۱۴ روش برای به‌دست آوردن اعتبار زودهنگام پیش کارفرما

یکی از مشکلات اساسی ما مشاورها دعواهای تمام نشدنی‌مان با کارفرماها برای اثبات خودمان است! از آن‌جایی که اصولا گرفتن پروژه در ایران بیش‌تر یا به دلیل قیمت پایین‌تر است یا ارتباط بالاتر (!)، وقتی پروژه شروع می‌شود تازه باید ثابت کنی که: “باور بفرمایید من این کاره‌ام!” خانم کریستین شون‌میکر در این‌جا ۱۴ روش را برای وادار کردن کارفرما به آن “باور فرمودن” ارایه کرده‌اند:

۱- خودتان را خوب و قوی معرفی کنید: اهمیت جلسات آغازین پروژه را دست کم نگیرید. خودتان را به‌خوبی با رعایت درست زبان بدن و پررنگ‌ کردن تجربیات قبلی و مرتبط‌تان پرزنت‌ کنید.

۲- اعتماد به‌نفس داشته باشید: اعتماد به‌نفس داشتن جذاب است و یکی از راه‌های آسان کسب اعتبار محسوب می‌شود. البته لطفا اعتماد به‌نفس متوهمانه نداشته باشید!

۳- درست و متناسب لباس بپوشید: وقتی به سر وضع‌تان نرسید، کارفرما احتمالا فکر می‌کند: “این آدم وقتی به همچین چیزهای جزیی توجه نمی‌کنه، حتما تو کارش هم به جزییات توجه نداره.”

۴- روراست باشید: دروغ گفتن هیچ مشکلی را حل نمی‌کند. اگر واقعا جواب سؤالی را نمی‌دانید، صادقانه بگویید نمی‌دانم یا حداقل به کارفرما نشان دهید که با چه منطقی دنبال پیدا کردن جواب هستید.

۵- ارتباط برقرار کنید: کار اصلی مشاوران حل مسئله است و درست ارتباط برقرار کردن با آدم‌ها اولین گام در فرایند حل مسئله.

۶- سازگار عمل کنید: وقتی کیفیت خروجی‌های کار شما همیشه در یک سطح قابل قبول باشد، کارفرماها هم به شما اطمینان پیدا می‌کند.

۷- برای اعضای تیم کارفرما و نظرات‌شان اعتبار قائل باشید: این‌طوری کارفرما اطمینان می‌کند که شما یک شریک قوی هستید و نه یک آدم بیرونی!

۸- وقت‌شناس باشید: موقعی که به وقت کارفرما احترام بگذارید، آن‌ها هم به وقت شما احترام خواهند گذشت.

۹- علاقه‌مند باشید: جلسات مشترک زمان چند ـ وظیفه‌ای بودن نیست. از لپ‌تاپ و موبایل تا زمانی که واقعا نیازی بهشان ندارید استفاده نکنید. نوت‌برداری کنید، سؤال بپرسید و در گفت‌وگوها مشارکت فعال داشته باشید.

۱۰- قابل اعتماد باشید: نشان دهید که کارفرما می‌تواند روی شما حساب کند.

۱۱- دانش‌تان را نشان بدهید: “من قبلا فلان‌جا همین کار را کردم و موفق هم شدم” یا “می‌دونم فلان شرکت چطوری این مشکل را حل کرده.”

۱۲- درک‌تان را از مسئله نشان دهید: نتایج بحث‌ها، توافقات و اطلاعات گنگ را با کارفرما مرور و مسائل را حل کنید. هر دو طرف دقیقا باید بدانند که قرار است چه کاری انجام شود و چه خروجی‌هایی تحویل داده شود.

۱۳- سوتی ندهید! شاید اشتباهات کوچکی مثل اشتباهات تایپی، ارسال اشتباهی ای‌میل یا فایل ضمیمه‌ی آن به نظر مهم نیایند؛ اما می‌توانند به کارفرما این پیام را بدهند که شما به جزییات توجه نمی‌کنید.

۱۴- همیشه به‌ترین کاری را که می‌توانید انجام دهید. اگر برای همه‌ی پروژه‌ها ـ بزرگ یا کوچک ـ زمان بگذارید و تلاش خوبی بکنید، به‌زودی برای خودتان اسم و رسم و اعتبار در خوری را در کار مشاوره کسب خواهید کرد.

