ساده از دست ندادم دل پر مشغله را
تا تو پرسیدی و مجبور شدم مسئله را …!
من “برادر” شده بودم و “برادر” باید
وقت دیدار، رعایت بکند “فاصله” را …
عشق گاهی سبب گمشدن خاطرههاست
خواستم باز کنم با تو سر این گله را …
عبدالجبار کاکایی
ساده از دست ندادم دل پر مشغله را
تا تو پرسیدی و مجبور شدم مسئله را …!
من “برادر” شده بودم و “برادر” باید
وقت دیدار، رعایت بکند “فاصله” را …
عشق گاهی سبب گمشدن خاطرههاست
خواستم باز کنم با تو سر این گله را …
عبدالجبار کاکایی
پوزش من را برای فاصلهی یک هفتهای ایجاد شده در این داستان پذیرا باشید. داستان به اینجا رسید که من قابلیت اجرای ایدههایام را در خودم میدیدم؛ اما باز هم وارد گود میدان اجرا نمیشدم. چرا؟ دلایل (بخوانید بهانههای) زیادی داشتم:
امروز باید اعتراف کنم که اگر چه میدانستم اما نمیخواستم قبول کنم که این استدلالها همگی در واقع برای پنهان کردن ترسی هستند که از وارد گود اجرا شدن دارم. بله. ترس. طبیعی بود که من از ترک خوشنشینی در برج عاجم و وارد شدن به دنیایی که در آن هیچ اصل قطعی و ثباتی وجود ندارد و “راه بینهایتی” که مسیرش تاریک و سنگلاخ است، بترسم.
کشف همین ترس ـ و بهتر بگویم قبول کردن اینکه من میترسم! ـ گام مهمی رو به جلو بود. حالا حداقل میدانستم که مانع بزرگی روبرویم هست که نمیگذارد بهدنبال رؤیاهایم بروم. اما مگر میشود بر ترس به این سادگیها غلبه کرد؟ این ترس البته به تجربیات گذشته هم باز میگشت. قبلتر یکی دو باری تلاش کرده بودم تا کاری را خودم کلید بزنم و هر بار بهدلیلی با شکست روبرو شده بودم. همین ترس از گذشته باعث شده بود که من فراموش کنم آینده همان گذشته نیست؛ بلکه آینده تفاوتی با گذشته دارد و آن هم در دسترس بودن امروز است! من امروزی را دارم که با آن آینده را بسازم؛ اما اگر این فرصت را از دست بدهم، شاید دیگر هیچوقت فرصتی برای دنبال کردن رؤیایهایم بهدست نیاورم و چه کسی میتواند تضمین دهد که ده سال بعد از این، زمانی که به دوران میانسالی پای میگذارم، حسرت این را نخورم که چرا روزهایم را وقف رؤیایهای دیگران کردم؟ (و مهمتر از آن اصلا تضمینی هست ده سال دیگر من در این دنیای خاکی باشم؟) این استدلال اگر چه پایش همچنان چوبین بود؛ اما توانست اندکی ترس من را کم کند. حالا حداقل، انگیزهی بهتری برای رفتن بهدنبال اجرای ایدههایم را داشتم: اینکه جلوی حسرت خوردن سالهای آتی زندگیام را بگیرم! اما این هنوز کافی نبود.
ترس را میتوان در ادبیات علم مدیریت معادل ریسک در نظر گرفت. ریسک یعنی احتمال وقوع اتفاقات پیشبینی نشدهای که میتواند باعث بروز ضرر یا منفعت برای ما شود. همانطور که میبینید ما ریسک مثبت هم میتوانیم داشته باشیم. اما بهدلیل ویژگیهای شناختی ذهن بشر (و احتمالا برای حفظ بقا) جوری ساخته شدیم که معمولا فقط ریسکهای منفی و خطرها را میبینیم. من مدتها است بهدلیل علاقهی شخصیام، مباحث روانشناسی تصمیم و علم شناخت را دنبال میکنم. در این حوزهی دانشی ما با پیچیدگیهای فرایند شناخت و تصمیمگیری و اشتباهاتی که ممکن است در زمان تصمیمگیری بهصورت ناخودآگاه مرتکب شویم، آشنا میگردیم. این مطالعات به ممن کمک کرد تا بتوانم این موضوع را کشف کنم که درست است که در کار کردن روی ایدههایم با ریسک مواجهم؛ اما از کجا معلوم که این ریسک از جنس ریسکهای مثبت نباشد؟
وقتی متوجه شدم که شاید “این بار نوبت تو باشه”، ترسم از بهراه افتادن کمتر شد. حالا با استرس کمتر و چشمان بازتر به دنیا نگاه میکردم و اینکه “میتوانم پس هستم” معنادارتر بود. این شعر استاد محمدعلی بهمنی خلاصهی آن چیزی است که کشف کرده بودم:
دل من یه روز به دریا زد و رفت / پشت پا به رسم دنیا زد و رفت …
دنبال کلید خوشبختی میگشت / خودشم قفلی رو فقلا زد و رفت!
