من، همان‌طور که خودم را می‌شناسم

این دومین پست از سلسله پست‌هایی است که در گزاره‌ها درباره‌ی موفقیت در زندگی شخصی و شغلی می‌نویسم. اگر قسمت اول را نخوانده‌اید، لطفا ابتدا پست قبلی با عنوان اولین راز موفقیت: آینده‌‌ی ساختنی!  را مطالعه کنید. حالا یک نفس عمیق بکشید و یک لبخند بزنید تا بحث‌مان را پی بگیریم.

هر وقت توانستید جای خلوتی پیدا کنید و چشم‌های‌تان را ببندید. ذهن‌تان را از هر فکری و دغدغه‌ای رها کنید. فقط و فقط خودتان باشد باشید و خودتان. حالا به این فکر کنید که همین الان در کدام موقعیت قرار دارید؟ شکست خورده‌اید یا موفق؟ شاید در مسیر رسیدن به موفقیت باشید. شاید هم در موقعیتی میانه قرار داشته باشید. مثلا به گزاره‌های زیر توجه کنید:

  • موفقیتی بزرگ‌تر بعد از یک شکست بزرگ؛
  • موفقیتی به‌همان اندازه بزرگ یا بزرگ‌تر از موفقیت قبلی؛
  • موفقیتی کوچک‌تر از موفقیت قبلی؛
  • شکستی بزرگ‌تر از موفقیت بزرگ قبلی؛
  • شکستی کوچک‌تر از شکست قبلی.

این فهرست می‌تواند با حالت‌های بسیار دیگری تکمیل شود. شما در مورد خودتان و زندگی امروزتان چه فکر می‌کنید؟ چه تصویری در ذهن‌تان می‌آید؟ چه احساسی از این تصویر به شما دست می‌دهد؟ سعی کنید تصویر خودتان را در ذهن‌تان با تمام ویژگی‌های‌ خوب و بدتان ببینید. انگار در آیینه‌ای درونی از دید یک ناظر بیرونی به خودتان نگاه می‌کنید.

حالا چشم‌های‌تان را باز کنید. بهتر است تایادتان نرفته این تصویر ذهنی را جایی ثبت کنید. یک کاغذ سفید بردارید و هر چیزی در مورد خودتان می‌دانید روی کاغذ بیاورید. با خودتان صادق باشید و البته تلاش کنید بی‌رحمانه خودتان را نقد کنید. هر ویژگی خوب و بدی که از خودتان می‌شناسید روی کاغذ بیاورید. جمله‌های‌تان باید الگوهایی شبیه این‌ها داشته باشند: “من فکر می‌کنم آدمی زودرنج هستم”، “احساس می‌کنم که خوب حرف زدن و قانع کردن دیگران را بلدم”، “زندگی برای من یعنی داشتن یک خانه در بهترین جای شهر”، “من در نه گفتن ضعیفم”، “من به ارزش‌های اخلاقی عمیقا باور دارم و پایبندم” و … هیچ چیز را ناگفته نگذارید. تعارف نداریم؛ دارید با خودِ‌ خودتان حرف می‌زنید دیگر!

کارتان که تمام شد، این کاغذ را تا کنید و جای امنی بگذارید. فردای همان روز دوباره با خودتان خلوت کنید. کاغذتان را باز کنید و جملاتی را که نوشته‌اید چند بار از اول تا آخر بخوانید! جملاتی که نوشتید یک عکس فوری‌اند از شما آن‌گونه که خودتان فکر می‌کنید. این همان تصویر ناخودآگاهی است که از خودتان دارید و حالا آگاهانه شده است. شما در زندگی‌تان براساس این تصویر ذهنی زندگی می‌کنید. احساس‌های خوب و بد روزمره‌تان را همین تصویر ایجاد می‌کنند. تصمیمات روزانه‌تان را براساس همین نگاه به خودتان می‌گیرید. چند لحظه تأمل کنید. وقتی در ناخودآگاه‌تان فکر می‌کنید که “من نمی‌توانم آدم بهتری باشم” نتیجه‌اش در زندگی روزمره‌تان این می‌شود که برای چیزی یاد نمی‌گیرید، عادت‌های بدتان را ترک نمی‌کنید، فرصت‌های خوبی که ممکن است برای‌تان پیش بیاید از دست می‌دهید و زندگی‌تان را با همان روال نادرست قبلی ادامه می‌دهید. در مقابل وقتی که در ناخودآگاه‌تان می‌بینید که “من به ارزش‌های اخلاقی پایبندم”، در عمل هم در برابر کارهای ناپسند و غیراخلاقی تا حد مقاومت می‌کنید.

