فردا سالروز میلاد “تنهاترین” مرد خدا و روز پدر است. بد ندیدم بههمین مناسبت جملهی عجیبی را که دربارهی منش آن حضرت در زمان زمامداریش جایی خواندهام اینجا برای یادآوری به خودم بنویسم: “علی (ع) همیشه آمادهی شنیدن پرسش بود …” اگر اشتباه نکنم مضمون این جمله در یکی از نامههای حضرت در نهجالبلاغه نوشته شده است.
فرقی نمیکند مذهبی باشیم یا نه؛ این جمله از آن جملات طلایی است که باید هر روز و هر لحظه به آن فکر کنیم. من در تمامی این مدتی که از خواندن این جمله گذشته دارم با خودم فکر میکنم که آیا اگر در هر لحظه از زندگیام ـ چه زندگی شخصی و چه زندگی حرفهای ـ از عملکردم در آن لحظه و قبل از آن بپرسند، آمادگی این را دارم که سرم را بالا بگیرم و با لبخندی بگویم که: “هر چه میخواهید بپرسید؟” نمیدانم …
میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر (و احتمالا مرد) مبارک!
“او فوتبال را متفاوت از بقیه میبیند و آن را بهتر از هر کس دیگری توضیح میدهد. بسیاری از مربیان تنها میگویند برو به چپ، برو به راست؛ اما او میگوید چرا و به این ترتیب شما راحتتر درک میکنید که در حال انجام چه کاری هستید.
علاوه بر این، او روش ویژهای برای انگیزه دادن به ما دارد. تیمهای زیادی هستند که جامهای بسیاری میبرند؛ اما بعد از آن اشتهایشان را از دست میدهند. در حالی که ما برای رسیدن به جامهای بعدی، تشنهتر میشویم. ما میخواهیم این حس را که بهترین هستیم را همچنان حفظ کنیم. پپ اجازه نمیدهد ما مغرور شویم. او تلاش میکند در هر بازی بهترین نمایش را از ما بگیرد.” (جرارد پیکه در توصیف پپ گواردیولا؛ اینجا)
این گزارش نکات بسیار جالبی را در مورد وضعیت تبعیضهای جنسیتی شغلی در مورد زنان در جهان ارائه میکند:
نویسنده: جک زنگر و جوزف فولکمن / مترجم: علی نعمتی شهاب
همه با این موضوع موافقاند که عوامل متعددی روی استخدام فرد مناسب برای یک شغل تأثیرگذارند. چه چیز دقیقا یک مدیر را به ترجیح فرد الف به فرد ب وامیدارد؟ آیا برخی افراد با داشتن آشنایی با این و آن استخدام میشوند؟ بله. آیا برخی افراد بهدلیل تعلقشان به یک جنسیت یا گروه قومیتی خاص ارتقا مییابند یا پست سازمانی جدیدی میگیرند؟ بله. متأسفانه، بیعدالتی همچنان در بازار کار وجود دارد.
همه باور داریم که بهترین و شایستهترین فرد ممکن باید به یک شغل دست یابد و جنسیت، قومیت یا روابط نباید یک عامل تأثیرگذار باشند. اما متأسفانه دادههای موجود در مورد وضعیت بازار کار با این دیدگاه سازگاری ندارند. آنها نشان میدهند که اتفاقا عوامل جانبی تا حدودی زیادی روی تصمیم مدیران برای استخدام و ارتقای افراد تأثیرگذارند.
براساس بررسی نتایج پیمایش ما الگوی اصلی موجود در بازار کار غیرقابل انکار است: اغلب رهبران ارشد هنوز مرد هستند و هر چه در ساختار سلسله مراتب سازمانی بالاتر برویم، شکاف جنسیتی عمیقتر میشود. این در حالی است که تحقیقات طولانیمدت ما و بررسی نتایج بیش از ۳۶۰ ارزیابی انجام شده نشان میدهند که در کلیهی سطوح سازمانی از دیدگاه رؤسا، همکاران و زیردستان رهبران زن، آنها در سه چهارم عوامل کلیدی بالابرندهی اثربخشی رهبری بر مردان همردهشان برتری دارند. اما متأسفانه واقعیت این است که وقتی زمان ارتقا یافتن فرا میرسد، بسیاری از این زنان شایسته نادیده گرفته میشوند.
