“چرا ما ندیدیم که این داره به ما نزدیک میشه؟” اغلب مدیران تازه وقتی کار از کار گذشته این سؤال را از خودشان میپرسند. مشکل کار کجاست؟ چرا همیشه سازمانها و مدیرانشان غافلگیر میشوند؟ لئونارد فولد نویسندهی مقالهی این هفته معتقد است به یک دلیل ساده: آنها طبیعتا انتظارش را ندارند و دقیقا اشکال کارشان هم همین است: آنها هیچ سیستم هشداردهندهای ندارند که در زمان مناسب به آنها اخطار بدهد که چه خبر است یا چه خبری خواهد شد!
آقای فولد برای فرار از مشکل همیشگیِ غافلگیر شدن، یک راهحل سه مرحلهای پیشنهاد میکند:
- آیندههای خاص را پیشبینی کنید: حالا این یعنی چه؟ تا حالا اسم “برنامهریزی سناریو” به گوشتان خورده؟ برنامهریزی سناریو یعنی شما چند وضعیت مختلف را دربارهی یک موضوع خاص (مثلا رقابت در بازار) در نظر میگیرید و سعی میکنید واکنشهای متناسب و اثربخشی را که در صورت پیش آمدن هر کدام از آن حالتها باید نشان دهید را تعیین کنید. مثالی که در این مقاله مطرح شده: ویزا کارت در دههی ۹۰ بهیکباره با موجه ورود استارت ـ آپهای اینترنتی روبرو شد. پیشبینیهای اولیه حاکی از این بود که ویزا ممکن است در کوتاه مدت حتا تا ۱۰ درصد سهم بازارش را از دست بدهد. تهدید، جدی بود! برای مقابله با این تهدید، تیم استراتژی و هوشمندی کسب و کار ویزا چهار سناریوی احتمالی را در نظر گرفتند: از حملهی شدید استارت ـ آپهای پرداخت اعتباری تا شکست کامل این استارت ـ آپها. هر کدام از این سناریوها روی یک استوریبورد جداگانه ترسیم شد و رقبای خاص و نتایج احتمالی هم روی هر سناریو مشخص شدند. ویزا چند معیار را بهعنوان سیگنال نشاندهندهی رخ دادن هر یک از سناریوها دنبال کرد (مقاله را بخوانید) و سرانجام در سال ۲۰۰۱ متوجه شد که قضیهی تهدید، جدی است. پس سریعا وارد این بازار شد. پس گام اول شد: تعیین سناریوهای احتمالی و معیارهای نشاندهندهی رخ دادن هر سناریو.
- برای پایش معیارهای سنجش سناریوها، کشیک تعیین کنید! ویزا اگر گروه مشخصی را برای پایش معیارهای مشخص شده برای سناریوها نمیگذاشت، چه اتفاقی میافتاد؟ اما همهی ماجرا این نیست. فولد مثال شرکت مخابراتی را میآورد که در آن، یکی از کارکنان وقتی در جلسهای اتفاقی شنید که کارشناس شرکت رقیب دارد در مورد استراتژیهای آیندهشان چه میگوید، این اطلاعات را در قالب یک گزارش تحلیلی منظم و در اینترانت شرکت خودشان منتشر کرد! وقتی این اطلاعات مهم روی شبکهی داخلی شرکت باشند، سایر افراد هم میتوانند دربارهی آنها بحث و بررسی یا قضاوت کنند. حتا میشود رأی گرفت که آیا اطلاعات جمعآوری شده درستاند یا خیر؟ در این مورد خاص، رؤسای شرکت قبلا در مورد استراتژی جدید رقیب چیزهایی شنیده بودند؛ اما گزارش آن کارشناس باعث شد که متوجه شوند خطر، کاملا جدی است.
- سرعت تصمیمگیری را افزایش دهید: هوشمندی تنها وقتی یک دارایی است که از آن استفاده شود. همهی شرکتها به پیروزی در رقابت، بازار یا عرضهی محصول جدید میاندیشند؛ اما عجیب است که اغلب آنها در برابر یک مشکل یا فرصت چقدر کند عمل میکنند. برای حل این مشکل، باید سریع واکنش بدهیم و برای سریع تصمیم گرفتن، باید از قبل بدانیم چگونه سریع تصمیم بگیریم: مطالعه و درک و تحلیل سریع دادههای در دسترس و تصمیمگیری براساس این تحلیل. این کار نیازمند تمرین است. برای تمرین کردن میشود از “بازی کردن” کمک گرفت! مثلا در یک شرکت مواد غذایی، برای تعیین استراتژی شرکت در عرضهی یک سس جدید، ابتدا مدیران شرکت به دو دسته تقسیم شدند. یک عده مدیران شرکت رقیب شدند و یک عده هم مدیران شرکت خودشان. بعد مدیران شرکت اصلی، شروع کردند به امتحان کردن انواع استراتژیهای رقابتی و مدیرانی که حالا عضو شرکت رقیب محسوب میشدند واکنش نشان دادند. به این ترتیب هر دو گروه ماهیت تصمیمات خود و دیگران را بهخوبی درک کردند و بعد، استراتژی ارتقایی (Promotional Strategy) طراحی کردند که باعث شد سهم بازار شرکتشان حدود ۷-۸ درصد افزایش یابد.
اگر دفعهی بعدی هم پرسیدید: “ئه؟ چرا اینطوری شد؟” حواستان باشد که عالم بیعمل بودهاید و بخششی در کار نیست!
مقالهی این هفته در شمارهی نوامبر ۲۰۰۳ هاروارد بیزینس ریویو چاپ شده و دو صفحه هم بیشتر نیست. از اینجا دانلودش کنید.