حال وقت این است که زندگی روزمره‌تان را با تصویر ذهنی که برای خودتان نوشته‌اید محک بزنید. یک کاغذ سفید دیگر بردارید و در طول یک یا دو هفته، همه‌ی کارهای روزمره‌تان را یادداشت کنید. در پایان این دوره، محتوای کاغذ کارهای‌تان را با محتوای کاغذ تصویر ذهنی‌تان مقایسه کنید. چه جاهایی با هم هم‌خوانی دارند و چه جاهایی نه؟ اگر سازگاری بین باورهای‌تان و عملکردتان وجود ندارد، باید به باورهای‌تان دوباره عمیق فکر کنید. آیا این، خودِ شما هستید؟

شاید لازم باشد این فرایند را چند بار تکرار کنید تا به تصویر ذهنی شفافی در مورد خودتان برسید. این نظری است که شما در مورد خودتان دارید. تجربه نشان می‌دهد که خیلی وقت‌ها این تصویر، چندان هم زیبا و دلخواه نیست. نترسید. نگران نباشید! به این فکر کنید که این تصویر، منِ‌ امروز شماست. “من”ی که با من دیروزتان متفاوت است و البته لزوما همان منِ فردای شما نیست.

واقعیت این است که آینده اگر چه می‌تواند امتداد گذشته و امروز باشد؛ اما الزامی هم نیست این‌طور باشد. ما می‌توانیم آینده را از امروز متفاوت کنیم. به‌شرط این‌که درباره‌ی آینده با ذهنیت گذشته و امروزمان فکر نکنیم. به‌شرط این‌که بفهمیم آینده، همان تکرار گذشته نیست. بپذیریم که زمین خوردن کار سختی نیست؛ بلند شدن است که سخت است و می‌شود و می‌توانیم!

خودتان را برای نقاط منفی تصویر ذهنی امروزتان ببخشید و به نقاط قوت و رؤیاهای‌تان اعتماد کنید. حالا به خودتان قولی بدهید. چه خود را موفق می‌دانید و چه نه؛ از همین لحظه تصمیم بگیرید که برای موفق شدن تلاش کنید. 

دوست داشتم!
۱۲

امروز را به خاطر بسپاریم …

قیامتی نبود

قد قامتی بود

بی‌صور

به بلندای دار منصور

تا خون را به اعتراف وا دارد

که در عشق دو رکعت است که وضوی آن درست نیاید

الا

به اشک …

زنده‌یاد حسین منزوی

(منبع عکس)

دوست داشتم!
۴

اولین راز موفقیت: آینده‌‌ی ساختنی!

موفقیت. واژه‌ای بسیار جذاب که دست یافتن به آن سخت به‌‌نظر می‌رسد. همیشه در صحبت‌های‌ام با دیگران متوجه شده‌ام که نوع نگاه آدم‌ها به موفقیت (و به‌ویژه موفقیت شغلی)، به افراط و تفریط نزدیک‌تر است. بسیاری از ما گمان می‌بریم که موفقیت، کاری بسیار فوق‌العاده است که از ما برنمی‌آید و البته، بسیاری از ما هم فکر می‌کنیم برای موفق شدن به دنیا آمده‌ایم! نتیجه‌ی اولی می‌شود دست روی دست گذاشتن و کاری نکردن و نتیجه‌‌ی دومی هم باز هم همین است!

