تلاش مداوم ـ و نه قدرت و هوش ـ کلید شکوفا ساختن توانمندیهای بالقوهی شما است.
وینستون چرچیل
تلاش مداوم ـ و نه قدرت و هوش ـ کلید شکوفا ساختن توانمندیهای بالقوهی شما است.
وینستون چرچیل
هدفم در این مجموعه یادداشتها نوشتن تجربیاتام بوده است؛ اما این تجربیات در برخی از گامها با تحقیقاتم گره خوردهاند. بنابراین یادداشت حاضر اگر چه کمی علمی بهنظر میرسد؛ اما کاربرد تمامی این مفاهیم را در عمل نیز تجربه کردهام.
در پست قبلی به موضوع مهم کمینه محصول قابل قبول (MVP) پرداختیم: مفهومی پایهای و بسیار مهم و در عین حال بسیار گنگ در دنیای کارآفرینی امروز. کمینه محصول قابل قبول یعنی حداقل محصولی که کار کند و مشتری بابت آن پول بدهد. این همان محصول اولیهای است که در قالب نسخهی بتا یا حتی نسخهی نهایی در اختیار مشتری قرار میگیرد. اما مرز این دو محدودیت اصلی در مورد محصولی که طراحی میکنیم کجاست؟ هیچ استانداردی در این زمینه وجود ندارد. در واقع تجربه نشان میدهد که علت اصلی بسیاری از شکستهای استارتآپها اشتباه در همین تعریف درست محصول اولیه است. اما چگونه از اینکه این محصول همانی است که باید ـ و نه بیشتر و کمتر ـ اطمینان حاصل کنیم؟
به این سؤال میشود به هزاران شکل پاسخ داد. در بررسیهایی که داشتم به شکل زیر برخوردم که آن را بسیار دوست دارم:
این شکل به ما میگوید کمینه محصول قابل قبول، نباید تنها از نظر عملی و با سطح فناوری موجود قابلیت تولید اقتصادی را داشته باشد (یا بهعبارتی تولید آن دارای صرفه بهمقیاس و توجیهپذیر باشد.) بلکه باید علاوه بر آن دارای سه ویژگی مهم دیگر نیز باشد:
۱- ارزشآفرینی: محصولی که ارزشی برای مشتری ایجاد نکند، چرا باید توسط مشتری خریداری شود؟ تعریف ارزش و مشتری در این عبارت بسیار مهماند. بارها و بارها دیدهام که مشکل افراد در طراحی محصولشان نداشتن تعریف درستی از این دو واژهی کلیدی در ذهن بوده است. بیایید اول به مشتری فکر کنیم. مشتری این محصول قرار است چه کسی باشد؟ در یکی از یادداشتهای قبلی این مجموعه اشاره کردم که باید اول این ایده را بتوانی به خودت بفروشی! اما ایده با محصول فرق دارد. مشکل اغلب ما این است که در زمان طراحی محصول باز هم خودمان را با مشتری یکی در نظر میگیریم و یک سؤال مهم را ـ ناآگاهانه ـ نادیده میانگاریم: “غیر از خودت میتوانی یک نفر را نام ببری که مشتری این محصول باشد؟” و داستان طراحی محصول همینجا حساس میشود! وقتی تعریف درستی از مشتری وجود داشته باشد که بتواند بهخوبی برای مشتری خیالی یک مابهازای بیرونی ایجاد کند، آنوقت است که میتوان از ارزش مشتری سخن گفت. بارها گفته شده که ارزش مشتری راهحلی برای مشتری است. وقتی معلوم باشد که این مشتری کیست، میتوانیم سراغ او برویم و از او بپرسیم: “آیا شما این مشکل را دارید؟ فکر میکنی با این روش مشکلتان حل میشود؟” از دل این بحث و گفتگو با مشتری به کشفهایی خواهید رسید که در راه تعیین ویژگیهای محصول به شما کمک خواهد کرد. دست از تصور “استیو جابز” بودن هم بردارید: این درست است که جابز گفته “مشتری نمیداند چه میخواهد تا با او نشان ندهی”؛ اما اولا: جابز یک نابغهی تکرارنشدنی است و ثانیا: جابز زمانی این حرف را گفت که سالها تجربهی تولیدات موفق و ناموفق را در اپل و نکست و پیکسار پشت سر گذاشته بود. بنابراین یک مشتری واقعی پیدا کنید (که حتی میتوانید خودتان باشید!) و با او دربارهی مشکل و راهحل ارزشآفرینتان گفتگو کنید. از افشای ایدهتان هم نترسید؛ چرا که شما دربارهی یک مشکل و راهحلش دارید تحقیق میکنید نه محصولتان. 🙂
۲- قابل استفاده بودن: حتی اگر مشتری و ارزش مشتری را درست تشخیص بدهیم، باز هم این پیادهسازی راهحل در عمل ـ یعنی همان محصول نهایی عرضه شده به مشتری ـ است که تعیینکنندهی رضایت مشتری از کارکرد محصول است. ویژگیهای کارکردی محصول، روش ساخت، ورودیهای مورد نیاز برای تولید و … همگی لازم است بهشکلی اثربخش و هماهنگ با یکدیگر تعیین و طراحی شوند. این ویژگی کمینه محصول قابل قبول، دقیقا نیازمند کاربرد علم طراحی صنعتی (طراحی محصول / طراحی خدمات) است.