دوست داشتم!
۰

لینک‌های هفته (۴۰)

این شماره، ده ماهگی انتشار این مجموعه پست‌ها است. حقیقتا در دو سه هفته‌ی اخیر که به دلیل مشغله‌ها‌ی کاری و برخی اتفاقات حاشیه‌ای این پست خاص هفتگی با تأخیر منتشر شد و همین طور در گفتگوهای رودررو و ای‌میلی که با برخی از دوستان داشتم، از میزان محبوبیت “مجموعه‌ی لینک‌های هفته” در میان خوانندگان ثابت گزاره‌ها شگفت‌زده شده‌ام! ممنون‌ام از محبت همه‌ی دوستان.

پیش از شروع سه نکته:

  1. لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم. اگر فکر می‌کنید تعداد لینک‌ها زیاد است، با مطالعه‌ی لینک‌های قرمز شده هر آن‌چه را حتما باید بخوانید، خوانده‌اید!
  2. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.
  3. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

مدیریت:

امید را سکه سکه به قلکت بیانداز و از نیروی تازه‌کار مهره سوخته نسازیم! (امیر مهرانی)

هزینه‌ی بی‌هدف برای گزارش ممنوع (مهدی عرب عامری در مورد خاص مدیریت پروژه نوشته؛ ولی کلا چرا ما برای تهیه‌ی اطلاعات غیرکاربردی زمان و هزینه صرف می‌کنیم!؟ خطاب‌ام مخصوصا به کارفرماهای محترم است که از ما انتظار دارند همیشه گزارش‌های شونصد صفحه‌ای تحویل‌شان بدهیم و هر چی هم می‌گوییم که یک پرزنت شاید کفایت و کیفیت بیش‌تری داشته باشد، قبول نمی‌کنند!)

وسوسه‌‌هایی برای رشوه (این روزها سالم ماندن در کار اقتصادی با بخش دولتی بسیار سخت است. درک می‌کنم دغدغه‌های آقای مجید آواژ عزیز را.)

نخستین ویدئو کنفرانس بین‌المللی بازاریابی در جهان و “نبوغ بازاریابی” (گزارش خواندنی از سخنرانی استاد پرویز درگی) و نخستین ویدئو کنفرانس بین‌المللی بازاریابی با سخنرانی پرویز درگی، دکتر آرش شاهین، دکتر نیکزاد منطقی، دکتر محمد فاریابی، میشل نرای (ادامه‌ی گزارش اولی )

ریسک مثبت (Baseline) (توجه کنید که اصولا تعریف علمی ریسک، رخ‌دادهای پیش‌بینی نشده با تأثیر مثبت و منفی است!)

۱۱ پارادوکس رهبری (محمد سالاری)

معرفی کتاب: تجارت به شیوه‌ی بیل گیتس (از وبلاگ مهران (!؟) که این هفته کشف‌‌اش کردم و در حوزه‌ی ژورنالیسم به‌ویژه از نوع آن‌لاین‌اش می‌نویسد.)

۴۶۸- عادت می‌کنیم (وبلاگ خاطرات یک مدیر)

ساخت یک گزارش پویا در اکسل ۲۰۱۰ (چون به درد مدیرا و مشاورا می‌خوره این‌جا اومده! ;))

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

چرا نباید از تلفن همراهتان بترسید و به انتخاب «فست کپمانی»: شهرزاد رفعتی یکی از خلاق‌ترین‌های دنیای تجارت (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

آلودگی اطلاعات در سازمان و شیوه های مقابله با آن (۱ از ۲) و آلودگی اطلاعات در سازمان و شیوه های مقابله با آن (۲ از ۲) (خواندنی، مهم و مفید؛ اما به نظرم کمی بیش از اندازه با شرح و تفصیل و طولانی. حاصل زحمت محسن پاک‌نیت عزیز در مجله‌ی اینترنتی گویا آی‌تی.)

آینده فناوری اطلاعات در دست زنان/ آمارهای جدید استفاده زنان از موبایل (خبر مهم، جالب و خوب!)

