یک: امروز بعد از چندین ماه تلاش و سختی، بالاخره یک پروژهی بزرگ ملی را با همکاری یک دوست و همکار قدیمی و همیشگی برای جمعی از مدیران برجستهی فناوری اطلاعات و ارتباطات کشور ارائه کردیم و مُهر تأیید آنها بر انجام پروژه خستگی را از تنمان زدود. از ماجراها و اتفاقات عجیب و غریب و مشکلات […]
زندگی منهای روزمرگی (۹)
ـ من در عمرم دو چیز بسیار باارزش پیدا کردم: یاد گرفتن و دوست داشتن. هیچ چیز دیگری ـ نه شهرت، نه قدرت، نه توفیق بهخاطر خودش ـ ممکن نیست هرگز چنین ارزش بادوامی داشته باشه. چون وقتی عمر آدم تموم میشه، اگه بتونه بگه (من یاد گرفتم) و (من دوست داشتم)، اونوقت میتونه بگه […]
زندگی منهای روزمرگی (۸)
… افرادی که از هوش درونفردی بالایی بهره میبرند این توانایی را دارند تا تمایلات بخش نیمه خودآگاه مغز برای مبارزه، فرار یا بیتحرک ماندن را کنترل کنند. آنها ممکن است بهجای فرار تشخیص دهند که بهترین اقدام در آن لحظه بیحرکت ماندن است. ممکن است جایی هم ترجیح دهند بیحرکت بمانند یا به مبارزه […]
زندگی منهای روزمرگی (۶)
“… این موضوعی است که من خیلی با آن درگیرم. مثلا تو میروی سرکار و در محیط کار خیلی آدم محترم و معقولی هستی بعد توی تاکسی یک اتفاقی میافتد که اصلا فراموش میکنی کی هستی. درواقع آدمها در موقعیتهایی خاص که برایشان پیش میآید جوهرهشان را نشان میدهند، چون آن موقعیت خاص و نامتعارف […]
زندگی منهای روزمرگی (۳)
بعد از دعواهای خانوادگی وحشتناکمان، مادرم به جای اینکه از پدرم جدا شود، کاری میکرد که پایههای کودکیام بلرزند. میآمد وسط نشیمن، افسارش را میداد دست خشم و بدجنسیاش و تا آخرین نفس تلاش میکرد تا نظم را دوباره به زندگیاش برگرداند: دست تنها همهی اسباب و وسایل را جابهجا میکرد … از نگاه دنیای […]
برای فاجعهی کوبانی: خبرترین خبر روزگار بیخبری است…*
این روزها و شبها فکر کردن به تنهایی مردم “کوبانی” در مقاومتشان در برابر تروریستهای داعش ـ : این بدترین مردم روی زمین “آنها که روی زمین فساد میکنند و خون میریزند”بهتعبیر قرآن کریم ـ چیزی جز بغض بههمراه ندارد. بغضی دردناک برای مردمی که گویی وجود خارجی ندارند؛ چون اربابان رسانهها نمیخواهند که این […]
“چگونه”، “چرا”های زندگیمان را کشف کنیم؟
در نوشتهی پیشین دربارهی تفاوت “چرا” و “چگونه” با هم حرف زدیم. گفتیم که پرسیدن “چرا” معجزه میکند. گفتیم که پاسخ “چرا”، راز و مسیر موفقیت ما را در زندگی و شغلمان روشن میسازد. بیایید کمی دقیقتر و از زاویهی دید دیگری به تفاوت میان “چرا” و “چگونه” بنگریم: “چگونگی” با انجام کارها سر و […]
از دنیای “چگونگی”ها تا دنیای “چرا”ها
جان سی. ماکسول از متفکران بزرگ مدیریت دنیا گفته است: «فردی که “چگونگی” را میداند، هیچوقت بیکار نخواهد ماند. اما کسی که از “چرایی” باخبر است همیشه کارفرمای خودش خواهد بود.» فکر میکنید منظور آقای ماکسول از این جمله چیست؟ چیزی که من میفهمم این است: ما در زندگی با یک دو گانه مواجهیم: “چگونه” […]
مثلث تجربهی زندگی انسانی
تا اینجا با هم از زاویههای دید گوناگون در مورد فراموشی گذشته برای نگاه به آینده صحبت کردیم. اما بیایید با هم صادق باشیم: آیا فراموشی گذشته ممکن است؟ من برایتان دربارهی خودم مینویسم. به دوران زندگیام که نگاه میکنم، افسوسها و لبخندهای بسیاری را در قصهی زندگیام مشاهده میکنم. چه بسیار کارهایی که باید […]
زندگی منهای روزمرگی (۲)
“هر دو خوب میدانستند چطور جنس “شانس”شان در طول سالها، بی سر و صدا، عوض شده. شانس دیگر نه به پول ربط داشت، نه به موفقیت، نه به سلامتی، نه به “آینده” ـ از هر جنسی. فرق اصلیش همین بود. حالا “شانس” فقط به زمان حال مربوط میشد. به تداوم بخشیدنش. در واقع، به درک […]
