“چگونه”، “چرا”های زندگی‌مان را کشف کنیم؟

در نوشته‌ی پیشین درباره‌ی تفاوت “چرا” و “چگونه” با هم حرف زدیم. گفتیم که پرسیدن “چرا” معجزه می‌کند. گفتیم که پاسخ “چرا”، راز و مسیر موفقیت ما را در زندگی و شغل‌مان روشن می‌سازد.

بیایید کمی دقیق‌تر و از زاویه‌ی دید دیگری به تفاوت میان “چرا” و “چگونه” بنگریم: “چگونگی” با انجام کارها سر و کار دارد. هر کاری؛ درست باشد یا غلط! می‌شود کار غلط را به بهترین شکل انجام داد. نه؟ اما “چرا” به دنبال کشف و انتخاب “کار درست” است! و همین کشف کار درست، تمامی آن چیزی است که من در مسیر “رفتن برای رسیدن” به آن نیازمندم.

باز ناگزیریم به‌سراغ گذشته برویم: تا به‌امروز چند بار شده که از انجام کاری پشیمان باشید؟ و چند بار شده که از انجام ندادن کاری افسوس بخورید؟ صدها بار. شاید هم هر روز، هر دو وضعیت را تجربه کرده باشید. “چرا” آن پشیمانی‌ها و این افسوس‌ها را تجربه می‌کنیم؟

چند پاسخ (و شاید بهانه!) معمول در این زمینه را با هم مرور کنیم:

  • “خوب من در اون لحظه که تصمیم گرفتم این کار را بکنم (یا نکنم) واقعا اطلاعاتم و تجربه‌ام کم بود. اگر می‌دونستم که کارم غلطه، خوب این کار را نمی‌کردم.” وجدان‌مان را قاضی کنیم: واقعا چند بار در طول مسیر غلط را که می‌رفتیم، با نشانه‌های غلط بودن مسیر مواجه شدیم یا تذکر دیگران را شنیدیم؛ اما ندیدیم و گوش ندادیم؟
  • “من فکر می‌کردم کار درستی می‌کنم. واقعا هم کارم درست بود؛ اما نتیجه‌ …” کار درست با نتیجه‌ی نامطلوب. این یکی چند بار اتفاق افتاده است؟ واقعا در چند درصد اتفاقات بد زندگی خودمان اصلا مقصر نبوده‌ایم؟
  • “اصلا دوست داشتم که این کار را انجام بدم. خودم کردم؛ خودم هم باید تاوان‌ش را بدم.” بله. خودم این اشتباه را مرتکب شدم. اما مشکل این‌جاست که این انتخاب‌های غلط و تاوان دادن‌ها، مدام در حال تکرارند. آیا جایی از فرایند تصمیم‌گیری‌های من در زندگی نمی‌لنگد؟

حالا به جنبه‌ی مثبت ماجرا نگاه کنیم. اتفاقات خوب و خوشایند، لذت‌بخش و انگیزه‌دهنده‌ چطور برای ما رخ داده‌اند؟ چند درصدش برعهده‌ی شانس و اقبال و کمک‌های دیگران بوده است؟ نقش تصمیمات من در رسیدن این لحظات خوب تا چه اندازه بوده است؟ تجربه نشان می‌دهد که این‌جا “من” بسیار پررنگ‌تر از “دنیای اطراف من” است. این اصلا چیز بدی نیست. بسیار هم خوب است؛ اما به‌شرط این‌که بتوانم پاسخ یک سؤال کلیدی را بدهم: چه شد که درست تصمیم گرفتم؟ چه شد که درست انتخاب کردم؟ چه شد که کارم را درست انجام دادم؟

شاید بد نباشد دوباره سراغ نوشتن برویم. یک ورق کاغذ سفید بردارید. کاغذ را با یک خط عمودی به دو نیمه تقسیم کنید. سمت راست و بالای صفحه بنویسید: “خوب‌ها.” سمت چپ و بالای صفحه بنویسید: “بدها.” (تخته سیاه‌ دوران مدرسه‌مان را یادتان هست؟)

حالا در سمت راست ۵ اتفاق کلیدی و بسیار خوب زندگی‌تان را به‌صورت افقی کنار هم بنویسید. در سمت چپ هم ۵ اتفاق کلیدی و بد زندگی‌تان را. حالا وقت حسابرسی است: هر اتفاق خوب / بد را در زیر آن در یک جمله خلاصه کنید. مثلا من نوشته‌ام:

  • اتفاق خوب ـ  قبولی در کارشناسی ارشد: من یک روز از طریق یک دوست متوجه شدم دانشگاه محل تحصیل دوره‌ی کارشناسی، دوره‌ی ارشد مدیریت گذاشته و من در کمال ناامیدی اما با اعتماد به نشانه‌های مثبتی که در مسیر دیدم و با دانستن این‌‌که واقعا چرا MBA می‌خواهم بخوانم، از مراحل قبولی گذشتم!
  • اتفاق بد ـ شکست اولین پروژه‌ی من: من بدشانسی آوردم و قربانی اشتباهات کارفرما شدم؛ اما شاید هنوز مدیریت پروژه برای من زود بود. من به‌دلیل نداشتن ظرفیت مسئولیت‌پذیری بالا را نداشتم و البته نداشتن تجربه‌ی عملی مدیریت پروژه شکست خوردم.

مثل من، زیر هر واژه‌ای که به‌نظرتان در تحقق نتیجه تأثیر کلیدی داشته و البته کنش / واکنشی از سوی خود شما بوده خط بکشید. سعی کنید تا حد امکان، اتفاقات خوب یا بد را از هم مستقل تحلیل کنید. حالا با گروهی از واژه‌های کلیدی مواجهید. مجموعه‌ای از اقدامات و ویژگی‌های شخصی خود شما که باعث موفقیت یا شکست‌تان شده‌اند!

اما یک سؤال: در این‌ تمرین ساده چه کردیم؟ کار عجیبی نکردیم؛ فقط تلاش کردیم تا با تحلیل “چگونگی”های زندگی‌مان به پاسخی برسیم که ریشه‌ی اصلی ماجرا را برای من مشخص می‌کند: “چرا موفق شدم / نشدم؟”

واژه‌های‌تان را گوشه‌ای یادداشت کنید. با آن‌ها کارهای زیادی داریم!

دوست داشتم!
۹

لینک‌های هفته (۱۷۰)

پیش از شروع: 

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (دیگ ریدر به‌ توصیه‌ی من!) دنبال کنید (به‌یاد زنده‌یاد گودر!)
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. برای مطالعه‌ی منتخبی از به‌ترین و مهم‌ترین اخبار و مقالات انگلیسی که مطالعه می‌کنم، از این‌جا مجله‌ی گزاره‌ها در فلیپورد را مطالعه کنید و اگر دوست داشتید مشترک آن شوید!
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. 
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی و کار حرفه‌ای:

یلدای تنهایی (امیر مهرانی؛ The Coach) (عااالی بود این مطلب امیر عزیز.)

توصیه‌ای ساده ولی مهم در مورد تنظیم محتوای ایمیل‌های کاری (نادر خرمی‌راد)

برای یک آینده بهتر مالی، امروز چه چیزی را قربانی می‌کنید؟ (محمدجواد محبی؛ یک ریال)

خود مدیریتی یا کارمندی (ابراهیم شادفروغ؛ ۸۰۲۰) (خب اتفاقی متوجه شدم این دوست عزیز دوباره نوشتن را از سر گرفتند. خوش آمد می‌گویم!)