دیگر نمیخواستم بر زندگی خودم قفل بیشتری بزنم. وقت باز کردن قفلها رسیده بود!
پ.ن. برای مطالعهی تمامی قسمتهای این مجموعه یادداشتها به اینجا مراجعه کنید.
در پست قبلی دربارهی اهمیت توسعهی فردی مشاوران مدیریت سخن گفتیم. در این پست میخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم که توسعهی فردی مشاوران مدیریت در عمل چطور باید اتفاق بیفتد؟ نکاتی که در ادامه ذکر میشود برای ورود به این حوزه و موفقیت در آن مفید هستند:
شما همیشه با انتخاب از میان دو گزینه مواجهید: تعهدتان به هدفتان و البته ترسهایتان!
سامی دیویس جونیور
در ادبیات مدیریت استراتژیک، یکی از الگوهای اصلی استراتژی رقابتی “رهبری بازار” است. برخی شرکتها بهدلایل مختلف ـ از دسترسی به فناوری پیشرفتهی انحصاری گرفته تا شخصیت مدیران شرکت ـ تصمیم میگیرند که در جایگاه رهبری بازار قرار بگیرند. رهبران بازار طبیعتا با ریسک بالاتری مواجهاند؛ چرا که پای به فضاهای تجربه نشده میگذارند و با مشکلات فراوانی مواجهاند که قانع کردن مشتری برای خریداری کردن محصول یا خدمتشان، سادهترینِ آنها است. اما همانطور که از عنوان کتاب بسیار خواندنی اندرو گروو مدیرعامل اسبق اینتل برمیآید “تنها بیپروایان پایدارند.” برای باقی ماندن و رشد کسبوکار، خیلی وقتها چارهای جز پیشگامی نیست!
اما چطور میتوانیم تبدیل به یک پیشگام و رهبر بازار شویم؟ زک کاتلر در مقالهی این هفته پنج گام ساده را به ما پیشنهاد میدهد:
۱- روی یک گوشهی کوچک بازار تمرکز کنید: رقابت با بازیگران بزرگ بازار، معمولا کار راحتی نیست. اما اگر بتوانید گوشهی مناسبی از بازار را پیدا کنید و محصول / خدمت ویژهای را برای آن طراحی کنید، میتوانید بهتر از رقبای بزرگتر به نیازهای مشتریان پاسخ بدهید. تبدیل شدن به رهبر در یک بازار کوچک احتمالا کار سادهتری است!
۲- گاو بنفش حوزهی کاری خود باشید! “گاو بنفش” مفهومی در بازاریابی و عنوان کتابی از آنِ “ست گادین” است. بهصورت خلاصه میتوان گفت منظور از “گاو بنفش” بودن، ایجاد یک مزیت رقابتی انحصاری و تصویری متمایز از خودتان در اذهان مشتریان و مخاطبانتان است. چه کار میتوانید بکنید که رقبایتان نمیتوانند؟ چرا مشتری از شما باید بخرد و نه رقبایتان؟ پاسخ به این سؤالها کلید برنده شدن شما است. فراموش نکنید که اپل همانند آیبیام رایانهی شخصی ساخت؛ اما روی طراحی و تجربهی کاربری تمرکز کرد. یا اینکه گوگل اولین موتور جستجوی اینترنتی نبود؛ اما این حوزه را کاملا دگرگون ساخت و تبدیل به نماد جستجوی اینترنتی شد!
۳- سریع حرکت کنید: برای ساختن یک محصول کامل صبر نکنید. هیج محصولی نمیتواند هیچوقت کامل باشد. بنابراین یک حداقل محصول که کار کند و مشتری حاضر باشد برای آن پول پرداخت کند بسازید، وارد بازار شوید و با بازخورد گرفتن از مشتری و تحلیل نیازها، خواستهها و نگرانیهای او بهصورت دائمی محصولتان را بهبود دهید. نوآوری و همخوانی با روندهای بازار فراموش نشود!
۴- مشتری را راضی کنید و راضی نگه دارید: این روزها هر مشتری با دسترسی به ابزارهای آنلاین تبدیل به یک رسانه شده است. در یک پیمایش مشخص شده که برای ۹۰ درصد از مشتریان، نقدهای مثبت یک محصول عاملی کلیدی در خریدن آن است. همچنین ۸۶ درصد افراد هم به نقدهای منفی برای نخریدن یک محصول توجه میکنند. بنابراین مشتریانتان را آنقدر راضی کنید که تبدیل به سفیران برند شما شوند!
