برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
بیکاران کجائید؟ (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)
“این سومین سالی است که ما در کورس رقابت هستیم. ما همیشه صحبتهایی را راجع به داوران میشنویم. انگار همیشه همه منتظر کوچکترین فرصتی هستند که بگویند کار یوونتوس تمام شده یا این تیم بهاندازهی قبل خوب نیست و چنین حرفهایی. ولی ما هنوز هم مثل قبل هستیم. اصلا آسان نیست که در نزدیکی صدر جدول باشی. یک سرمربی باید یک روانشناس خوب باشد و مثل بازیکنانش فکر کند. من گفته بودم که امسال کار سختی داریم. چون تیمهای دیگر جامهای زیادی برای فتح کردن دارند و ما جام های زیادی برای از دست دادن. بههمین خاطر هم گفته بودم که کسی که به پیروزی نرسد، ناکام مانده است.” (آنتونیو کونته ـ سرمربی یوونتوس؛ اینجا)
برنده شدن و ستاره شدن، سختترین کار دنیا است. خیلی از ما در همین مسیر از راه باز میمانیم. خیلی از ما تمام همت و آرزویمان را رسیدن به آن قلهی دوردست گذاشتهایم. اما چیزی که در این میان فراموش میشود این است که خیلی وقتها موفق شدن، در رقابت است که معنادار است و بردن یکی، بهمعنای باخت آن دیگری است. اما ما عادت داریم باخت را در زمان باختن ببینیم نه در زمان رقابت! حرفهای جالب کونته روی همین نکته دست گذاشته است: اینکه همانقدر که تو میتوانی ببری، دیگران هم میتوانند ببازند و همانقدر که دیگران میتوانند ببرند، تو هم میتوانی ببازی!
اما کونته نکتهی مهم دیگری را هم گفته است که به جنبهای معمولا نادیده انگاشته شدهی “برندینگ” در ارتباط است: حفظ “برند” از ساختن آن سختتر و مهمتر است. برندها با دو عنصر بسیار مهم گره خوردهاند: انتظار و احساس. هر دو عنصر در فوتبال بهخوبی نمایان هستند.
عنصر انتظار با پیشنهاد ارزش یک برند در ارتباط است: اینکه این برند چه منفعتی را برای مشتری میآفریند. بیایید به فوتبال نگاه کنیم. اغلب “برند”های بزرگ فوتبال دارای سبکی خاص هستند که با آن شناخته میشوند و به همین دلیل مورد علاقهی هوادارانشان هستند: توتال فوتبال بارسا، بازی فیزیکی تیمهای ایتالیایی، بازی فانتزی تیم ملی برزیل و سبک بازی شناور فوتبال هلندی را بهیاد بیاورید. کونته بههمین موضوع اشاره میکند. یک نکتهی مهم در این میان این است که پیشنهاد ارزش باید حداقلی از ویژگیها / انتظارات را محقق کند تا همچنان مورد رضایت هواداران / مشتریان باشد. این یعنی ثبات رفتار و عملکرد که سختترین کار دنیا است!
تجربهی احساسی برند اما وجه دیگری از ماجرا را نمایان میکند. وجهی که در دنیای فوتبال بهشدت معنادار است. اگر فوتبالی باشید، حتمن میداند از چه سخن میگویم: غرور و شادی پیروزیها و اشک و درد ناشی از شکستها. ما تیمهای مورد علاقهمان را با تجربهی احساسی که با آنها داشتهایم بهیاد میسپاریم. خاطره عنصری از ذهن ما انسانها است که با احساس پیوندی ویژه دارد و بههمین جزوی مهم از مسیر زندگی ما است. ما عاشق تیممان میشویم چون احساس خوبی در ما میآفریند، به ما غرور و هویت میدهد و در ما شادی و شور و هیجان میآفریند. و باز همینجا است که یک برند لازم است به ساختن و ثبات این تجربهی احساسی فکر کند!
بهگمانم یکی از بزرگترین عوامل شکست بزرگترین برندهای دنیا، نداشتن ثبات در ارزش و احساس است. فراموششان نکنیم!
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
بهدلیل سفرم به مشهد مقدس و عدم دسترسی مناسب به اینترنت، دیگر این هفته مثنوی خیلی تأخیر شد! در هر حال این شما و این هم منتخب مطالب خواندنی هفته!
پیش از شروع:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
رشد یا کمال؟ (ابراهیم حیدری؛ در مسیر افق) (عاااااااااااالی! شاید بتوانم بگویم مدتها بود چنین مطلب فوقالعادهای نخوانده بودم. بهترین مطلب چند ماه اخیر!)
