زندگی منهای روزمرگی (۱)

… از آن به‌بعد “سوپر ماریو” شد بازی محبوبم. گروهی که بودیم بهش قارچ می‌گفتیم. تنها که شدم ماریو صدایش کردم. آن اوایل دو بار تا آخرین مرحله‌اش رسیده بودم و بعد گذاشته بودم‌ش کنار اما آتاری که مال من شد دوباره رفتم سراغش. این بار شکل بازی را عوض کردم. رسیدن به شاهزاده خانم دیگر خیلی لوس و تکراری …

گزارش یک سفر: کلاس پرنده در روستای “بارنجگان”

حدود یک ماه و نیم پیش بود که دوست عزیزم رضا بهرامی‌نژاد برای‌م از پروژه‌ی جذابی گفت که به‌تازگی شروع کرده است: کلاس پرنده! ایده‌ی رضا ساده اما بسیار هیجان‌انگیز بود: سفر یک تیم هنرمند به یک مدرسه‌ی روستایی، زیباسازی مدرسه و برگزاری برنامه‌های سرگرم‌کننده و آموزنده برای بچه‌ها. و من در این یک ماه به‌شدت لحظه به لحظه انتظار کشیدم …