واقعیت ماجرا چیز دیگری است. نگاه‌های منفی و مثبت و بدبینانه و خوش‌بینانه‌ی ما فی‌نفسه دارای ارزش نیستند؛ بلکه تأثیری که آن‌ها روی عملکرد ما می‌گذارند باعث موفقیت یا شکست ما می‌شوند. هیچ کس با خوش‌بینی مطلق موفق نمی‌شود و البته این‌گونه هم نیست که با بدبینی مطلق هم نشود به موفقیت دست یافت. نکته‌ی اصلی ماجرا در کارهایی هستند که ما براساس نگاه‌مان به دنیا و زندگی پیش رو انجام می‌دهیم. خوش‌بین‌ها عموما کارهایی را انجام می‌دهند که برای موفقیت ضروری است و بدبین‌ها هم معمولا یا هیچ کاری نمی‌کنند و یا کارهایی انجام می‌دهند که در راه رسیدن به هدف‌های‌شان، مخرب‌اند.

همین الان که دارید نوشته‌ی من را می‌خوانید لحظه‌ای چشم‌های‌تان را ببندید و به این فکر کنید که آیا خود را فرد موفقی می‌دانید یا نه؟ لازم نیست به چرایی پاسخ مثبت یا منفی‌تان فکر کنید. قصد ما در این‌جا تنها کشف سریع تصویر ذهنی است که شما در مورد خودتان دارید: یک فرد موفق، شکست خورده یا معمولی. کدام یک هستید؟

من همیشه از دوستانم و افرادی که برای مشاوره به من مراجعه می‌کنند این سؤال را می‌پرسم. پاسخ‌شان را که می‌گیرم، از آن‌ها می‌خواهم تا به سه کلمه فکر کنند و احساس‌شان را در مورد آن به من بگویند: گذشته، حال و آینده. اما شاید برای‌تان جالب باشد که پاسخ‌های آدم‌ها ـ اعم از موفق و غیرموفق ـ در یک چیز مشترک است: این‌که امروز ادامه‌ی دیروز است و فردا ادامه‌ی دیروز! اما آیا این رابطه‌ی خطی ساده در معادله‌ی زندگی واقعا برقرار است؟

برای این‌که به این سؤال پاسخ بدهیم، شاید بد نباشد به زندگی بزرگ‌ترین و موفق‌ترین انسان‌های تاریخ نگاهی بیاندازیم. چند مثال را با هم مرور کنیم:

  • جی. کی. رولینگ نویسنده‌ی مجموعه کتاب‌های هری پاتر برای چاپ کتاب اول این مجموعه‌ی پرفروش، ۱۲ بار با پاسخ منفی ناشرهایی مواجه شد که معتقد بودند کتاب او نمی‌فروشد!
  • والت دیزنی از سردبیری روزنامه‌ای که در آن شاغل بود اخراج شد؛ چون رئیس‌اش فکر می‌کرد او تخیل، خلاقیت و ایده‌های عالی ندارد!
  • ادیسون برای اختراع لامپ، بیش از ۱۰ هزار بار شکست را تجربه کرد!
  • بازی بسیار محبوب پرندگان خشم‌گین پنجاه و دومین محصول شرکت روویو بود. آن‌ها بیش از هشت سال برای بقا تلاش‌ کردند و تقریبا نیمه ورشکسته شدند تا سرانجام محصول پیروز خودشان را عرضه کردند.

اگر بخواهیم این فهرست را ادامه بدهیم نیازمند انتشار کتابی قطور و چند جلدی خواهیم بود. می‌بینید که شکست، لزوما همیشگی نیست. موفقیت و کامیابی نیز همین‌گونه است. مثال‌های بسیاری را از تاریخ زندگی انسان‌ها می‌توان آورد که در پی موفقیت‌هایی بسیار بزرگ، شکست‌های بزرگ‌تر رقم خورده‌اند. البته که باید پذیرفت تعداد شکست‌های بعد از موفقیت‌، کم‌تر بوده‌اند؛‌ اما پیروزی‌های بعد از شکست، بسیار.