۳- دلپذیر و دوستداشتنی: امروزه ثابت شده که “احساس” یکی از ویژگیهای غیرقابل تفکیک فرایند تصمیمگیری انسانها است. انتخاب یک محصول و خرید آن یک تصمیم است. نتیجه اینکه محصول باید مشتری را از نظر احساسی نیز تحت تأثیر قرار دهد و او را قانع کند. در دنیای پررقابت امروز، دیگر دوران محصولاتی که تنها ویژگیشان این است که “خوب کار میکند” مدتها است بهپایان رسیده است.
در نوشتهی قبلی در مورد اهمیت مهارتهای نرم برای موفقیت شغلی توضیحاتی ارائه شد و نوشته با این سؤال به پایان رسید که مهارتهای نرم را چگونه باید آموخت؟ یک راه آموختن مهارتهای نرم، ایجاد عادتهای صحیح در زندگی روزمره است. در این نوشته بهنقل از اینجا فهرستی از ۲۱ مهارت نرم برای موفقیت شغلی ارائه میشود:
۱- مهارت سخنرانی در جمع؛
۲- یادگیری برنامهنویسی رایانهای؛
۳- گوش دادن به پادکستها؛
۴- علاقهمندی به مباحث روانشناسی (ابزاری برای شناخت عمیقتر و صحیحتر خودمان، افکارمان، انگیزههایمان و عملکردهایمان)؛
۵- انتخاب یک فعالیت ورزشی که بتوانید برای سالها آن را انجام دهید؛
۶- یادداشت کردن نکات کلیدی از فعالیتهای روزمره قبل از خواب (تحقیقات نشان دادهاند که نوشتن از زندگی روزمره در پایان روز باعث آسوده شدن ذهن شما و بهرهوری بیشتر در روز بعد خواهد شد)؛
۷- گفتگوی روزمره با آدمهای غریبه (آنها میتوانند بهمعنی فرصتهای جدید برای شما باشند!)؛
۸- یادگیری گوش دان اثربخش؛
۹- اتلاف کمتر زمان (فراموش نکنیم که زندگی چیزی بیشتر از روزها، ساعتها، دقیقهها و ثانیهها نیست)؛
۱۰- شاد شدن با دنبال کردن رؤیاها (بهجای نشستن و غصه خوردن از محقق نشدن رؤیاها و انجام کارهایی که مجبورید انجام دهید، تلاش برای رسیدن به رؤیاهایتان را آغاز کنید!)؛
۱۱- ایجاد دوستیهای عمیق و مهربانی با مردم؛
۱۲- تنوعبخشی به تجربیات؛
۱۳- پسانداز پول؛
۱۴- همنشینی با افراد باتجربه (آنها راهِ رفتن را تجربه کردهاند)؛
۱۵- پرداختن به امور معنوی؛
۱۶- یادگیری چگونه سازگار کردن خود با شرم و تردید (و سایر احساسات انسانی)؛
۱۷- بیرون زدن از ساختمان؛
۱۸- تلاش برای شناختن آدمهایی که شبیه شما نیستند؛
۱۹- بهخاطر سپردن تاریخها (هر چیزی چه زمانی اتفاق افتاده یا خواهد افتاد؟)؛
۲۰- رمان و داستان خواندن؛
۲۱- داشتن اهداف حداقلی اما ثابت برای هر روز (مثلا: خواندن ۱۵ صفحه کتاب در روز.)
