“من آرامش بیشتری دارم. در رئال مادرید مسئولیتهای فراوانی به دوش من بود. الان نباید نگران هیچ چیز دیگری باشم و فقط میتوانم بر روی تمرینات و بازیهای تیم تمرکز کنم. زندگی من همیشه روی بازی کردن متمرکز بوده و مسائل دیگر اصلا برایم اهمیتی ندارد. زمانی که کارهای دیگری انجام نمیدهی، انرژیات را برای آنچه می خواهی ذخیره میکنی که برای من بازی کردن است.” (رائول گونزالس؛ اینجا در مورد انتقالاش از رئال مادرید به شالکه)
روی چیزی که باید، انرژی بگذارید. انرژیتان را روی کاری که وظیفهی شما نیست و جایی که انرژی گذاشتن شما چیزی را تغییر نمیدهد، هدر ندهید. بچسبید به کاری که باید!
“بارسا فقط مدرسه فوتبال نیست، بلکه مدرسهی زندگی است. به تو ارزشها و مسائل پایهای زندگی را یاد میدهند. ما میخواهیم با ارائهی بازیهای خوب به پیروزی برسیم و به تمام دنیا احترام بگذاریم. این موضوعی ساده و انسانی است که وجود دارد.” (ژاوی هرناندز؛ اینجا)
فلسفه یا رسالت (Mission) سازمان یا گروه شما چیست!؟ ارزشهای پایهای کسب و کار شما کداماند؟ لطفا اول خودتان اینها را بفهمید و بعد، آنها را به کارکنان سازمانتان یا اعضای تیمتان منتقل کنید.
مهم است که همهی اعضا، رسالت و ارزشهای پایهای سازمان یا گروهی را که در آن عضویت دارند درک کنند و براساس آنها و در چارچوب آنها فعالیتهای کاری خود را انجام دهند.
پ.ن. بارسا مدرسهی زندگی است! زیباترین تعبیر در مورد بارسای عصر پپ گواردیولا! ویوا بارسا!!!
در پستی که چند وقت پیش داشتم، شعارهای تبلیغاتی شرکتهای معروف فناوری را مرور کردیم. این پست اختصاص دارد به بخشی از شعارهای شرکتهای معروف غیرفناوری!
فقط کاش یاد بگیریم از این شعارها برای بهتر کردن خودمان و زندگی شغلی و شخصیمان بهره بگیریم. شعار هوندا بسیار بسیار جالب است و بیارتباط هم نیست با زندگی کردن رؤیاها …
شریل سندبرگ ـ مدیر ارشد عملیات فیسبوک ـ یکی از موفقترین زنان دنیای کسب و کار امروزی است. سه سال از ترک گوگل و پیوستناش به فیسبوک میگذرد و در این مدت دستاوردهای خانم سندبرگ خیرهکننده است: فیسبوک سرانجام به سودآوری رسید، تعداد پرسنل از ۱۳۰ نفر به ۲۵۰۰ نفر افزایش یافت و تعداد کاربراناش از ۷۰ میلیون نفر به ۷۰۰ میلیون نفر رسید. جالب است؛ نه!؟
خانم سندبرگ ممکن است بهزودی بهعنوان اولین وزیر زن خزانهداری ایالات متحده مشغول کار شود که اگر این اتفاق بیافتد، او به یکی از قدرتمندترین زنان دنیای فاینانس تبدیل خواهد شد. چند هفته قبل شریل سندبرگ مراسم فارغالتحصیلیاش را در کالج بارنارد جشن گرفت. به همین مناسبت مجلهی نیویورکر یک نمایهی ۸۰۰۰ کلمهای برای او منتشر کرد که در آن میتوانیم با ایدههای شریل برای موفقیت بهعنوان یک زن برجسته در دنیای کسب و کار آشنا شویم. به نقل از اینجا رازهای موفقیت شریل سندبرگ را مرور میکنیم:
۱- نگران تعادل زندگی و کار نباشید. به جای آن کاری را پیدا کنید که عاشقاش هستید و بعد سخت کار کنید!
۲- از داشتن یک حامی (بهویژه یک حامی مرد اگر زن هستید) نترسید. سندبرگ در هاروارد زیر نظر پروفسور لاری سامرز اقتصاد خواند و بعد از آن با او به بانک جهانی و وزارت خزانهداری رفت. در سن ۲۹ سالگی سندبرگ توسط سامرز بهعنوان سرپرست نیروی انسانی تعیین شد. وقتی از او سؤال شد که آیا نگران نیست که اعتبارش را که به سختی بهدست آورده بهواسطهی شایعههایی که همیشه دور و بر زنان جوانی که از حمایت یک مقام بلند پایهی مرد برخوردارند زیر سؤال برود، جواب داد: “من از کسانی که به من شجاعت بخشیدند و کمکام کردند تا پیشرفت کنم، تشکر میکنم. هیچ کس نمیتواند بهتنهایی موفق شود.”
۳- برنامهریزی برای مسیر شغلی را فراموش کنید. سندبرگ معتقد است برنامهها بهدرد خندیدن میخورند! “من همیشه به آدمها میگویم که اگر تلاش کنند تا نقطههای منفرد و جدای مسیر شغلیشان را به هم وصل کنند و آن خطها را دنبال کنند، مسیر محدودی را پی میگیرند. اگر من تصمیم میگرفتم مسیر شغلی را که در کالج برایام متصور بود ادامه بدهم ـ زمانی که اینترنت، گوگل یا فیسبوکی وجود نداشتند ـ … من نمیخواستم چنین اشتباهی را مرتکب شوم. دلیل من برای نداشتن برنامه همین است: اگر برنامه داشتم، گزینههای امروزم محدود بودند.”
