسیر دیگری تن بدهی.
بعد از جرقهی اولیه، وبلاگ نوشتن برای من کمکم تبدیل به بخشی از زندگیام شد؛ چرا که فهمیدم نوشتن تا چه اندازه لذتبخش و آرامشبخش است. واقعیت این است که من برخی از سختترین روزهای زندگیام را با «گزارهها» از سر گذراندم و واقعا نمیدانم اگر اینجا نبود، کجا میتوانستم در مورد دردها و دغدغههایم در زندگی بهراحتی بنویسم. و البته وبلاگ نوشتن برای من، بخشی از استراتژی یادگیری و خلق و تثبیت برند شخصی از طریق یاد دادن و سادهسازی موضوعات تخصصی در حوزهی «مدیریت و کار حرفهای» بوده است.
حالا من بیش از ۱۵ سال است که کمابیش وبلاگ مینویسم. هویت وبلاگی من در تمامی این سالها با همین برند «گزارهها» ثابت بوده؛ هر چند حوزهی نوشتنم تغییر کرده است. گزارهها با نوشتن دربارهی دغدغههای شخصی روی پرشینبلاگ آغاز و بعد به بلاگفا منتقل شد و سرانجام به وردپرس و در نهایت به دامنهی شخصی رسید (متأسفانه آرشیو گزارهها روی پرشینبلاگ و بلاگفا پاک شده است.)
در طول این ۱۵ سال احتمالا دورهی دو سالهی گودر (از ۸۸ تا ۹۰) بهترین دوران وبلاگنویسی من بوده است. زمانی که بهلطف شبکهی اجتماعی متصل به فیدخوان گوگل، شبکهای بزرگ از افراد حرفهای در نوشتن و خواندن و متخصصان حوزههای مختلف علوم انسانی ـ که میتوان مدیریت را هم زیرمجموعهای از آن دانست ـ ایجاد شد (و همچنان بخش عمدهای از ارتباطات حرفهای جدی من پس از گذشت ۸ سال، همان ارتباطات گودری است!) گودر کمک کرد تا وبلاگ نسبتا تخصصی مانند وبلاگ من هم در معرض دید بسیاری از افراد حرفهای قرار بگیرد و همین عزیزان بعد از گذر سالها از مرگ گودر، همچنان مخاطبان اصلی گزارهها هستند و لطفشان برای من باعث خوشحالی و افتخار همیشگی بوده است. همینجا پیشنهاد میکنم که اگر علاقهمند هستید جزئیات داستان گزارهها و تجربیات و دستاوردهای آن برایم را بدانید، میتوانید ۱۰۰۰مین پست گزارهها را مطالعه کنید و همچنین این گفتوگوی من را با دوست خوبم احسان تاجیک در پادکست ارزشمند سفر محتوا گوش کنید.
گزارهها در سالهای اخیر بیشتر بهدلیل تنبلی و کمحوصلگی ناشی از بالا رفتن سن (!) و کمتر از آن بهدلیل مهاجرت مخاطبان به شبکههای اجتماعی کمرنگتر شده است. با این حال در این روزها که گزینههای مصرف محتوا آنچنان بهصورت انفجاری توسعه پیدا کردهاند که شاید دیگر وبلاگ برای بسیاری از ما محلی از اعراب نداشته باشد، من همچنان خوشحالم که با افتخار بگویم «وبلاگنویس» (یا بهقول معروفتر «بلاگر») هستم. چرا؟
تجربهی وبلاگنویسی برای من تبدیل به سبکی شخصی برای نگریستن به دنیا، تحلیل موضوعات و پرورش ایدهها شد که همچنان بخشی از ذهنِ من را در زندگی روزمره و کاری بهخود اختصاص داده است. «جستجوگری» و اینکه همیشه «چرا»یی وجود دارد که پاسخ آن میتواند در گوشهای از تجربیات زندگی روزمره نهفته باشد، دستاورد بسیار مهمی دیگری بود که من از وبلاگنویسی بهدست آوردهام. و همین شده که با یادآوری همین دستاوردها در این چند وقت اخیر تلاش کردهام تا دوباره با بازیابی همان انگیزههای قبلی وبلاگنویسی را از سر بگیرم؛ همان انگیزهای که باعث شد ۴ سال پیاپی تقریبا هر روز در گزارهها بنویسم: ایجاد یک انگیزهی بیرونی برای متعهد شدن به یاد گرفتن و یاد دادن! و خلاصهاش میشود همانی که در عنوان این نوشته آوردهام!