شاید این پیشنهادات چندان هم مهم و اثربخش بهنظر نیایند؛ اما تنها راه بهانجام رساندن کارهای بزرگ، انجام دادن کارهای کوچک بهمدت طولانی است. قصهی سکاکی یادتان هست؟
“نمیتوانم درک کنم چطور برخی باشگاهها مربیان خود را خیلی زود عوض میکنند. اعضای هیأتمدیره پیش از انتخاب یک مربی باید در مورد کیفیت مربیگری، شخصیت، فلسفه فوتبالی، شیوه کاری و رزومه او بحث کنند. اگر آنها همه این موارد را مورد توجه قرار دادهاند، پس چرا پای انتخابی که داشتهاند نمیایستند؟ اگر تیمی چنین کاری انجام دهد به نظر من احمقانه میآید.” (سر الکس فرگوسن؛ اینجا)
فرگی بزرگ در زمانی این حرفها را زد که دیوید مویس، جانشین او در منچستر یونایتد بهدلیل نتایج نهچندان درخشان در آستانهی اخراج قرار داشت. مویس در نهایت اخراج شد؛ ولی پنج عاملی که فرگی برای اطمینان به شایستگی یک مدیر به آنها اشاره کرده هنوز و همیشه معنادار هستند:
۱- کیفیت مربیگری: نتایج گذشته و عملکردها، همواره نشانگر کیفیت کاری یک مدیر هستند. اما نباید فراموش کرد که همه چیز “نتیجه” نیست و همانطور که کیفیت مربیگری بسیاری از مربیان بزرگ دنیا (مثل: آرسن ونگر و مارچلو بیلسا) با بازی زیبا و چشمنواز تیمشان ارزیابی میشود و نه نتایحشان، کیفیت مدیر نیز حتما باید با کیفیت انجام وظایفاش بهعنوان مدیر ارزیابی شود. خیلی وقتها عوامل تأثیرگذار بیرونی یا رخدادهای پیشبینی نشده نتایج را تغییر میدهند. اما در هر حال نباید فراموش کنیم که عملکرد مدیر در تحقق اهداف تعیین شده همواره یکی از کلیدهای اصلی در ارزیابی میزان شایستگی یک مدیر است.
۲- شخصیت: در سالهای اخیر تئوریهای تطابق شخصیت با شغل در دنیای روانشناسی شغلی، بیش از پیش ثابت کردهاند که همهی افراد نمیتوانند مدیران موفقی باشند. این در حالی است که تقریبا آرمان اصلی تمامی ما در زندگی شغلیمان، مدیر شدن است! البته این بهمعنای آن نیست که “مدیران بزرگ، مدیر زاده میشوند.” میتوان شخصیت را تغییر داد؛ هر چند سختترین کار دنیا است. من شخصا بهعنوان یک مشاور مدیریت این را تجربه کردهام: تحول یک شخصیت بسیار درونگرا به شخصیتی در ظاهر برونگرا. اما خیلی از ویژگیهای شخصیت روی عملکرد فرد تأثیر مستقیم و ناخودآگاه دارند که قابل تغییر نیز نیستند. بارها دیدهام قرار گرفتن یک فرد بسیار حساس ـ که سبک تصمیمگیریاش بیشتر حسی است ـ در جایگاه مدیریت باعث چه شکستهای بزرگی برای سازمان شده است.
۳- فلسفهی فوتبالی: قبلا اینجا در این مورد چندین یادداشت نوشتهام. بهصورت خلاصه یک مدیر باید برای ادارهی سازمان / کسبوکار خود، فلسفهای مشخص شامل: اصول و ارزشهای کاری و استراتژیهای مدیریتی داشته باشد. چیزی که یک مدیر را متمایز و موفق میکند تطابق این فلسفهی مدیریتی با سازمان محل مدیریت او است.
۴- شیوهی کاری: هر فلسفهی مدیریتی را به هزاران شکل مختلف میتوان اجرا کرد. مثال فوتبالیاش را در نظر بگیرید: آیا تیکیتاکای گواردیولا با لوئیس انریکه کاملا شبیه هم هستند؟ آیا شیوهی دفاعی مورینیو و بنیتس با همدیگر تفاوتهایی ندارند؟ شیوهی کاری یا به بیان بهتر “سبک رهبری” مدیر، بیانگر این است که او چگونه در عمل فلسفهی مدیریتی خود را اجرا میکند. اجرا در برگیرندهی عوامل متعددی چون: هدفگذاری، تصمیمگیری، هدایت، نظارت و کنترل، تخصیص منابع و … است. سبک رهبری یا شیوهی کاری مدیر، روی تمامی این موارد تأثیرگذار است. مثلا: فرگوسن بدون هیچ رحمی، کاپیتان تیماش روی کین را بهدلیل مصاحبهای بر علیه همتیمیهایاش اخراج کرد. سبک رهبری فرگی همواره این بود که: بازیکن، نباید از مربی و تیم بزرگتر باشد. این را مقایسه کنید با مربیان ایرانی که حتی بهدلیل اختلاف با بازیکنان تیمشان اخراج شدهاند!
