رسانههای اجتماعی در سالهای اخیر گسترش بسیار زیادی را در دنیا یافتهاند. رسانههای اجتماعی بهدلیل ویژگی ذاتیشان ـ برقراری ارتباط میان افراد ـ تبدیل به محلی مجازی برای جمع شدن افراد و گذراندن وقت شدهاند. در این میان کاربرد رسانههای اجتماعی در حالت عادی بهعنوان ابزاری جدید و جذاب برای سرگرمی در نظر گرفته میشوند. اما کمکم کاربردهای جدیتر این رسانهها ـ بهویژه کاربرد آنها در کسب و کار و مدیریت سازمانها ـ نیز در حال گسترش در ایران و سراسر جهان است.
یکی از مهمترین کاربردهای رسانههای اجتماعی شبکهسازی حرفهای است: یعنی نمایش و اثبات تخصص خود به افرادی که به آن نیاز دارند. حالا هم میشود از نگاه زاویهی دید کارفرما و کارکن به ماجرا نگاه کرد و هم از زاویهی دید کارفرما و مشاور (یا فرد طرف قرارداد یا چیزی شبیه اینها.) این کاربرد رسانههای اجتماعی عمر چندانی ندارد و در ایران هم ـ جز در حوزههای همیشه پیشرویی مثل فاوا آن هم بیشتر در میان کسب و کارهای جوانان حاضر در این شبکهها ـ توجه نشده است. البته شاید مشکل جدیتر این باشد که هیچ داده و اطلاعاتی هم در اینباره وجود ندارد: چه در زمینهی میزان استفاده و نرخ موفقیت کسب و کارها در زمینهی استخدام و چه در زمینهی رفتارشناسی کاربران برای بهرهگیری از فرصتهای کاریابی موجود در شبکههای اجتماعی.
مدتی پیش خوشحال شدم که شنیدم یکی از دوستانم خانم روشنک دستینه در این زمینه پژوهشی را در قالب پایاننامهی کارشناسی ارشدشان آغاز کردهاند. هدف پژوهش ایشان “مطالعهی ارتباطات حرفهای در بستر شبکههای اجتماعی” است. موضوع مورد مطالعه این پژوهش ـ که در رشتهی علوم ارتباطات اجتماعی انجام میشود ـ بررسی فرآیند کاریابی و جذب نیروی انسانی از طریق شبکههای اجتماعی است. شما میتوانید در این پژوهش از طریق تکمیل پرسشنامه آن مشارکت کنید. همچنین میتوانید در صورت ثبت ایمیل خود از نتایج نهایی این تحقیق نیز مطلع شوید.
بنابر تجربهی موفق چند سال اخیرم از حضور با هویت تخصصی و حرفهای در رسانههای اجتماعی و فرصتهای شغلی و پروژههای جذابی که از این طریق به من پیشنهاد شدهاند، توصیهی جدی میکنم که به استفادههای جدیتر و تخصصیتر از رسانههای اجتماعی کمی بیشتر بیاندیشید.
معمولا یکی از سؤالاتی که در هنگام تدوین استراتژیهای سازمانها پیش میآید این است که چه استراتژیهایی را باید برای سازمان در نظر گرفت. برای پاسخگویی به در ادبیات مدیریت استراتژیک گروهی استراتژی عمومی وجود دارند که سازمانها میتوانند از آنها بهره بگیرند. البته وجود این استراتژیهای عمومی بهمعنای این نیست که سازمان نباید استراتژیهای خاص خود را تدوین کند؛ بلکه این استراتژیها راهنمایی برای سرعتبخشی به انتخاب استراتژیهای معمول کسب و کاری هستند.
