چگونه به صورت استراتژیک فکر کنیم؟

نویسنده: ماکیل واتکینز؛ مترجم: علی نعمتی شهاب

آیا متفکران بزرگ استراتژیک به دنیا می‌آیند یا ساخته می‌شوند؟ پاسخ هر دو سؤال آری است: آری آدم‌ها در بخشی از طیف استعداد ذاتی قرار می‌گیرند و آری، شما می‌توانید این استعداد را توسعه دهید. اما چگونه؟

روش‌های تقویت توانایی تفکر استراتژیک‌ شامل موارد زیر هستند:

  1. غرق شدن در موضوع: غرق شدن کامل در موضوع به‌ترین راه برای یاد گرفتن یک زبان جدید است. این روش، به‌ترین راه برای سنجیدن محیط‌های پیچیده کسب و کار نیز هست. غرق شدن در موضوع ضروری است؛ چرا که افراد نیازمند “زمان قابل توجهی برای “خیس خوردن (Soak Time)” در یک محیط هستند تا بتوانند مدل‌های قدرتمندی را بسازند. این بینش هم‌چنین خطرهای جابه‌جایی افراد از از سازمانی به سازمان دیگر و از شغلی به شغل دیگر را پررنگ می‌کند؛ چرا که هیچ زمانی برای تسلط یافتن بر هسته پویای یک کسب و کار جدید وجود نخواهد داشت.
  2. شاگردی کردن: مانند بسیاری از هنرها، یکی از به‌ترین راه‌های یاد گرفتن این‌که چطور به شکل استراتژیک بیندیشیم، هم‌کاری نزدیک با اساتید این هنر در روابطی همانند رابطه‌ی شاگردی است. چنین رویکردی، محیط کم‌خطری را فراهم می‌کند که در آن افراد تازه‌کار می‌توانند کار افراد پرتجربه و حرفه‌ای را را ببینند و از آن یاد بگیرند و از این راه، روش خاص تفکر خود را به دست آورند.
  3. شبیه‌سازی: نرم‌افزارهای شبیه‌ساز کسب و کار، ابزار بسیاری مناسبی برای توسعه بینش افراد نسبت به روابط میان متغیرهایی که عملکرد سازمان را تحت تأثیر خود قرار می‌دهند است. آن‌ها محیطی را پدید می‌آورند که در آن‌ها “پیچیدگی، قابل مدیریت” است. بدین ترتیب در این نرم‌افزارها، مدیران می‌توانند تجربیاتی ایمن و بدون خطر را کسب کنند و از این طریق، دیدگاه خوبی را نسبت به روابط علّی و معلولی به دست آورند. در محیط‌های شبیه سازی شده برخلاف دنیای واقعی اگر در بار اول جواب نگرفتید، می‌توانید همه چیز را به جای اول‌اش برگردانید و از اول شروع کنید.
  4. یاد گرفتن نظریه‌ی بازی‌ها: نظریه‌ی بازی‌ها مطالعه “بازی‌هایی” است که در آن‌ها بازی‌گران هوشمند با منافعی متضاد می‌توانند حرکت‌هایی را به جلو و علیه منافع دیگران انجام دهند که به یک پیامد (Pay-off) ختم می‌شود. فرار کردن از نظریه‌ی بازی‌ها کار بسیار آسانی و قابل توجیهی است؛ چرا که این نظریه مملو است از جزئیات ریاضی‌واری که بسیاری از آن‌ها نمی‌توانند در موقعیت‌های دنیای واقعی به کار برده شوند. اما روش‌های بسیار مناسبی نیز در این نظریه برای تحلیل موقعیت‌ها و این‌که چطور باید با هر یک روبرو شوید، وجود دارند.
  5. آموزش مبتنی بر مطالعات موردی: شما می‌توانید سرعت توسعه‌ی تفکر استراتژیک‌تان را با قرار دادن خود در معرض طیف گسترده‌‌ای از موارد (Case) واقعی افزایش دهید و به خودتان اجازه بدهید به تجربیات واکنش نشان دهید تا بتوانید از این طریق درس‌های جدیدی را یاد بگیرید. تحقیقات پیشنهاد می‌کنند که این روش برخورد با عصاره‌ی واقعیت‌ها به صورت خاص وقتی بسیار مفید است که چند موقعیت واقعی مشابه که دارای تفاوت‌های اندکی با هم هستند (و این تفاوت‌های اندک نتایج بسیار متفاوتی را پدید آورده‌الند) با یکدیگر مقایسه شوند.
  6. شکل‌دهی دوباره به دیدگاه‌ها: این اصطلاح از نظر لغوی به معنی انجام تمریناتی است که عادت‌های جدیدی را برای ذهن به وجود می‌آورند. یک مثال خوب تمرین “رفتن به بالکن” است که توسط ویلیام اوری توسعه داده شده است. وی به مذاکره‌کنندگان توصیه می‌کند خود را تحت نظم و ترتیب درآورند ـ بدون توجه به این‌که مذاکرات چقدر طولانی و سخت هستند ـ و این‌که به صورت ادواری یک قدم به عقب برگردند و “به بالکن بروند” تا بفهمند که چه اتفاقی افتاده است و چرا و براساس این دیدگاه، استراتژی‌های جدیدی را به کار بگیرند. این کار، روشی مناسب برای توسعه توانایی خودتان برای حرکت در سطوح مختلف تجرید (Abstraction) است. مثال دیگر، مثال معماری است که در آن هر زمانی که شما وارد یک ساختمان یا فضای دفتری جدید می‌شوید، به این فکر می‌کنید که چگونه باید فضای موجود را تغییر دهید تا آن‌ را محیط جذاب‌تری برای کار یا زندگی‌تان سازید. این تمرین به‌ویژه برای توسعه توانایی تخیل (Visioning) بسیار مناسب است.

