“در فصل ۱۱-۲۰۱۰ ـ که اولین سال ریاست آندره آنیلی بود ـ بهدلیل مصدومیت در نیمفصل اول بازی نکردم و در نیمفصل دوم هم تمرکز نداشتم. ذهنم جای دیگری بود. احساس میکردم که شاید زمان برای تغییر، برای ترک یوونتوس، فرا رسیده است: من همیشه یک احساس مسئولیت بزرگ میکردم؛ اما این حس را از دست داده بودم. اما سپس با مدیران جدید باشگاه آشنایی بیشتری پیدا کردم و آنها نظر من را تغییر دادند. پختگی و بهبود رابطه بعد از یک دوره اختلاف، افراد را به هم نزدیکتر میکند.” (جان لوئیجی بوفون؛ اینجا)
جیجی بوفون، این روزها یکی از مهمترین عوامل عملکرد موفق باشگاه یوونتوس است. نقش اون در بیانکونری تنها یک دروازهبان اعجوبه نیست؛ بلکه نقش او بهعنوان کاپیتان و رهبر تیم مهمتر از هر عامل دیگری باعث بهپیش رفتن یوونتوس بهویژه در دوران آلگری شده است. بوفون اینجا از فکر کردن به ترک یووه و بعد چرایی تصمیماش برای ماندن میگوید. جایگاه بوفون در یووه نقشی آشنا است. بسیاری از سازمانها دارای مدیران و کارشناسانی هستند که برای آن سازمان همچون تکستارهای درخشان بهحساب میآیند. افرادی که در اغلب موارد، انتظار مادی آنچنانی هم از آن سازمان ندارند، جز همانی که بوفون از آن سخن گفته است. متأسفانه هم خودم تجربیاتی منفی از این جنس داشتهام و هم افراد زیادی را میشناسم که دست آخر مجبور شدهاند برای حفظ احترام و شأن کاری خودشان، سازمان مورد علاقهشان را ترک کنند.
دوستان مدیر، بیایید کمی به این داستان بیشتر فکر کنیم: آیا “حسِ خوبِ ماندن” که همانا چیزی جز حس تأثیرگذاری و احترام متقابل نیست را به همکارانمان هدیه دادهایم؟
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
کسی که چهار چیز به او عطا شده از چهار چیز محروم نیست: به آن کس که دعا عطا شد، از اجابت محروم نیست؛ و به آن کس که به او توبه عطا شد، از قبولش محروم نیست؛ و به آن کس که استغفار داده شد، از آمرزش محروم نیست؛ و آن کس که شکر نعمت دارد، از زیادتی آن محروم نیست …
“کلوپ احساساتش را همیشه بیان میکند. او احساساتش را با شادیهای پس از گل، تشویق تیم و ابراز علاقه به بازیکنان منتقل میکند. همین رابطهی احساسی با بازیکنان باعث شده کلوپ به موفقیت برسد. از کلوپ فقط خاطره خوب دارم. ضمن اینکه با هم چند جام هم بردیم که قطعا خاطره فراموش نشدنی محسوب میشوند. از دسته دوم لیگ ژاپن به دورتموند آمدم اما کلوپ به من اعتماد کرد. رابطهی ما با هم دائما بهتر شد. قبل از پیوستن به منچستریونایتد پیش او رفتم و در آخرین لحظات اشکهایمان سرازیر شد …” (شینجی کاگاوا در مورد یورگن کلوپ؛ اینجا)
“شجاع بودن خیلی مهم است، مخصوصا مقابل تیمهای با کیفیت. امروز همدیگر را بهتر میشناسیم و میدانیم چطور باید کار کنیم. باید اعتقادمان به یکدیگر را قویتر کنیم.” (یورگن کلوپ پیش از بازی با دورتموند؛ اینجا)
“بهنظرم، اگر بازی بهاندازهی بازی امشب نزدیک باشد و دورتموند در دقایقی از تیم شما بهتر باشد، به شور و انگیزه نیاز دارید. ابتدا بازیکنانتان باید ایمان داشته باشند. تماشای اینکه با هر گل چگونه به بازی بر میگشتیم عالی بود. (کلوپ بعد از بازی با دورتموند؛ اینجا)
هفتهی گذشته از نظر فوتبالی هفتهی شگفتیسازی بود؛ اما اگر چه کار سخت اتلتیکو مادرید در حذف بارسا از لیگ قهرمانان بسیار مورد توجه قرار گرفت؛ اما شاهکار لیورپول و “استاد کلوپ” در بازی با دورتموند در برگرداندن نتیجهی ۳-۱ در دقیقهی ۹۳ به ۴-۳ و صعود به مرحلهی بعد، از آن معجزات نشدنی بود که فقط در فوتبال میشود شاهد آن بود.