بهانهی این پست، کمپین دوستان خوبم در سایت ویرگول بهمناسبت روز وبلاگستان فارسی بود که فردا یعنی ۱۶ شهریور ماه است. دوستانی که همچنان دل در گرو وبلاگنویسی بهعنوان سبکی خاص و شخصی از نوشتن است که همچنان میتواند و باید زنده باشد. من، تنفس در اتمسفر وبلاگستان فارسی را از همان روزهای ابتدایی تا دوران اوجش یکی از متمایزترین و زیباترین دورههای زندگیام میدانم. و بهویژه در این چند سال اخیر که وبلاگها هر روز قافیه را بیشتر و بیشتر به شبکههای اجتماعی موبایلی باختهاند در طول هفته و هنگام مطالعهی مقالات و نوشتهها برای پست لینکهای هفته بیش از هر زمانی دلم برای آن روزهای زیبای وبلاگستان فارسی تنگ میشود. امیدوارم که این کمپین، دعوتی به بازگشت باشد برای همهی ما که روزی وبلاگنویسی و وبلاگخوانی بخش مهمی از زندگی ذهنی ـ و حتی واقعیمان! ـ را تشکیل میداد.
از دوستان ویرگول برای زنده کردن آن حس فراموشنشدنی و نوستالژیک سپاسگزارم. و همینجا از شما خوانندگان محترم گزارهها و این نوشته دعوت میکنم که شما هم در این جشن بزرگ وبلاگنویسان وب فارسی شریک شوید و از تجربیاتتان در وبلاگنویسی برایمان بنویسید (و لطفا لینک مطالبتان را پای همین نوشته برایم بگذارید.)
بهامید آنکه دوباره روزی که دور نباشد، نوشتههایمان را از دل تلگرام و اینستاگرام و حتی توییتر بیرون بکشیم و برای «ثبت بر جریدهی عالم» وب فارسی، آنها را در وبلاگهایمان منتشر کنیم. و آدمی همواره به امید زنده است …
* عنوان پست برگرفته از کتابی است از استاد «محمدعلی بهمنی» با عنوان «من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم.»
«وبلاگستان فارسی» زمانی تنها جایی بود که میشد در وب فارسی در آن چرخ زد. دارم در مورد روزهای اینترنتِ هفتهای دو ساعت در دانشگاه و اینترنت ِدایالآپ خانه با آن ملودی نوستالژیکش حرف میزنم! آن روزها گوگل هم تازه اختراع شده بود و وبسایتهای فارسی چندانی هم وجود نداشت. هنوز رسانههای اصلی کشور و حتی دنیا از جنس رسانههای
مدتی این مثنوی تعطیل شد! 🙁 امیدوارم که از این بهبعد باز بهصورت مرتب در گزارهها بتوانم بنویسم.
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و اندیشه:
تابآوری؛ مهارتی حیاتی برای روزهای دشوار (شبکه)
پرسشهای درونی چطور آیندهمان را تحت تاثیر قرار میدهند؟ (دیجیاتو)
۱۷ ویژگی آدمهای تودلبرو (فرادید)
بشر در بنبست نبوغ؛ چرا دیگر باهوشتر نمیشویم؟ (زومیت)
This is what I learned about resilience when I was diagnosed with a chronic illness
مدیریت و کار حرفهای:
قسمت شانزدهم | مصاحبه با شهاب جوانمردی، مدیرعامل شرکت فناپ (این مصاحبه را حتما بشنوید!)
تغییرهای PMBOK نسخه هفتم (نادر خرمی راد بعد از مدتها در وبلاگش از این نوشته که یکی از اعضای تیم بازنویسی نسخهی هفتم پمباک است. افتخاری است دوستی با ایشان.)