اطلاعات پرواز گوگل (جستجوی اطلاعات پروازها حتا پروازهای داخلی ایران در گوگل!) (وبلاگ مانی)

فیس بوک ۷۰۰ میلیونی می‌شود! (وبلاگینا)

۱۵۰ دوست سهم هر کاربر در دنیای مجازی (حداکثر تعداد دوست قابل مدیریت در شبکه‌های اجتماعی!)

متن کامل قانون تشکیل وزارت امور زیربنایی (کسی می‌فهمه دارند چه بلایی سر صنعت ICT ایران میارن!!!)

اپل صاحب سودآورترین کارمندان دنیا (از لحاظ نوع آمار!)

ویندوز ۸ : فرزند ویندوز ۷ و Windows Phone 7 (مهرداد نایب؛ ویزویز)

چطور اینترنت در حال نابود کردن سیاره ماست ( اینفوگرافیک ) (علی اسماعیل‌زاده؛ بهترین ارتباط)

تکامل تهدیدهای IT در سه ماهه نخست ۲۰۱۱

۱۹ میلیارد دلاری مایکروسافت برای خرید بخش موبایل نوکیا! (نههههههه! یکی جحل.جلوی این استیو بالمر چلمنگ را بگیره!)

سه مدل نت‌بوک به شهروندان کره‌شمالی از سوی دولت این کشور! (این خبر شخصا برای‌ام جالب بود!)

اقتصاد:

مهندسی مالی چیست؟ (حامد قدوسی)

احیای مجدد سیاست صنعتی (علی سرزعیم)

انقلاب اینترنت سریع‌تر و قوی‌تر از انقلاب صنعتی (این مطلب در زمینه‌ی تأثیرات اقتصادی اینترنت بسیار خواندنی است.)

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

او رؤیایی دارد (این چیزی که حامد قدوسی عزیز نوشته پارادوکسی است که هر مشاور و منتوری که آدم‌ها از او می‌خواهند تا در انتخاب کردن کمک‌شان کند، با آن روبرو است؛ مثل من که از این کارها زیاد می‌کنم!)

شماره هفتاد و چهار / بعضی‌ها نمی‌تونن… (یک قطعه از یک رمان جالب که توصیف همه‌ی ماهاست!)

پایان‌نامه‌ی بی‌کیفیت (این نکاتی که محمد رضا فرهادی‌پور گفته اشکال همه‌ی ماست؛ به‌ویژه ما مشاورانی که برای نوشتن انواع و اقسام گزارش‌ها داریم حقوق می‌گیریم؛ ولی نه زبان فارسی را درست و حسابی بلدیم، نه ورد و اکسل و پاورپوینت بلدیم، نه اصول علمی نوشتن گزارش و درست کردن پرزنت و … را و …)

شایعات نگاه ما به افراد را تغییر می دهند

پ.ن. از معرفی سایت‌های مفیدی که من نمی‌شناسم‌شان، استقبال می‌شود!

دوست داشتم!
۰

شعارهای تبلیغاتی شرکت‌های فناوری

“یک شعار (Motto) عبارتی است که به صورت رسمی انگیزه‌ی عمومی یا نیت (هدف) زیربنایی یک سازمان را بیان می‌کند.” (ویکی‌پدیا)

“یک شعار تبلیغاتی (Slogan) عبارتی است کوتاه و به‌یادماندنی که به‌عنوان نماد یک محصول یا شرکت در تبلیغات به‌کار می‌رود.” (تعریف این‌ سایت)

شعارهای تبلیغاتی شرکت‌ها، عموما اصلی‌ترین فلسفه‌ی وجودی آن شرکت را بیان می‌کنند. در واقع به نظر می‌رسد که یک شعار تبلیغاتی، جوهره‌ی رسالت (Mission) یک شرکت را بازتاب می‌دهد و در نتیجه با مقایسه‌ی شعارهای تبلیغاتی شرکت‌های فعال در یک صنعت، به‌نوعی می‌توان مقایسه‌ای هم داشت بین نوع نگاه شرکت‌های فعال در آن صنعت به حوزه‌ی فعالیت خود!