اعتماد به‌ نفس واقعی چگونه است؟

۷ نکته از شبکه‌سازی ابررابط‌های موفق – ایستنا (منظور طبیعتا شبکه‌سازی حرفه‌ای است.)

مدیریت کسب و کار:

آیا کسب و کارها هم شب یلدا دارند؟ (رضا قربانی؛ مدیر رسانه)

گوگل و سرمایه‌های انسانی (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)

قدرت معماری برند (استاد پرویز درگی)

همکاری تیمی | محسن احمدی

مدیران استراتژیست چگونه رهبری می کنند؟

سه نکته برای انگیزش کارکنان (محمد سالاری)

کسب و کار و اقتصاد فاوا:

آیا دره سیلیکون در غلبه بر فقر جهانی سهیم خواهد بود – بخش اول و آیا دره سیلیکون در غلبه بر فقر جهانی سهیم خواهد بود – بخش پایانی (عااااااالی! به‌ترین مطلب هفته.)

نقض مالکیت معنوی: بردی‌کوچک، باختی‌ بزرگ (محمدرضا شعبانعلی) (اعلام موافقت شدید طبعا!)

چگونه فناوری شغل‌ها را نابود می‌کند(بخش اول) و چگونه فناوری شغل‌ها را نابود می‌کند(بخش اول) (این هم یک مقاله‌ی عالی دیگر از مجله‌ی شبکه.)

گوگل پلاس آینده گوگل است – زومیت (من هم‌چنان مخالفم!)

مراحل جدید بازی ATG را خودتان طراحی‌کنید (اگر گفتید چرا در این دسته‌بندی قرار گرفته این مطلب!؟)

علم و فناوری:

برترین تحولات علمی جهان در سال ۲۰۱۳ از دید نشریه «ساینس» (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

توقعات ما از دنیای فناوری اطلاعات در سال ۲۰۱۴

ایسنا – پنج رویداد مهم دنیای اینترنت در سال ۲۰۱۳

از اودیسه تا اینسپشن: چگونه «خواب» الهام‌بخش هنرمندان شد

افراد مضطرب و نگران بیشتر می‌خوابند

فناوری همراه:

روزی که گوگل مجبور شد از دوباره پروژه اندروید را شروع کند – تبعات رونمایی آی‌فون در ژانویه ۲۰۰۷ برای گوگل (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

اقتصاد آنلاین – ۲۰۱۴ سال فبلت است نه تبلت

صنعت فاوا در ایران:

نسخه جدید تکفا در راه است (با همت مهندس جهانگرد عزیز. امیدوارم این‌بار واقعا اجرایی بشه.)

مذاکره دو وزارتخانه ایرانی با گوگل (جان!؟)

پست ناشرها را غافل‌گیر کرد

اقتصاد:

هدف‌مندسازی یارانه‌ها: دهک‌های بی‌محک (کافه اقتصاد)

اقتصاد آنلاین – اقتصاد ایران از نگاه برنده جایزه نوبل اقتصاد (گری بکر بزرگ!)

چرا ایرانی‌ها از کارهای سخت گریزان شده‌اند؟ / نتیجه یارانه نقدی واردات چوپان (تحلیل جالبی است.)

اقتصاد آنلاین – ۱۰سال درآمد نفت؛ هزینه اسباب‌کشی پایتخت

تخمین تورم سال بعد با فرض ادامه وضع موجود

آمار و اطلاعات:

کسب و کار و اقتصاد:

حدود ۲۴ میلیون ایرانی در سن ازدواج – سایت خبری تحلیلی تابناک (کلی آمار جالب هست در این سخنرانی آقای لاریجانی رئیس محترم مجلس شورای اسلامی)

هزینه تفریح پول‌دارها ۳۵ برابر فقرا/ ایرانی‌ها معادل ۲ درصد کار خود تفریح می‌کنند

اقتصاد آنلاین – سهم ۲۲ درصدی تولید از تسهیلات بانک‌ها

رونمایی از حجم تجارت خارجی ایران در ۹ماه امسال

اقتصاد آنلاین – بازده بورس ۱۳۲ درصدی شد

فاوا در ایران و جهان:

بیشترین کاربران اینترنت در کدام شهرها هستند؟

پیش‌بینی IDC از رشد ۶ برابری ارزش بازار داده‌های بزرگ تا ۲۰۱۷ – ایستنا

ایتنا – مصرف داده در تلفن‌های همراه دو برابر شده است

وضعیت ایران در رتبه بندی دولت الکترونیک/ ۱۰ کشوری که دیجیتالی شدند

دوست داشتم!
۲

از دنیای “چگونگی”ها تا دنیای “چرا”ها

جان سی. ماکسول از متفکران بزرگ مدیریت دنیا گفته است: «فردی که “چگونگی” را می‌داند، هیچ‌وقت بی‌کار نخواهد ماند. اما کسی که از “چرایی” باخبر است همیشه کارفرمای خودش خواهد بود.»

فکر می‌کنید منظور آقای ماکسول از این جمله چیست؟ چیزی که من می‌فهمم این است: ما در زندگی با یک دو گانه مواجهیم: “چگونه” در برابر “چرا.” مشکل این‌جاست که چگونه آموختنی است و در مسیر زندگی، پیش روی ما قرار دارد؛ اما چرا در نگاه اول از چشم ما دور می‌ماند. چگونه را از پدر و مادرمان گرفته تا زندگی در جامعه و بعدها مدرسه و دانشگاه و درس و مشق و کتاب و بعدترها سازمان‌هایی که در آن‌ها کار می‌کنیم، به ما می‌آموزند. چگونه یعنی اصول زندگی، یعنی ارزش‌های دینی و انسانی، یعنی روش‌های کار و کسب و زندگی در جامعه‌. چگونه یعنی قانون. چیزی که باید رعایت شود. و البته در عرصه‌ی شغلی، چگونه همان دانش و مهارت و تجربه‌ای است که آن را در قالب “تخصص” می‌آموزیم و به جهان پیرامونی‌مان عرضه می‌کنیم. ما برای زندگی در جامعه، نیازمند آنیم که “چگونگی”‌ها را بیاموزیم و به آن‌ها عمل کنیم.