۵- رزومهی کاری: فوتبال ایران پر است از کارشناسانی که خوب حرف میزنند؛ اما در عمل نتوانستهاند مربیان خوبی از نظر نتیجهگیری باشند. بههمین شکل بسیاری از اساتید و تئوریپردازان مدیریت لزوما مدیران بزرگی نبودهاند. اما وقتی سخن از شایستگی یک “مدیر” بهمیان میآید، رزومهی کاری او در کنار دانش و مهارتاش اهمیت مییابد. چرا باید زمام مدیریت یک تیم، یک سازمان یا کسبوکار را به یک مدیر سپرد؟ رزومه نشاندهندهی تمامی چهار عامل مؤثر دیگر بر شایستگی یک مدیر است!
خب باز هم تأخیر ولی دست پُر آمدم!
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
ده روش بهبود زندگی واقعی با بازیهای ویدیویی
فرصت در نمیزند، آن را بسازید (زندگینوشت بیز استون از مؤسسان توییتر به قلم خودش)
چرا هر کسی باید با خودش شطرنج بازی کند و در آن پیروز شود؟
دروغهایی که ثروتمندان به خود نمیگویند
میخواهید به حرفتان گوش کنند؟ سکوت کنید
مدیریت کسبوکار:
سازمان خود را با چک لیست پیتر دراکر ارزیابی کنید (دریچهای به چابکی) (کشف جدید این هفته!)
سه سال تجربه مدیریت آموزشی (در گروه امبیای یک دانشگاه معتبر) (علی دادپی؛ سر خیابان فرصت)
مؤثرترین شیوه تبلیغات اینترنتی برای کسبوکارهای کوچک و متوسط
تسلا موتورز باهوشترین کمپانی در سال ۲۰۱۵ از نگاه MIT
تجاریسازی و استارتآپ:
نگاهی به دلایل عمدهی عدم موفقیت برخی استارتآپها (زومیت)
آشنایی با رمز موفقیت اینستاگرام؛ ابتدا کار سادهتر را انجام دهید (زومیت)
چرا ویدئوی آنلاین آیندهی بازاریابی محتوا است؟
شیائومی چگونه توانست در چین رشد کرده و سپس بازارهای جهانی را هدف قرار دهد؟ (دیجیاتو)
ارزیابی و تشخیص صلاحیت شرکتهای دانش بنیان به شورای عالی عتف واگذار شد و اصلاح آییننامه ارزیابی شرکتهای دانشبنیان
اقتصاد، تأمین مالی و سرمایهگذاری:
۱۳ اثر لغو تحریمها بر کسب و کار بانکی
فناوری بانکی و روندهای پیش رو (راه پرداخت)
صندوق ضمانت سپردهها چه کمکی به سپردهگذاران میکند؟/ وضعیت سپردهگذاران مؤسسات ورشکسته
چگونه نفت به هر منطقه از جهان وارد و خارج میشود: نقشه مبادلات نفتی جهان را ببینید
آمار و اطلاعات کسبوکار و اقتصاد:
سهم تحریم در رکود کسبوکار چقدر است؟ (نتایج پایش محیط کسبوکار در پاییز ۹۳)
ایران جذابترین بازار نفت جهان شد
کارنامه بهاری تجارت خارجی ایران
اقتصادهای نوظهور پیشتاز توریسم میشوند
چند قلم کالا از چند کشور وارد میکنیم؟ + جدول و نمودار
فاوا در جهان:
شش شغل انسان که کامپیوترها قادر به انجام آن نیستند (زومیت)
AMD به چند شرکت کوچکتر تقسیم میشود
آمازون حق تألیف برخی از نویسندگان خود را بهصورت صفحهای پرداخت میکند (دیجیاتو)
دانمارک؛ مبدأ ورود پول مجازی به بازار غرب خداحافظی اروپایی ها با پول کاغذی
کمپانی AOL به طور رسمی به Verizon پیوست
فاوا در ایران:
وزیر ارتباطات: در واگذاری مخابرات انحصار ایجاد شد
تصویب تعرفه اتصال به شبکه رایانش ابری زیرساخت
آغاز اطلاعرسانی از وامهای حمایتی وزارت ارتباطات
تشکیل اولین جلسه کارگروه ساماندهی حمایت از محتوای دیجیتال