گام اول، گفتوگو با مدیر است (چه کنیم وقتی در یک شغل ناخواسته گیر کردهایم؟)
شیوههای رهبری آمرانه و تحولگرا؛ کدام یک کارها را به سرانجام میرساند؟ (ایرانمدیر)
بازسازی فرآیند استخدام از پله اول
۸ Habits of Highly Empathetic Leaders
تجاریسازی و تحلیل و توسعهی کسبوکار:
سادهسازی قیمت یا سادهسازی محصول؟
متدولوژیهای چابک و متدولوژی استارتآپ ناب: تقابل یا تعامل (شبکه)
چرخش ایدهمحوری در فاز شناخت مشتریان چیست؟ (شبکه)
فدراسیونی برای آینده (بازار ورزش به تحلیل راهبردی فدراسیون فوتبال پرتغال پرداخته. خواندنی و دارای درسهای کسبوکاری.)
اقتصاد، توسعه، مدیریت مالی و سرمایهگذاری:
پیشگوی شهر اوماها الهامبخش سرمایهگذاران (دربارهی وارن بافت)
چرا رونق قیمتی مسکن خیر نداشت؟ (از دکتر تیمور رحمانی)
دو دهه از دسترفته ژاپن؛ واقعیت یا افسانه؟ (نکتهی بسیار جالبی در مورد کافی نبودن شاخص GDP در دنیای امروز دارد.)
نامعادله اقتصاد ایران (خلاصهای از مصاحبهای با دکتر مسعود نیلی)
رئیس بانک مرکزی بریتانیا: ارز دیجیتال جای دلار را میگیرد! (ارز دیجیتال)
فناوری، ارتباطات و رسانه:
آیا ساتوشی ناکاموتو یک قاچاقچی بینالمللی بوده است؟ گفتگو با نویسنده کتاب مسترمایند (بسیاااار خواندنی) و سیرک ساتوشیها؛ چرا همه دوست دارند خود را خالق بیتکوین جا بزنند؟ (ارز دیجیتال)
نگاهی به نیمقرن زندگی و کار دونالد کنوث، خالق کتاب «هنر برنامهنویسی» (شبکه)
سرویس وامدهی ارزهای دیجیتال بایننس راهاندازی شد (ارز دیجیتال)
آشنایی با الگوریتمهای مطرح و پرکاربرد یادگیری ماشین (شبکه)
فناوری 5G تا سال ۲۰۲۵ چه تغییراتی در زندگی ما ایجاد میکند؟ (دیجیاتو)
مدتی این مثنوی تعطیل شد! 🙁 امیدوارم که از این بهبعد باز بهصورت مرتب در گزارهها بتوانم بنویسم. پیش از شروع: میتوانید فید وبسایت گزارهها و همچنین فید لینکدونی گزارهها (که مطالب این پست از میان آنها انتخاب میشوند) را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. لینکهای منتخب لزوما مربوط
باز هم یک هفته به تأخیر خوردیم. امیدوارم از این پس دوباره به روال برگردیم. از نظر تقویمی، پست لینکهای هفته در این شماره به ۹مین سال انتشارش رسید. 🙂 امیدوارم که این تلاش، برای مخاطبان گزارهها مفید بوده باشد.
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و اندیشه:
امید احساسی منفعل نیست (ایبنا)
نگاهی عمیق به آینده اخلاقیات و فلسفه اخلاق در جهان (زومیت)
فرسودگی در حال؛ آیا فرهنگ و هنر میتوانند ما را از تفکر کوتاهمدت نجات دهند؟ (زومیت)
چرا استرس و اضطراب کوتاهمدت برای انسان مفید است؟ (زومیت)
علت خنده و شوخطبعی از نگاه علمی چیست؟ (زومیت)
Presentation skills: 10 questions to prepare a great presentation (Bookbon)
مدیریت و کار حرفهای:
روبهرو شدن با واقعیت زندگی حرفهای
معرفی کتاب «شهامت رهبری» اثر برنی براون (زومیت)
مدیریت تغییر: چگونه در سازمان خود تغییراتی بنیادین و ماندگار ایجاد کنیم؟ (ایران مدیر)
چگونه مشکلات را در زمان کمتر اما با دقت بالاتر حل کنیم (شبکه)
۱۰ راهکار ساده که شما را به یک فرد خوش صحبت تبدیل میکنند (دیجیاتو)
Automate These 6 Business Processes to Accelerate Your Growth (Under30CEO)
تجاریسازی و تحلیل و توسعهی کسبوکار:
مدیریت استراتژیک پیشرفته و دو روندی که مدیران در سال ۲۰۱۹ باید از آن مطلع باشند (ایران مدیر) (طولانی و بسیار خواندنی و جذاب. مخصوصا نیمهی اول مقاله.)