۵- در بازاریابی سرمایهگذاری کنید: البته منظور لزوما بازاریابی و تبلیغات سنتی نیست. از روشهای خلاقانهی بازاریابی مثل بازاریابی محتوا و مزایای ناشی از حضور اثربخش در رسانههای اجتماعی غافل نشوید!
“خیلی خوشحالم برندهی بازی با عمان شدیم. خوشحالتر اینکه مسابقات را با انجام دیداری بس سنگین مثل امروز آغاز کردیم. پیکاری که به ما این فرصت را میدهد که از اشتباهات، خیلی چیزها بیاموزیم و برای ادامهی جام مد نظر قرار بدهیم. شاید امروز ۵ بر صفر برنده میشدیم. اما من ترجیح میدهم تیمم مثل بازی امروز برنده شود و کسب تجربه کند تا این که ۵ بر صفر برنده شود اما اشتباهاتش را نبیند. اگر بردی پرگل کسب میکردیم، همه می گفتند کره حتما قهرمان جام میشود و همین جلوی تجربهاندوزی تیم را میگرفت.” (اولی اشتلیکه؛ مربی تیم کرهی جنوبی؛ اینجا)
معمولا گفته میشود باید از شکستها آموخت. پیروزی که صد مدعی دارد! اما اشتلیکه به نکتهای اشاره میکند که معمولا نادیده گرفته میشود: “کیفیت بردن” مهم است. یک مدیر برنده و یک متخصص حرفهای موفق حتا در بردهایشان هم بهدنبال یادگیری هستند: کجا میتوانستیم بهتر عمل کنیم؟ کجا اشتباه کردیم؟ کجا درست عمل کردیم؟ آیا صرفا برنده شدهایم یا با خوب بازی کردن در میدان رقابت برنده شدهایم؟ آیا ما بردهایم یا رقیب بازی را باخته است؟
این سؤالات و بسیاری سؤالات دیگر میتوانند در پی یک برد دلچسب مطرح شوند و راه را برای پیروزیهای بعدی هموارتر سازند. فراموش نکنید که هیچوقت قله پایان راه نیست!
باز هم تأخیر ناخواستهای داشتیم. 🙁 اما هفتهی بسیار پرمحتوایی بود!
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
رزومه چقدر در استخدام افراد موثر است؟ (بخوانید حتما. بسیار مهم!)
آیا بیحوصلگی و خستگی و تنبلی، میتواند در مواردی چیز خوبی هم باشد!؟ (یک پزشک)
دنیای چابک – فرآیند پذیرش مسئولیت
از آرزو به هدف (وفا کمالیان)
۹ پرسشی که ارزش شما در محل کارتان را مشخص میکند (زومیت)
مدیریت کسبوکار:
ارتقای رشد از طریق نوآوری در مدل کسبوکار
مدیران آینده به چه چیزی اهمیت میدهند؛ سود یا هدف؟
دستیابی به موفقیت با تمرکز بر طراحی محصول
بازاریابی در گذرگاهی روبهصعود
۳۰ عادت روزانه کارفرمایان موفق ـ دیجیاتو
تجاریسازی و استارتآپ:
فراخوان شرکت در نخستین جشنواره کارآفرینی پل
فراخوان دعوت به همکاری صنایع فرهنگی و هنری
دعوت از خیران به سرمایهگذاری در فناوری
رییس صندوق تعداد متقاضیان صندوق نوآوری و شکوفایی در حد انتظار نیست
نرمافزاریها همچنان دانشبنیان محسوب نمیشوند
اقتصاد، سرمایهگذاری و تأمین مالی:
اقتصاد ایران نامتعادل شده است؟ دشوارهای تأمین سرمایه در ایران
تحلیلی از آینده اقتصاد ایران (تحلیل پروفسور گری بکر برندهی نوبل اقتصاد)
رنانی خداحافظی با نفت را محتمل خواند
کارمندان بیکار فقط کسب و کار مردم را مشکل میکنند. در ایران شرایط آلیس در سرزمین عجایب حاکم است (خواندنی)
آمار و اطلاعات کسبوکار و اقتصاد:
گزارش جدید دولت از بیکاری فارغالتحصیلان
بورس منفیترین بازار مالی ایران شد
ارتباطات در صدر؛ نفت ناموفقترین در بهرهوری
انتشار ۴۱ هزار میلیارد اسکناس و مسکوک
رشد اقتصادی تابستان ۳٫۷ درصد شد
فاوا در جهان:
از سیر تا پیاز؛ تمام چیزهایی که باید در مورد اینترنت اشیا (Internet of Things) بدانید (دیجیاتو)