فرد آر. دیوید در کتاب معروف مدیریت استراتژیکاش به ۴ دسته استراتژی و ۱۳ استراتژی عمومی زیرمجموعهی آنها برای سازمانها اشاره میکند که عبارتند از:
الف ـ استراتژیهای یکپارچگی:
یکپارچگی عمودی به بالا: بهدست آوردن مالکیت یا افزایش کنترل بر سیستم توزیع یا خردهفروشی (مانند: تأسیس فروشگاههای زنجیرهای شیرینعسل در ایران)؛
یکپارچگی عمودی به پایین: بهدست آوردن مالکیت یا افزایش کنترل بر عرضهکنندگان مواد اولیه (خرید پیکسار توسط والتدیزنی)؛
یکپارچگی افقی: بهدست آوردن مالکیت یا افزایش کنترل بر شرکتهای رقیب (مانند: خرید شرکت سان مایکروسیستمز توسط شرکت اوراکل)؛
ب ـ استراتژیهای تمرکز:
نفوذ در بازار: بالا بردن سهم بازار برای محصولات یا خدمات کنونی از مجرای افزایش تلاشهایی که در زمینهی بازاریابی انجام میشود (موتور جستجوی بینگ برای شکستن انحصار گوگل در بازار جستجوی اینترنتی توسط مایکروسافت بهوجود آمد)؛
توسعهی بازار: عرضهی خدمات و محصولات کنونی به مناطق جغرافیایی جدید (ورود MTN بهعنوان اپراتور دوم موبایل به بازار ایران)؛
توسعهی محصول: بالا بردن فروش از طریق بهبود بخشیدن به محصولات / خدمات کنونی یا عرضهی نوع جدیدی از محصولات / خدمات (ایجاد فروشگاه اینترنتی اپاستور توسط اپل)؛
ج ـ استراتژیهای تنوع:
تنوع همگون: افزودن محصولات و خدمات جدید ولی مرتبط (عرضهی کتابخوان کیندل توسط آمازون)؛
تنوع ناهمگون: افزودن محصولات و خدمات جدید و غیرمرتبط (عرضهی کنسول بازی Xbox توسط مایکروسافت)؛
تنوع افقی: افزودن محصولات و خدمات جدید و غیرمرتبط برای مشتریان کنونی (عرضهی خدمات پرداخت کوچک با خرید شرکت پیپل توسط گوگل)؛
د ـ استراتژیهای تدافعی:
مشارکت: یک یا دو شرکت تشکیل یک سازمان جداگانه میدهند تا به هدفهای مشترک خاصی دست یابند (مشارکت دو شرکت سونی و اریکسون در تولید گوشیهای موبایل)؛
کاهش: گروهبندی جدید در هزینهها و داراییها برای معکوس کردن سیر نزولی فروش و سود (تعدیل نیروی انسانی در بسیاری از شرکتها در دوران رکود اقتصادی اخیر)؛
واگذاری: فروش یک واحد مستقل یا بخشی از یک سازمان (فروش شبکهی اجتماعی مایاسپیس توسط گروه رسانهای نیوزکورپ)؛
انحلال: با توجه به ارزش داراییهای شرکت، فروش تمامی آنها (انحلال بانک لیمن برادرز آمریکا در پی ورشکستگی ناشی از بحران مالی سال ۲۰۰۸ میلادی.)
پ.ن. این مقاله قبلا یکی دو جا منتشر شده که البته حضور ذهن ندارم کجا بودهاند. شاید پیشپا افتاده و زیادی تئوریک بهنظر بیاید؛ اما متأسفانه با وجود جستجوی بسیار زیاد منبع قابل اطمینان و معتبری که بشود همین چند خط محتوا از آن را مبنای نوشتن پستهای مرتبط با استراتژی قرار داد پیدا نشد. در هر حال این مقالهی ساده را داشته باشید تا مقالات پیشرفتهتری براساس آن!
“ـ تجربه کار کردن با افشین قطبی و کارلوس کروش تا چه اندازه به شما در این راه کمک کرده است؟
ـ اگر خودخواهی نباشد باید بگویم صد در صد. من بهعنوان یک بازیکن که در تیم ملی هم بازی کرده است باید بگویم که اطلاعات خوبی از این دو بزرگوار گرفتم.از فدراسیون فوتبال و آقایان کفاشیان و نبی هم ممنون هستم که این شرایط را برای من فراهم کردند. آنها باعث شدند تا من در مسیر انتخاب قطبی و کروش قرار بگیرم. قطبی و کروش نقش زیادی در موفقیتهای من داشتهاند. آنها باعث شدند تا روند فکری مربیگری من تغییر کند. کروش بود که باعث شد من رفتم آنالیزور تیم الجزیره امارات را به نفت آوردم. کارلوس این ایده را در من زنده کرد. من اگر در این چند سال در تیم ملی نبودم چه ایدهای می خواستم داشته باشم؟ البته کارلوس و قطبی یک تفاوت با هم دارند. قطبی با بازیکنان ملی و آسیایی کار کرده است و کروش با بازیکنان بزرگ اروپایی. اما انتهای عملکرد هر دو نفر به هم نزدیک است. این نشان میدهد که شما باید یاد بگیرید و شانس را به زحمت تبدیل کنید. اگر در یک جا بمانید شانس سراغ شما نمیآید.” (علیرضا منصوریان؛ اینجا)
علیرضا منصوریان از همان سالهای اولی که فوتبالی شده بودم، برایم یکی از محبوبترین بازیکنان بود. بازیکنی باهوش که بدون اینکه تلاش زیادی بکند، بهتنهایی ستارهی درخشان آن روزهای استقلال زندهیاد ناصر خان حجازی بود!