علاوه بر این بررسی دقیقتر دادههای بهدست آمده نشان میدهد که زنان شایسته عموما در چند حوزهی وظیفهی خاص در سازمانها بهکار گمارده میشوند. لازم بهیادآوری نیست که بهصورت کلیشهای فرض میشود زنان در این حوزهها ـ شامل: خدمات مشتریان و منابع انسانی ـ بهترین عملکرد را دارند. حوزههای دیگر چون فروش، عملیات، مهندسی، فناوری اطلاعات، تحقیق و توسعه (R&D) و مدیریت داراییها هنوز کارهایی مردانه محسوب میشوند. آمارهای بهدست آمده از آخرین پیمایش ما روی ۷۸۲۰ رهبر سازمانی در سال ۲۰۱۱، وجود این تبعیض را تأیید میکنند.
با این حال در زمان ارزیابی انتظارهای رهبران ارشد سازمانی نسبت به عملکرد عالی مردان و زنان، ارقام داستان دیگری را میگویند. در جدول ارائه شده در شکل یک، توزیع جنسیتی (براساس درصد) و دیدگاههای رهبران شرکتکننده در نظرسنجی ما در مورد میزان اثربخشی مردان و زنان بهصورت جداگانه برای هر ۱۵ حوزهی اصلی کاری در سازمانها ارائه شدهاند.
* حوزههایی که اثربخشی مردان بیشتر از زنان بوده است.
در تنها سه حوزه از ۱۲ حوزهای که بهصورت سنتی فرض میشود مردان در آنها اثربخشی بیشتری دارند، واقعا همینطور است. جالبتر اینکه دو تا از همین سه حوزهی کاری ـ خدمات مشتریان و امور اداری ـ هم حوزههایی هستند که عموما فرض میشود زنان در آنها عملکرد بهتری دارند. همچنین بیشترین شکاف میان اثربخشی زنان و مردان عموما در حوزههای وظیفهای رخ داده است که بهشدت توسط مردان اشغال شدهاند (فروش، مدیریت عمومی، تحقیق و توسعه، فناوری اطلاعات و توسعهی محصول.) این تفاوتها در انتخاب بهترین و بدترین رهبران حتی نمود بیشتری مییابند: زنان در میان بدترین رهبران درصد کمتری را در مقایسه با مردان به خود اختصاص میدهند و در مقابل، درصد بیشتری از بهترین رهبران زن هستند (شکل دو.)
مشخصا برخی از این الگوها میتوانند براساس تعداد کاندیداهای در دسترس در درون سازمانها از هر جنس توضیح داده شود (مثلا معمولا مهندسان زن کمتری در سازمانها وجود دارند.) اما این حقیقت هم باید در نظر گرفته شود که امروزه زنان شاغل در موقعیتهای رهبری از جامعهی کاملا برگزیدهای به این نقطه رسیدهاند و برای این منظور هم بهسختی تلاش کردهاند و زحمت کشیدهاند.
زمان از آن چیزهایی است که همیشه محدود است! همیشه کارهایی هست که انجام ندادهایم و البته همیشه زمانی است که لازماش داریم، ولی در اختیارش نداریم. چه باید کرد؟ چطور میشود با محدودیت زمان مقابله کرد؟ انتظارمان را از زندگی کمتر کنیم؟ فهرست کارهایمان را محدود کنیم؟ بعضی کارها را برای انجام برخی کارهای دیگر کنار بگذاریم؟ به نظر میرسد یک راهحل دیگر هم وجود داشته باشد: استفادهی بهینه از زمان موجود. در واقع ثابت شده است که زمانهای هدر رفته بخش بزرگی از زندگی کاری و شخصی هر فرد را تشکیل میدهند. بنابراین براساس اصل پارتو اگر حتا ۲۰ درصد این زمانها را هم بتوانیم بهصورت مفید در بیاوریم، ۸۰ درصد میتوانیم بیشتر کار انجام بدهیم!
در اینجا ۲۰ پیشنهاد برای مدیریت اثربخشتر زمان ارایه میشود:
یک فهرست روزانه (To-Do List) داشته باشید.