شایستگیهای اصلی سازمان مهمترین نیاز مدیران برای موفقیت در عصر جدید (ایران مدیر)
۵ سوال برای بررسی قیمتگذاری محصولات هوشمند (بنتک)
بازاریابی دیجیتال، ابزاری کمتر دیده شده در فضای کسبوکار B2B (ایران مدیر)
برند به مثابهی قلب باشگاه (بازار ورزش)
Here’s How to Tell Within 5 Minutes If Someone Will Never Get Rich (INC)
اقتصاد، توسعه، مدیریت مالی و سرمایهگذاری:
وقتی صفرها را می شماریم (دکتر علی دادپی؛ سر خیابان فرصت)
تفاوت پول و سرمایه (فرادید)
اینفوگرافیک | یک شبانهروز در اقتصاد ایران چه میگذرد؟ (خبر آنلاین)
ارزش بازار (Market Cap) چیست و چه ارتباطی با قیمت دارد؟ (ارز دیجیتال)
در آینده چه بر سر دلار میآید؟ (شنبه)
فناوری، ارتباطات و رسانه:
معرفی و توضیح Lightning Network (ارز دیجیتال)
مایکروسافت میتواند اسلک را مانند فیسبوک اسنپچت شکست دهد (زومیت)
اینترنت اشیاء، عاملی برای موفقیت بلاک چین در بسیاری از زمینهها (زومیت)
دانشمندان درصدد بهرهگیری از موشها برای مقابله با دیپفیک هستند (زومیت)
باز هم یک هفته به تأخیر خوردیم. امیدوارم از این پس دوباره به روال برگردیم. از نظر تقویمی، پست لینکهای هفته در این شماره به ۹مین سال انتشارش رسید. 🙂 امیدوارم که این تلاش، برای مخاطبان گزارهها مفید بوده باشد. پیش از شروع: میتوانید فید وبسایت گزارهها و همچنین فید لینکدونی گزارهها (که مطالب این پست از میان آنها انتخاب میشوند) را در فیدخوانتان
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
عادات افراد موفق چیستند؟ معرفی ۷ عادتی که در همه جای کره زمین جواب میدهد! (ایرانمدیر) و چگونه دوستانمان عادات خوب و بدمان را شکل میدهند!؟ (فرادید) (این دو مطلب را حتما در کنار هم بخوانید.)
نظریه رشد شغلی دونالد سوپر (شبکه)
برای تغییرکردن باید شخصیتتان را تغییر دهید، نه رفتار روزمرهتان را (ترجمان)
چگونه «عصبانیت» خودمان را مدیریت کنیم؟ (+راهکارهای واقعاً ساده و عملی) (سواد زندگی)
اقتصادِ امید/ چرا نمیتوانیم ناامید شویم؟ (خبر آنلاین)
مدیریت، زندگی سازمانی و بازآفرینی:
تصور غلط مدیران در مورد انتقاد از کارکنان (دنیای اقتصاد)
کاربرد نظریه قوی سیاه در مدیریت پروژه و مدیریت ریسک (احمد شریفی)
بزرگترین تصورات غلط دربارهی رهبری (زومیت)
ویژگیهای ساختاری محیط تعیین کننده عملکرد آن است (مصاحبهشونده معمار است. هر جا گفته «محیط»، جایش بگذارید «سازمان.»)
مدیریت ضعیف و نشانه های آن (فرصت امروز)
تجاریسازی و تحلیل و توسعهی کسبوکار:
بازاریابی B2B چیست؟ تعریف، استراتژی و روندها (اکوموتیو)
اشتباهات مهلک و متاسفانه مرسوم در شرکتهایی که به دنبال مدیر محصول میگردند (محسن احمدی)
هرم ارزش ویژه برند بنیانی برای خلق برندهای قدرتمند و ریشهدار (ایرانمدیر)
نگاهی به استراتژیهای موفق شرکت آدیداس (دنیای اقتصاد)
محصول خود را در معرض آزمایش قرار دهید (دنیای اقتصاد)
اقتصاد، توسعه، مدیریت مالی و سرمایهگذاری:
علل شکست پروژههای توسعه در ایران (دکتر مقصود فراستخواه؛ فرادید) (بسیار خواندنی.)