منصوریان مربیگری را در پاس همدان آغاز کرد و نتیجهاش فاجعه بود: اخراج در همان هفتههای ابتدایی! برای منصوریان احتمالا زود بود. در فوتبال ایران کمتر سابقهای داریم که مربی بعد از تجربهی سرمربیگری حاضر باشد بهسراغ دستیاری برود. اما منصوریان شجاعت این را داشت که بهعقب بازگردد و از جایگاهی بهتر کارش را دوباره شروع کند. البته فکر میکنم شاید مهمتر از داشتن این شجاعت، انتخاب درستی بود که منصوریان برای شروع دوباره داشت: دستیاری دو مربی بزرگ در تیم ملی. از افشین قطبی که بگذریم، کار کردن کنار کیروش ـ بزرگترین گزینهی در دسترس ـ همان چیزی بود که منصوریان به آن نیاز داشت: تحول ایدههای ذهنی.
هنوز برای سخن گفتن از موفقیت علیرضا منصوریان در جامهی مربیگری زود است. اما شخصا تصور میکنم که علیرضا با آن هوش و توان مدیریتی و قدرت رهبری که از زمان بازیگریش از او بهیاد داریم و البته اخلاق همیشه خوشش بتواند به یک مربی بزرگ در فوتبال زمستانزدهی ایران تبدیل شود.
برای حسن ختام شاید بد نباشد به این ایدهی جذاب علیرضا منصوریان هم نگاهی بیاندازیم که اصلی مهم در مدیریت سازمان و گروهها است:
“ما در نفت به دو ساختار فکر میکنیم: یکی ساختار تاکتیکی و دومی ساختار دوستی. اینکه در تیم ما فرقی نکند چه بازیکنی به میدان برود و باید موفقیت تیم در اولویت باشد. تکرار همان شعار همه برای یک نفر، یک نفر برای همه.”
هفتهی بسیار پرمحتوایی بود؛ واقعا شاید بههمین اندازه مطلب خوب دیگر هم وجود داشت. 🙂
پیش از شروع:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با رنگ بنفش نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
پروژهی “لینکهای هفته” در گزارهها، بههمین سرعت چهار ساله شد. از اولین پست لینکهای هفته روز جمعه ۲۷ مرداد ۱۳۸۹ منتشر شد تا بهامروز جز چند مورد استثنایی در تمامی هفتهها با انتشار این پست تلاش کردهام تا ضمن بهاشتراک گذاشتن نتایج مطالعات تخصصی خودم به زبان فارسی، کمکی هم به دیده شدن و انتشار مطالب باکیفیت و اثرگذار در وب فارسی در حوزههای مدیریت و فناوری بهقدر وسع خودم بکنم. امیدوارم مفید بوده باشد!
تصور میکنم این تعهدی که برای خودم ایجاد کردهام، باثباتترین و ادامهدارترین کاری بوده که در سراسر عمرم انجام دادهام! نتیجهی این تعهد بهروز بودن همیشگی است که بناب بازخوردهایی که از همکاران و کارفرماهایم گرفتهام، این در کارم بهعنوان متخصص تحلیل و توسعهی کسب و کار همیشه یکی از مزیتهای رقابتیام محسوب شده است. 🙂
با این توضیحات پنجمین سال را آغاز میکنیم.