اما در عرصه‌ی زندگی شخصی‌مان هم با چگونگی‌ها تا دل‌تان بخواهد سر و کار داریم. بیایید چند سؤال را با هم از خودمان بپرسیم:

  • چگونه زندگی می‌کنیم؟ کیفیت زندگی ما چگونه است؟
  • چگونه کار می‌کنیم؟ آیا از کارمان راضی هستیم؟ آیا دیگران هم از کار ما راضی‌اند؟
  • در اوقات فراغت، چه نوع کتاب / مجله / وب‌سایت / فیلم / سریال / برنامه تلویزیونی / … را دوست داریم؟

هزاران سؤال شبیه سؤالات بالا می‌توانیم از خودمان بپرسیم. این پرسش‌ها را می‌توان در یک عبارت این روزها بسیار آشنا خلاصه کرد: “سبک زندگی.” سبک زندگی یعنی سبک و سیاقی که برای زندگی کردن‌ام برگزیده‌ام. سبک زندگی یعنی مجموعه‌ای از انتخاب‌های شخص من از مجموعه‌ کارها و تجربیات و حس‌هایی که در دنیای اطراف وجود دارند (درباره‌ی جنبه‌های اجباری زندگی و وقایع ناگهانی صحبت نمی‌کنم. بیایید با خودمان صادق باشیم: چند درصد از زندگی ما، خارج از محدوده‌ی کنترل خود ماست؟)

اما تا به‌حال چند بار گوشه‌ای نشستیم و به “چرا”یی این سبک زندگی اندیشیده‌ایم؟ چند بار از خودمان پرسیده‌ایم که چرا این کار و این تجربه‌ی حسی را از میان هزاران گزینه برگزیده‌ام؟ چرا آن یکی تجربه نه؟ چرا این کار را همیشه انجام می‌دهم؟ چرا آن کار را یک بار انجام دادم؟ حتی کمی روزمره‌تر: چرا در محل کار با همکار (الف) برخورد خوبی ندارم؟ چرا (ب) را دوست خوبی می‌دانم؛ اما دوست ندارم (پ) را حتی اتفاقی ببینم؟ و هزاران “چرا”ی دیگر.

واقعیت تلخ اما در عین حال شیرین زندگی این است که عمر ما در این دنیای خاکی محدود است. خدای مهربان به ما این فرصت را داده تا در طول سالیان عمرمان، کارهای خوب و حس‌های خوب و تجربیات خوب را انتخاب کنیم. اما مسئله این است که با هر انتخابی، جا برای انتخابی دیگر تنگ می‌شود. و بدتر زمانی است که یک انتخاب بد، تبدیل به “عادت” شود و راه را بر هزاران انتخاب خوب ببندد.

هوارد جورج جایی گفته است: “نمی‌دانیم روز نخست چه کسی آب را کشف کرد؛ اما می‌توانیم مطمئن باشیم که آن کاشف، ماهی نبود!” برای ماهی بودن لازم نیست کار عجیبی انجام بدهیم: کافی است با جریان زندگی روزمره و حس هر لحظه همراه شویم و آن‌چه در پی آن است، فراموش کنیم. اما آیا این مسیری که در آن شنا می‌کنم و پیش می‌روم، مسیری است که در انتهای زندگی‌ام، وقتی به آن می‌نگرم، برق رضایت را در چشمانم و شوق را در اعماق قلبم جرقه بزند؟ و این‌ سؤال که پیش کشیده شود، زندگی طعم دیگری خواهد داشت.

از “چگونه” تا “چرا” مسیر ناهمواری را باید طی کرد. برای هر چگونه، می‌توان چرایی طرح کرد؛ اما مشکل این‌جاست که برعکس‌اش برقرار نیست: هر چرا، لزوما چگونه ندارد. چرا ویران‌کننده است و آشفتگی درونی به‌همراه می‌آورد. چرا دردناک است و زندگی‌سوز.

اما جنبه‌ی مثبت ماجرا را هم می‌توان دید: “چرا” دقیقا همان نقطه‌‌ی تمایز زندگی هر فردی با دیگران است. هر کسی “چرا”های خاص خودش را دارد و کشف پاسخ آن‌ها است که انسان‌های بزرگ را پدید می‌آورد. “چگونه” را که همه ـ آگاهانه یا ناآگاهانه ـ انتخاب می‌کنند و براساس آن زندگی می‌کنند! اما “چرا”، “چگونه” معجزه می‌کند؟

با نوشته‌های بعد من همراه باشید.

دوست داشتم!
۱۸

لینک‌های هفته (۱۶۹)

بالاخره سر موقع پست لینک‌های هفته منتشر شد! 🙂

پیش از شروع: 

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (دیگ ریدر به‌ توصیه‌ی من!) دنبال کنید (به‌یاد زنده‌یاد گودر!)
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. برای مطالعه‌ی منتخبی از به‌ترین و مهم‌ترین اخبار و مقالات انگلیسی که مطالعه می‌کنم، از این‌جا مجله‌ی گزاره‌ها در فلیپورد را مطالعه کنید و اگر دوست داشتید مشترک آن شوید!
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. 
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی و کار حرفه‌ای:

طاهره جوان، سَمبُل خودباوری (فقط توصیه‌ی اکید می‌کنم بخونید. به‌ترین مطلب هفته!)

دنبال کردن «اخبار» بد است، یا چرا رها کردن اخبار شما را شادتر می‌کند | یک پزشک (یک هفته‌ی اخیر تجربه‌اش کردم و کلا موافق این پست هستم!)

برندسازی شخصی و نقش داستان‌سرایی در تقویت آن (استاد پرویز درگی) (عااااااالی!)

چرا رئیس‌های باهوش و «تنبل»، کاراتر از بقیه هستند؟! (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک) 

راهنمای‌ سخنرانی برای افراد خجالتی (مهران نصر؛ رسانه‌های امروز)

با چقدر درآمد اضافی احساس موفقیت مالی می‌کنید؟ (محمدجواد محبی؛ یک ریال)

مدیریت کسب و کار:

نمونه های مدیریت بد (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)

سرپرست دفتر توسعه فناوری و اطلاعات سازمان ثبت اسناد توضیح می‌دهد: ثبت شرکت‌های تجاری چگونه است؟ (بسیار نکات مهمی داره. بخونیدپ۱)

یک فنجان قهوه با مشاور مدیریت (۲) (محمدرضا شعبانعلی)

بزرگ‌ترین آفت کسب و کارهای کوچک چیست؟ (رضا قربانی؛ مدیر رسانه)

ماندلای درون خویش را جستجو کنیم (محمد سالاری)

کسب و کار و اقتصاد فاوا:

حقیقت یا دروغ: استیو جابز به حرف‌های مشتریان گوش می‌داد – زومیت (البته با یک تفسیر جالب!)

آیا کنسول‌ها بازنده‌اند؟

چیزهایی‌که دره سیلیکون نمی‌خواهد بداند – بخش اول (مقاله‌ی جالبی است در مورد تبعات اجتماعی سیلیکون‌ولی)

۵ مسیر چالش برانگیز پیشروی CIOها که منجر به رشد یا شکست شرکت خواهد شد – ایستنا

دانش و فناوری:

آخرین نوشته والت ماسبرگ برای «وال استریت ژورنال» – تضاد عاقبت به خیری‌ها و سرخوردگی‌های روزنامه‌نگاران و وب‌نویسان (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک) (حرف دل تمام وبلاگ‌نویسان حرفه‌ای. بخوانید حتما.)

یک خبر بد برای بدخواب‌ها: دیگر فرمول شمردن گوسفند برای به خواب رفتن کار نمی‌کند!

Zeitgeist 2013 منتشر شد: آمار بیشترین عبارات جستجو شده گوگل در سال ۲۰۱۳ – زومیت

چرا لوگوی گوگل این گونه رنگ‌آمیزی شده است؟ (جالب!)