منبع

پ.ن. مدتی است به انتشار مجموعه ترجمه‌های منتشر شده در این وبلاگ همراه با مجموعه‌ی مشابهی از مقالات مربوط به کار حرفه‌ای و بهره‌وری شغلی که ترجمه کرده‌ام (و هنوز این‌جا منتشر نشده) در قالب کتاب فکر می‌کنم. با توجه به استقبالی که از برخی از این مقالات روی وب شده (از جمله آمار هیت فید و خود وبلاگ یا کپی پیست‌هایی که در سطح وب شده‌اند!)‌، به نظرم این‌طوری افراد بیش‌تری می‌توانند از این مقالات استفاده کنند. مشخص‌تر بگویم دنبال ناشر می‌گردم. اگر کسی از خوانندگان محترم این وبلاگ می‌تواند در این زمینه به من کمک کند، لطفا از طریق پست الکترونیکی من به نشانی gozareha@gmail.com یا صفحه‌ی تماس با من در این زمینه به من اطلاع دهد. پیشاپیش متشکرم.

دوست داشتم!
۳

حرفه‌ای بودن یعنی چه؟

یکی از دسته موضوعات اصلی این وبلاگ و البته موضوعات مورد علاقه‌ی من، کار حرفه‌ای است. این‌که شما هر جا که کار بکنید، به صورت عمومی و فارغ از ویژگی‌های محل کارتان نیازمند رعایت برخی اصول اولیه هستید تا بشود به‌عنوان یک آدم حرفه‌ای شما را شناخت. اما یک سؤال خوب این است که اصلا حرفه‌ای بودن یعنی چه؟ پاسخ این سؤال را خانم فیونا چرنیاوسکا در این مقاله‌ی خواندنی داده‌اند که خلاصه‌ی آن را با هم مرور می‌کنیم:

اغلب تعاریف، حرفه‌ای بودن را تنها به صورت تصدی یک شغل می‌نگرند:

  1. داشتن دانش تخصصی منحصر به فردی که توسط آموزش ایجاد شده است.
  2. فردی که مسئولیت ایجاد اطمینان نسبت به کاربرد دانش ـ و هر جا که لازم بود ـ اصول اخلاقی را برعهده دارد.

اما آیا این تعاریف کامل هستند؟ خیر. مهم‌ترین اشکال این تعاریف این است که در بسیاری از حوزه‌های کاری از جمله در مشاوره‌، حوزه‌های دانشی مشخصی که بتوان گفت فرد با فرا گرفتن آن‌ها، دیگر نیازی به یاد گرفتن چیز جدیدی ندارد، وجود ندارد. به‌ویژه این‌که خیلی از مشاغل، اصلا با تولید دانش و ایده‌های جدید سر و کار دارند. بنابراین باید تعریف جامع‌تری برای حرفه‌ای بودن یافت.

از نظر خانم فیونا حرفه‌ای بودن سه جنبه دارد:

اول ـ همان تعریف عام حرفه‌ای بودن به معنای تصدی یک شغل: مثلا تعریف ویکی‌پدیا را ببینید: یک حرفه‌، موقعیتی است که با آموزش‌های تخصصی (با هدف فراهم آوردن توانایی ارایه‌ی مشاوره و خدمات به دیگران در قبال دریافت یک دست‌مزد مشخص ـ و فارغ از دیگر منافع شغلی ـ)، به دست می‌آید.”

دوم ـ حرفه‌ای بودن به‌عنوان یک سبک (Style): دیکشنری بیزینس حرفه‌ای بودن را این‌گونه تعریف می‌کند: “مراقبت دقیق از خود برای داشتن رفتار متواضعانه و صادقانه و مسئولیت‌پذیری در قبال مشتریان و همکاران همراه با رعایت بالاترین سطوح انتظارات تجاری و قانونی.”

سوم ـ تعریف شخصی خانم فیونا: “حرفه‌ای بودن یعنی انجام به‌ترین کاری که می‌توانید، وقتی که علاقه‌ای به کارتان ندارید.” تمام مشکلات به جای خود؛ یک آدم حرفه‌ای همیشه به‌ترین و عالی‌ترین خروجی را تولید می‌کند.

پ.ن. تعریف سه از نظر من هم کامل‌ترین تعریف است!

دوست داشتم!
۱۱

آیا من می‌توانم مشاور بشوم!؟-۲

روزنامه‌ی معروف گاردین نظرسنجی انجام داده با این عنوان که: آیا من می‌توانم مشاور بشوم!؟ نتیجه: ۶۴ درصد گفته‌اند بله و ۳۶ درصد نظرشان خیر بوده است. در کنار این نظرسنجی، گاردین با چند مشاور باتجربه‌ی بریتانیایی مصاحبه کرده و نکاتی که از نظر آن‌ها برای تصمیم‌گیری در این مورد مهم است، در قالب گزارشی منتشر کرده است. قسمت اول ترجمه‌ی این گزارش، هفته‌ی پیش منتشر شد و ترجمه‌ی قسمت دوم آن در این پست از نظر شما می‌گذرد:

سیلویا پرسلی:

  • مهارت‌های‌تان را همیشه تازه نگه‌ دارید:
    • همیشه به‌دنبال جدیدترین اطلاعات مربوط به حوزه‌ی کاری‌تان باشید. مقاله‌ها و کیس‌های جدید را بخوانید. به موضوعات سنتی خلاقانه فکر کنید.
    • اگر در حوزه‌ای مثل رسانه‌های اجتماعی کار مشاوره می‌کنید، باید خودتان با آن‌ها کار کنید تا ابزارها و فناوری‌های جدید آن‌ها را کاملا بشناسید. فقط لطفا خودتان را به یک رسانه مثل فیس‌بوک یا توئیتر محدود نکنید و حواس‌تان هم باشد که این رسانه‌ها، می‌توانند در عین حال ابزار بازاریابی و روابط عمومی شما هم باشند!
  • به تجربه‌تان توجه کنید و ببینید چه چیزهایی برای شما بیش‌تر جذاب هستند.
  • شما باید خودتان را برای تکیه بر خودتان آماده کنید: چند چیز کار مشاوره را برای من جذاب می‌کنند؛ از جمله منعطف بودن کار، نیاز به بهبود مداوم خودم برای قرار گرفتن در صدر مشاوران آشنا با موضوعات و نوآوری‌های جدید مطرح در حوزه‌ی تخصصی‌ام و تنوع کارها و آدم‌هایی که هر روز با آن‌ها درگیرم. من از شبکه‌سازی و کمک کردن به مشتریان برای کشف کردن پتانسیل‌های جدید در کسب و کارشان و کار کردن با ابزارها و استراتژی‌های جدید لذت می‌برم. حرکت به سوی آینده در دنیای مشاوره، کاملا وابسته به نوع شخصیت شما، سوابق شما و اشتیاق شما به یادگیری و توسعه و وفق یافتن با شرایط است. برخی افراد، واقعا از کار کردن در سیلوها (حوزه‌های کاملا تخصصی) احساس راحتی می‌کنند. بعضی دیگر هم ترجیح می‌دهند خارج از سیستم کار کنند و با آغوش باز از هر موقعیتی که پیش می‌آید استقبال می‌کنند. طبعا گروه دوم از شانس بیش‌تری برای کار گرفتن برخوردارند!

جان باگولی:

  • مشاوران جایگزینی برای کارکنان خود سازمان نیستند: مشاوران معمولا مجبورند زیر نظر مدیران سازمان کارفرما کار کنند یا یا روی بخش خاصی از سازمان تمرکز کنند؛ چیزی که به نظر من بسیار خطرناک است. ما نمی‌توانیم کارهایی که مربوط به خود سازمان است را انجام دهیم.
دوست داشتم!
۰

لینک‌های هفته (۳۷)

پیش از شروع سه نکته:

  1. لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم.
  2. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.
  3. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

مدیریت:

بهترین و بدترین مشاغل ۲۰۱۱، چطور جیمی‌جامپ باشیم؟، پست مهمان: آشنایی با رشته علوم اکچوئریال و در جستجوی اریک (این پست اریک کانتونا را نخونید از دست‌تون رفته ها! از ما گفتن بود.) (امیر مهرانی)

ادغام وزارتخانه ها – یک نقد علمی (از زاویه‌‌ی دید یک آدم دکترای مهندسی صنایع که سال‌ها تجربه‌ی اجرایی و مشاوره هم داشته: فرهنگ فصیحی)

در باب اهمیت شاخص‌های زمانی (در کنترل پروژه طبعا!) (نادر خرمی‌راد)

نمونه‌‌ی زنده (امیر علیزاده در توصیف تفکرات مدیران فوتبال ایران)

داستان اولین دوره سی اس ام ایران به پایان رسید (خیلی ممنون بابت اسلایدهای دوره که آن‌لاین گذاشته شده برای دانلود)

ابزار زدگی (baseline.ir)

آیا زنان مدیران بهتری نسبت به مردان هستند؟ (به نظر می‌رسد بله!)

مدرسه کسب و کار وارتون (معرفی مدرسه‌ی مدیریت دانشگاه پنسیلوانیا به‌ترین بیزینس اسکول دنیا)

راز ۱۲۵ ساله “کوکاکولا” (“بر اساس تحقیقات انجام شده، کوکاکولا بعد از کلمه‌ی اوکی (Okay) شناخته‌‌شده‌ترین کلمه در جهان است؛ به این معنی که ۹۸ درصد از مردم جهان این کلمه را می‌شناسند؛ یعنی از هر صد نفر در هر کجای جهان تنها دو نفر پیدا می‌شوند که کوکاکولا را نمی‌شناسند.” برندینگ به‌تر از این می‌خواین!؟)

فناوری اطلاعات:

آسیب‌شناسی وبلاگ‌نویسی در ایران (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی)

هفت ابزار عالی و کاربردی برای همکاری های اجتماعی در زمینه کسب و کار (ابزارهای مدیریتی خوبی داره بین‌شون) و وضعیت فعلی موبایل در جهان (اینفوگرافی) (علی اسماعیل‌زاده؛ بهترین ارتباط)

میزان Web 2.0 بودن وب‌سایت شما (معرفی سرویس)! و پرسش پاسخ مایکروسافت Answers Microsoft (مجله‌ی اینترنتی گویا آی‌تی)

آگهی‌های گودری: «لطفا دست به دست کنید!» (در ستایش گودر!)