بسیار خوب. پس می‌شود بعد از شکست، موفق شد و برعکس. اما چرا عموما ما چنین باوری نداریم؟ بیاید برگردیم به همان سه گانه‌ی گذشته و حال و آینده. گذشته که تمام شده و فردا هم که نیامده است. من در حال تجربه کردن امروز هستم. آینده موضوعی مبهم هست و هیچ اطلاعی در موردش ندارم. بدیهی است که من برای تصمیم‌گیری در مورد آینده نیاز به اطلاعات دارم. این اطلاعات از حس خوب یا بد من در حال و گذشته‌ی من به‌دست می‌آیند. بنابراین اگر امروز روز خوبم باشد یا اگر دیروز در چنین موقعیتی موفق بوده‌ام، تصورم این است که فردا هم همین خواهد بود. در مورد شکست هم همین فرایند طی می‌شود.

دانستن یا ندانستن این واقعیت چه تأثیری در زندگی من دارد؟ برای‌تان می‌گویم. قبلا هم این‌جا نوشته‌ام: بزرگ‌ترین پندی که من در تمام زندگی‌ام دریافت کرده‌ام، سؤالی است که روزی یک انسان بزرگ از من پرسید: “چرا فکر می‌کنی آینده همان گذشته است؟” پاسخ دادن به این سؤال مرا به این باور رساند که این‌گونه نیست. آینده، تفاوت بزرگی با گذشته‌ دارد: امروزی که می‌توانم با آن فردا را بسازم.

آیا آماده‌ی ساختن فردای‌تان هستید؟ با گزاره‌ها همراه باشید تا مسیر رسیدن به آینده‌ی رؤیایی‌تان را نشان‌تان بدهم. 🙂

دوست داشتم!
۱۸

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۱۱): همیشه، حرفه‌ای باش!

“اگرنتوانم  کارم را به‌خوبی در باشگاه انجام بدهم، نمی‌خواهم تا  پایان عمرم در این‌جا بمانم. آینده‌ی من بستگی به کیفیت کار من دارد.” (آرسن‌ ونگر؛ این‌جا)

هیچ‌کس برای عملکرد دیروز و امروز در آینده به شما پول نخواهد داد. جدا از آن، اگر نتوانی سطح عالی عملکردت را حفظ کنی، ماندن در آن‌جایی که هستی، بیش‌تر فرصت‌سوز است تا فرصت‌ساز. بنابراین همیشه به‌ترین فردی باش که در آن لحظه می‌توانی: یک حرفه‌ای واقعی!

دوست داشتم!
۴

تو ای گره‌گشا …

شب و روز از تو می‌گوییم و می‌گویند، کاری کن
که «می‌بینم» بگیرد جای «می‌گویند»های ما

نمی‌دانم کجایی یا که‌ای، آن‌قدر می‌دانم
که می‌آیی که بگشایی گره از بندهای ما …

به‌احترام هشتم آبان، ششمین سال‌گرد درگذشت قیصر امین‌پور. یادش و نام‌اش تا همیشه زنده باد!

دوست داشتم!
۴

لینک‌های هفته (۱۶۱)

اوه! چه هفته‌ی پرباری! 🙂

پیش از شروع: 

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (دیگ ریدر به‌ توصیه‌ی من!) دنبال کنید (به‌یاد زنده‌یاد گودر!)
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. برای مطالعه‌ی منتخبی از به‌ترین و مهم‌ترین اخبار و مقالات انگلیسی که مطالعه می‌کنم، از این‌جا مجله‌ی گزاره‌ها در فلیپورد را مطالعه کنید و اگر دوست داشتید مشترک آن شوید!
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. 
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی و کار حرفه‌ای:

ترجمه مصور فارسی شعر «نه بچه» بوکوفسکی (جادی؛ کی‌بورد آزاد)

مراحل توسعه فردی (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت) 

چرا داشتن اعتماد به نفس مهم است؟ (و راه‌های تقویت آن چیست؟) (فارنت)

کشف و خنثی‌سازی عادت‌های بد مالی (محمد جواد محبی؛ یک ریال)

سلامت نیوز: ۶ مهارت که به ایجاد گفت وگوی سالم کمک می‌کند

۷ راهکار برای این که خواب نمانیم

مدیریت و کسب و کار:

گذری در آینده انتظارات مشتریان (استاد پرویز درگی) (عااااااااالی! بهترین مطلب هفته.)

آموخته‌های یک معلم درباره کارآفرینی (محمدرضا شعبانعلی) (عاااااااااالی!)