پیش از شروع:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با رنگ بنفش نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
رزومه، مصاحبه و چند پند حکیمانه – آزمایشگاه نرمافزار
اغلب مردم واقعا درباره اینکه “چگونه” یاد میگیرند، فکر نمیکنند. خود شما هم معمولا فرض میکنید یادگیری بهصورت طبیعی رخ میدهد: شما به کسی که دارد با شما گفتگو میکند یا در حال سخنرانی است، گوش میدهید و بهسادگی آنچه را او میگوید به ذهن خود جذب میکنید. آیا این واقعا درست است؟ متأسفانه باید بگویم نه. در حقیقت من متوجه شدهام که هر چقدر سنام بالاتر میرود، یادگیری واقعی یک موضوع برای من نیازمند زمان بیشتری است. هر چقدر بیشتر مغزم را از حقایق، ارقام و تجربیات انباشته کنم، فضای کمتری برای ایدههای جدید و فکرهای نو باقی میماند. بهعلاوه، این روزها من عقاید خاص خودم را هم دارم که ممکن است جلوی ورود ایدههای جدید را به ذهنم بگیرند. همانند افراد بسیار دیگر، من نیز خودم را یک دانشآموز همیشگی میدانم؛ اما برای حفظ ذهنیت باز خودم مجبورم مدام سختکوشی بیشتر و بیشتری داشته باشم.
اما در هر حال، نیاز به یادگیری هیچوقت به نقطهی پایان نمیرسد و در نتیجه باید شوق شما به یاد گرفتن همواره بر اشتیاقتان برای بر حق بودن غلبه کند. جهان در حال تغییر است و هر روز ایدههای جدیدی پدیدار میشوند: بهکارگیری آنها در زندگیتان میتواند شما را همچنان فعال و بهروز نگاه دارد. ۵ روشی که در ادامه میآیند روشهایی هستند که من برای داشتن آغوش باز و پذیرا نسبت به جهان متغیر پیرامونم از آنها استفاده میکنم. مهم نیست چند سالهاید. آنها برای شما هم کار خواهند کرد.
۱- ندای درونیتان را خاموش سازید
خودتان میدانید در مورد چه کسی حرف میزنم. صدای ضعیفی که در زمان گوش دادن به سخنان دیگری مدام در هر حال اظهارنظر و قضاوت است. همان صدایی که عقیده شما را در مورد اطلاعات دریافت شده شکل میدهد. توجه هر چه بیشتر به این ندای درونی نسبت به تمرکز روی گفتههای گوینده اصلی بسیار سادهتر است. این ندا اغلب شما را از گوش دادن به اطلاعات مفید باز میدارد و حتی میتواند خیلی وقتها شما را پیش از شنیدن تمامی مباحث بهخواب ببرد. بنابراین: کمتر روی چیزی که مغزتان میگوید تمرکز کنید و در مقابل، هر چه بیشتر به سخنان گوینده توجه کنید. از چیزهایی که میشنوید، متحیر خواهید شد.
۲- موافق خودتان باشید
اگر نمیتوانید صدای درونیتان را خاموش کنید؛ حداقل آن را به مزیتی برای خودتان تبدیل کنید. هر زمانی که متوجه شدید ذهنتان با گوینده مخالف است، جلوی این تفکرات را بگیرید و به جنبه دیگر ماجرا توجه کنید. تمام دلایلی که ممکن است بر حقانیت گوینده و اشتباه شما دلالت داشته باشند را پیش روی مغزتان بگذارید. با این روش در بهترین حالت ممکن است بتوانید دروازه ذهنتان را به روی اطلاعات جدید بگشایید. اگر هم در این کار شکست بخورید، حداقل نظر خودتان را تقویت کردهاید.
۳- شبیه کنجکاوها باشید
بعضی افراد بهصورت ذاتی کنجکاوند و دیگران اینگونه نیستند. بدون توجه به اینکه جزو کدام یک از این دو دسته افراد هستید، شما میتوانید از تظاهر به کنجکاو بودن بهرهمند شوید. دفعه بعد که به اطلاعاتی گوش دادید، دست بهکار شوید و سه تا پنج پرسش مرتبط با موضوع را بپرسید. اگر هم در حال گفتگو با دیگری هستید، میتوانید در طی گفتگو از او سؤال بپرسید. بدین ترتیب احتمالا یا چیزهای بیشتری یاد میگیرید و یا اندیشیدن به پرسشها به شما در رمزگشایی از مفاهیم موجود در ذهنتان کمک خواهد کرد.