کارکنان Apple برای کار بدون جابز آماده می‌شوند (در همین زمینه پست ۱۰ پیامد احتمالی خروج استیو جابز از اپل من را بخوانید.)

گوگل نمایش نتایج جستجوی خود را تغییر می‌دهد (به نظر من که خوش‌گل‌تره!؛ وبلاگینا)

پنج چالش اینترنت برای پنج سال آینده

نوت‌بوک‌های گوگل با نام کروم‌بوک از راه رسیدند (مبارکه!)

نشریه الکترونیکی تصویری “تاک”، ورود هنر به خانه‌ها (این هم یک مزیت جذاب اینترنت!)

Social Media Statistics & Facts 2011 (یک ویدئوی بسیار جذاب. از دست‌اش ندهید.)

“استیو جابز” سومین مهندس برتر دنیا معرفی شد (حق تسلا رو دزدیدن، دارن باهاش پز می‌دن!)

فیس‌بوک رسما از زاکربرگ عذرخواهی کرد! (یک وکیل بنده خدایی اسم‌اش دقیقا مارک زوکربرگ بوده؛ فیس‌بوک فکر کرده اکانت‌اش جعلی بسته‌! بعد ثابت شده که نیست، عذرخواهی کردند ازش!)

ارزیابی رفتارهای کاربران در وب‌سایت‌های خبری جهان

عرضه‌ی سهام شبکه‌ی اجتماعی لینکدین در بورس

بازار ۸/۳ میلیارد دلاری ابزارهای موبایلی در سال ۲۰۱۱

آندروید مارکت وارد ۹۹ کشور جدید شد (ولی ایران نه هنوز!)

آگوست اندروید گوگل از App Store اپل جلو می‌زند (ایشالا)

گوگل:اندروید اپل را در وعده ناهار صرف می‌کند! (آمار و ارقامی از وضعیت اندروید در جهان فناوری)

طعم شیرینی زنجفیلی زیر زبان تنها ۴ درصد گوشی‌های اندرویدی!

جنگ اپل و نوکیا برای کسب رتبه‌ی اول فروش در بازار گوشی‌های هوشمند امسال

استفاده آفلاین از سرویس‌های گوگل (ایشالا پریم)

جدال گوگل و فیس‌بوک بر سر اسکایپ برنده‌ای جز مایکروسافت نداشت! (متأسفانه مایکروسافت اسکایپ را با قیمت نجومی ۸٫۵ میلیارد دلار خرید!)

سرویس موسیقی گوگل معرفی شد

فعالیت گوگل را در دنیا ببینید

مشاهده داخل مغازه‌ها در سرویس جدید گوگل

مک‌آفی و تولید نرم‌افزار امنیتی پردازش ابری

اپل آلوده‌ترین شرکت فناوری دنیا (باز تعریف کنید از اپل! :دی)

فوربس معرفی کرد: پر درآمدترین مدیران تکنولوژی جهان

تولید نرم افزار و توسعه صادرات کالا با ارزش افزوده و فناوری بالا حمایت می شود (توسط دولت)

وزیر ارتباطات: توسعه تلفن ثابت در ایران به مرز اشباع رسیده است

مدیر عامل مخابرات تهران در خصوص اینترنت پر سرعت سخن گفت

اتصال فیبرنوری به منازل کلید خورد / اجرای اولیه پروژه در چند نقطه کشور

اقتصاد:

روشن‌فکر حوزه سیاست عمومی نداریم. داریم؟ و مداخله در اقتصاد: قاعده یا استثنا؟ (حامد قدوسی)

سیستم ورشکسته بازنشستگی در ایران (روی نکته‌ی بسیار مهمی دست گذاشته حجت قندی)

وقتی افزایش بیکاری خوش یمن است (بسیار جالب!) (علی دادپی)

هایک در میان ما (وبلاگ مجله‌ی اقتصادی)

چگونه می‌توانید جهان را نجات دهید؟ (از آموزش دختربچه‌ها شروع کنید)

جزئیات تشکیل ۴ وزارتخانه جدید اعلام شد (فعلا که همه چیز رو هواست؛ ایناهاش:) جدال بر سر ادغام وزارتخانه‌ها؛ شورای نگهبان حق را به مجلس داد

بودجه سال نود سرانجام تصویب شد (حدود ۵۴ میلیارد دلار)

تورم تا سالگرد ‌هدفمندی ‌یارانه‌ها ‌ به‌۴۰ ‌درصد‌ می‌رسد (به سلامتی!)

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

۹ روش متفاوت افراد موفق (بی‌نظیره این! حتما بخونید.)

تغییر یا تقدیر (کوتاه اما استثنایی!)

همانند یک مدیر عامل سطح بالا فکر کنید

پ.ن. ۱. لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲. اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم و طنز و چیزهای دیگر!) دنبال کنید.