مرور شعارهای تبلیغاتی شرکت‌های معروف فناوری ـ که احتمالا در جذاب‌ترین صنعت دنیا فعالیت می‌کنند ـ می‌تواند علاوه بر پوشش نکته‌ی مذکور، به صورت کلی هم جالب باشد:

به این شعارها دقت کنید. خود شما به‌عنوان فردی که دارد خروجی کارش را به دیگران می‌فروشد می‌توانید از این شعارها ـ که نشان‌دهنده‌ی مزیت‌های رقابتی شرکت‌های بزرگ جهانی هستند ـ ایده بگیرید برای به‌تر کردن کار خودتان و کشف ویژگی‌هایی که یک فرد برتر می‌تواند داشته باشد. شاید هم، این‌ها تنها ایده‌هایی باشند تا شما شعار تبلیغاتی خودتان را کشف کنید! در دنیای مشاوره‌ی مدیریت هم که بسیاری از این شعارها جزو اصول محسوب می‌شوند؛ نه مزیت‌ها! 🙂

دوست داشتم!
۱۳

لینک‌های هفته (۳۹)

باز هم تأخیر! می‌دانید که گزاره‌ها حدود ۲۴ ساعت به دلیل اتمام پهنای باند ماه می، غیرقابل دسترس بود. چقدر هم هفته‌ی کم‌لینکی! در هر حال اینا که بهانه است، پس بریم سراغ کار خودمون:

پیش از شروع سه نکته:

  1. لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم.
  2. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.
  3. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

مدیریت:

گزارش کارگاه شناخت توانایی‌ها و نقاط قوت (خیلی ممنون از امیر مهرانی عزیز که بالاخره فرصت دیدن‌اش دست داد)

آنچه که من از کارگاه امیر مهرانی آموختم! (نوشته‌ی بچه‌های همینا در مورد کارگاه امیر)

گاهی باید کار گل کرد (مهدی عرب عامری)

این مشتریان نادان؟! (آقای مجید آواژ؛ روزنوشت‌های بهساد)

سیستم اطلاعات پروژه (نادر خرمی‌راد)

فلسفه گوگل: ۱۰ نکته‌ای که می‌دانیم درست است (فلسفه‌ی مدیریتی گوگل!!! عالی!!!)

سه توصیه برای زمانی که در کسب و کار با دوستان شریک می شویم (محمد سالاری)

فناوری اطلاعات:

خلاقیت و نامتعارف بودن و نگاهی به سیستم عامل جدید گوگل (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

شبکه های اجتماعی مجازی ابزار تولید محتواست (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی)

پاسخ وبلاگ‌نویسان برتر ایران به یک پرسش مهم (مهرداد نایب؛ ویزویز)

مفاهیم: رسانه‌ اجتماعی چیست؟

افزایش استفاده از توییتر در میان کاربران

درآمد مایکروسافت از اندروید بیشتر از ویندوز فون است (این مایکروسافت دزد!) و چرا ایمیل برای گوگل، یاهو و مایکروسافت مهم است (وبلاگ دنیای زیبای وب)

سرویس Wallet گوگل جایگزین کیف پول می‌شود و شش “نه” بزرگ استیو جابز که تبدیل به شش “بله” بزرگ شدند (سایت نارنجی)

یک میلیون فایل در هر ۵ دقیقه توسط کاربران دراپ‌باکس!

آیفون ۴ رکورد جهانی گینس را شکست!

اقتصاد:

انگیزه مزخزف گویی (حجت قندی؛ اقتصادانه)

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

دوره کارشناسی، دوره رهایی‌بخشی (حامد قدوسی)

شما هم یک حرفه‌ای باشید (ابراهیم شادفروغ)

هفت قاعده‌ برای آغاز داستان‌نویسی (خوابگردِ رضا شکراللهی؛ من این مطلب را برای یاد گرفتن چگونه نوشتن گزارش‌های مشاوره‌ی مدیریت هم شدیدا توصیه می‌کنم!)

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی (شعر مدیریتی پابلو نرودا با ترجمه‌ی احمد شاملوی بزرگ)

چون در مدرسه قهوه‌ای است (یک حکایت مدیریتی عالی!)

پ.ن. از معرفی سایت‌های مفیدی که من ندیده‌ام، استقبال می‌شود!