۴- حقیقت ذاتی را کشف کنید
هیچ مفهوم یا تئوری از هیچ پدید نمیآید. جایی در ذات درونی یک مفهوم پیچیده که احمقانه هم بهنظر میرسد، ذرهای حقیقت وجود دارد. حتی اگر بهصورت کامل هم مجذوب یک ایده نشدهاید، لازم است حداقل بهدنبال نمودهایی از حقیقت باشید که آن ایده در آنها ریشه دارد. نقش یک کارآگاه را بازی کنید و همانند او دست به تحقیق بزنید. بدین ترتیب مهارتهای استنتاجی خودتان را تقویت میکنید و حتی ممکن است مفهوم مطرح شده را به چیزی فراتر از منظور گوینده بهبود ببخشید.
۵- روی پیام تمرکز کنید نه پیامرسان
اغلب افراد یادگیری را تنها به دلیل فردی که آموزش را ارائه میدهد، متوقف میکنند. چه آن فرد سخنران کسلکنندهای باشد، چه فردی با ظاهر غیرجذاب باشد و چه عضوی از حزب رقیب؛ رسانه روی یادگیری شما تأثیرگذار است. حتی دوستان نیز میتوانند فرایند یادگیری را دچار انحراف کنند؛ چرا که شناخت قبلی از آنها باعث میشود آنها را بهسختی بهعنوان یک فرد مسلط روی موضوع بپذیریم. بنابراین لازم است مواد آموزشی را از ارائهدهنده آنها جدا ببینید. فرض کنید آن فرد را نمیشناسید و از باورهای او اطلاعی ندارید. بدین ترتیب میتوانید بهصورت هدفمند به اطلاعات ارائه شده از سوی او گوش بدهید. در مورد فرد کسلکننده روی روشهای دو، سه یا چهار همین مقاله متمرکز شوید و گوش دادن به سخنان آن فردا را چیزی شبیه یک بازی ببینید تا خودتان را بهصورتی خلاق سرگرم کنید.
فصل بسیار موفقی را سپری کردیم. به دو هدف مهممان دست یافتیم. قهرمان اروپا و کوپا دلری شدیم. فلسفهی رئال مادرید تکرار موفقیتها و بهدست آوردن پیروزیها و جامهای بیشتر است؛ بدون توجه به آنچه در گذشته اتفاق افتاده است. در این باشگاه همیشه میل به پیروزی و تاریخسازی وجود دارد.
راز بردن چند جام در یک فصل چه چیزی است؟
هیچ رمزی وجود ندارد. فقط باید به خودتان ایمان داشته باشید؛ میل به پیروز شدن و اتحاد. هیچ کدام اینها یک راز نیست. (کارلو آنچلوتی؛ اینجا)
کارلتو هیچوقت مربی تیمهای مورد علاقهی من نبوده که هیچ؛ همیشه مربی تیمهای رقیب اصلی تیم مورد علاقهی من بوده است! با این حال همیشه این مربی بزرگ، خوشتیپ و خوشاخلاق یکی از مربیان مورد علاقهی من بوده و سبک بازی تیمهایاش را هم دوست دارم.
در این پست هم توضیح چندانی در مورد جملات استاد ندارم جز اینکه در این چند روزی که مصاحبهی استاد را خواندهام ذهنم حسابی درگیر جملهی آخر شده است: موفقیت هیچ رازی ندارد جز خواستن و تلاش!
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با رنگ بنفش نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
مدتها پیش ایمیلی از دوست خوب آن زمان ناشناختهای دریافت کردم که از من برای قرار دادن گزارهها در فهرست منابع یک اپلیکیشن خبرخوان مدیریتی ـ مهارتی اجازه گرفته بودند. بسیار خوشحال شدم. برای همایش “روز آخر” که به مشهد رفته بودم، این دوست خوبم آقای علی قائنی را آنجا از نزدیک زیارت کردم. 🙂
حالا خوشحالم که با تلاش قابل تقدیر آقای قائنی عزیز، اپلیکیشن “حس خوب” برای استفادهی همهی ما آماده شده است. “حس خوب” منبع بسیار ارزشمندی از مطالب بهترین وبسایتهای مدیریتی ایرانی است که با آن میتوانید همیشه آخرین نوشتههای وبلاگهای دوستان خوبم امیر مهرانی، محمدرضا شعبانعلی، دکتر استارتاپ (مهدی علیپور)، پروژهی تهران (فؤاد خاکنژاد) و چندین وبسایت ارزشمند دیگر را مطالعه کنید. اپلیکیشن “حس خوب” را از اینجا روی گوگلپلی نصب کنید.