فناوری همراه، اینترنت اشیا و اپلیکیشنها:
اینترنت اشیا، آغازگر عصر هوشمندی | ماهنامه شبکه
دیوانگی در شبکه برای زندگی راحتتر (ایدهی اصلی نسل پنجم شبکههای همراه چیست؟)
شبکه ارتباطی ۵G در المپیک ۲۰۱۸ زمستانی و با سرعتی فراتر از تصورات معرفی خواهد شد ـ فارنت
گوگل با ارائه نسخه رایگانی از سرویس Play Music اسپاتیفای را به چالش میکشد (دیجیاتو)
اپل در بازهی سه ماههی استفادهی رایگان از سرویس استریم موسیقی، پول هنرمندان را پرداخت میکند (زومیت)
رسانههای اجتماعی:
چرا گوگل از پیروزی یوتیوب در مقابل فیسبوک مطمئن است؟
جستوجوگر جدید اینستاگرام برای پوشش رویدادهای آنی
امکانات تازه یوتیوب برای خبرنگاران
قابلیتهای رقابتی Foursquare سرانجام به اپلیکیشن Swarm اضافه شدند (دیجیاتو)
مسنجر فیسبوک دیگر نیازی به اکانت فیسبوک نخواهد داشت (فارنت)
آمار و اطلاعات فاوا:
نگاهی تحلیلی به آخرین آمار بانک مرکزی از خودپردازها: کدام بانکها برنده میدان هستند؟
نگاهی به بازار پرداخت پول اینترنتی جهان
مردم ماهانه ۳۷ ساعت موبایل بازی میکنند
برای موفقیت به دو چیز نیاز داری: نادیده گرفتن و اعتماد بهنفس.
مارک تواین
از آخرین مطلب داستانمان چند ماهی میگذرد که کمی سردرگمی، کمی سرگرمیهای (!) کاری و بیش از همه توجیه معروفی بهنام تنبلی باعث آن شد. در آخرین نوشته از تصمیمام برای این گفتم که منتظر نمانم و کار را خودم شروع کنم. اما سؤالی که پیش آمد این بود که از کجا؟ ایدههای فراوانی ذهنام را به خود مشغول کرده بود. چگونه باید ایدهای را برای شروع انتخاب میکردم؟ چطور باید مطمئن میشدم این ایده آنقدر خوب است که بیارزد برایاش وقت بگذارم؟ از آن سختتر اینکه چگونه میتوانستم خودم را قانع کنم که بودجهای که از پساندازم برای سرمایهگذاری روی ایدههایام در نظر گرفته بودم به هدر نخواهد رفت و حداقل بهاندازهی خود آن عدد بازگشت خواهد داشت؟ دوباره داستان از سر گرفته شده بود!
چارهی کار کجا بود؟ من تصمیمام را گرفته بودم که کار را آغاز کنم و دیگر وقت تردید دوباره نبود. البته شاید تردید واژهی درستی برای حس آن روزها نباشد. بیشتر از جنس سکون بود! سکونی که باعث میشد باز هم روزها و روزها بگذرند و هیچ کاری قدمی پیش نرود. این مسئله را بهوضوح حس میکردم و بهدنبال راهکاری برای آن بودم. اما خیلی وقتها جستجو برای یک راهحل اثربخش خود تبدیل به یک مشکل جدی میشود: چقدر باید بگردی تا راهحل را پیدا کنی؟ تجربهام به من میگفت که چنین مسائلی راهکار قطعی ندارند و باید راهحلشان را با گام برداشتن در طول مسیر یافت. بنابراین تصمیم گرفتم بیش از این دیگر زمان را از دست ندهم و
۱- من یک بازهی زمانی مشخص به خودم برای تلاش در زمینهی موفقیت در اجرای ایدههایام وقت میدهم.
۲- از یک ایدهی کوچک شروع میکنم و انرژی و وقت و سرمایهام را روی آن میگذارم (هر چند که در عمل باز هم مسیر حرکتم زیگزاگی شد!)
۳- بهدنبال نتیجهی عجیب و غریب نیستم، میپذیرم که آزمون و خطا را آغاز کردهام و ممکن است در پایان مسیر، متضرر بشوم و دوباره به زندگی کارمندی بازگردم.