به این تجربهی دردناک فکر کنید: یک روز صبح که از خواب بیدار میشوید ایدهی کسب و کارتان که شبهای زیادی بیدار ماندهاید و به آن فکر کردهاید و برای تحقق آن زحمات زیادی کشیدهاید، توسط فرد دیگری کپیبرداری شده است. رقبای شما نهتنها ایدهی شما را کپیسازی کردهاند؛ بلکه آن را صیقل داده و جذابتر ساختهاند. و بدین ترتیب شما در حال از دست دادن مشتریان خود هستید.
این بدترین اتفاقی است که میتواند برای یک کسب و کار بیافتد. اما این همهی ماجرا نیست: در دنیای واقعی هم کسب و کاری که رقیب نداشته باشد، معمولا کمیاب است. هر کسب و کاری در دنیای واقعی با رقابت مواجه است و در نتیجه برای از دست ندادن سهم بازار و مشتریاناش باید اقداماتی را انجام دهد. و حتی اگر در چنین شرایطی قرار ندارید، خطر رقبا را نباید دست کم بگیرید: دیر یا زود آنها بهسراغ شما هم خواهند آمد.
برای مقابله با تهدیدهای ناشی از رقابت، در این مقاله ۴ استراتژی قدرتمند را معرفی میکنیم که به شما برای پیروزی در رقابت کمک خواهند کرد:
۱- مفاهیم جدیدی را به کسب و کارتان بیافزایید که تقلید از آنها دشوار باشد:
به صندلیتان تکیه دهید و در مورد مفاهیم جدیدی بیاندیشید که میتوانید به کسب و کارتان اضافه کنید. در مورد تنوعبخشی به کسب و کارتان و عرضهی محصولات یا خدمات جدید براساس آنچه در آن قدرتمند هستید، فکر کنید. شما باید به رقبایتان با ایدههای جدید و شگفتآوری که کپیبرداری از آنها بسیار مشکل است، حمله کنید.
میتوانید از همکاران، مشتریان، دوستان و نزدیکانتان برای یافتن ایدههای جدید کمک بخواهید. محصولات و خدمات رقبا را مطالعه کنید تا ببینید ایدههای آنها را بهتر کرد یا اینکه چگونه میتوان با ترکیب آنها با ایدههای خودتان، به ایده یا مفهوم جدیدی برسید که هیچکس قبلا به آن فکر نکرده است.
محصول یا خدمت خودتان را هم از ابعاد مختلف بررسی کنید تا ببینید چطور میتوان کارکردهای مختلف آن را بهتر کرد. یا اینکه چطور میشود استفاده از محصول را راحتتر ساخت. حتی میتوانید با بررسی محصولات یا خدماتی که بهظاهر ربطی به کسب و کار شما ندارند هم ایدههای جدیدی را کشف کنید (مثلا الگوبرداری از روشهای فروش یک محصول.)
در دنیای واقعی کاربرد محصولات، صرفا به همان کاربرد معمول محدود نمیشود و باید با خلاقیت، ایدهپردازی و مشاهده و البته داشتن تجربیات نامتعارف، کاربردهای محصول (و در نتیجه بازار فروش آن) را تا حد امکان گسترش داد.
بیایید دو مثال را با هم بررسی کنیم:
اول ـ یک خانم کارآفرین یک بخش معمولا پنهان یک فروشگاه لوازم دست دوم را کشف کرد: او متوجه شد مالکین، بخش مربوط به لباسهای بچهها و اسباببازیها فروشگاه را یک کسب و کار از دست رفته و مرده میدانند. او بخش مربوط به لباسها و اسباببازیهای دست دوم را از مالکین فروشگاه اجاره کرد و تمام عملیات آن را بر محصولات مربوط به کودکان متمرکز ساخت. کار او باعث شد تا یک “کسب و کار مرده” ۱۲۰۰ متر مربعی به یک استارتآپ ۸۰۰ متر مربعی تبدیل شود که در ۶ ماه به سودآوری رسید و توانست شعبه دومی را هم در یک نقطه پایین شهری دیگر احداث کند.
دوم ـ یک مکانیک خودرو فرایند طولانی و واقعا گران دریافت گواهینامه خرید و فروش خودرو را طی کرد تا بدین ترتیب بتواند با رفتن به بازار محلی خودرو، “بیامو”های قدیمی را خریداری کند. او نمیخواست خودِ این خودروها را بفروشد. بهجای آن، او خودروها را اوراق کرد و یک فروشگاه قطعات یدکی را برای مالکان و مکانیکهای بیامو بهراه انداخت.