هنوز باید نوشت؟ (دکتر علی دادپی؛ سر خیابان فرصت)
محمدرضا جمالی: رگولاتورها باعث شدهاند فناوری بلاکچین تبدیل به معضل شود / خصولتیها و نهادهای خاص در عرصه رمزارزها مانور میدهند (راه پرداخت) (اگر دوست دارید بدانید در صنعت بانکی و بهصورت ویژه پرداخت ایران و همینطور حوزهی رمزارزها چه میگذرد، این مصاحبه را بسیار توصیه میکنم.)
لایحه حذف چهار صفر از پول ملی به تصویب هیات دولت رسید / اینفوگرافیکی از معایب و مزایای کاهش صفر از پول ملی (راه پرداخت)
اخبار خوش صندوق بینالمللی پول: اقتصاد ایران از رکود خارج میشود (خبر آنلاین)
فناوری، ارتباطات و رسانه:
با ارزهای دیجیتال چه کنیم؟ / مایکل رابرتز / ترجمهی احمد سیف (نقد اقتصاد سیاسی)
پوشیدنی ذهنخوان فیسبوک یک گام دیگر به واقعیت نزدیک شد (دیجیاتو)
استفاده از یادگیری ماشین برای ترجمه زبانهای فراموش شده (زومیت)
محاسبات ابری قدرت رقابتی شرکتهای کوچک را افزایش میدهد (زومیت)
پیش از شروع: میتوانید فید وبسایت گزارهها و همچنین فید لینکدونی گزارهها (که مطالب این پست از میان آنها انتخاب میشوند) را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. لینکهای منتخب لزوما مربوط به هفتهای که گذشت، نیستند. ممکن است بعضی هفتهها تعداد مطالب جذاب بیشتر از ظرفیت انتشار در پست

عادتها شامل افکار و کارهایی هستند که بدون انرژی و تمرکز خیلی بالا در ذهن و زندگی ما جریان دارند. نکتهی کلیدی است که عادت فقط شامل فعالیتهای زندگی ما نمیشود؛ بلکه بخش مهمی از عادتهای ما در واقع چیزی فراتر از افکار و احساسات و درونیمان نیستند!
یکی از رازهای عملکرد برتر افراد موفق ایجاد عادتهای درست از یک سو و حذف عادتهای نادرست از سوی دیگر است. در اینجا چند فکر اشتباه را با هم بررسی میکنیم:
منبع (ترجمه و اقتباس)
عادتها شامل افکار و کارهایی هستند که بدون انرژی و تمرکز خیلی بالا در ذهن و زندگی ما جریان دارند. نکتهی کلیدی است که عادت فقط شامل فعالیتهای زندگی ما نمیشود؛ بلکه بخش مهمی از عادتهای ما در واقع چیزی فراتر از افکار و احساسات و درونیمان نیستند! یکی از رازهای عملکرد برتر افراد موفق ایجاد عادتهای درست از یک
حقیقتی که میتوانم با اطمینان آن را بگویم این است: وقتی باور داشته باشی که همه چیز امکانپذیر است و بخواهی که با تمام وجود برای رسیدن به هدفهایت تلاش کنی، میتوانی به رؤیای نشدنی بعدی [بشریت] دست پیدا کنی. هیچ رؤیایی آنقدرها هم دور از دسترس نیست!
باز آلدرین (دومین انسانی که پا روی ماه گذاشت. بهمناسب ۵۰مین سالگرد موفقیت مأموریت آپولو ۱۱.)
حقیقتی که میتوانم با اطمینان آن را بگویم این است: وقتی باور داشته باشی که همه چیز امکانپذیر است و بخواهی که با تمام وجود برای رسیدن به هدفهایت تلاش کنی، میتوانی به رؤیای نشدنی بعدی [بشریت] دست پیدا کنی. هیچ رؤیایی آنقدرها هم دور از دسترس نیست! باز آلدرین (دومین انسانی که پا روی ماه گذاشت. بهمناسب ۵۰مین سالگرد

در دنیای امروز، بنگاهها در عمل با ارائهی نوآوریها و محصولات جدید به بازار در جهت حفظ موقعیت رقابتی خود در بازار داخلی و بینالمللی گام برمیدارند. از سوی دیگر، بنگاه با توسعهی سازماندهی و بهبود فرایندهای تولیدی و عملیاتی خود به دنبال کارایی بیشتر، کاهش هزینهها و ارایهی خدمات پس از فروش به مشتریان خود است. اما نوآوری علاوه بر جنبهی طراحی و تولید محصول، جنبهی بسیار مهم دیگری نیز دارد: تجاریسازی.