دوست داشتم!
۰

لینک‌های هفته (۳۸)

باز هم تأخیر! امیدوارم تکرار نشود. هفته‌ی کم‌لینکی نبوده قاعدتا؛ اما همین تأخیر در انتشار پست نشان می‌دهد که من سرم این روزها خیلی شلوغ است و نرسیدم مطالب هفته را کامل بخوانم. امیدوارم جمعه‌ی این هفته جبران کنم.

پیش از شروع سه نکته:

  1. لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم.
  2. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.
  3. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

مدیریت:

۱۰ تخم‌مرغ در چند دقیقه آب‌پز می‌شود؟، چرا باید تیم بسازیم؟ و معرفی کتاب: دم‌دراز (امیر مهرانی)

دو نکته در تغییر فرآیند و سه تعریفی که گاه اشتباه می‌شوند (مهدی عرب عامری)

نکاتی که لازم است برای ثبت شرکت‌تان بدانید (مهم و مفید) و تبلیغات موثر در مطبوعات (وبلاگ همینا)

آسمان مهندسی نرم‌افزار (در مورد مشاوره هم معنادار است!) (مجید آواژ؛ روزنوشته‌های بهساد)

رسمی یا صمیمی؟ (توضیح نمی‌دم؛ اینو بخونید حتما) (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)

ساخت یک محصول نیمه کاره بهتر از محصول کامل ناکارآمد (دنیای چابک)

سه نکته برای اینکه ایده‌های‌تان شنیده شود (محمد سالاری)

فناوری اطلاعات:

نت‌بوک‌های خورشیدی سامسونگ در راهند و پست کردن همه‌چیز در توییر با twi.tt (مهرداد نایب)

معرفی کتاب فلسفه‌ی تکنولوژی (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی)

حرف کی جذاب‌تره! (رضا قربانی؛ مدیر رسانه)

ایران در قعر نمودار سرعت دسترسی به اینترنت

به جای کارت بانکی انگشت‌تان را همراه داشته باشید

همه‌ی آن‌چه باید درباره تبلت‌ها بدانید! (گزارش خواندنی درباره‌ی بازار این روزها جذاب تبلت‌ها)

دولت آمریکا، پیش‌گام تدوین استراتژی جهانی برای فضای مجازی

اقتصاد:

جنایت و مکافات: لطفن پیش از تکرار کلیشه کمی بخوانید! (درباره‌ی اقتصاد جرم) و خطاهای سیاست‌گذاری وزارت بهداشت (حامد قدوسی)

تجدید نظر در تجدید پذیر (آیا انرژی باد پاک است؟) (نکته‌ی جالبی که احسان اردستانی درباره‌ی انرژی‌های تجدید نظر گفته)

به جرم ثروتمند بودن (یادداشت مهمان) (درباره‌ی جرم بودن ثروتمند بودن از نظر ایرانی‌ها) (وبلاگ مدیر رسانه)

آیا قصاص باعث کاهش احتمال ارتکاب به جرم می‌شود؟ (نیام یراقی در نقد یادداشت حامد درباره‌ی اقتصاد جرم)

اشتباه بزرگ بن لادن (یادداشت جالبی است. “ارزشمندترین دارایی بلندمدت کشور آمریکا «جذب بهترین افراد از سراسر دنیا و فراهم کردن محیطی برای آنها است که بتوانند خلاقیت خود را شکوفا کنند.»” دقیقا اشتباه بن‌لادن این بود که نفهمید قدرت آمریکا در این است و نه قدرت سخت‌افزاری که او می‌خواست نابودش کند.)

هدفمند کردن یارانه‌ها و جای خالی بهره‌وری (علی دادپی)

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

پای کار نشستن (مثل من و حامد متعهد باشید!) (حامد قدوسی)

پ.ن. ۱. لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲. اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم و طنز و چیزهای دیگر!) دنبال کنید.

دوست داشتم!
۰

مقاله‌ی هفته (۱۰): آماده باشید!

“چرا ما ندیدیم که این داره به ما نزدیک می‌شه؟” اغلب مدیران تازه وقتی کار از کار گذشته این سؤال را از خودشان می‌پرسند. مشکل کار کجاست؟ چرا همیشه سازمان‌‌ها و مدیران‌شان غافل‌گیر می‌شوند؟ لئونارد فولد نویسنده‌ی مقاله‌ی این هفته معتقد است به یک دلیل ساده: آن‌ها طبیعتا انتظارش را ندارند و دقیقا اشکال کارشان هم همین است: آن‌ها هیچ سیستم هشداردهنده‌ای ندارند که در زمان مناسب به آن‌ها اخطار بدهد که چه خبر است یا چه خبری خواهد شد!