این دو مثال نشان میدهند که پیدا کردن ایدههای جدید برای کسب و کارتان آنقدرها هم کار سختی نیست. تنها کافی است دست به جستجو در زندگی روزمره خودتان و حوزهی کسب و کاری که در آن فعالیت میکنید، بزنید. خیلی زود به ایدههای کسب و کاری بسیاری برخورد خواهید کرد که کسی تا بهامروز به آنها توجه نکرده است؛ چرا که مشتریان آنها را از کسب و کارها نخواستهاند یا کسب و کارها نتوانستهاند آن ایدهها را به مشتریان بفروشند. در واقع مانند مالکین آن فروشگاه در حال مرگ لوازم دست دوم، بسیاری از صاحبان کسب و کار ممکن است حتی ندانند پرفروشترین و سودآورترین محصولاتشان کدام است یا اینکه آن محصولات واقعا خاص در یک بخش فراموششده فروشگاه یا دفترشان قرار دارند. شما میتوانید ایدهها و یاد خود این محصولات و خدمات نادیده گرفته شده و فراموش شده را از
یک نکتهی مهم دیگر را هم از یاد نبرید: اگر هنوز در معرض رقابت شدید نیستید، هر فرصتی را برای جمعآوری و بررسی ایدههای جدید از هر منبعی که میتوانید، غنیمت شمرید. در مورد چگونه بهتر کردن و بهکمال رساندن آن ایدهها فکر کنید. آنها را جایی مطمئن نگاه دارید تا زمانی که رقبا بهسراغ شما آمدند، آنها و مشتریانتان را غافلگیر کنید.
نمیتوانید تصور کنید چه ایدههای بینظیری میتواند از همین راه بهظاهر ساده بهدست بیایند!
۲- بازاریابیتان را در هر دو “جهان” تشدید کنید:
زمانی که رقابت، سخت میشود، یکی از راههای بدیهی پیش روی شما افزایش هزینههای تبلیغاتیتان است. اما آیا روشهای تبلیغاتی به راههایی که شما میشناسید محدود میشوند؟ رقبای شما از چه روشهایی استفاده میکنند؟ شما هم از آنها در این زمینه تقلید کنید!
روشهای بازاریابی آنلاین و از طریق اینترنت، با سرعت کم اما قابل قبولی در حال گسترش در کشور هستند. امروز بنابر آمارهای رسمی، بیش از ۶۰ درصد مردم ایران به اینترنت دسترسی دارند. از این میان، بیش از ۵۰ درصد کاربران از طریق استفاده از اینترنت روی گوشیهای تلفن همراه خود به اینترنت دسترسی پیدا میکنند. شما چه فکری برای استفاده از این کانال ارتباطی عظیم کردهاید؟ آیا از روشهای تبلیغات اینترنتی مثل ارسال ایمیل، آگهی دادن در سایتهای مرتبط با کسب و کارتان یا سایتهای پربازدید، راهاندازی سایت اختصاصی برای کسب و کارتان و … باخبرید؟ بد نیست آنها را هم امتحان کنید.
البته فراموش نکنید که بازار دنیای واقعی را به امید بازاریابی در دنیای مجازی فراموش نکنید! مشتریان شما هنوز آدمهای واقعی هستند؛ نه موجودات مجازی. بنابراین در هر دو دنیای واقعی و مجازی، حضوری قدرتمند برای شناساندن خود و محصولاتتان داشته باشید.
۳- متفاوت باشید
شما باید دلایل منطقی و قانعکنندهای به مشتریان ارائه کنید که چرا باید در مقایسه با رقبایتان شما را انتخاب کنند. به این فکر کنید که چه چیزی کسب و کار و همچنین محصول و خدمت شما را از دیگران متفاوت میکند؟
آیا این دلایل برای متقاعد کردن مشتریان شما برای ترجیح دادن شما به دیگر رقبا کافیاند؟ اگر اینطور نیست، زمان آن رسیده که دست بهکار شوید و کاری متفاوت بکنید.
۴- تصویرتان را بهتر کنید:
تصویر شما در ذهن مشتریان، رقبا و دیگران میتواند یک عامل بزرگ برای موفقیت کسب و کارتان باشد. در دنیای کسب و کار، پذیرفته شدن همه چیز یا هیچ چیز است. هنرمند کسی است که خود را به دیگران میقبولاند: کسی که تصویری از کسب و کار خود را در ذهن دیگران میسازد که آنها کسب و کار او را براساس شایستگیهایی که دارد ببینید و نه آنچه ندارد. این بخشی از فرایند بازاریابی استراتژیک است؛ فرایندی که در آن یک هویت غیرقابل فراموش شدن برای کسب و کار خود میسازید: هویتی که شما را از رقبایتان متمایز میکند و بر توانمندیهای یگانه و ویژه محصولات و خدمات شما ـ که دیگران از آن بیبهرهاند ـ تأکید میکند.