ایسنا – حل کشمکش‌های انسانی با فرمول ساده ریاضی

فناوری همراه:

اچگونه فایل‌های PDF و EPUB را به اپلیکیشن Google Books در اندروید اضافه کنیم – زومیت

رسانه‌های اجتماعی:

گذر از رسانه سنتی به اجتماعی | رسانه‌های اجتماعی

چرا باید کاربر «هشیار» شبکه‌های اجتماعی باشید؟ داستان عکس‌های جعلی مجسمه ابوالهول پوشیده شده از برف (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

صنعت فاوا در ایران:

بانک‌های برتر ایران در مبادلات الکترونیکی

جهانگرد از برنامه‌ریزی برای توسعه تمام شبکه‌های دسترسی خبر داد

واگذاری انحصاری ارسال خریدهای اینترنتی به پست

اقتصاد:

اقتصاد آنلاین – روند نزولی سرمایه‌گذاری‌اقتصادی در ایران

اقتصاد آنلاین – افزایش‌سرمایه بانک‌مرکزی به ۳۷۰۰ میلیارد تومان

آمار و اطلاعات:

کسب و کار و اقتصاد:

اقتصاد آنلاین – درآمد نفتی ایران به ۲۳ میلیارد دلار رسید

وزیر کار:۲٫۵ میلیون شغل بدون طرفدار وجود دارد/۴٫۵ میلیون دانشجو در آستانه ورود به بازار کار

تکمیل پروژه‌های عمرانی ۴۰۰ هزار میلیارد اعتبار و ۲۰ سال زمان می‌خواهد

اقتصاد آنلاین – شاخص امید به زندگی در ایران؛ ۷۰ سال

اقتصاد آنلاین – صادرات نفت تا ۳۰ سال دیگر صفر می‌شود

۳۷ میلیون بشکه نفتی که فست‌فود می‌شود/هزینه نیم میلیونی هر خانوار برای غذای آماده

 اقتصاد آنلاین – امیدواری ۷۹درصد فعالان‌اقتصاد به‌بهبوداوضاع

فاوا در ایران و جهان:

اقتصاد آنلاین – ۱۰ پیش‌بینی موبایلی بزرگ برای سال ۲۰۱۴

سرمایه‌گذاری ۳۲ میلیارد دلاری خاورمیانه در IT – ایستنا

مدیرعامل شرکت ارتباطات ثابت از فعال بودن ۱۰۰میلیون سیم‌کارت تلفن همراه در کشور خبرداد

جمعیت توسعه‏‌دهندگان نرم‏‌افزاری جهان به ۱۸.۵ میلیون نفر رسید

۱۰ پیش‌بینی برای بازار خدمات پردازش ابری در سال ۲۰۱۴

دوست داشتم!
۳

سازمان مطلوب؛ از “هست” تا “بود”

در طی سال‌های اخیر به‌دلیل شغل‌م به‌عنوان یک مشاور مدیریت، به سازمان‌های زیادی سرک کشیده‌ام. سازمان‌هایی با ابعاد مختلف: از بزرگ‌ترین و معروف‌ترین وزارت‌خانه‌ها و سازمان‌های دولتی و بانک‌ها گرفته تا یک استارت‌آپ یک نفره. سازمان‌هایی با قدمت‌های مختلف از چند روز تا شاید نزدیک به صد سال عمر. خارج از زندگی شغلی هم در نشست‌ها و گپ‌های دوستانه، همیشه با آدم‌ها در مورد شغل‌شان و سازمان محل کارشان صحبت می‌کنم. از این مشاهده‌ها و گفتگوها، نکات جالبی را در مورد وضعیت سازمان‌های ایرانی کشف کرده‌ام که تلاش می‌کنم به‌تدریج این‌جا در مورد آن‌ها بنویسم. موضوع بحث این بار، درباره‌ی وضعیتی ناخوشایند در چرخه‌ی عمر سازمان‌ها است که خودم هم تجربه‌اش کرده‌ام: نوستالژی سازمانی که “بود!”

تجربه‌ی کار کردن در یک سازمان “می‌تواند” حتی در صورت کوتاه بودن، دل‌نشنین و فراموش‌نشدنی باشد. روی قید “می‌تواند” در این‌جا تأکید دارم: خیلی وقت‌ها هم واقعا “نمی‌شود.”‌ اما وقت‌هایی هست که کار کردن در یک سازمان برای مدیران و کارکنان آن سازمان، تبدیل به تعلق خاطر نسبت به آن سازمان می‌شود (همان بحث شهروندی سازمانی که در ادبیات ره‌بری در مورد آن بحث می‌شود.) در ایران، این ماجرا معمولا در شرکت‌های کوچک‌تر بیش‌تر اتفاق می‌افتد (این‌جا با بحث فلسفی‌ و چرایی‌ش کاری ندارم): این‌که یک عده آدم در کنار هم بخش مهمی از زندگی روزانه‌شان را با هم می‌گذرانند و به‌تدریج سازمان شبیه خانواده‌شان می‌شود: آن‌ها از حضور در سازمان و کنار دوستان همکار (و نه همکاران دوست!) و انجام کارهایی که دوست دارند و رسیدن به نتیجه و رشد و تعالی سازمانی که در آن کار می‌کنند، لذت می‌برند و بزرگ‌ترین انگیزه‌ی کارشان هم همین است. اما … یک امّای بزرگ، خیلی وقت‌ها پایان این تجربه‌ی خوشایند را ناخوشایند می‌سازد.

در سال‌های اخیر بارها و بارها با آدم‌هایی برخورد کرده‌ام که نوستالژی روزهای خوش گذشته‌ی سازمان‌شان را می‌خوردند. فرقی هم ندارد که آن آدم در سازمان چه نقشی داشته است: از مالک کسب و کار گرفته تا افرادی در پایین‌ترین سطوح سازمانی که از بودن در یک سازمان لذت برده‌اند. اما سرانجام زمانی رسیده که یادآوری سازمانی که “بود” فقط لبخندی تلخ را بر چهره‌ها می‌نشاند؛ چرا که سازمانی که هست، آن چیزی نیست که بود!

چرا این اتفاق رخ می‌دهد؟ فارغ از نقش عوامل تأثیرگذار محیط بیرونی سازمان، در درون سازمان چه فعل و انفعالاتی باعث پدید آمدن چنین وضعیتی می‌شوند؟ در این‌جا قصد دارم براساس تجربیات و مشاهدات خودم به چند نکته‌ی کلیدی اشاره کنم:

۱- با هم حرف نمی‌زنیم: مشکلات و اختلافات کاری و حتی شخصی، طبیعی‌‌اند و حدی از تعارض هم برای رشد و پیش‌رفت فردی و سازمانی لازم است. اما وقتی که حرف‌ها در دل می‌ماند و گفته نمی‌شود، به‌تدریج زخم‌شان کهنه می‌شود و زخم‌های کهنه، همیشه خطرنا‌ک‌اند!

۲- انتظارات‌مان از یکدیگر هم‌سطح نیستند: بخشی از این مشکل، البته ریشه در حرف  نزدن‌های ما دارد؛ اما بسیاری از این انتظارات هم با معیار منطق و علم و تجربه سازگار نیستند. کافی است کمی از انتظارات احساسی فاصله بگیریم و تلاش کنیم اندکی منطقی با دنیا و سازمان محل کارمان نگاه کنیم.