شاید خیلی از ما شیفتگان فوتبال در فکر دلیل عملکرد عجیب لیورپول در اوج ناامیدی شکست و جنگیدن تا لحظهی آخر باشیم؛ اما نقل قولهای بالا نشان از آن دارند که جادوی یورگن کلوپ چیزی جز “اطمینان به شور درونی” نیست. چیزی که اگر با سختکوشی همراه شود، آنگاه معجزه دور از دسترس نخواهد بود. فرمول موفقیت یورگن کلوپ بههمین سادگی است: اعتماد به خود + شور درون + سختکوشی.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
“ما شانس کمتری از حریفان داریم. اگر سایر تیمها کمی سرعتشان را بیشتر کنند، ما باید تلاش بهمراتب بیشتری داشته باشیم. باید آرام باشیم. هوادارانمان باید رؤیاپردازی کنند؛ اما نباید مغرور شویم. اگر بتوانیم چهارم شویم و به چمپیونزلیگ برویم، باورنکردنی خواهد بود. در اردوهای پیشفصل، به این بازیکنان باور داشتم و همه اعتماد و حمایتم را به آنها دادم. هرگز آنها را سرزنش نکردم و نگفتم که ما این گل را دریافت کردیم، چون شما این کار یا آن کار را کردید؛ بلکه گفتم: خب، ما دوباره صحنهها را تماشا میکنیم و تلاش میکنیم بهتر شویم.” (کلودیو رانیری؛ اینجا)
این روزها همه جا سخن از تیم دوستداشتنی و شگفتیساز لستر سیتی است. تیمی که با امید سقوط نکردن پای به مسابقات این فصل لیگ برتر جزیره گذاشت و حالا مدعی اصلی قهرمانی است. داستان این فصل لستر، از آن داستانهای شورانگیز و باورنکردنی است که احتمالا فقط در ورزش فوتبال میشود آنها را در دنیای واقعی دید: داستانی شبیه داستانهای جادویی هزار و یک شب، که در آن هر اتفاقی ممکن است بیافتد و هر فردی ـ بدون توجه به توانمندیهایی که بهنظر میرسد دارد ـ میتواند کارهایی بزرگ انجام دهد. البته نباید فراموش کنیم که در قله بودن لستر مدیون نتایج فوق درخشان (!) غولهای همیشگی لیگ برتر (یعنی یونایتد، سیتی، آرسنال و چلسی) در این فصل نیز هست؛ اما در هر حال استاد کلودیو رانیری و شاگردان بیادعا و سختکوش او خود با عملکردی باثبات و کوبنده، جایگاه کنونیشان را با شایستگی بهدست آوردهاند.
کلودیو رانیری همان مربی است که همیشه نام او یادآور یک مربی معمولی و بازنده در ذهن ما است: با رزومهای سرشار از نتایج معمولی با تیمهای بزرگ! اما حالا او در جایگاهی است که شاید رشک بسیاری از مربیان بزرگ دنیا باشد. اما چه چیزی رانیری و لستر سیتی جذاب او را در این فصل موفق کرد؟ شاید هنوز برای قضاوت کامل در این مورد زود باشد؛ اما حرفهای آقای رانیری در مصاحبهای که از آن نقل قول کردم، نکتههای جالبی را در خود برای مدیران و رهبران سازمانی دارند:
۱- رؤیاپردازی واقعبینانه: رؤیا داشته باش؛ اما واقعبین باش و جایگاهات را در مسیر حرکت بهسوی رؤیا فراموش نکن!
۲- خودباوری: به خودت و تواناییهای تیمات احترام بگذار و اطمینان داشته باش و این احترام و اطمینان را لحظه بهلحظه به آنها نشان بده!
۳- همدلی در هممسیری: همهی اعضای تیم ـ از جمله مدیر ـ سرنشین یک قایق در اقیانوس طوفانی محیط بیرونی هستند: آنها باید هممسیر باشند و همگی برای رسیدن به یک ساحل مشخص (یعنی همان رؤیای واقعبینانه) تلاش کنند.
۴- ایجاد هارمونی عملکردی: در قایق گرفتار توفان “تیم” اگر چه اشتباه یک نفر، اشتباه همه است؛ اما عملکرد خوب یک نفر لزوما بهمعنای عملکرد خوب کل تیم نیست. در عین حال همه همیشه در بهترین وضعیت کاری خود نیستند. هنر رانیری ـ و تمامی مدیران بزرگ ـ ایجاد هارمونی بین عملکردهای اعضای تیم برای خلق یک ملودی گوشنواز از عملکرد تیمی در یک بازهی زمانی بلندمدت است.
۵- همیشه بهتر شدن: هیچوقت برای جبران اشتباهات دیر نیست و از آن مهمتر اینکه یاد گرفتن و بهتر شدن، در هیچ نقطهای از مسیر حرکت به رؤیا (حتی در زمان فتح قله!) نباید متوقف شود.
به امید موفقیت نهایی کلودیو رانیری و ستارههای بیادعای لستر سیتی که تا همینجای فصل هم برای ما روایتگر داستان دلانگیزی بودند از اینکه چگونه میتوان رؤیایی ناشدنی را تبدیل به امیدی پرنور کرد: آنها بهجای رؤیابافی، رؤیاسازی را انتخاب کردند! 🙂