وقتی چارچوب حرکتم مشخص شد، تصمیمگیری هم برایم آسانتر شد. حالا میتوانستم با آرامش، بهجای جستجو بهدنبال یک ایده و کار بزرگ، از کاری کوچک شروع کنم و روی آن تمرکز کنم. بنابراین یکی از ایدههایام را انتخاب کردم و کمی در مورد آن تحقیق کردم. فرایند تحقیق البته چندان عمیق و پیچیده نبود. این در حالی است که وقتی سخن از تحقیقات بازار بهمیان میآید، بسیاری از افراد به فکر یک فرایند پرهزینه و پرزحمت میافتند که برای انجام آن لازم است هزینه و نیروی انسانی قابل توجهی صرف شود تا با مصاحبه، مشاهده، نمونهگیری و … اطلاعات لازم را در مورد اندازه و ویژگیهای بازار مورد نظر جمعآوری کنند. واقعیت این است که تحقیقات بازار میتواند روشهای دیگری هم داشته باشد که بسیاری از آنها کمهزینه یا حتی بدون هزینه هستند! روشی که من استفاده کردم (بهنوعی یک روش محاسبات سرانگشتی) این بود: به رفتارهای آدمهای دور و برتان توجه کنید، تلاش کنید از این رفتارها الگوهای پرتکرار را شناسایی کنید، در این الگوهای رفتاری بهدنبال مشکلی بگردید که تا بهامروز به آن پاسخی داده نشده یا پاسخهای موجود برای آن ضعیفاند و بعد بهدنبال یک راهحل کمهزینهتر / بهتر / اثربخشتر / سریعتر بگردید. بعد هم روی ساختن راهحلی که پیدا کردهاید متمرکز شوید.
توجه به چند نکته در اینجا بسیار مهم است:
۱- اگر ایده کوچک باشد و تولید محصول مربوط به آن کمهزینه، میشود ریسک شکستاش را پذیرفت و بازخورد واقعی از مشتری و بازار را به زمان پایان مرحلهی تولید محصول واگذار کرد. این همان داستان کشف بازار گوشهای است؛ یعنی بازاری کوچک که در آن رقبای زیادی وجود ندارند و میتوان در آن با کمی آزمون و خطا نیاز مشتری را به بهترین شکل ممکن پاسخ داد!
۲- ممکن است مشکلی که میخواهیم حل کنیم مشکل جدیدی نباشد و برای آن راهحلهای زیادی در بازار موجود باشد. اگر این راهحلها در فروش به مشتری موفق بودهاند (مثلا یک اپلیکیشن مشابه ایدهی اپلیکیشنی شما چند ده هزار بار دانلود شده باشد) و اگر راهحل شما دارای حداقل یک ویژگی متمایز از راهحلهای موفق بازار است، باز هم تردید نکنید. به امتحانش میارزد!
۳- اما این شروع سریع و کوچک نباید باعث شود اهمیت طراحی محصول و مدل کسبوکار را نادیده بگیرید. مهم است روی تعیین ویژگیهای فنی محصولتان وقت بگذارید تا بتوانید یک کمینه محصول قابل قبول (Minimum Viable Product) بسازید؛ یعنی محصولی که از نظر فنی قابل ساختن و از نظر مشتری، محصولی ارزشمند و در عین حال قابل استفاده و دلپذیر باشد. مدل کسبوکار نیز داستان مهم دیگری است که نباید فراموشاش کنید!
خیلی از ما تصور میکنیم برای موفقیت شغلی نیازمند انجام کارهای عجیب و غریب و تلاشهای مافوق بشری هستیم و بههمین دلیل، حتی گام اول را در مسیر رسیدن به مقصودمان برنمیداریم. این در حالی است که موفقیت هیچ راهی ندارد جز همان ضربالمثل معروف که “آهسته و پیوسته رفتن” را به ما توصیه میکند. بدیهی است که در طی این مسیر نیاز به مجهز بودن به ابزارهایی داریم تا بتوانیم از عهدهی وظایف و کارهایی که در طول مسیر به آنها نیازمندیم، برآییم. این ابزارها همان مهارتها (یا به تعبیری دیگر شایستگیهای) ما هستند. یاد گرفتن مهارتها و تبدیل کردن آنها به عادت باعث میشود تا بتوانیم در زمان مناسب به بهترین شکل ممکن هر کاری را انجام دهیم.