برای به پایان رساندن هر کار یک زمان مشخص تعیین کنید.
یک تقویم داشته باشید و بهکمک آن برنامههای آیندهتان را تنظیم کنید.
یک وسیلهی سازماندهی برای مدیریت زمان داشته باشید که توانایی مدیریت پروژهها، فهرستهای کاری و زمانبندیهای شما را داشته باشد (مثلا ابزار مدیریت فعالیت Outlook.)
حواستان به موعدهای زمانی (Deadline) انجام کارها باشد.
یاد بگیرید که به خودتان و دیگران “نه” بگویید!
هدفتان را انجام دادن زودتر کار نسبت به موعد زمانی مقرر بگذارید (اینطوری شاید سر وقت کار را تمام کردید!)
برای از فعالیتهای روزانهی خود زمانبندی داشته باشید.
یک ساعت را جایی بگذارید که راحت آن را ببینید.
ساعت را طوری تنظیم کنید که ۱۵ دقیقه مانده به پایان زمان انجام یک فعالیت به شما اطلاع دهد.
در یک زمان فقط و فقط بر یک کار تمرکز کنید.
چیزهایی که حواستان را پرت میکنند، کنار بگذارید (مثلا ایمیلتان را ببندید.)
زمان گذشته از آغاز یک کار را مثلا با ابزاری مثل کرونومتر ثبت کنید.
وقتتان را تلف جزئیات غیرضروری نکنید.
اولویتبندی داشته باشید.
کارهایی که میشود را به دیگران واگذار کنید.
کارهای شبیه به هم را با هم ترکیب کنید (مثلا گزارش نوشتن، جستجو در اینترنت و …)
عوامل هدردهندهی زمان (مثل فیسبوک!) را حذف کنید.
هر وقت خسته شدید توقف کنید. ادامه دادن، اثربخشی شما را بهشدت کاهش میدهد.ژ
بین دو کار / فعالیت، زمان کوتاهی را به استراحت بپردازید.
چند وقت پیش شبکهی مستند تلویزیون مستند بسیار جذابی پخش کرد در مورد برنامهی سفر به مریخ ناسا. جالب این بود که تمام مدت برنامه صرف نمایش محدودیتهای احتمالی سفر شد. دانشمندانی از رشتههای مختلف علمی در مورد ابعاد مختلف این سفر بیسابقه و شگفتانگیز و مشکلات احتمالی آن صحبت میکردند: از مشکلات فنی بگیرید تا مشکلات مربوط به سلامتی جسمی و روانی فضانوردان.
چند نکته در این میان برای من جالب بود:
۱٫ توجه عجیب و دقیق دانشمندان به جزئیترین مسائل پیش روی این برنامه و تلاش برای پیشبینی تمام مشکلات احتمالی و پیدا کردن راهحل برای آنها.
۲٫ مدیریت پروژهی دقیق برنامه از طریق یک تقسیم کار جالب میان دانشمندانی از سراسر دنیا و در نتیجه جلوگیری از دوبارهکاری یا انجام کارهای بیحاصل.
۳٫ راهحلهای خلاقانهی دانشمندان برای حل مسائل: مثلا یک زیست ـ فضاشناس به صحرایی در شیلی رفته بود که از نظر اقلیمی مشابه مریخ است و یک حیات تک سلولی غریب آنجا پیدا کرده بود. براساس این موجود کشف شده و مشابهتهای اقلیمی، او تئوریها و ابزارهای لازم را برای جستجوی حیات در مریخ طراحی میکرد!
اما اینها همه فرع بودند. اصل ماجرا برق غرور و زیبایی لذتی بود که میشد در نگاه و صحبتهای تکتک دانشمندان درگیر در این پروژه دید ـ لذت و غرور ناشی از کار کردن روی یک پروژهی بهظاهر غیرممکن: “اگر بشه چی میشه! ما تلاش میکنیم تا بشه و برای همین میدونیم که حتمن میشه!”