۳- تصویر ذهنی مشترکی در سازمان وجود ندارد: معمولا برنامه و استراتژی و چیزهایی شبیه آن، به‌شوخی گرفته می‌شود؛ اما فارغ از تمرکز استراتژی روی محیط بیرونی سازمان، برای حفظ حیات یک سازمان لازم است همه‌ی اعضای سازمان ـ در هر سطحی که باشند ـ بتوانند جواب این سه سؤال را بدهند:

الف ـ این سازمان چرا در این دنیا هست و اگر نباشد چه می‌شود؟ (فلسفه‌ی وجودی)

ب ـ قرار است به کجا برسد؟ (چشم‌انداز)

ج ـ قرار است چگونه به آن مقصد برسد؟ (استراتژی‌ها)

اصلا هم منظورم این نیست که همه لازم است کل برنامه‌ی استراتژیک سازمان‌شان را حفظ باشند. مهم وجود یک تصویر کلی است. شاید تنها یک جمله …

۴- توزیع منافع در سازمان عادلانه نیست یا آدم‌ها در مورد آن توجیه نیستند: اولی که بدیهی است. اما دومی به‌نظرم مشکل شایعی است که خیلی هم به آن توجه نمی‌شود. متأسفانه اغلب ما توجیه نیستیم این‌که حق هر کسی در سازمان چقدر است، در درجه‌ی اول براساس شایستگی‌های او، کار او و عملکردش در سازمان تعیین می‌شود و نه مقایسه با دیگران و مخصوصا مالکان کسب و کار.

۵- سرمایه‌گذاری روی توسعه و اجرای نظام‌های مدیریتی و سازمانی، برای ما صرف ندارد: این یکی خطاب مستقیم به مدیران کسب و کارهاست. زمانی فکر می‌کردم این یکی اشکال سازمان‌های کوچک است؛ اما به‌تدریج که دامنه‌ی مشاهداتم گسترده شد، متوجه شدم که متأسفانه چنین تفکری در ذهن بسیاری مدیران به‌صورت پیش‌فرض‌ جا خوش کرده است. نتیجه‌ی چنین تفکری این می‌شود که متأسفانه سلیقه‌ای عمل می‌کنیم، عملکردمان ثابت نیست و نوسان دارد و وابسته به حضور یا عدم حضور یک آدم و حتی حال و حوصله‌ی شخصی اوست و وقتی هم که او سازمان را ترک کرد، تازه یادمان می‌افتد چرا دانش و اطلاعات او را مستند نکرده‌ایم! البته خیلی وقت‌ها این چیزها در سازمان وجود ظاهری هم دارند؛ اما …

۶- اهداف شخصی‌مان را به سازمان می‌کشانیم: این یکی شاید در گاه اول خیلی بد نباشید؛ اما این‌قدر جلوه‌های بدش را در عمل دیده‌ام که متأسفانه به این مورد بسیار بدبینم. خوب است که من به‌دنبال تحقق اهداف شخصی‌ام در زندگی و کار از طریق فعالیت در سازمان باشم؛ اما خط قرمز ماجرا مانع‌تراشی برای تحقق اهداف کلان سازمان است. فرقی هم ندارد چه کسی این کار را بکند؛ از مدیر ارشد سازمان گرفته تا افرادی که در پایین‌ترین سطح سازمان فعالیت می‌کنند، همه و همه باید به این موضوع از نظر اخلاقی متعهد باشند.

۷- “اخلاق حرفه‌ای” را فراموش می‌کنیم: این یکی مهم‌ترین و بدترین عامل تأثیرگذار در سقوط سازمان‌ها است. برای ما در کتاب‌ها مثال زده‌اند که شرکتی به‌عظمت انرون و بانکی به بزرگی لیمن برادرز به‌همین دلیل نابود شدند. اما مثل همیشه فکر می‌کنیم که این‌ها داستان‌اند و ما اسطوره‌ی اخلاقی و هیچ‌وقت اشتباهات اخلاقی ـ آگاهانه باشند یا ناآگاهانه ـ به‌سراغ شرکت ما نخواهند آمد. پیشنهاد می‌کنم کمی و فقط کمی به میزان رعایت اخلاق در سازمان‌تان ـ چه توسط خودتان و چه از سوی همکاران‌تان ـ فکر کنید. فراموش نکنیم که رعایت اخلاق، مبنای اعتماد است و اعتماد چسب اصلی سازنده‌ی هویت یکپارچه‌ی سازمانی.

دوست داشتم!
۶

مثلث تجربه‌ی زندگی انسانی

تا این‌جا با هم از زاویه‌های دید گوناگون در مورد فراموشی گذشته برای نگاه به آینده صحبت کردیم. اما بیایید با هم صادق باشیم: آیا فراموشی گذشته ممکن است؟

من برای‌تان درباره‌ی خودم می‌نویسم. به دوران زندگی‌ام که نگاه می‌کنم، افسوس‌ها و لبخندهای بسیاری را در قصه‌ی زندگی‌ام مشاهده می‌کنم. چه بسیار کارهایی که باید انجام می‌دادم و ندادم و برعکس! چه لبخندهایی که تکرار نشدند و چه گریستن‌هایی که تکرار شدند. چیزی که در این میان مرا آرام می‌کند این است: زندگی‌ من، حاصل انتخاب‌های آگاهانه یا ناآگاهانه‌ی من بوده است. اجبار البته همیشه در سر راه زندگی ما قرار دارد؛ اما مسئله این‌جاست که ما آن را بیش از آن حدی که باید جدی می‌گیریم. پذیرفتن این‌که من زندگی‌ام را ساخته‌ام، اگر چه ممکن است در ابتدا حس بدی به من بدهد، اما دو دستاورد مهم دیگر برای من به‌همراه خواهد داشت:

یک ـ من باز هم می‌توانم زندگی‌ام را بسازم و این بار بهتر!

دو ـ در بازآفرینی زندگی‌ام می‌توانم خودم را بیش‌تر در موقعیت‌هایی قرار دهم که در آن‌ها لبخند، ناگزیر است و موقعیت‌های غم‌آور را نیز تا حد امکان کنترل کنم.

خوب چه زندگی شگفت‌انگیزی در انتظار من است! کمی صبر کنید. واقعیت ماجرا فراتر از این نگاه کلیشه‌ای است. صورت مسئله‌ی ما در زندگی، دو گانه‌ی شادی و غم نیست. مسئله موفق شدن یا موفق بودن هم نیست. مسئله‌ی اصلی، تأثیر متقابل “خوب زیستن” و “موفقیت” روی یکدیگر است. منظورم چیست؟ به دو نکته‌ی زیر توجه کنید:

اول: تکنیک‌ها و روش‌های موفقیت، شادی، خوب کار کردن و … معمولا فرض‌شان این است که منِ نوعی در شرایط عادی و نرمال زندگی به‌سر می‌برم و حداقل، نمودار زندگی من بالای محور مختصات خود است (و نه به‌صورت یک موج سینوسی زیر محور!) این تکنیک‌ها با این فرض، به من کمک می‌کنند تا شرایط نرمال زندگی‌ را حفظ کنم و آن بخش‌هایی از زندگی‌ام را هم که درست نیست ـ مثل عادت‌های بد ـ اصلاح کنم. فرض بر این است که یک زندگی نرمال و روی مسیرِ درست و مستقیم، به موفقیت و شادکامی و خوش‌بختی دست خواهد یافت! به بیان دیگر این تکنیک‌ها می‌خواهند به من کمک کنند تا شاد و موفق بمانم نه این‌که شاد و موفق بشوم!