برند کارفرما؛ عوامل شکل‌دهنده و پیامد‌ها (دکتر بابک علوی) (عاااااااااااالی!)

چطوری منشور پروژه تهیه کنیم؟ (نادر خرمی‌راد)

بازاریابان بخوانند: استراتژی از کجا نشات می‌گیرد؟ (استاد پرویز درگی) (چارچوبی جذاب برای تعیین حوزه‌های استراتژی شرکت)

تفاوت بازاریابی، تبلیغات، برندسازی و روابط عمومی (محمود حق‌وردی؛ حرفه روابط‌عمومی)

مدیریت فاوا:

چگونه اپل در همایش دیروز به مایکروسافت حمله کرد، آیا اپل می‌خواهد مایکروسافت را به خاک سیاه بنشاند؟! (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک) و البته: بخشی از متن پاسخ مایکروسافت به طعنه‌های اپل – زومیت

به بهانه تایید دوباره پتنت چند لمسی استیو جابز: چشم انداز جنگ پتنت ها، آن طور که هست | نارنجی

مدیر عامل سابق نوکیا از علت سقوط این شرکت می‌گوید (نارنجی)

گوگل بدون «لری پیج» – پیج بخشی از وظایف مدیریتی اقتصادی‌اش در گوگل را متوقف کرد (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

۱۵ شرکتی که نوآوری را راهبری کرده و می‌کنند – قسمت آخر | یک پزشک

علم و فناوری:

اینترنت اشیا چیست؟ اینترنت در همه چیز و همه چیز در اینترنت | نارنجی

ورد آی تی | چند قابلیت اسکایپ که کمتر کسی می‌داند!

۱۴ ابزار گوگل که از وجودشان اطلاع ندارید

هر آنچه که اپل در مراسم شب گذشته خود معرفی کرد (وبلاگینا)

در مراسم سالانه نوکیا چه گذشت؟

۴۲ سال پیش وقتی ایمیل آمد

کینکتِ آینده، دستگاهی که حرکات افراد را حتی از پشت دیوار هم تشخیص می دهد

فناوری همراه:

سامسونگ سیستم عامل تایزن را برای تبلت‌ها نیز توسعه داد – زومیت

رسانه‌های اجتماعی:

آمار جالب از کاربران رسانه‌های اجتماعی مختلف – نارنجی

نخستین تبلیغات در اینستاگرام را ببینید! (رسانه‌های اجتماعی)

با استفاده از پتنت جدید گوگل، جهان واقعی را لایک کنید!‎ – زومیت

توییتر از فیس‌بوک جلو زد

صنعت فاوا در ایران:

اختلاف فاحش وضعیت IT با برنامه پنج‌ساله

کشف دلیل جدید کندی اینترنت در ایران

لیست‌ حق بیمه را از پایان آبان‌ماه اینترنتی بپردازید

دسترسی به پرونده‌های مالیاتی الکترونیکی می‌شود

اقتصاد:

قیمت‌ها در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه چه قدر فرق دارند؟ (در این مصاحبه مکانیسم‌های اقتصاد کلان خیلی ساده توضیح داده شده. بخوانیدش!)

درک نگاه ایدئولوژیک (علی سرزعیم؛ دوستدار سقراط)

مجتمع‌های اجاری (حسین عباسی؛ IRPD ONLINE) (راه‌کار جالبی است برای حل مشکلات بخشی از بازار مسکن)

قطع یارانه‌ی گروه‌های پردرآمد (حسین عباسی؛ IRPD ONLINE)

خودزنی سیاسی اقتصادی دولت روحانی با حذف یارانه‌ها برای “سه دهک بالای درآمدی” (حجت قندی؛ اقتصادانه)

نقش زنان در اقتصاد جهانی چیست؟

آمار و اطلاعات:

کسب و کار و اقتصاد:

موج جدید بحران بیکاری جوانان/ هشدار روحانی درباره وضعیت ۱٫۳ میلیون نفر

اقتصاد آنلاین – تحصیل‌کرده‌ترین ملت‌های جهان

اقتصاد آنلاین – محبوب‌ترین کارفرمایان جهان کدامند؟ و البته: شرکت‌های نرم افزاری که بیشترین حقوق را پرداخت می‌کنند