دوست داشتم!
۰

آیا من می‌توانم مشاور بشوم!؟-۱

روزنامه‌ی معروف گاردین نظرسنجی انجام داده با این عنوان که: آیا من می‌توانم مشاور بشوم!؟ نتیجه: ۶۴ درصد گفته‌اند بله و ۳۶ درصد نظرشان خیر بوده است. در کنار این نظرسنجی، گاردین با چند مشاور باتجربه‌ی بریتانیایی مصاحبه کرده و نکاتی را که از نظر آن‌ها برای تصمیم‌گیری در این مورد مهم است، در قالب گزارشی منتشر کرده است که ترجمه‌ی آن در دو قسمت از نظر شما می‌گذرد:

هلن هایلی:

  • مهم‌ترین تجربه‌ی من: بازار تنها در دوره‌ی زمانی کوتاهی مشتاق خرید شماست اگر تغییر نکنید. بنابراین زندگی به‌عنوان یک مشاور چیزی نیست جز رشد دادن دائمی خود، یادگیری و وفق دادن خود با شرایط!
  • در بلند مدت آن‌چه مشتریان برای خرید آن به شما مراجعه می‌کنند تجربه‌ی مشاوره‌ی شماست!
  • جذابیت‌های مشاور بودن:
    • هر روز چیز جدیدی یاد می‌گیرید؛
    • داشتن توانایی ایجاد یک تغییر واقعی و ملموس در سازمان مشتری بسیار لذت‌بخش است؛
    • کار کردن با آدم‌های توان‌مند در سازمان مشتری؛
    • هم‌کاران و تیم مشاوره‌ی خودتان جذاب است؛
    • رهایی از گرفتاری‌های بوروکراسی اداری که می‌تواند باعث شود کارهایی را انجام دهید که شما را هیجان‌زده می‌کنند.
  • قوانین مشاور بودن:
    • همیشه بازارهای جدید را برای کار بعدی‌تان در نظر بگیرید؛
    • باید توانایی پذیرش مسئولیت یک تیم را داشته باشید؛
    • بین کارهای موجود و به دست آوردن کارهای جدید توازن ایجاد کنید
    • حواس‌تان باشد که اتفاقاتی که در سازمان مشتری‌تان یا محیط پیرامونی رخ می‌دهد می‌توانند پروژه را به سمت و سویی ببرند که اصلا هدف پروژه نبوده است.
  • مشاوران راه‌حل بلند مدت نیستند: بنابراین تمام دانش و تجربه و ابزارهای لازم را به کارفرما منتقل کنید. به این هم فکر نکنید که اگر این کار را نکنید، کارفرما برای پروژه‌های جدید به شما نیاز خواهد داشت؛ بالاخره روزی می‌رسد که کارفرما می‌فهمد چه کلاهی سرش گذاشته‌اید!

اما اینسلی:

  • تخم مرغ‌های‌تان را در سبدهای مختلفی بگذارید و این کار را وقتی سرتان حسابی شلوغ است، انجام دهید. در غیر این صورت به‌زودی باید به تعطیلات بروید!

لوئیک مِنزْلی:

  • مشاوران باید به سازمان‌ها کمک کنند تا حوزه‌ی کاری خودشان را بشناسند: یکی از حوزه‌هایی که این روزها معمولا از من در آن کمک خواسته می‌شود، شناسایی و پاسخ‌گویی به تغییرات سیاست‌ها است. به‌عنوان مثال موزه‌ها و کتاب‌خانه‌ها من را وارد یک کارگاه می‌کنند که موضوع‌اش زمینه‌ها و تغییرات سیاست‌ کنونی آموزشی و است و هدف‌اش، کمک کردن به سازمان‌ها در توسعه‌ی استراتژی‌های خودشان است. بنابراین من فکر می‌کنم با این تغییرات بزرگ پیشِ رو، کمک به سازمان‌ها برای درک و پاسخ‌گویی به تغییرات در جهت جانمایی‌شان در چارچوب‌های جدید، حوزه‌ی کاری مهمی برای مشاوران است (توضیح تکمیلی: جالب است که این نکته در مورد چشم‌انداز ۲۰ ساله، سیاست‌های کلی نظام، برنامه‌ی پنجم و برنامه‌های فرابخشی دارد به یک حوزه‌ی مهم برای سازمان‌های حاکمیتی ایران تبدیل می‌شود.)
دوست داشتم!
۰

مقاله‌ی هفته (۸) ـ سه قدم تا ساختن یک تیم برجسته

این روزها کم‌تر کاری را می‌شود در سازمان به تنهایی انجام داد. اصلا همین وجود اصل “سازمان‌دهی” در مدیریت و این‌که برای اداره‌ی سازمان‌ها و پروژه‌ها، ساختار سازمانی در نظر گرفته می‌شود، خود نشان‌دهنده‌ی اهمیت تیم‌ها در دنیای مدیریت امروز است (سطح استدلال را دارید! ;))

بر همین اساس، مقاله‌ی این هفته به این موضوع می‌پردازد که چطور یک تیم خوب را بسازیم. نویسندگان مقاله بر این باورند که برای خوب کار کردن تیم‌ها، باید اول یک تیم خوب را ساخت! (شنیدید این مربیای فوتبال یکی از بهانه‌های همیشگی‌شون اینه که تیم را من نبستم!!!) البته این مقاله بر ساختن یک تیم خوب در سطح مدیریت ارشد سازمان متمرکز است و به همین دلیل مثال‌های‌اش هم کاملا در این سطح از سازمان‌ها مطرح شده‌اند؛ اما سه اصل پیشنهادی‌اش برای هر تیمی در هر سطحی از سازمان یا پروژه معنادار است. بنابراین در مرور مقاله، به پیش‌زمینه‌ی اصلی طرح مسئله‌ی آن توجه نمی‌کنم!