خلاصه کنفرانس مایکروسافت در ۸ دقیقه [تماشا کنید] – دیجیاتو
مروری بر ویژگی های کلیدی ویندوز ۱۰ ـ دیجیاتو
ایلان ماسک از پروژهی ۱۰ میلیارد دلاری اینترنت ماهوارهای رونمایی کرد
فاوا در ایران:
نخستین کافه IT در ایران افتتاح شد
ایجاد بانک اطلاعات سرمایهگذاری در حوزه ICT
فراخوان مشاوره مرکز تحقیقات مخابرات برای صدور پروانه اپراتورهای CDN
تصویب بخشهایی از سیاستهای ساماندهی خدمات پیامکی ارزش افزوده و انبوه
دستاوردهای موبایلی و اینترنتی دولت در سال ۹۳
فناوری همراه:
اپ استور اپل اینک حتی از هالیوود هم بزرگتر است (دیجیاتو)
جانشینی امن برای اسکایپ؛ مگاچت معرفی شد (دیجیاتو)
عینک گوگل فعلاً خداحافظ؛ اما سفر اینجا تمام نمیشود! (یک پزشک)
چرا مصرفکنندگان باید از بانکداری موبایل بهراسند؟
رسانههای اجتماعی:
فیسبوک، بنگاه اقتصادی عظیم با تاثیری ۲۲۷ میلیارد دلاری در اقتصاد جهان (زومیت)
فیسبوک فناوریهای هوشمصنوعی خود را بصورت متنباز منتشر کرد (زومیت)
تنها ۹ درصد از کاربران گوگل پلاس فعال هستند (زومیت)
آمار و اطلاعات فاوا:
بازگشت رشد به بازار جهانی کامپیوترهای شخصی
نگاهی به آمار اینترنت، موبایل و شبکههای اجتماعی در سال ۲۰۱۴
رشد کند سرمایهگذاری جهانی در صنعت IT
… تا به شتاب میدوی، عمر منی که میروی،
از کفم و منت شده، دست به دامن، این مکن
موسی من، مرا به آب از چه میافکنی چنین؟
نیل کجا و، وعدهی وادی ایمن؟ این مکن
بال پریدنم اگر هدیه نمیدهی دگر،
میشکنی ز من چرا پای دویدن؟ این مکن …
***
بس بود آنچه میکند با دل من نبودنت
وقت وداع و این نزاع؟ آه گل من این مکن!
زندهیاد حسین منزوی
بدون استثنا مشتریان از مشاوران انتظار دارند “حرفهای” باشند و این البته چندان هم غیرمنطقی نیست؛ اگر چه بهندرت این مسئله را درک میکنند که مشاوره ذاتا حرفهای است بدون قانونمندی که هیچ مانعی برای ورود به آن وجود ندارد و هر کس میتواند خود را یک مشاورهی مدیریت باتجربه جا بزند. در واقع در حوزهی مشاوره برای کسب درآمد نیازی به داشتن شایستگیهایی مثل شناخت نسبی از کسب و کار، دانش و مهارتهای لازم در زمینهی کسب و کار و مدیریت نیست؛ چرا که یکی از رویکردهای معمول مشاوران برای تضمین کار خود وابسته ساختن آن به شایستگیهای فنی و دانششان در مورد آن صنعت است. بنگاههای مشاورهی بزرگ متدولوژیهای خاص خود را دارند. آنها این متدولوژیها را بهعنوان آیین مذهبی خود برای تضمین دستیابی به سطح مشخصی از کیفیت، برای سازگار کردن رویکردها، برنامهها و دستاوردهای مشاوران خود و بهعنوان روشی برای تسهیل حاکمیت سازمانی (که چارچوب آن در پروژههای قبلی به آزمون گذاشته شده) در وجود مشاوران خود نهادینه میکنند. اینگونه آموزشها که معمولا در قالب کارآموزی در پروژههای “درجهی یک” و بزرگ به مشاوران ارائه میشود، بهخوبی در چارچوب توسعهی فردی مشاوران حرفهای جای میگیرد و بخشی از فرایند گستردهتر مدیریت شایستگیهای سازمانی است؛ فرایندی که عناصر آن عبارتند از:
از نگاهی کلاننگر به نیازمندیهای حرفهایگری در صنعت مشاوره، گفته شده که ۸ ویژگی زیر برای دستیابی به اهداف توسعهی حرفهای مشاوران ضروری هستند:
اما توسعهی فردی مشاوران مدیریت در عمل چطور باید اتفاق بیفتد؟ با بخش بعدی این مقاله همراه باشید!
“زندگی کردن” کاری است که هر انسانی باید حداقل یک بار آن را امتحان کند!
هنری جی. تیلمن