از علی قانعی عزیز برای زحماتش سپاسگزارم.
معرفی اپلیکیشن حس خوب از زبان خود علی قائنی را میتوانید اینجا مطالعه کنید:
“اپلیکیشن ”حس خوب” به نوعی یک خبر خوان میباشد، که با هماهنگی با مدیران وبسایتهای محمد رضا شعبانعلی، گزارهها،کاریا، متمم، میلیاردر جوان، امیر مهرانی ، دکتر استارتآپ ، ۱۲سیایاو و پروژه تهران برای این وبسایتها طراحی و پیادهسازی شده است.
“حس خوب” با این هدف طراحی شده که کاربران بتوانند پس از بهروزرسانی هر منبع، مطالب نوشته شده را در تلفن هوشمند خود دریافت کنند (بهصورت آفلاین بتوانند مطالب را مشاهده کنند) و آنها را در وقت های آزادی که دارند مطالعه کنند و اگر نیاز بود آنها را در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارند. در این وبسایتها مطالبی شامل لینکها، ویدئوها و پادکستها منتشر میشوند که برای خواندن، دیدن و یا شنیدن آنها می توانید به لینک اصلی مطلب در زیر هر خبر مراجعه کنید و از این مطالب مفید استفاده کنید.
در آینده نیز در این اپلیکیشن فقط سایتهایی قرار می گیرند که مانند این چند نمونهی بالا هدف خاصی را دنبال کنند. این سایتها همگی به کاربرانشان کمک میکنند که در زندگی و کسب و کار راه و روشهای جدیدی را یاد بگیرند، با زندگی انسانهای موفق با دیدی تازه آشنا شوند، با گروههایی که کسب و کار موفقی دارند آشنا شده و بتوانند از نکاتی که که آنها عنوان میکنند در کسب و کار خود استفاده کنند.
در این اپلیکیشن همچنین رویدادهای کارآفرینی (مانند استارتاپویکند، روشن شو، میتاپس، ماشین استارتاپ ناب و کنفرانس شکست) که در ایران برگزار میشوند، بهطور مختصر معرفی شده و کمکم در نسخههای آینده این بخش کاملتر خواهد شد.”
زمانی که میخواهید وارد دنیای کسب و کار شوید، محدود کردن بازار هدفتان میتواند مشکل باشد؛ زیرا این ترس وجود دارد که با این کار بخشی از مشتریان بالقوهتان را در نظر نگیرید.
اما اگر بتوانید بهصورت روشن و آیندهنگرانه یک بازار و نیازهایاش را تعریف کنید، در این صورت میتوانید محصول یا خدمت خود را طوری متناسب سازید که دقیقا به همان تقاضایی که باید، پاسخ دهد و در نتیجه بهسرعت کیف پولتان از رقبایتان حجیمتر شود.
این دقیقا به چه معناست؟
۱٫ شما میتوانید مانند یک کارآفرین جوان زن اهل کالیفرنیای شمالی باشید که یک بخش معمولا پنهان یک فروشگاه لوازم دست دوم را کشف کرد: بخش جداگانه مربوط به لباسهای بچهها و اسباببازیها. او متوجه شد مالکین، فروشگاه را یک کسب و کار از دست رفته و مرده میدانند. زن جوان داستان ما بخش مربوط به لباسها و اسباببازیهای دست دوم را از مالکین فروشگاه اجاره کرد و تمام عملیات آن را بر محصولات مربوط به کودکان متمرکز ساخت. کار او باعث شد تا یک “کسب و کار مرده” ۱۲۰۰ متر مربعی به یک استارتآپ ۸۰۰ متر مربعی تبدیل شود که در ۶ ماه به سودآوری رسید و توانست شعبه دومی را هم در یک نقطه پایین شهری دیگر احداث کند.