خوب سه قدمی که باید برای ساختن یک تیم خوب طی شوند، این‌ها هستند:

۱- آدم‌های درست و حسابی را در تیم‌تان وارد کنید. افراد به‌درد نخور را بندازید بیرون! خیلی وقت‌ها مدیران و ره‌بران سازمان‌ها / تیم‌ها فکر می‌کنند که وقتی برای عضویت در تیم‌شان یا قرار گرفتن افراد در یک پست سازمانی مشخص، شرح شغل و شرح وظایف و سطح حقوق و دستمزد مشخص و شرایط احراز تعیین می‌کنند، خود به خود افراد مناسب در جایگاه مناسب قرار می‌گیرند! اما راه‌کار مؤثر این است که به این نگاه کنید که کل تیم و هر نفر به‌عنوان یک فرد عضو تیم شما، باید چه نوع مشارکتی در تحقق اهداف عملکردی و ایجاد تغییرات لازم داشته باشند. مثال: این همه ما در پروژه‌های مختلف‌مان ناظر داشتیم و آخرش هم نفهمیدیم این موجود گرامی نقش‌اش دقیقا در پروژه چیست! 🙂

۲- مطمئن شوید هر کس دقیقا کاری را که باید، انجام می‌دهد: زمان همیشه برای همه محدود است. از طرف دیگر هر فرد بسته به سطح دانش و مهارت و هوش و تجربه‌اش برای خودش و کل تیم می‌ارزد که کارهای خاصی را انجام دهد. تعارف و تواضع و چیزهایی شبیه این‌‌ها را بگذارید کنار: اگر در گام اول آدم‌های درستی را انتخاب کرده باشید در این گام می‌توانید وظایف هر فرد را به درستی تعیین کنید. اگر هم کسی هست که برای‌اش کاری ندارید، در گام اول اشتباه کرده‌اید؛ محترمانه فکری به حال آن فرد بکنید. توجه کنید که در تیم شما هر کسی باید چه کارهایی را انجام دهد و چه کارهایی را نه. جدا از این‌که می‌ارزد آدم خاصی، کار خاصی را انجام دهد به این هم فکر کنید که همه کاره بودن آدم‌ها، خیلی وقت‌ها واقعا همان معنای هیچ کاره بودن را دارد! البته این موضوع فقط برای تعیین وظایف افراد مفید نیست: این‌که تیم شما هم در کل چه کارهایی را باید انجام دهد و چه کارهایی را باید به دیگران واگذار کند، در جای خودش بسیار مهم است.

۳- پویایی‌های درون تیم‌ها و فرایندهای پشتیبان را از یاد نبرید: این بخش مقاله خیلی متمرکز بر مثال حرکت کرده و شاید در نگاه اول حرف‌اش ملموس نباشد. در این‌جا بحث تعارض‌ها و تضادهای احتمالی که ممکن است در تیم پیش بیاید، ایجاد گروه‌های غیررسمی، داشتن دیدگاه‌های متفاوت نسبت به موضوع واحد و چیزهایی شبیه این‌ها مطرح است. شاید یک مثال جالب‌اش، مشکلی باشد که در تقریبا اغلب پروژه‌های طرح جامع فناوری اطلاعات و معماری سازمانی به‌وجود می‌آید: لزوما همه‌ی مشکلات کسب و کاری سازمان توسط فناوری اطلاعات حل نمی‌شود؛ اما متخصصان بیزینس در این پروژه‌ها خیلی وقت‌ها انتظاراتی دارند که آی‌تی نمی‌تواند آن‌ها را پاسخ‌گو باشد. حتما همه‌ی ما تجربیات این چنینی را داشته‌ایم‌ و می‌دانیم که مدیریت این‌گونه مسائل چقدر برای موفقیت تیم‌ها حیاتی است. راه‌حلی که در مقاله برای این مسائل پیشنهاد شده به‌شدت بر نقش مدیر / ره‌بر تیم تکیه دارد. مدیر / ره‌بر باید توانایی تشخیص به‌موقع مسائل و مدیریت تنش‌ها و تضادها برای هدایت آن به سمت و سویی که باعث حل مسائل شود (نه این‌که آن‌ها را در به‌ترین حالت در یک وضعیت ثابت حفظ کند) را داشته باشد. مثال جالبی در این زمینه در مقاله آمده: مدیرعامل یک شرکت معدنی فکر می‌کرد سکوت‌اش در برابر بحث‌های مطرح شده در جلسات هیأت مدیران ارشد سازمان، باعث می‌شود مدیران ارشد خودشان در مورد موضوعات مورد اختلاف به توافق برسند و در نتیجه، مسائل راحت‌تر حل شوند. اما او پس از مدتی متوجه شد که کارش اتفاقا باعث می‌شود که سایرین بیش‌تر بر موضع خود تأکید کنند و اصلا کوتاه نیایند! و این‌جا بود که تصمیم به دخالت گرفت …

در کنار موضوع پویایی‌های درون تیمی، نقش فرایندهای پشتیبان مدیریت تیم را فراموش نکنید. این موضوع هم در مقاله با یک نمونه به شکلی جالب تشریح شده: اعضای تیم مدیریت ارشد یک شرکت بیمه پس از مدت‌ها مشاجره، سرانجام به این نتیجه رسیدند که دعوا فایده‌ای ندارد و به‌تر است همه روی تحقق یک چشم‌انداز و استراتژی مشخص، متمرکز شوند. آن‌ها در همین راستا توافق کردند که چه کسی مسئول چه کاری هست و چه کاری نه (گام دوم)، کدام حوزه‌های کاری نیازمند توجه همه‌ی اعضای تیم مدیریت ارشد هستند و کدام حوزه‌ها به توجه فرد مسئول‌شان نیازمندند. آن‌ها در کنار این کار، گروهی از معیارهای کلیدی ارزیابی عمل‌کرد را برای خودشان تعیین کردند و یک‌دیگر را به صورت سیستمی در مورد آن معیارها به یک‌دیگر پاسخ‌گو ساختند. این کارها نتایج شگفت‌انگیزی در عمل‌کرد کلی سازمان داشت که می‌توانید در مقاله بخوانیدشان!