در هر شغل و حرفه گروهی از مهارتهای تخصصی وجود دارد که فرد متخصص لازم است آنها را فرا بگیرد (مثلا: یک جوشکار باید جوشکاری با گاز آرگون را بلد باشد!) اما گروهی از مهارتها هم وجود دارند که در هر شغلی و از آن مهمتر در زندگی روزمره برای ما کاربرد دارند. این مهارتها مهارتهای عمومی شغل و زندگی محسوب میشوند. مهارتهای دستهی اول را مهارتهای سخت و مهارتهای دستهی دوم را مهارتهای نرم مینامند. میتوانید اینجا و اینجا را برای آشنایی بیشتر ببینید.
مهارتهای سخت معمولا با تحصیل، کارآموزی و … یاد گرفته میشوند. اما متأسفانه در مدرسه و دانشگاه و حتی محل کار خیلی به آموزش مهارتهای نرم اهمیتی داده نمیشود. اغلب مدیران ما نیز به اهمیت مهارتهای نرم در موفقیت تیم و همکاران خود واقف نیستند. در عین حال خود ما هم آنقدرها که به مهارتهای سخت اهمیت میدهیم و برای یادگیریشان بهسراغ کلاس و مطالعه و تمرین برای خودآموزی میرویم، مهارتهای نرم را جدی نمیگیریم. پس مهارتهای نرم را چگونه باید یاد گرفت؟ در این باب نوشتههای دیگری خواهم داشت و در آن پیشنهاداتی ارائه میکنم.
پ.ن. مدت زیادی است از نوشتههای با موضوع “کار حرفهای” در گزارهها خبری نیست. از این هفته دوشنبه شبها دوباره انتشار این یادداشتها را آغاز میکنم.
“زیدان، سرمربی رئال مادرید؟ دورنمای جالبی دارد؛ اما قبول مسئولیت هدایت تیم پس از آنچلوتی هرگز مسئلهای نبوده که به آن فکر کنم. من میخواهم به کارم با رئالمادرید کاستیا ادامه دهم چون هنوز خودم را آمادهی مربیگری در تیم اصلی نمیبینم. این را هم باید بگویم که یک مربی برای هدایت یک تیم هرگز تمام و کمال آماده نیست؛ اما اگر بخواهیم تا سبز شدن تمام چراغها صبر کنیم، هرگز به هدفمان نخواهیم رسید. با این حال من دغدغهای از این بابت ندارم و کارها را به شیوه خودم انجام خواهم داد. ببینیم گذر زمان من را به کجا میرساند.” (زینالدین زیدان؛ اینجا)
با کنار رفتن کارلتو از رئال شاید همه منتظر دیدن زیدان در قامت سرمربی رئال مادرید بودند؛ اما انتخاب پرز و البته خود زیدان چیز دیگری بود. زیدان اینجا دلیل انتخاب خودش را شرح داده است: یکی از مهمترین عناصر یک تصمیم بزرگ و موفق، زمانبندی مناسب است. یک تصمیم، ممکن است زمانی درست باشد و زمانی دیگر نه. هنر مدیران و رهبران بزرگ همین است که میدانند چه زمانی باید یک تصمیم بزرگ را بگیرند: نه منتظر میمانند تا تمامی چراغها سبز شوند و نه آنقدر دست روی دست میگذارند تا زمان از دست برود.
اگر چه تصمیمگیری یک علم است و تئوریها و ابزارهای خاص خودش را دارد؛ اما در عین خال یکی از شخصیترین و درونیترین کارهای دنیا است. بنابراین زمانی که باید تصمیم بگیرید، دانش و مهارت و تجربهتان را بهکار بگیرید و با اتکا به به شهود و ندای درونیتان، تصمیمی که باید را بگیرید. شاید سختترین تصمیم، همان درستترین تصمیم ممکن باشد!
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
۲۱ نکته مهم برای مدیریت زمان و افزایش بهرهوری ـ دیجیاتو
برخی از عجیبترین سؤالاتی که در مصاحبههای شغلی سیلیکونولی مطرح میشود (دیجیاتو)
هشت کاری که افراد موفق آن را متفاوت از دیگران انجام میدهند
مدیریت کسبوکار:
ده باور اشتباه و خطرناک در مدیریت استراتژیک (دکتر مجتبی لشکربلوکی)
زبان طراحی متریال چگونه به گوگل آمد؟ [قسمت اول] و زبان طراحی متریال چگونه به گوگل آمد؟ [قسمت دوم-آخر] (دیجیاتو)
نهایت مزیت رقابتی: تغییر استراتژی، پابهپای سرعت کسبوکار – سید حسین جلالی (کشف جدید این هفته! یک وبلاگ عالی!)