دوم: “خوب زیستن” و “موفقیت” در زندگی هر یک از ما معنای خاص خودشان را دارند. یعنی خوب زیستن و موفقیت برای من یک معنا دارد و برای شما خواننده‌‌‌ی عزیز هم معنای دیگری دارد. البته که فرهنگ جامعه‌ و شرایط زندگی در کشور ، استان و شهری که در آن زندگی می‌کنیم، طبقه‌ی اجتماعی که به آن متعلقیم و هزاران عامل دیگر در شکل‌گیری این تعریف نقش دارند. اما به این نکته‌ی کلیدی توجه کنید که این خود من هستم که انتخاب می‌کنم چه عواملی در کنار هم در صورت وجود باعث تحقق “زندگی مطلوب” من می‌شوند. موفقیت هم به‌همین شکل است. من خودم موفقیت را برای خودم تعریف می‌کنم.

بنابراین، هر یک از ما باید به این دو سؤال پاسخ بدهد: “زندگی مطلوب برای من یعنی چه؟” و “موفقیت را چگونه تعریف می‌کنم؟”

اما چگونه باید به این سؤالات پاسخ داد؟ پاسخ، در درون خود ماست. این‌جاست که ارزیابی گذشته و فکر کردن به آینده در کنار هم معنا پیدا می‌کند. من باید ببینم چه چیزی در گذشته داشته‌ام که باید هم‌چنان بخشی از تجربه‌ی روزمره‌ی من باشد، چه تجربیاتی را نباید تکرار کنم و چه تجربیاتی را باید به‌دست بیاورم. برای رسیدن به پاسخ این سؤالات می‌توانیم از یک مثلث استفاده ‌کنیم: مثلث تجربه‌ی زندگی انسانی که سه ضلع دارد: هزینه / احساس / نتیجه.

من باید در زندگی‌ام هزینه‌هایی داشته باشم تا به احساسات و نتیجه‌هایی دست پیدا کنم (هزینه منظورم فقط هزینه‌ی مادی و پولی نیست؛ عمر و زمان، هزینه‌های به‌مراتب مهم‌تری‌اند که معمولا آن‌ها را نادیده می‌گیریم.) اما باید یک تعادل میان این سه جزء مهم مسیر زندگی انسان ایجاد شود تا بتوان زندگی رؤیایی را ساخت؛ همان زندگی که من می‌خواهم! بنابراین لازم است هر یک از این سه عامل را با دو عامل دیگر مقایسه کنیم:

  • چقدر هزینه به چقدر حس و چقدر نتیجه می‌ارزد؟
  • چقدر لذت به چقدر حس و چقدر نتیجه می‌ارزد؟
  • چقدر نتیجه به چقدر هزینه و چقدر حس می‌ارزد؟

نقطه‌ی بهینه‌ی این تعادل در زندگی شما کجاست؟ پاسخ جایی در درون خود شما است.

دوست داشتم!
۲۲

لینک‌های هفته (۱۶۸)

هفته‌ی پربار و باکیفیت داشتیم. 🙂 با تشکر از زحمات همه‌ی دوستان.

پیش از شروع: 

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (دیگ ریدر به‌ توصیه‌ی من!) دنبال کنید (به‌یاد زنده‌یاد گودر!)
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. برای مطالعه‌ی منتخبی از به‌ترین و مهم‌ترین اخبار و مقالات انگلیسی که مطالعه می‌کنم، از این‌جا مجله‌ی گزاره‌ها در فلیپورد را مطالعه کنید و اگر دوست داشتید مشترک آن شوید!
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. 
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی و کار حرفه‌ای:

جهان را در باغچه‌ی خانه‌ات بساز (رضا بهرامی) و چگونه شغل‌مان را اختراع کنیم (سخنرانی رضا در تدکس جوانان تهران) (عاااااااااااالی!)

کارجویان بخوانند: پنج شرط برای خاص شدن (علی واحد؛ وبلاگ آرمان) و برق بزنیم! (وفا کمالیان؛ وبلاگ آرمان) (عااااااااالی! حتما بخوانید.)

برچسب‌زنی (سوماموس)

چگونه خودمان را ببخشیم؟

۱+۱۰ نکته برای شروع یک هفته موفق

چرا زود خسته می‌شوم؟

مدیریت و کسب و کار:

در جستجوی کارکنان دانش‌گر (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های صنایعی)

دشواری تغییر (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت) (عاااااااالی!)

بازاریابی و جنگ (استاد پرویز درگی)

ماندلا و مذاکره: نقش محل در تقویت موضع گوینده (محمدرضا شعبانعلی)

جنگ زیبا و زیرکانه کوکا و پپسی (فرنود حسنی) 

چگونه جلسه‌ای را که از دستور خارج شده به موضوع اصلی بازگردانیم (محمد سالاری)

سید جلیل طباطبایی یزدی بنیان گذار کانون تحقیقات صنعتی خراسان (نکات جالبی در مصاحبه‌ی این )

کسب و کار و اقتصاد فاوا:

مایکروسافت برای نبرد با اندروید، سیستم‌عامل‌های ویندوز فون و ویندوز RT را مجانی می‌کند – زومیت

از این پس لوگوی اینتل را در زیر پیراهن بارسلونا خواهید دید! (فارنت) (یاد کمپین اینتل اینساید به‌خیر!)

دانش و فناوری:

تاریخ رمزآلود نشانه‌های کامپیوتری (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

ایسنا – چرا بوی عطرها از نظر افراد متفاوتند؟

ایسنا – افراد عاشق خرید کردن، بیشتر عمر می‌کنند!

تولید پیتزا توسط یک چاپگر سه بعدی

فناوری همراه:

فوربس: مایکروسافت جایگاه اپل را در سه سال آتی از آن خود خواهد کرد! – زومیت

تعداد نرم‌افزارهای اپل از یک میلیون گذشت

فناوری همراه:

چطوری تو LinkedIn موفق باشیم؟ (نادر خرمی‌راد)

صنعت فاوا در ایران:

چگونه به فروشگاه‌های اینترنتی اعتماد کنیم

فاز نخست تلویزیون تعاملی آغاز به کار کرد

مدیرعامل مخابرات: پتانسیل بازار مخابرات ۴۰هزار میلیارد تومان است

یک سوم ایرانی‌ها بازی رایانه‌ای می‌کنند

اقتصاد:

بازهم اوراق مشارکت (پویان مشایخ؛ خاکریز اقتصاد)

معیارهای پذیرش در هاروارد (علی سرزعیم؛ دوستدار سقراط)

راه‌های شناخت طلای تقلبی از اصل | سایت طلا

ایسنا – مجلس با تشکیل سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور موافقت کرد

دوست داشتم!
۲

لینک‌های هفته (۱۶۷)

خب مثل این‌که قرار نیست طلسم انتشار به‌موقع پست‌های گزاره‌ها شکسته شود. 😐

پیش از شروع: 

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (دیگ ریدر به‌ توصیه‌ی من!) دنبال کنید (به‌یاد زنده‌یاد گودر!)
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. برای مطالعه‌ی منتخبی از به‌ترین و مهم‌ترین اخبار و مقالات انگلیسی که مطالعه می‌کنم، از این‌جا مجله‌ی گزاره‌ها در فلیپورد را مطالعه کنید و اگر دوست داشتید مشترک آن شوید!
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. 
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی و کار حرفه‌ای:

تجربه‌های جدید – شیث (تجربیات شیث از کار کردن در دفتر اروپایی یک شرکت مهندسی مشاور بین‌المللی)

مفهوم خوشبختی (الهام اعتدالی؛ تجربه‌ها و ترجمه‌ها)

۱۰ راه مؤثر برای پایان دادن به کاری که شروع کرده‌اید

اوقات فراغت به سبک آدم موفق‌ها

مدیریت کسب و کار:

یک فنجان قهوه با مشاور مدیریت (۱) (محمدرضا شعبانعلی) (عاااااااااالی!)