این مقاله‌ی کوتاه و جذاب ۵ صفجه‌ای را از این‌جا دانلود کنید. این مقاله در فوریه‌ی ۲۰۱۱ در مک‌کنزی کوارترلی منتشر شده است.

دوست داشتم!
۲

لینک‌های هفته (۳۶)

۹ ماه!!! مثل هفته‌ی پیش نادر خرمی‌راد پستی نوشته که بسیار به کار جوانان تازه‌کار یا حتا کهنه‌کار می‌آید. این مطلب را که به دلیل اهمیت‌اش ابتدای لینک‌های هفته گذاشتم حتما بخوانید. ضمنا خواندن دو پست قرمز شده‌ی امیر مهرانی واجب عینی است! این هفته همین سه مطلب را هم بخوانید، کلی چیز جدید یاد گرفته‌اید.

پیش از شروع سه نکته:

  1. لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم.
  2. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.
  3. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

تجربه چه زمانی اهمیت داره؟ (نادر خرمی‌راد)

مدیریت:

پر استرس‌ترین و کم استرس‌ترین مشاغل ۲۰۱۱، ژورنال کاری چیست؟، ژورنال کاری روزانه و وقتی از تفاوت حرف می‌زنیم، از چی حرف می‌زنیم؟ (امیر مهرانی)

الگو و نمونه مستند نیازمندی‌های پروژه و مدیریت ذینفعان پروژه – قسمت سه (مهدی عرب عامری)

خانم ها در فورچون ۵۰۰ (نیام یراقی پس از مدت‌ها نوشت. امیدوارم زود به زود بنویسد.)

کتاب راهنمای آزمون PMP چاپ شد (نادر خرمی‌راد)

معرفی کتاب (آقای آواژ؛ روزنوشت‌های بهساد. من به نظر ایشان در مورد کتاب‌های مدیریتی فارسی نقدی دارم که به‌زودی می‌نویسم.)

ادامه تحصیل از جیب…؟ (دقیقا درد دل همه‌ی ماهاست که در بخش خصوصی کار می‌کنیم …) (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)

استراتژی‌ها و تکنیک‌های ارتقای برند و چند سؤال (استاد پرویز درگی)

چرا پول عامل بسیار مهمی در فرهنگ است؟ (رضا قربانی؛ مدیر رسانه)

سه روش برای افزایش مشارکت افراد در نشست ها (محمد سالاری)

چرا افراد خلاق در تصاحب مناصب مدیریتی موفق نیستند؟ (متأسفانه “افراد خلاق از محبوبیت کمتری برخوردارند‌.”)

ارزش افزوده اطلاعات خوب

چگونه خود را مثل یک شرکت تصور کنید (عالی!)

خطای ذهن در تشخیص تأثیر انتقاد

فناوری اطلاعات:

بهبود مدیریت فن‌آوری اطلاعات در بانک‌ها

آیا اگر به حرف جغرافی‌دان‌ها گوش داده می‌شد، بن لادن دو سال زودتر پیدا می‌شد؟ (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

مشیبل چیست؟ (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی)

میکروبلاگینگ سازمانی (وبلاگ Baseline که کشف این هفته بود!)

یک گوگل در روز (صادق جم؛ بلاگ‌نوشت)

چه افرادی آیفون را انتخاب می‌کنند؟ (وبلاگینا)

چگونه یک فید ناقص در گودر را به صورت کامل مشاهده کنیم ؟

خلاص شدن از دست سؤال‌های فیسبوک (خیلی لازم بود!)

سوتی ادوبی در فاش نمودن نسخه‌ی بعدی آندروید (مجله‌ی اینترنتی پریانا)

سهم ۷۹ درصدی مایکروسافت از بازار جهانی ۳۰ میلیارد دلاری سیستم عامل

دنیایی بدون فیسبوک[اینفوگرافیک] و دور زدن آندروید!خوب یا بد؟؟ (به نظر من که خیلی خوبه!) (مجله‌ی اینترنتی گویا آی‌تی)

گزارش IDC از رشد ۲۰ درصدی فروش جهانی تلفن‌همراه در فصل اول ۲۰۱۱

بازار اندروید، نسخه‌ی ۱ (بازار ایرانی اپلیکیشن‌های اندروید)

سه میلیارد بار دانلود برنامه‌‌های آندرویدی

پیشی گرفتن تعداد برنامه‌های رایگان اندروید گوگل از آیفون اپل!

تصاحب ۷۰ درصد بازار توسط iPad 2

تبلت آمازون به‌زودی به بازار می‌آید (!!!)

کاهش فروش رایانه‌های شخصی (دلیل بسیار ساده‌ای دارد: ورود تبلت‌ها!)

فیس‌بوک علاقمند به خرید اسکایپ است!

با تکمیل پروفایل گراواتار، به آواتار خود هویت ببخشید!

فرهنگ اصطلاحات وب

یک سایت اجتماعی-علمی برای پژوهشگران جوان (جالب!)