آقای فولد برای فرار از مشکل همیشگیِ غافل‌گیر شدن، یک راه‌حل سه مرحله‌ای پیشنهاد می‌کند:

  • آینده‌های خاص را پیش‌بینی کنید: حالا این یعنی چه؟ تا حالا اسم “برنامه‌ریزی سناریو” به گوش‌تان خورده؟ برنامه‌ریزی سناریو یعنی شما چند وضعیت مختلف را درباره‌ی یک موضوع خاص (مثلا رقابت در بازار) در نظر می‌گیرید و سعی می‌کنید واکنش‌های متناسب و اثربخشی را که در صورت پیش آمدن هر کدام از آن حالت‌ها باید نشان دهید را تعیین کنید. مثالی که در این مقاله مطرح شده: ویزا کارت در دهه‌ی ۹۰ به‌یکباره با موجه ورود استارت ـ آپ‌های اینترنتی روبرو شد. پیش‌بینی‌های اولیه حاکی از این بود که ویزا ممکن است در کوتاه مدت حتا تا ۱۰ درصد سهم بازارش را از دست بدهد. تهدید، جدی بود! برای مقابله با این تهدید، تیم استراتژی و هوش‌مندی کسب و کار ویزا چهار سناریوی احتمالی را در نظر گرفتند: از حمله‌ی شدید استارت ـ آپ‌های پرداخت اعتباری تا شکست کامل این استارت ـ آپ‌ها. هر کدام از این سناریوها روی یک استوری‌بورد جداگانه ترسیم شد و رقبای خاص و نتایج احتمالی هم روی هر سناریو مشخص شدند. ویزا چند معیار را به‌عنوان سیگنال نشان‌دهنده‌ی رخ دادن هر یک از سناریوها دنبال کرد (مقاله را بخوانید) و سرانجام در سال ۲۰۰۱ متوجه شد که قضیه‌ی تهدید، جدی است. پس سریعا وارد این بازار شد. پس گام اول شد: تعیین سناریوهای احتمالی و معیارهای نشان‌دهنده‌ی رخ دادن هر سناریو.
  • برای پایش معیارهای سنجش سناریوها، کشیک تعیین کنید! ویزا اگر گروه مشخصی را برای پایش معیارهای مشخص شده برای سناریوها نمی‌گذاشت، چه اتفاقی می‌افتاد؟ اما همه‌ی ماجرا این نیست. فولد مثال شرکت مخابراتی را می‌آورد که در آن، یکی از کارکنان وقتی در جلسه‌ای اتفاقی شنید که کارشناس شرکت رقیب دارد در مورد استراتژی‌های آینده‌شان چه می‌گوید، این اطلاعات را در قالب یک گزارش تحلیلی منظم و در اینترانت شرکت خودشان منتشر کرد! وقتی این اطلاعات مهم روی شبکه‌ی داخلی شرکت باشند، سایر افراد هم می‌توانند درباره‌ی آن‌ها بحث و بررسی یا قضاوت کنند. حتا می‌شود رأی گرفت که آیا اطلاعات جمع‌آوری شده درست‌اند یا خیر؟ در این مورد خاص، رؤسای شرکت قبلا در مورد استراتژی جدید رقیب چیزهایی شنیده بودند؛ اما گزارش آن کارشناس باعث شد که متوجه شوند خطر، کاملا جدی است.
  • سرعت تصمیم‌گیری را افزایش دهید: هوش‌مندی تنها وقتی یک دارایی است که از آن استفاده شود. همه‌ی شرکت‌ها به پیروزی در رقابت، بازار یا عرضه‌ی محصول جدید می‌اندیشند؛ اما عجیب است که اغلب آن‌ها در برابر یک مشکل یا فرصت چقدر کند عمل می‌کنند. برای حل این مشکل، باید سریع واکنش بدهیم و برای سریع تصمیم گرفتن، باید از قبل بدانیم چگونه سریع تصمیم بگیریم: مطالعه و درک و تحلیل سریع داده‌های در دسترس و تصمیم‌گیری براساس این تحلیل. این کار نیازمند تمرین است. برای تمرین کردن می‌شود از “بازی کردن” کمک گرفت! مثلا در یک شرکت مواد غذایی، برای تعیین استراتژی شرکت در عرضه‌ی یک سس جدید، ابتدا مدیران شرکت به دو دسته تقسیم شدند. یک عده مدیران شرکت رقیب شدند و یک عده هم مدیران شرکت خودشان. بعد مدیران شرکت اصلی، شروع کردند به امتحان کردن انواع استراتژی‌‌های رقابتی و مدیرانی که حالا عضو شرکت رقیب محسوب می‌شدند واکنش نشان دادند. به این ترتیب هر دو گروه ماهیت تصمیمات خود و دیگران را به‌خوبی درک کردند و بعد، استراتژی ارتقایی (Promotional Strategy) طراحی کردند که باعث شد سهم بازار شرکت‌شان حدود ۷-۸ درصد افزایش یابد.