سقوط ۹ پله‌ای ایران در رده‌بندی بزرگ‌ترین اقتصادهای جهان

اقتصاد آنلاین – افزایش ۲۸ برابری بدهی دولت ایران

زیان ۱۰۰ میلیون دلاری از هر روز تاخیر پروژه های پارس جنوبی

فاوا در ایران و جهان:

سهم بازاریابی داده‌محور از اقتصاد آمریکا به ۱۵۶ میلیارد دلار رسید

یکی از هر پنج نفر در دنیا تلفن هوشمند دارند، و یکی از هر هفده نفر صاحب تبلت هستند (نارنجی)

کل اتحادیه اروپا زیر پوشش اینترنت پهن باند قرار گرفت

آفیس همچنان محبوب‌ترین نرم‌افزار اداری است

اپل اعلام کرد: بیش از ۱ میلیون اپلیکیشن در اپ‌استور و بیش از ۱ میلیارد آهنگ پخش شده در رادیو آیتونز – زومیت

دوست داشتم!
۱

هنر اشتیاق …

“اگر به هنرمندان نگاه کنید ـ البته اگر واقعا هنرمندان بزرگی باشند ـ اغلب زمانی می‌رسد که آن‌ها می‌توانند کاری برای باقی عمرشان انجام دهند و در جهان بیرونی موفق باشند؛ با این حال در درون‌شان احساس موفقیت نکنند. این لحظه‌ای است که یک هنرمند واقعا تصمیم می‌گیرد چه کسی است. اگر به پذیرش ریسک شکست ادامه دهد؛ او هنوز هم هنرمند است …”

*****

به‌احترام دومین سال‌گرد درگذشت بزرگ‌ترین “رؤیاپرداز” هم‌روزگار ما.

دوست داشتم!
۶

زندگی منهای روزمرگی (۲)

“هر دو خوب می‌دانستند چطور جنس “شانس‌”شان در طول سال‌ها، بی سر و صدا، عوض شده. شانس دیگر نه به پول ربط داشت، نه به موفقیت، نه به سلامتی، نه به “آینده” ـ از هر جنسی. فرق اصلی‌ش همین بود. حالا “شانس” فقط به زمان حال مربوط می‌شد. به تداوم بخشیدن‌ش. در واقع، به درک کردن‌ش، لذت‌بردن‌ش.” (خواب خوب بهشت؛ سام شپارد؛ ترجمه‌: امیر مهدی حقیقت؛ نشر ماهی؛ ص ۱۵۰)

پ.ن. در میان مشکلات بشری، یکی از بزرگ‌ترین‌ها درد روزمرگی و بطالت است. این مجموعه پست‌ها، در تلاش است تا نگاهی داشته باشد به روش‌های گذران به‌تر و لذت‌بخش‌تر لحظات ملال‌آور زندگی و کار.

دوست داشتم!
۳

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۱۰): تمام زندگی شغلی در یک جمله‌ی بوفون!

“پراندلی سرمربی بزرگی است. چون کاری کرد که ما به این باور برسیم که می‌توانیم آزمایش کنیم و به اهداف‌مان برسیم. و به‌علاوه درکنار این‌ها از فوتبال لذت ببریم و خوب بازی کنیم و از نظر تکنیکی هم پیشرفت کنیم. این برای ما درمقایسه با قبل، به‌منزله‌ی یک نقطه عطف است.” (جان لوئیجی بوفون؛ این‌جا)

من این جمله را بارها و بارها خوانده‌ام. راست‌ش همین یک جمله به‌تنهایی تمام آن چیزی را که یک زندگی شغلی مطلوب باید داشته باشد، به ما نشان می‌دهد: تجربه کسب کنید، لذت ببرید، از شایستگی‌های‌تان در عمل استفاده کنید و توسعه‌ی خودتان را فراموش نکنید!

این چهار اصل همیشه صادق‌اند: چه مدیر باشید و چه زیردست و چه کارآفرین باشید و چه کارمند. لطفا جایی یادداشت‌شان کنید که هر روز صبح اول وقت ببینیدشان!

دوست داشتم!
۵
خروج از نسخه موبایل