صنعت مشاوره هم مثل دیگر حوزههای کسب و کار و بهویژه کسب و کارهای خدماتی، بدون مشتری بیمعنا است. در واقع فلسفهی وجودی مشاوران مدیریت ارائهی خدمات تخصصی مدیریتی به سازمانهایی با ابعاد مختلف و در رستههای فعالیت گوناگون و کمک به آنها برای حل مسائل سازمانی خود است.
اما رابطهی مشاوران مدیریت با مشتریان خود چگونه باید برقرار شود؟ مشاوران مدیریت نیز همانند تمامی کسب و کارهای دیگر نیاز به بازاریابی خدمات خود دارند. اولین قدم در فرایند بازاریابی پاسخگویی به این سؤال کلیدی است که مشتری کیست و چه نیازها و خواستههایی دارد؟ پاسخ این سؤال اگر چه بدیهی بهنظر میرسد؛ اما آنقدرها هم که تصور میشود روشن نیست. در عمل بهدلیل گستردگی و تنوع مشتریان صنعت مشاوره نمیتوان پاسخ کاملی به این سؤال داد؛ چرا که تمامی سازمانها و حتی کارآفرینان، بهصورت بالقوه مشتری خدمات مشاوران مدیریت محسوب میشوند. با این حال مانند تمامی کارهایی که مشاوران مدیریت انجام میدهند، میتوان برای شناخت مشتریان هم یک روششناسی کلی ارائه کرد.
برای شروع بیایید سؤال “مشتری کیست” را به چند سؤال کوچکتر بشکنیم:
- آیا مشتری همان کسی که است ابتدا با شما تماس میگیرد؟
- آیا مشتری، ذینفع پروژهی مشاوره است؟ (یعنی به نتایج آن علاقهمند است؟)
- آیا مشتری پشتیبان اجرایی یا مالی پروژه است؟
- آیا مشتری مدیریت ارشد، میانی یا ردهی پایین سازمان است؟
برای پاسخگویی به این سؤالات باید کشف کنیم در سازمان مشتری چه کسی است که میداند هدف از انجام پروژهی مشاوره چیست، چه کسی به این پروژه اهمیت میدهد و از همه مهمتر چه کسی میتواند بر این پروژه تأثیر بگذارد. با کشف این سه نقش است که میتوان مشتری واقعی پروژه را کشف کرد و فعالیتها و نتایج و توصیهها را بر این اساس توسعه و به مشتری ارایه داد. البته این نکته بدان معنا نیست که مشاور باید تسلیم خواستهها و نیازهای شخصی افراد در سازمان مشتری شود؛ بلکه بر این مسئله تأکید میکند که “مدیریت ذینفعان” در پروژههای مشاورهی مدیریت امری ضروری و برای موفقیت پروژه کاملا حیاتی است. بنابراین لازم است مشاور پیش از هر اقدامی برای خودش روشن کند که مشتری این پروژه کیست. مشاور باید با برگزاری جلسات آشنایی اولیه با سازمان مشتری و با در نظر داشتن مبانی رفتارشناسی و شخصیتشناسی و البته با توجه به دانش تخصصی خود در مورد سازمانها، تلاش کند تا به این سؤال حیاتی بهصورت نسبی پاسخ کاملی بدهد.