«این اولین باری است که خودم را در چنین شرایط سختی میبینم. تا قبل از پیوستن به اینتر از هیچ چیزی مطلع نبودم. ما باید شخصیتمان را نشان دهیم. به قدرت فراوانی برای این کار نیاز داریم. در زندگی ممکن است به شرایطی این چنینی بربخوری و باید اعتماد به نفست را حفظ کنی تا بتوانی به رشد ادامه دهی. آن هم بدون فراموش کردن کارهایی که انجام دادهای. ما باید با اتحاد و با تلاش فراوان خودمان را از این بحران بیرون بکشیم.» (جولیو سزار دروازهبان اینتر دربارهی بحران این فصل تیمش؛ اینجا)
جولیو سزار به نکتهی جالبی اشاره میکند: غلبه بر بحرانها با تکیه بر لذت یادآوری کارهای بزرگ قبلی. اینطوری یادمان میآید که چه تواناییهایی داریم و چقدر در برابر سختیها تاب آوردیم …
جری وایزمن اینجا به نکتهی جالبی اشاره کرده: ریک پری در مبارزات انتخاباتی جمهوریخواهان برای انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۲ ایالات متحده در ۵ ایالت اول برنده شد؛ اما بهناگاه آفتاب اقبالش غروب کرد! وایزمن معتقد است که این سقوط از گفتگوی ریک پری با اندرسون کوپر از شبکهی خبری سیانان آغاز شد:
کوپر از پری میپرسد: “طبق قوانین فعلی فرزند مهاجران غیرقانونی که در ایالات متحده متولد شده باشد، شهروند قانونی ایالت متحده میشود. آیا بهنظر شما باید این تغییر کند؟”
پری در جواب میگوید: “بگذارید من برایتان توضیح بدهم منظور کوپر چیست.”
کوپر: “لازم نیست؛ شما فقط پاسخ من را بدهید.”
پری: “متوجهم. شما از من پاسخ میخواهید؛ اما من سؤال شما را آنطوری که دوست دارم جواب میدهم.”
همین اتفاق برای میت رامنی هم در یک گفتگوی تلفنی دیگر میافتد. آنجا رامنی در جواب سؤال مصاحبهگر که میپرسد: “بهنظر شما در اذهان عمومی چه درک نادرستی نسبت به شما وجود دارد؟” دربارهی اوضاع اقتصادی نامساعد اقتصاد ایالات متحده صحبت میکند. بعد در برابر اصرار مصاحبهگر به سؤال خودش میگوید: “شما سؤالهایی که دوست دارید میپرسید؛ من هم به سؤالهایی که دوست دارم جواب میدهم.” مصاحبهگر هم کم نمیآورد و میگوید: “این پاسخ نبود؛ واکنش بود!”
آقای وایزمن میگوید هر دو نفر مرتکب این اشتباه شدند که به سؤالی که فکر میکردند پرسیده شده یا سؤالی که دوست داشتند جواب بدهند، پاسخ دادند و نتیجه برای اعتبار آنها در اذهان عمومی فاجعهبار بود. برای همین در هر گفتگویی ـ مخصوصا در جلسات و مذاکرات تجاری ـ دقیقا به سؤالی که پرسیده شده پاسخ بدهید، نه اینکه چیزی را بگویید که فکر میکنید لازم است گفته شود.
معمولا همهی ما این تجربه را داریم که سفر، موقع رفتن بیشتر از برگشتن طول میکشد! فرقی هم نمیکند یک سفر روزمره برای رسیدن به محل کار باشد یا یک سفر واقعی. پیریا راجوبیر و همکاراناش در تحقیقشان روی این موضوع کار کردهاند. در این تحقیق از ۱۲۷ دانشجوی مقطع کارشناسی خواسته شده تا احساسشان را مورد زمانی که سفرشان از خانه تا کلاس درس و بالعکس طول میکشد، گزارش کنند. نتیجه: آنها احساس کردهاند برگشتن به خانه ۵ دقیقه کمتر طول میکشد! (۲۲ دقیقه در برابر ۱۷ دقیقه) علت چیست؟
محققان معتقدند علتاش این است که افراد بهصورت ذهنی مقصد “خانه” را در یک محدودهی بزرگتر جغرافیایی تعریف میکنند؛ در حالی که مقصدهای ناآشنا یا نامحبوب (!) را در فضایی کوچکتر در نظر میگیرند.