هدف هر نوآوری عرضهی محصولی به بازار است که مشتری داشته باشد که حاضر به خرید آن باشد. بنابراین در پی فرایند نوآوری که به محصول ختم میشود، باید فرایند دیگری هم وجود داشته باشد که محصول را در اختیار مشتری نهایی بگذارد. این فرایند همان فرایند “تجاریسازی” است که از تهیهی برنامهی کسبوکار آغاز میشود.
در واقع مهمترین اقدام هر بنگاه تجاری برای تجاریسازی محصول نوآوری و تأمین مالی آن داشتن “برنامهی کسبوکار” (بیزینسپلن) برای بنگاه است. تهیه برنامه کسبوکار میتواند علامتی مثبت برای جذب سرمایهگذاران جدید برای بنگاه محسوب شود.
داشتن برنامهی کسبوکار یک ابزار مهم و حیاتی برای بازاریابی محصول جدید و نوآور محور است. این برنامه باید از نظر بصری و ظاهری نیز برای مشتریان (و بهطور خاص سرمایهگذاران) جذاب باشد. همچنین این برنامه باید شفاف و با ادبیات قابل فهم نوشته شده باشد. نوشتن برنامهی کسبوکار باید دو هدف عمده را برای بنگاه تأمین نماید:
اما برنامهی کسبوکار در هر حال یک برنامه است! اجرای این برنامه در عمل است که اهمیت پیدا میکند. منظور از پیادهسازی برنامهی کسبوکار، واقعیسازی نتایج تعیین شده در برنامهی کسبوکار در هر دو سطح بنگاهی و کسبوکاری است. اگر بنگاهی شایستگیها، مزیتهای نسبی و رقابتی و سبد کسبوکارهای طرحریزی شدهی خود را در عمل ایجاد کند، برنامهی کسبوکارش را پیادهسازی نموده است. بههمین شکل اگر یک واحد کسبوکار توانسته باشد پیشنهاد ارزشی مورد انتظار خود را از طریق مزیتهای رقابتیاش به مشتری مورد نظر بفروشد، برنامهی کسبوکار خود را پیادهسازی کرده است. البته لازم است به نکتهی مهمی توجه کنیم: همیشه بین دنیای ایدهآل و دنیای واقعی فاصلهای وجود دارد که بهدلیل پیشفرضهای نادرست در برنامهریزی، تغییرات سریع دنیای واقعی، رخدادهای پیشبینی نشده و … ایجاد میشوند. بنابراین بنگاه همواره در مسیر “پیادهسازی کامل برنامهی کسبوکار خود” قرار دارد. بنابراین میتوان گفت پیادهسازی برنامهی کسبوکار بهمعنی “کم کردن همیشگی فاصلهی میان دنیای رؤیایی برنامهی کسبوکار با وضعیت واقعی کسبوکار در دنیا است.”
اجرای برنامهی کسبوکار عبارت است از: فرایند ایجاد زیرساختها و ابزارهای لازم برای دستیابی به “پیادهسازی کامل برنامهی کسبوکار” و موفقیت تجاری! این تعریف هم خیلی پیچیده نیست: بسیار شنیدهایم که بهترین برنامهی کسبوکار بدون اجرای درست منجر به موفقیت نخواهد شد. اجرا بهمعنی کارهایی نظیر: تدوین اقدامات و برنامههای اجرایی و زمانبندی آنها، تعیین ساختارهای اجرایی، سیستمهای سازمانی، نظام پاداش و عملکرد و دیگر ابزارها و زیرساختهای مورد نیاز یک سازمان استاندارد و سالم هستند. بههمین شکل “تعالی در اجرا” معنادار میشود: سازمانی موفقتر است که بتواند به بهترین شکل برنامهی کسبوکار خود را اجرا کند. البته نباید فراموش کرد که یک برنامهی کسبوکار ضعیف حتی با بهترین اجرا هم نمیتواند بهخوبی پیادهسازی شود!