اگر دفعه‌ی بعدی هم پرسیدید: “ئه؟ چرا این‌طوری شد؟” حواس‌تان باشد که عالم بی‌عمل بوده‌اید و بخششی در کار نیست!

مقاله‌ی این هفته در شماره‌ی نوامبر ۲۰۰۳ هاروارد بیزینس ریویو چاپ شده و دو صفحه هم بیش‌تر نیست. از این‌جا دانلودش کنید.

دوست داشتم!
۳

چگونه به صورت استراتژیک فکر کنیم؟

نویسنده: ماکیل واتکینز؛ مترجم: علی نعمتی شهاب

آیا متفکران بزرگ استراتژیک به دنیا می‌آیند یا ساخته می‌شوند؟ پاسخ هر دو سؤال آری است: آری آدم‌ها در بخشی از طیف استعداد ذاتی قرار می‌گیرند و آری، شما می‌توانید این استعداد را توسعه دهید. اما چگونه؟

روش‌های تقویت توانایی تفکر استراتژیک‌ شامل موارد زیر هستند:

  1. غرق شدن در موضوع: غرق شدن کامل در موضوع به‌ترین راه برای یاد گرفتن یک زبان جدید است. این روش، به‌ترین راه برای سنجیدن محیط‌های پیچیده کسب و کار نیز هست. غرق شدن در موضوع ضروری است؛ چرا که افراد نیازمند “زمان قابل توجهی برای “خیس خوردن (Soak Time)” در یک محیط هستند تا بتوانند مدل‌های قدرتمندی را بسازند. این بینش هم‌چنین خطرهای جابه‌جایی افراد از از سازمانی به سازمان دیگر و از شغلی به شغل دیگر را پررنگ می‌کند؛ چرا که هیچ زمانی برای تسلط یافتن بر هسته پویای یک کسب و کار جدید وجود نخواهد داشت.
  2. شاگردی کردن: مانند بسیاری از هنرها، یکی از به‌ترین راه‌های یاد گرفتن این‌که چطور به شکل استراتژیک بیندیشیم، هم‌کاری نزدیک با اساتید این هنر در روابطی همانند رابطه‌ی شاگردی است. چنین رویکردی، محیط کم‌خطری را فراهم می‌کند که در آن افراد تازه‌کار می‌توانند کار افراد پرتجربه و حرفه‌ای را را ببینند و از آن یاد بگیرند و از این راه، روش خاص تفکر خود را به دست آورند.
  3. شبیه‌سازی: نرم‌افزارهای شبیه‌ساز کسب و کار، ابزار بسیاری مناسبی برای توسعه بینش افراد نسبت به روابط میان متغیرهایی که عملکرد سازمان را تحت تأثیر خود قرار می‌دهند است. آن‌ها محیطی را پدید می‌آورند که در آن‌ها “پیچیدگی، قابل مدیریت” است. بدین ترتیب در این نرم‌افزارها، مدیران می‌توانند تجربیاتی ایمن و بدون خطر را کسب کنند و از این طریق، دیدگاه خوبی را نسبت به روابط علّی و معلولی به دست آورند. در محیط‌های شبیه سازی شده برخلاف دنیای واقعی اگر در بار اول جواب نگرفتید، می‌توانید همه چیز را به جای اول‌اش برگردانید و از اول شروع کنید.
  4. یاد گرفتن نظریه‌ی بازی‌ها: نظریه‌ی بازی‌ها مطالعه “بازی‌هایی” است که در آن‌ها بازی‌گران هوشمند با منافعی متضاد می‌توانند حرکت‌هایی را به جلو و علیه منافع دیگران انجام دهند که به یک پیامد (Pay-off) ختم می‌شود. فرار کردن از نظریه‌ی بازی‌ها کار بسیار آسانی و قابل توجیهی است؛ چرا که این نظریه مملو است از جزئیات ریاضی‌واری که بسیاری از آن‌ها نمی‌توانند در موقعیت‌های دنیای واقعی به کار برده شوند. اما روش‌های بسیار مناسبی نیز در این نظریه برای تحلیل موقعیت‌ها و این‌که چطور باید با هر یک روبرو شوید، وجود دارند.