نوکیا وارد رقابت با نقشه‌های سه‌بعدی گوگل شد

پردازش ابری از سوی اپل راه‌اندازی شد (جالبه …)

جولین آسانژ: «فیس‌بوک مخوف‌ترین شبکه‌ی جاسوسی تاریخ است»

آسیایی‌ها بیش از دیگران نرم‌افزار دانلود می‌کنند

بوسه‌ای برای دانلود (به‌زودی ژاپنی‌ها بوسه را هم از طریق اینترنت منتقل می‌کنند!)

ایران ۱۵۴هزار کاربر وایمکس و ۱۰میلیون کاربر GPRS دارد

وزیر ارتباطات: فاز اول اینترنت ملی امسال به بهره‌برداری می‌رسد

اقتصاد:

تبعات اقتصادی مهاجرت با یک مثال (علی سرزعیم)

مرگ بن لادن و احتمال اتفاقات نادر و تحرک مشتری به جای نیروی کار (حامد قدوسی)

بازار بورس و بازار طلا و نیاز به ترمیم افق اقتصادی کشور و سخن هفته: چه بپرسیم (عالی بود این سخن هفته …) (علی دادپی)

بانک‌های مرکزی جهان دنباله رو فدرال رزرو و جمعیت جهان در ۲۱۰۰ (حجت قندی)

آقای رئیس بانک مرکزی تو دیگه چرا؟ و سفرهای نوروزی (وبلاگ مجله‌ی اقتصادی)

آشنایی با اقتصاددانان: فردریش آگوست‌ هایک (۱۸۹۹-۱۹۹۲) (عاشق شیوه‌ی استدلال هایک هستم!)

آشنایی با اقتصاددانان: کارل منگر (۱۸۴۰-۱۹۲۱)

برتری اقتصاد اتریشی (این متن بسیار خواندنی است.)

تا چند سال دیگر یک صفر باز می‌گردد؟ (دکتر پویا جبل عامی درباره‌ی حذف سه صفر از واحد پول ملی!)

پ.ن. ۱. لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲. اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم و طنز و چیزهای دیگر!) دنبال کنید.

دوست داشتم!
۰

درسی از بازاریابی برای تحلیل سیستم‌ها

در این یک سال اخیر به لطف مطالعه‌ی هر هفته‌ی نوشته‌های استاد پرویز درگی، علاقه‌ام به مباحث حوزه‌ی بازاریابی که پس از شاگردی استاد ارج‌مندم دکتر احمد روستا ایجاد شده بود، تقویت شده است. هر چند که کارم در این حوزه نیست و چشم‌اندازی را هم برای ورود به این حوزه‌‌ی کاری برای خودم متصور نیستم، اما خواندن مطالب مربوط به بازاریابی را از آن‌جا که به شناخت و تغییر و به‌کارگیری رفتار انسان‌ها برای کسب و کار می‌پردازد، بسیار دوست می‌دارم.

چند روز پیش داشتم این مطلب جالب را می‌خواندم که حرف اصلی‌اش این است: ابزارهای آن‌لاین باعث ایجاد دموکراسی در بازار برای مشتریان شده‌اند. مشتری با آگاهی کامل نسبت به ویژگی‌ها و مزایا و معایب هر محصول و فروشنده به سراغ خرید می‌روند.

اما یک جای دیگر این مقاله نکته‌ی جالبی نوشته شده: فهمیدن این‌که مشتریان به چه فکر می‌کنند و چطور رفتار می‌کنند، از این‌که چه چیزی می‌خرند مهم‌تر است! قبل‌تر هم جایی خوانده بودم: در بازاریابی باید محتوای تصمیم خریدار را کشف کرد!

در مشاوره هم خیلی وقت‌ها ما مشاوران تنها به عوامل درون سیستم توجه داریم و حتی در غلب اوقات، همه‌ی پارامتر‌های درونی سیستم را هم در نظر نمی‌گیریم. برای همین است که در عمل، در ریشه‌یابی مشکلات اشتباه و مسئله را غلط حل می‌کنیم. حالا از این‌که تحلیل سیستم را تنها براساس خروجی‌ها و نتایج‌اش انجام دهیم گذشتم که با در نظر گرفتن تعریف سیستم و تفکر سیستمی، دیگر فاجعه است! مثال: در سازمانی که پارسال به‌عنوان مشاور با آن‌ها کار می‌کردیم، در یک فاصله‌‌ی زمانی با وجود این‌که فرم‌ها و مستندات رسمی در سازمان وجود داشتند، مدیران پروژه از آن‌ها استفاده نمی‌کردند. در مصاحبه‌ها‌یی که با مدیران پروژه‌ی سازمان داشتیم، حرف آن‌ها این بود که: “نه! نداریم از اینا!” و “باید از اینا داشته باشیم!” در حالی که مشکل اصلی جای دیگری بود: واحد طرح و برنامه چند سالی بود در سازمان تعطیل شده بود!

در آینده باز هم از درس‌های جالب علم بازاریابی برای کار مشاوره خواهم نوشت.

دوست داشتم!
۰

مشاهده‌گر (۱)

توضیح: مشاهده‌گر بخش جدید گزاره‌ها در دوشنبه‌ شب‌ها است. یک تصویر بدون هیچ توضیحی! اگر دوست داشتید تفسیرتان را از این عکس، پای این پست در خود وبلاگ یا در گودر برای‌ام بنویسید.

ایده‌‌ی عنوان را از کتاب بی‌نظیر “ماجراهای یک مشاهده‌گر” پیتر دراکر گرفته‌ام.

دوست داشتم!
۰
خروج از نسخه موبایل