۱۰ ریسک اساسی در پیاده سازی استراتژیهای کسب و کار | آکادمی احسانی
عوامل موفقیت مجموعههای مشارکتی
تجاریسازی و استارتآپ:
بازگشت سرمایه متوسط کارآفرینان چقدر است؟ | آکادمی احسانی
آموزههای سیلیکون ولی از کرهجنوبی
کولهپشتی کارآفرینی (۳) – آیا تنها از شکستها باید درس گرفت؟ (امیر مهرانی؛ مربی)
اقتصاد، تأمین مالی و سرمایهگذاری:
سرمایه، عامل اصلی رشد اقتصادی در ایران
سه چالش کلیدی در فضای کسب و کار ایران
آمار و اطلاعات کسبوکار و اقتصاد:
دو بازوی غیرنفتی رشد ۹۳ و مرکز پژوهشهای مجلس: نرخ رشد اقتصادی ۹ ماهه سال قبل ۲ درصد است نه ۳٫۶ درصد
۸۱ هزار میلیارد تومان؛ نقدینگی ۱۰ بانک و مؤسسه
عملکرد دو ماهه بودجه جاری درآمد ۶ هزار میلیارد تومانی فروش نفت اعتبارات طرحهای استانی صفر
گزارشی از قدرت خرید تا درآمد سرانه ایرانیان (ارانیکو)
اشتغالزایی جدید، چیزی نزدیک به هیچ و مشارکت پایین و بیکاری بالای زنان و مردان در اولویت، زنان در محدودیت
فاوا در جهان:
ما مشتری نیستیم؛ کالاییم | میدان (مصاحبه با جادی در مورد ما و شرکتهای اینترنتی در دنیای امروز)
IBM و سامسونگ در صدر نوآورترین شرکتهای سال ۲۰۱۵ (زومیت)
گوگل میخواهد شما موضوعات داغ جستجو را درست سر وقت دنبال کنید (فارنت)
با رفتن استفن الوپ از مایکروسافت بخش سختافزار و نرمافزار شرکت ردموندی نیز ادغام شدند (دیجیاتو)
«ایرباس» طراحی و ساخت ۹۰۰ ماهواره برای رساندن اینترنت به همه مناطق دنیا را برعهده گرفت (یک پزشک)
فاوا در ایران:
پروانه اپراتور مجازی ۵ میلیارد قیمتگذاری شد
اهتمام ناکافی رییس جمهور برای تشکیل شورای عالی مجازی (آماری از وضعیت فاوا در قوهی قضائیه)
سیمکارت و فیبرنوری داخل کشور تولید میشود
هزینه اتصال دیتاسنترها به «مراکز داده» زیرساخت رایگان شد
فناوری همراه، اینترنت اشیا و اپلیکیشنها:
گوگل آیندهای را میخواهد که نیازی به نصب اپلیکشنها نداشته باشید (فارنت)
ITU اینترنت اشیا را استانداردسازی میکند
آمازون پتنتی را برای آنلاک کردن تلفنهای هوشمند از طریق گوش به ثبت رسانده (دیجیاتو)
شارژ وایفای واقعیت دارد ولی هنوز برای استفاده اسمارتفون شما آماده نیست! (یک پزشک)
یک سال پس از خرید دراپ کم، نست اولین دوربین خود را معرفی کرد (زومیت)
رسانههای اجتماعی:
۱۰ قانون بازاریابی در شبکههای اجتماعی (زومیت)
چطور اینستاگرام فروش آثار هنرمندان را آسان کرده است؟
فیس بوک روش تعیین پست های ارائه شده در newsfeed را تغییر داد (دیجیاتو)
مسنجر فیسبوک حالا ۷۰۰ میلیون کاربر ثبت شده دارد ـ دیجیاتو
آمار و اطلاعات فاوا:
بیاعتمادی ایرانیها به پرداختهای اینترنتی و موبایلی (راه پرداخت) و یک اینفوگرافی جالب از پرداختهای موبایلی در سال ۲۰۱۵ (راه پرداخت)
تراکنش ۷٫۳ میلیاردی شاپرک و رتبه ششم بانکداری الکترونیکی ایران در خاورمیانه
چند میلیون ایرانی روی موبایلشان اینترنت دارند؟
بیش از ۹۰ درصد هتلها و آژانسهای ایران کامپیوتر و اینترنت دارند