  5. آموزش مبتنی بر مطالعات موردی: شما می‌توانید سرعت توسعه‌ی تفکر استراتژیک‌تان را با قرار دادن خود در معرض طیف گسترده‌‌ای از موارد (Case) واقعی افزایش دهید و به خودتان اجازه بدهید به تجربیات واکنش نشان دهید تا بتوانید از این طریق درس‌های جدیدی را یاد بگیرید. تحقیقات پیشنهاد می‌کنند که این روش برخورد با عصاره‌ی واقعیت‌ها به صورت خاص وقتی بسیار مفید است که چند موقعیت واقعی مشابه که دارای تفاوت‌های اندکی با هم هستند (و این تفاوت‌های اندک نتایج بسیار متفاوتی را پدید آورده‌الند) با یکدیگر مقایسه شوند.
  6. شکل‌دهی دوباره به دیدگاه‌ها: این اصطلاح از نظر لغوی به معنی انجام تمریناتی است که عادت‌های جدیدی را برای ذهن به وجود می‌آورند. یک مثال خوب تمرین “رفتن به بالکن” است که توسط ویلیام اوری توسعه داده شده است. وی به مذاکره‌کنندگان توصیه می‌کند خود را تحت نظم و ترتیب درآورند ـ بدون توجه به این‌که مذاکرات چقدر طولانی و سخت هستند ـ و این‌که به صورت ادواری یک قدم به عقب برگردند و “به بالکن بروند” تا بفهمند که چه اتفاقی افتاده است و چرا و براساس این دیدگاه، استراتژی‌های جدیدی را به کار بگیرند. این کار، روشی مناسب برای توسعه توانایی خودتان برای حرکت در سطوح مختلف تجرید (Abstraction) است. مثال دیگر، مثال معماری است که در آن هر زمانی که شما وارد یک ساختمان یا فضای دفتری جدید می‌شوید، به این فکر می‌کنید که چگونه باید فضای موجود را تغییر دهید تا آن‌ را محیط جذاب‌تری برای کار یا زندگی‌تان سازید. این تمرین به‌ویژه برای توسعه توانایی تخیل (Visioning) بسیار مناسب است.

منبع

پ.ن. مدتی است به انتشار مجموعه ترجمه‌های منتشر شده در این وبلاگ همراه با مجموعه‌ی مشابهی از مقالات مربوط به کار حرفه‌ای و بهره‌وری شغلی که ترجمه کرده‌ام (و هنوز این‌جا منتشر نشده) در قالب کتاب فکر می‌کنم. با توجه به استقبالی که از برخی از این مقالات روی وب شده (از جمله آمار هیت فید و خود وبلاگ یا کپی پیست‌هایی که در سطح وب شده‌اند!)‌، به نظرم این‌طوری افراد بیش‌تری می‌توانند از این مقالات استفاده کنند. مشخص‌تر بگویم دنبال ناشر می‌گردم. اگر کسی از خوانندگان محترم این وبلاگ می‌تواند در این زمینه به من کمک کند، لطفا از طریق پست الکترونیکی من به نشانی gozareha@gmail.com یا صفحه‌ی تماس با من در این زمینه به من اطلاع دهد. پیشاپیش متشکرم.

دوست داشتم!
۳
خروج از نسخه موبایل