اما برای این منظور باید چه کار کنید؟ وبسایت جذاب و حرفهای برای خودتان طراحی کنید. محتوا و اطلاعات ارزشمندی را در سایتتان به مخاطبتان ارائه کنید. در فروشگاهتان به مشتری تا میتوانید اطلاعات بدهید. هر چقدر مشتری زمان بیشتری را با شما و در وبسایتتان بگذراند، احتمال بیشتری دارد که به خرید از شما مجاب شود.
دیوارهای دفترتان را بهرنگی خاص دربیاورید که در ذهن مشتری باقی بماند. تبلیغاتتان را از نظر رنگبندی و شیوهی طراحی گرافیکی در تمامی رسانههای تبلیغاتیتان یکسان کنید (مثلا تبلیغات چاپی شما با کارت ویزیت شما و با وبسایت شما باید تصویر یکسانی را در ذهن مشتری ایجاد کنند.)
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
هر ایدهی کسب و کار جدید، بالاخره باید از جایی شروع به فروش محصول / خدمت خود بپردازد. ایدهای که نفروشد، از ابتدا ایدهی کسب و کار نبوده است! یکی از مشکلات پیش روی هر ایدهی نوآورانهی کسب و کار (بهویژه ایدههای فناورانه) در همین جا نهفته است: از کجا شروع به فروش کنم؟ پاسخ به این سؤال را میتوان از زوایای دید متفاوتی بررسی کرد؛ اما کلیدیترین بخش ماجرا پیدا کردن یک بازار درست است. بازارشناسی اصل اساسی موفقیت هر کارآفرین است. منظور از بازار در اینجا داشتن شناخت دقیقی از مشتریان کسب و کار مورد نظر است. بنابراین در فرایند اجرای یک ایدهی کسب و کار هم یکی از گامهای بسیار مهم شناخت مشتریان است. اهمیت موضوع “بازارشناسی” در فرایند توسعهی کسب و کار در گامهای مختلفی خود را به کارآفرین و مدیر کسب و کار نشان میدهد.
بازارشناسی ابتدا در زمان بررسی امکانپذیری ایده اهمیت مییابد. در این گام به بررسی مقدماتی این میپردازیم که آیا این ایده ـ فارغ از شیوهی اجرای آن ـ خریداری دارد یا خیر؟ مثلا فرض کنید من قصد دارم نوع جدیدی از خدمات آموزش الکترونیک را در قالب یک وبسایت اینترنتی به بازار عرضه کنم. این شکل جدید آموزش الکترونیک، تجربهی متفاوتی را در آموزش برای مشتری رقم میزند. حال باید دید مشتری حاضر است برای این نوع خدمت پول پرداخت کند؟ کلید اصلی ماجرا همین است. ممکن است من بهکمک تحقیقات بازار و روشهای معمول آن (مثل پرسشنامه، مصاحبه و …) واقعی بودن این ایدهی کسب و کار را ارزیابی کنم.