هدف اصلی مصاحبه (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت) (عاااااااالی!)

دنیای چابک » چه کسی مقصر هست؟ (عاااااااااالی!)

پیوند موسیقی و بازاریابی و دستاوردهای آن برای دنیای فروش (استاد پرویز درگی)

کسب و کار و اقتصاد فاوا:

گوگل به دنبال راهی برای اجرای نرم‌افزارها بدون نیاز به نصب است – ایستنا

رازهای موفقیت گوگل و آمازون برملا شد

پس از یک سال انتشار آنلاین؛ نیوزویک انتشار نسخه کاغذی خود را دوباره از سر می‌گیرد! (فارنت)

علم و فناوری:

بله! سیم‌کشی مغز آقایان و خانم‌ها واقعا با هم فرق می‌کند! (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

راه‏‌اندازی یک موتور جستجوگر آفلاین در هند

آیا بازگشت به زندگی پس از مرگ مغزی امکان‌پذیر است؟

سرانجام یک «سایبورگ» حقوق شهروندی پیدا کرد! (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

خاطره تجربه‌های ترسناک به ما ارث می رسد

فناوری همراه:

پنج جایی که اندروید هنوز فرصت نفوذ پیدا نکرده است! (فارنت)

سیستم عامل جدید Sailfish در کنار اندروید (ورلد آی‌تی)

رسانه‌های اجتماعی:

اپل کمپانی تاپسی تحلیل‌گر داده‌های شبکه‌های اجتماعی را با پرداخت ۲۰۰ میلیون دلار مال خود کرد – زومیت

صنعت فاوا در ایران:

تصمیم برای فیس‌بوک در شورای فضای مجازی

مدیرکل فناوری اطلاعات بانک مرکزی خبر داد: انتشار اوراق مشارکت الکترونیک تا پایان سال و چک الکترونیک از اردیبهشت‌ماه

رییس مرکز توسعه فاوا: زیرساخت فناوری اطلاعات وزارت ارشاد ۱۵ سال از صدا و سیما عقب است

اقتصاد:

سقف بودجه سال آینده ۱۹۰هزار میلیارد تومان/دلار ۲۵۵۰ تومان و نفت ۱۰۰ دلار – ( Tala.ir ) سایت طلا

حجم معاملات آنلاین بورس افزایش می‌یابد

آمار و اطلاعات:

کسب و کار و اقتصاد:

فقط ۵۷ درصد اقتصاد مالیات می‌دهد

افت ایران در ۸ شاخص فضای کسب‌وکار

اقتصاد آنلاین – تورم آبان به ۴۰ درصد رسید

پیش بینی اقتصاد۹۳/نرخ رشد اقتصادی: مثبت ۳ درصد؛ تورم: ۲۵ درصد

اقتصاد آنلاین – مصرف روزانه ۶۸ میلیون لیتر بنزین در کشور

فاوا در ایران و جهان:

ایتنا – پیش‌‏بینی‏‌های آی دی سی برای صنعت آی تی در سال ۲۰۱۴

گزارش واعظی از نیاز کشور به ۱۳ هزار میلیارد تومان سرمایه گذاری در بخش اعتبارات

دوست داشتم!
۳

به بی‌عادتی کاش عادت کنیم!

در سلسله درس‌های موفقیت شخصی و شغلی گزاره‌ها هفته‌ی پیش به این‌جا رسیدیم که ۵ اشتباه کلیدی در مسیر موفقیت ما کدام‌اند. اما یک اشتباه بسیار بزرگ باقی ماند که به‌دلیل اهمیت آن تشریح آن را به نوشته‌ی این هفته موکول کردم.

در مسیر موفقیت،”کی‌ام من؟” سؤالی کلیدی است که به‌واسطه‌ی اهمیت آن، چند هفته‌ای است که در این سلسله یادداشت‌ها روی آن گیر کرده‌ایم. سؤالی که همواره و از اولین روزهای خلق بشر در این کره‌ی خاکی، جزو بزرگ‌ترین سؤالات بشر در زندگی بوده و هنوز لاینحل باقی مانده است. شاهد این مسئله، عرضه‌ی هر روزه‌ی ده‌ها کتاب و دوره‌ی آموزشی و مقاله و … برای خودشناسی است. این تازه در صورتی است که پیش‌فرض “لزوم خودشناسی” را پذیرفته باشیم. چیزی که معمولا فراموش می‌شود! چه بسیار افرادی که با سودای رسیدن به موفقیت‌های یک شبه و کوتاه‌مدت، به‌سراغ راه‌حل‌هایی رفته‌اند که از پیش محکوم به شکست‌اند. شرکت در انواع و اقسام دوره‌های موفقیت، مصرف مداوم کتب و مجلات مرتبط با موفقیت و در بهترین حالت، امتحان مداوم قرص‌ها و کپسول‌های تجویز شده توسط آن‌ها، شکل‌های ظاهرا عاقلانه‌ی ماجرا هستند. در عمل متأسفانه می‌بینیم و می‌شنویم که توسل به سحر و جادو فال‌بینی و کف‌بینی و دعا گرفتن و چیزهایی شبیه آن‌ها چقدر در جامعه تبدیل به یک راه معمول برای رسیدن به هدف شده است. تازه گذشتم از شکل‌های معمول‌تر و سخیف‌تری مانند دروغ، تهمت، ریا، کلاه‌برداری و دیگر روش‌های غیراخلاقی برای رسیدن به هدف که خیلی از آن‌ها به اجبار یا آگاهانه به یک گزینه‌ برای موفقیت افراد و کسب و کارها تبدیل شده‌اند.