۴- هرگز نترسید. بخش پایانی صحبتهای سندبرگ در مراسم فارغالتحصیلی کالج بارنارد اینگونه بود: “اجازه ندهید تا ترسهایتان آرزوهایتان را نابود کنند. موانع پیش رویتان را همان بیرون نگه دارید و بهدرونتان راهشان ندهید. آینده دوستدار بیباکی است. من به شما قول میدهم که شما هیچ وقت نخواهید دانست که آیا قابلیت انجام کاری را دارید یا نه، مگر اینکه امتحاناش کنید. شما امروز از این پله نیز میگذرید و زندگیتان را بهعنوان یک بزرگسال آغاز خواهید کرد. با آرزوهای بزرگ شروع کنید … امشب به خانه بروید و از خودتان بپرسید: اگر نترسم چی کار خواهم کرد!؟ و بعد همان کار را بکنید. تبریک میگویم!”
۵- هیچ تصمیمی را قربانی تصمیمی دیگر نکنید. تردید در گرفتن یک تصمیم، نباید باعث شود زندگیتان تعطیل شود!
۶- خودِ محل کار با خودِ واقعی هیچ فرقی ندارند. همه جا ـ چه منزل و چه محل کار ـ همیشه خودتان باشید. هیچ فاصلهای میان زندگی شخصی و کاریتان ایجاد نکنید.
۷- از دیگران بپرسید دقیقا منظورشان چیست. خیلی وقتها آدمها منظوری که از حرفشان دارند آنی نیست که شما متوجه میشوید.
۸- نپرسید که چه کاری میتوانید برای رئیستان انجام دهید. خیلی ساده به او بگویید چه کارهایی میتوانید انجام دهید!
۹- خودتان را به غریبهها معرفی کنید. وقتی شریل به فیسبوک پیوست، سریع خود را به سالن کاری شرکت رساند، کار همه را قطع کرد و خودش را معرفی کرد: “سلام دوستان. من شریل سندبرگ هستم. نه. حدستون درست نیست. لطفا گارد نگیرید. من قرار نیست اون بالا پهلوی مارک بشینم. من میخوام تلاش بکنم تا با شما رابطه برقرار کنم.”
۱۰- ادعاهایتان را برای خودتان نگاه دارید! چیزی که بیماری معمول آدمهای بسیار باکیفیت و البته بسیار بیکیفیت است!
و اصل یازدهم که خاص خانمهای متأهل است:
۱۱- هرگز کمتر از همسرتان در خانه کار نکنید! (یا بهعبارت بهتر: نگذارید او کمتر از شما کار کند!)
“میدانم که توقعات بسیار بالاست. من در کشورهای بسیاری کار کردهام و در چهار تیم ملی حضور داشتهام و با تیمهای ملی دیگری بازی کردهام. توقع مردم و جامعه فوتبال از کشورشان در مقابله با جام جهانی برای همه یکسان است. همه به دنبال حضور در جمع چهار تیم برتر جام هستند. اما باید واقعبین باشیم. چند کشور قهرمان جام جهانی شدهاند؟ چند کشور موفقیت مداوم در جامهای جهانی داشتهاند؟ بلغارستان، پرتغال در ۱۹۶۶، نتایج خوبی گرفتند اما مقطعی بود. نیجریه و کرواسی به همین شکل. همهی ما توقعات و آرزوهایی داریم و شاید یکی بخواهد رییس جمهور شود، شاید بخواهید سردبیر شوید یا فردی ثروتمند شوید. آیا هر فردی کارهای لازم برای رسیدن به هدف را انجام داده؟ پاسخ منفی است. بیشتر اوقات مردم تنها به رؤیاهایشان فکر میکنند.” (کارلوس کرش ـ سرمربی تیم ملی فوتبال در اولین کنفرانس مطبوعاتی. اینجا)
چند بار جملاتی را که پررنگ کردهام، بخوانید (مخصوصا جملهی آخرش!) از نظر خودم بهترین جملاتی که در این مجموعهی پستهای درسهایی از فوتبال برای کسب و کار انتخاب کردهام این جملات شاهکار کارلوس کرش هستند.
بهراستی آیا همهی کارهایی را که باید، برای موفق شدن انجام دادهایم یا نشستهایم و از رؤیای خوش روز رسیدن به پیروزی لذت میبریم یا غم و غصهی نرسیدن آن روز را میخوریم!؟
جایی میخواندم که کاش رؤیاهایمان را زندگی کنیم؛ نه اینکه تنها خیالشان کنیم یا حتا بدتر به خیال اینکه محققنشدنی هستند، از آنها فرار کنیم. کارلوس کرش همین درس بزرگ را دارد به ما میآموزد …
پ.ن. این پست را حدودا دو ماه پیش نوشتم و چقدر برای خودم جالب بود که امروزی که به این جملات درخشان نیاز داشتم، دوباره دیدمشان. این یعنی از آن پینوشت دیشبی گذشتم و خوب شدم!
“من دوران قبل از شهرتام را بیشتر دوست دارم؛ چون برایام شیرینتر از بعد شهرتام بود. به این خاطر که انگیزهی رسیدن به شهرت خیلی بهتر از دستیابی به آن بود.” (سید مهدی رحمتی؛ اینجا)
لذت تلاش برای رسیدن به اهداف، از لذت رسیدن به اهداف بیشتر است! آن را دریابید …