اما یک راه میانبر هم وجود دارد. در بسیاری مواقع ایدهی نوآورانهی کسب و کار قبلا در زمینهی متفاوتی حساب پس داده است و نوآوری من در واقع تنها عوض کردن زمینهی عرضهی محصول یا خدمت است (مثلا: ایدهی ابتدایی گوگل برای پول درآوردن عرضهی خدمات تبلیغات در فضای آنلاین بود. تبلیغات یک صنعت بالغ و موفق در دنیای آفلاین بود.) بنابراین در این حالت من میتوانم با پذیرش سطحی از ریسک و با در نظر گرفتن اینکه فروش خدمات الکترونیک درآمدزایی مناسبی در ایران داشته است، میتوانم فرض کنم که چون ایدهی آموزش الکترونیک من برگرفته از روشی است که در دنیای آفلاین فروش خوبی داشته، میتواند در دنیای آنلاین نیز فروش خوبی داشته باشد. البته بدیهی است که این تنها یک سر نخ برای تحقیقات بازار دقیقتر است و نباید براساس چنین استدلالی روی اجرای ایده سرمایهگذاری کرد. در واقع عوامل مهم دیگری (مثل: فناوری موجود و منابع مالی مورد نیاز) نیز در بررسی امکانپذیری ایده مهماند که لازم است بررسی شوند. علاوه بر آن، خیلی وقتها یک ایدهی کسب و کار در طول فرایند اجراییسازی آنقدر چکش میخورد که ایدهی نهایی با ایدهی اولیه تفاوتهای بسیاری دارد. بنابراین در هر فاز از توسعه و اجراییسازی ایدهی کسب و کار لازم است تحقیقات بازار صورت گیرد تا مشخص شود این ایده همچنان مورد پسند بازار است یا خیر؟
در مرحلهی بعدی به گام “طراحی کسب و کار” میرسیم. در این مرحله نیز “بازارشناسی” و “مشتریشناسی” ـ آن هم بهشکلی دقیقتر ـ باید انجام شوند. طراحی کسب و کار معمولا در مدل کسب و کار نمود مییابد. یکی از اجزای اصلی مدل کسب و کار بخش مشتریان آن است و مشکل اصلی همینجا پیش میآید. اغلب دیدهام که کارآفرینان و افراد صاحب ایده در زمان طراحی مدل کسب و کار به مشتری بهعنوان موجودی خیالی فکر میکنند: چیزی شبیه غول چراغ جادو که کافی است روی “چراغ جادو”یمان دست بکشیم ـ یعنی محصول / خدمتمان را به بازار عرضه کنیم ـ تا مشتری از راه برسد تا به همهی آرزوهایمان دست پیدا کنیم!
اما مشتری اینقدرها هم دوستداشتنی نیست! بیایید از خیال خوش بیرون بیاییم و کمی هم در دنیای واقعی زندگی کنیم. فرض کنید من میخواهم برای شما از مشتریان همان سامانه نوین آموزش الکترونیک بگویم. معمولا من جوری حرف میزنم که همهی آدمهای دنیا میتوانند مشتری این سامانه باشند! “هر کسی که بهدنبال یاد گرفتن به یک شیوهی نوین باشد مشتری من است.” با این تعریف دامنهی مشتریان من از آقای دریانی سوپرمارکتدار محلمان شروع میشود و تا پروفسور فلانی در دانشگاه هاروارد ادامه مییابد. نتیجه اینکه تلاش میکنم تا همه را راضی کنم که پایانی جز شکست برای آن قابل تصور نیست!
اولین پست لینکهای هفته در سال جدید! سال نو مبارک و امیدوارم سالی سرشار از موفقیت و شادی و تندرستی برای شما باشد. در ابتدا لازم است به دوست عزیز و نادیدهام دکتر علیرضا مجیدی که سالها است از قلم زیبایاش لذت برده و آموختهام برای “تصمیم دشوار اما ناگزیر“ش تبریک بگویم و برای ایشان در مسیر جدید زندگیشان آرزوی موفقیتهای هر چه بیشتر را داشته باشم.
یک نکتهی دیگر: تصور میکردم که در تعطیلات نوروز تعداد مطالب مرور و دستچین شده کاهش داشته باشند؛ اما امروز متوجه شدم که اینطور نبوده! در این دو هفته مجموعا ۱۶۵ مطلب در لینکدونی گزارهها ثبت شده است! جالب است بدانید برای انتخاب مطالب لینکدونی روزانه بیش از ۳۰۰ مقاله، خبر و یادداشت حداقل در سطح مرور عناوین بررسی میشوند و از بین آنها مطالب مهم و باارزش انتخاب میشوند (این البته جدا از تلاش من، معجزهی فناوری فیدخوانها است!)
پیش از شروع:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
به پست پایانی لینکهای هفته در سال ۱۳۹۲ رسیدیم. با توجه به اینکه امروز ـ پنجشنبه ـ روز پایانی سال است، پست لینکهای هفته امروز منتشر میشود. خوشحالم که امسال هم توانستم با این پست هفتگی، به ترویج دو موضوع بسیار مهم “تولید محتوای ارزشمند” و “بهاشتراکگذاری و ترویج محتوا” در حوزههای مورد علاقه و تخصصم در وب فارسی در حد بضاعت خودم کمک کنم.
از تمامی دوستانی که امسال هم با مطالب عالی خودشان به ما در توسعه و بهروزرسانی دانشمان یاری رساندند، سپاسگزاری میکنم. از شما خوانندگان عزیز گزارهها هم که با این پستها همراه بودید و مرا در ادامهی این راه دلگرمی بخشیدید، صمیمانه متشکرم.
پست پایان سال گزارهها هم عصر امروز منتشر خواهد شد.
پیش از شروع:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.