زمانی همکاری داشتیم که همیشه در حین صحبت کردن از واژههای عجیب و غریب انگلیسی استفاده میکرد. یادم هست افراطکاریهای این دوست گرامی چه ماجراهای بانمکی را در شرکت پیش آورد و چقدر ما از دست او و حرفهایاش میخندیدیم (و البته این خندیدن، مصداق همان مثل معروف “کارم از گریه گذشته است …” بود!)
از آن زمان تا بهامروز بارها و بارها با آدمهایی مواجه شدهام که فکر میکردند بهکار بردن افراطی واژههای انگلیسی و تخصصی، نشانهی سطح هوش و سواد و کلاس است و چقدر هم همیشه تأسف خوردهام . متأسفانه هر از گاهی خودم هم بههمین مشکل دچار میشوم و همیشه دنبال راه درمانش بودهام! البته کاملا میپذیرم که در هر شغلی، برخی واژههای ترجمهناشدنی یا دارای ترجمهی دشوار یا نچسب وجود دارند که گریزی از کاربردشان نیست. اما این دلیل نمیشود که برای سادهترین و مصطلحترین واژهها هم از معادل غیرفارسیشان استفاده کنیم. متأسفانه بارها دیدهام که استفاده از واژههای پیچیده و تخصصی، تبدیل به یکی از استراتژیهای پرسنال برندینگ و از آن بدتر، استراتژیهای کلاهبرداری از مشتریان خدمات مشاوره شده است: مشاور محترم چیزی میگوید و طرف مقابل چون نمیفهمد فکر میکند چقدر چیز باکلاسی است و … همینطور بارها ـ بهویژه در پروژههای مشاورهی بزرگ دولتی ـ دیدهام که از کاربرد واژههای نامأنوس تخصصی، برای گیج کردن طرف مقابل (اعم از کارفرما یا ناظر) برای منحرف کردن ذهن آنها از یک موضوع اصلی استفاده شده است. واژهپراکنی برای پوشش بیسوادی و البته استفادهی اشتباه از واژهها هم که دیگر بماند. سرانجام اینکه بیان زیبا و فصیح زبان دوستداشتنی فارسی با بیان این واژههای نامأنوس به هم میریزد، هم مسئلهی دیگری است.
جدا از موقعیتهای تراژیکی که نوشتم (و البته وقتی اصل ماجرا لو میرفت مشاور محترم میماند و یک مشتری عصبانی!)، مایک واکر اینجا دو دلیل دیگر برای اجتناب از واژههای تخصصی (Buzzword) ذکر میکند:
- مخاطب شما ممکن است از شنیدن یک واژهی نامفهوم و ناآشنا، شوکه شود و آنقدر به فکر فرو برود که ادامهی حرفهای شما را نشنود!
- بهدلیل تجربیات بدی که همه داشتهاند، معمولا فرض میشود واژههای تخصصی برای پنهان کردن جزئیات و گیج کردن مخاطب بهکار میروند. بنابراین با استفادهی افراطی از این واژهها، اعتبار تخصصی شما و پیامی که میخواهید به مخاطب منتقل کنید، زیر سؤال میرود.
و اما راهحل: مایک میگوید که برای حل این مشکل، فهرستی از واژههای تخصصی نامناسب تهیه کرده است. قبل از هر جلسه، نگاهی به این فهرست میاندازد تا یک وقت اشتباهی از این واژهها استفاده نکند! 🙂
دقیقن
بسیار دقت و تجربه کردم که به کار بردن واژه های پارسی حتی معادل های ناملموس فرهنگستان لغت چقدر به زیبائی وشیوائی کلام کمک می کند، تاثیرش بر مخاطب بیشتره و از شما تصویر شخص فرهیخته تری ترسیم می کنه.
سلام
من این مطلب رو اپریشییت می کنم! گاهی اوقات یه سری ترم های خاصی هست که ددیکیتد یه اون رشته تعلق داره و واقعاً ترنسلیشن اونا آسون نیست. انی وی، خواستم تشکری کرده باشم 🙂
در همین مقال:
«مردی که واقعا علم دارد لغات مشکل زیادی بکار نمی برد. لغات مشکل و بزرگ، مشکلات بزرگ را حل نمیکنند.» –هرمان ملویل
به مطلب خیلی خوبی اشاره کردی.
به نظر من کسی که به مطالب اشراف کامل دارد، خیلی راحت میتونه برای بسیاری از لغات حتی تخصصی، معادل فارسی پیدا کنه و یا حداقل به راحتی معنای آنها را برای مخاطب روشن کنه.
تعداد استفاده از لغات انگلیسی که کسی در یه بحث تخصصی در جملاتش به کار میبره، یا نشان از این است که فرد به زیبان فارسی تسلط نداره و یا اینکه به موضوع مورد بحث تسلط نداره. احتمال دومی طبعاً خیلی بیشتر از اولی است.