بدین ترتیب با طی کردن این فرایند مفهومی کلان، بنگاه تجاری میتواند محصولات نوآورانهای را طراحی و آنها را بهخوبی تجاریسازی کند. البته نباید فراموش کرد که این فرایند کلی باید برای هر سازمانی بهصورت خاص سفارشیسازی شود؛ چرا که در طراحی فرایند طراحی و تجاریسازی محصولات نوآورانه دو عامل مهم تأثیرگذارند: صنعت محل فعالیت بنگاه و ویژگیهای خاص و نیازمندیهای خود بنگاه.
در دنیای استارتآپها با «برنامهی کسبوکار» مخالفت میشود و آن را دشمن نوآوری و تفکر استارتآپی که «مبتنی بر خلق سریع محصول، آزمون آن در بازار واقعی و اصلاح یا چرخش» است میدانند. شخصا این دو را با هم در تناقض نمیبینم. در اینباره در آینده خواهم نوشت.
در دنیای امروز، بنگاهها در عمل با ارائهی نوآوریها و محصولات جدید به بازار در جهت حفظ موقعیت رقابتی خود در بازار داخلی و بینالمللی گام برمیدارند. از سوی دیگر، بنگاه با توسعهی سازماندهی و بهبود فرایندهای تولیدی و عملیاتی خود به دنبال کارایی بیشتر، کاهش هزینهها و ارایهی خدمات پس از فروش به مشتریان خود است. اما نوآوری علاوه

«از نظر فنی، تاکتیکی، ذهنی، میل به برد و تمامی جنبهها ضعیف بودیم و حتی شایسته کسب ۱ امتیاز هم نبودیم.» (توماس توخل، سرمربی سابق دورتموند؛ اینجا)
توماس توخل که حالا دومین فصل حضورش را در پاریسنژرمن را پشت سر میگذارد. زمانی که این جملهی بالا را گفته بود، او هنوز مربی بود که روی نیمکت داغ دورتموندِ پس از یورگن کلوپ نشسته بود. او شاید دیوانگی و برونگرایی کلوپ را نداشته باشد؛ اما فکر میکنم همچنان یکی از جذابترین مربیانِ بدشانس دنیا است (شاید از نظر شانس بشود او را با استاد رانیری مقایسه کرد!) خوشحالم که در پیاسجی اینقدر عقلانیت وجود داشت که او را پس از نتایج نهچندان درخشان فصل اولش باز هم بهعنوان مربی نگه دارند.
اما برگردیم به آن تکجملهی بالایی. استاد توخل در این جملهی شاهکار، به این میپردازد که برای برنده شدن، باید از چه جنبههایی خودمان را آماده کنیم. براساس حرفهای توخل، ۳ عنصر «هنرِ آمادگی برای برنده شدن» را در اینجا مختصر و مفید مرور میکنیم:
هنرِ آمادگی برای پیروز شدن. 🙂 چه درس جذابی از استاد توخل یاد گرفتم. حالا میدانم که برای موفقیت، باید روی چه چیزهایی تمرکز کنم. اعتراف میکنم که تا بهامروز روی آمادگی فنی و ذهنی تا حدودی کار کردهام ولی روی آمادگی تاکتیکی کمتر زمان و انرژیِ تمرین گذاشتهام. شاید واقعا عامل اصلی شکستهای بزرگم در زندگی همین بوده است. اینکه چطور میشود تاکتیک را در زندگی واقعی ـ و نه فوتبال ـ تمرین کرد، موضوع تحقیق بعدی من خواهد بود که دربارهی نتایجش برایتان خواهم نوشت.
«از نظر فنی، تاکتیکی، ذهنی، میل به برد و تمامی جنبهها ضعیف بودیم و حتی شایسته کسب ۱ امتیاز هم نبودیم.» (توماس توخل، سرمربی سابق دورتموند؛ اینجا) توماس توخل که حالا دومین فصل حضورش را در پاریسنژرمن را پشت سر میگذارد. زمانی که این جملهی بالا را گفته بود، او هنوز مربی بود که روی نیمکت داغ دورتموندِ پس از