۲٫ شما میتوانید مثل مکانیکی باشید که فرایند طولانی و واقعا گران دریافت گواهینامه خرید و فروش خودرو را طی کرد تا بدین ترتیب بتواند با رفتن به بازار محلی خودرو، “بیامو”های قدیمی را خریداری کند. او نمیخواست خودِ این خودروها را بفروشد. بهجای آن، او خودروها را اوراق کرد و یک فروشگاه قطعات یدکی را برای مالکان و مکانیکهای بیامو بهراه انداخت.
۳٫ شما میتوانید مانند یک متخصص تعمیررایانه باشید که تصمیم گرفت از بازار بسیار رقابتی خدمات فناوری اطلاعات خارج شود تا یک بازار خاصتر را کشف کند. بازاری که در آن بتوان نرخهای بالاتری ارائه داد، مشتریان وفادارتری بهدست آورد و کسب و کار درازمدتی را با مشتریان شکل داد. این شرایط، بازار مورد نظر را به رایانههای اپل محدود کرد.
این مثالها حقیقت عامی را در مورد فرصتهای کسب و کار آشکار میسازند: فرصت واقعی، احتمالا در ابتدا چندان آشکار نیست. گوشههای فراموششده بازار (Niche Market) در هر کجای یک طبقه بازار گسترده میتوانند وجود داشته باشند. کار شما بهعنوان کارآفرین، کشف چیستی این گوشهها و تشخیص اینکه آیا یک فرصت کسب و کاری سودآور هستند یا نه، است.
از سوی دیگر نگاه کردن به بازار از این زاویه دید، روش تفکر شما را در مورد واقعیت وجودی یک استارتآپ تغییر خواهد داد. هیچ قانونی وجود ندارد که به شما بگوید باید ساخت ساختمان کسب و کارتان را از پیریزی آن در گاراژ یا اتاق خوابتان شروع کنید.
خیلی ساده شروع به قدم زدن یا رانندگی در خیابانهای شهر بکنید. خیلی زود به کسب و کارهای بسیاری برخورد خواهید کرد که نفسهای آخر زندگیشان را میکشند ـ چرا که نمیتوانند آنچه را بازارشان واقعا میخواهد یا نیازمند آن است، بفروشند. مانند مالکین آن فروشگاه در حال مرگ لوازم دست دوم، آنها ممکن است حتی ندانند پرفروشترین و سودآورترین محصولاتشان کدام است یا اینکه آن محصولات واقعا خاص در یک بخش فراموششده فروشگاه یا دفترشان قرار دارند.
رهبران هر حوزه کسب و کار تمایل به تمرکز بسیار دارند و در بسیاری اوقات، محدوده تمرکز آنها بسیار کوچک است. این شرکتها بهدقت محدوده تمرکزشان را بزرگتر میکنند؛ زیرا بازار گوشهای آنها بسیار متمایز است. اگر فکر میکنید این ایده تنها برای خردهفروشیها یا تعمیرکاران مکینتاش کاربرد دارد به فهرست ۱۰ شرکتِ دارای ارزشمندترین برندها در جهان ـ که توسط مؤسسه “برندز” تهیه شده است ـ نگاهی بیاندازید:
اپل
آیبیام
گوگل
مکدونالد
مایکروسافت
کوکاکولا
مالبرو
AT&T
ورایزون
چاینا موبایل
این شرکتها کسب و کارشان را تنها براساس یک کلمه بنیان نهادهاند: تمرکز. مثلا در مورد اپل ـ شرکت اول این فهرست ـ بخش قابل توجهی از موفقیت شرکت تنها وابسته به یک محصول است: آیفون.
بنابراین محدوده جستجویتان را برای یافتن نقطه تمرکز با انجام یک تحلیل دقیقتر در مورد بازار هدفتان و آنچه مردم میخواهند یا میخرند ـ یا چیزهایی که اگر گزینهای وجود داشته باشد احتمالا میخرند ـ گسترش دهید. نگران فروش نباشید؛ زیرا اتفاقا شما با پیشنهاد “خرید هر چیز” به “هر کس” بیشتر ضرر میکنید. محدود شدن تمرکز شما میتواند فرصتهای کسب و کاری فراتر از توان شما فراهم آورد و جریان نقدینگی با حاشیه سود بالایی ایجاد کند که شما را به اهداف اساسیتان از بهراه انداختن کسب و کار برساند.