بگذریم. برگردیم به سراغ بحث اصلی‌مان. همیشه یکی از دغدغه‌های من این بوده که چرا در حوزه‌ی موفقیت (چه برای مدیران و سازمان‌ها و چه برای افراد) مطالب سطحی تا این حد پرطرف‌دارند و در مقابل مطالب عمیق چندان جدی گرفته نمی‌شوند. یک دلیل‌‌اش می‌تواند این باشد که مطالب جدی دیریاب‌اند و درک‌شان نیازمند تفکر و تأمل است و می‌دانیم که این دو از سخت‌ترین کارهای روزگار ما هستند

مدتی پیش اتفاقی متوجه موضوع دیگری شدم. وقتی برای خرید یک هفته‌نامه به‌کنار دکه‌ی روزنامه‌فروشی رفته بودم و همین‌طور که منتظر بودم نوبت‌م شود، شاهد خریدهای دیگران بودم: انواع و اقسام مجلات موفقیت. کمی به چهره‌ی آدم‌ها خیره شدم: آدم‌هایی در ظاهر خسته و ناشاد و نه‌چندان موفق. این قضاوت البته قطعا دارای اشکالاتی است؛ اما مرا به‌یاد چند سال قبل انداخت. زمانی که چند نفر دوست کاملا ناموفق داشتم که مشتری دائمی این نشریات بودند. همیشه با خودم فکر می‌کردم که وقتی خواندن این نشریات برای این آدم‌ها فایده‌ی عملی ندارد؛ چرا همیشه در حال این کار هستند؟ و حالا پاسخ آن “چرا” را فهمیده‌ام. این ماجرا دو علت دیگر هم دارد که در ظاهر خیلی هم مشخص نیستند:

  1. ما در زندگی‌مان این‌قدر زخم‌های نشدن و نرسیدن را خورده‌ایم که “امید” واژه‌ی ناآشنایی برای ماست. برای همین نیاز داریم که یک عامل خارجی مدام ما را قلقلک بدهد که “می‌شود و می‌توانیم؛ چون شد و توانستند!”
  2. از جایی به‌بعد هم به‌مصرف این چیزها عادت می‌کنیم؛ صرف نظر از این‌که چقدر برای‌مان مفیدند.

و همین دو علت پنهان هستند که مصرف بی‌رویه‌ی ادبیات موفقیت را برای ما خطرناک می‌کنند: این‌که صرفا بخوانیم و در عمل هیچ تأثیری از خواند‌ه‌های‌مان در زندگی‌مان نبینیم. این البته خودش می‌تواند یک نشانه هم باشد: اگر از این دست مطالب زیاد می‌خوانیم و تأثیری نمی‌بینیم، شاید لازم باشد تجدید نظری داشته باشیم.

حقیقت این است که هدف از یاد گرفتن اصول و مهارت‌های موفقیت، مدیریت، کار حرفه‌ای و هر چیز دیگری در زندگی ما این است که از آن‌ها در عمل استفاده کنیم. این‌که هفته‌ای یک بار یا ماهی یک بار یا سالی یک بار، کتاب و مجله‌ای را به‌دست بگیریم یا در سخنرانی یا کلاسی شرکت بکنیم، نباید صرفا برای تسکین دردهای‌مان باشد. باید تأثیری در عمل هم داشته باشد؛ و گر نه نه‌تنها زمان و هزینه (دو منبع کمیاب زندگی این روزها!) را صرف چیز بی‌هوده‌ای کرده‌ایم و در نهایت چیزی به‌دست نیاورده‌ایم. حالا اگر دوست دارید که این هزینه را بکنید و چیزی به‌دست نیاورید، اختیار با خود شماست. اما لطفا به صرف این هزینه بدون دست یافتن نتیجه عادت نکنید!

نکته‌ی مهم ماجرا این‌جاست که ما باید بین سه‌ گانه‌ی هزینه / لذت / نتیجه تعادلی برقرار کنیم تا بتوانیم خودمان را در مسیر درست موفقیت قرار دهیم. چقدر هزینه به چقدر لذت و چقدر نتیجه می‌ارزد؟ نقطه‌ی بهینه‌ی این تعادل در زندگی شما کجاست؟ یکی دیگر از کلیدهای موفقیت شما، یافتن پاسخ این سؤالات است. هفته‌ی آینده بیش‌تر در این مورد صحبت خواهیم کرد.

دوست داشتم!
۶

لینک‌های هفته (۱۶۶)

پیش از شروع: 

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (دیگ ریدر به‌ توصیه‌ی من!) دنبال کنید (به‌یاد زنده‌یاد گودر!)
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. برای مطالعه‌ی منتخبی از به‌ترین و مهم‌ترین اخبار و مقالات انگلیسی که مطالعه می‌کنم، از این‌جا مجله‌ی گزاره‌ها در فلیپورد را مطالعه کنید و اگر دوست داشتید مشترک آن شوید!
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. 
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی و کار حرفه‌ای:

بیست نکته کلیدی برای یک مذاکره موفق – بخش اول (محسن احمدی)

 سلامت نیوز:چگونه شاد و پرانرژی شویم؟

سلامت نیوز: روش‌های رهایی از استرس‌های صبح

ایسنا – تماشای ورزش هم انسان را سالم‌تر می‌کند

ایسنا – شناسایی منطقه تصمیم‌گیری‌های مهم در مغز

مدیریت کسب و کار:

نقش عوامل (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت) (عاااااااالی! بهترین مطلب هفته.)

استارت‌آپ ویکند تبریز: رفاقت، ایده، شادی (فرانک مجیدی) (عااااااااااااااالی!)

فروشندگان تازه‌کار بخوانند: چک لیست فروش  (استاد پرویز درگی)

سلامت نیوز: چگونه مغز قادر به تشخیص قیمت مناسب است؟

استارت آپ ویکند تبریز؛ کار تیمی و نتیجه‌ی شیرین – وبلاگ شخصی محسن حسینیان (روایت یکی از اعضای تیم برنده)

ایران‌تلنت: ایرانسل، مپنا، نستله، هواوی و سامسونگ پرطرفدارترین شرکت‌های ایران برای استخدام متخصصان هستند

کسب و کار و اقتصاد فاوا:

هدف اینتل: تبدیل اندروید به ویندوزی دیگر!

مایکروسافت در آینده ۳ نوع ویندوز مختلف نخواهد داشت (نارنجی)

لزوم تفکر جدید شرکت‌های مخابراتی برای سرویس‌های اطلاعاتی – ایستنا

اخذ نماد اعتماد الکترونیکی برای فروشگاه‎های اینترنتی الزامی شد

علم و فناوری:

کتاب‌های کاغذی هنوز هم بادوام‌ترین وسیله ذخیره‌سازی اطلاعات هستند! (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

«اوکی گوگل» به کامپیوترهای شخصی راه یافت!

در آینده دارو نخورید، فقط لذت ببرید

آبنبات دیجیتالی هم ساخته شد

فناوری همراه:

افزایش تمایل کاربران سازمانی به خرید گوشی‌های اندرویدی

کسب و کار‌ها راهبرد مشخصی در زمینه استفاده از ابزارهای همراه ندارند

رسانه‌های اجتماعی:

اینفوگرافی کارنامه #صدروز روحانی در توییتر | رسانه‌های اجتماعی 

شبکه‌های اجتماعی و کسب‌وکار اجتماعی و نظرسنجی مک‌کینزی: تحول‌آفرینی «تکنولوژی‌های اجتماعی» در کسب‌وکار

یک‌پنجم مردم جهان عضو شبکه‌های اجتماعی هستند

صنعت فاوا در ایران:

وزیر ارتباطات: با کمک بخش خصوصی سرعت اینترنت را دو برابر می کنیم

گزارش عملکرد ۱۰۰ روزه وزارت ICT

۷ قطعی اینترنت که جریمه ندارد

مدیر عامل اپراتور چهارم: طرح تجاری شبکه فیبرنوری تا خانه، در فاز سوم

اقتصاد:

اقتصاد آنلاین – سهام بخرید، اما آهسته و پیوسته

اقتصاد آنلاین – جذاب‌ ترین کشور جهان برای سرمایه‌ گذاری؟

اقتصاد آنلاین – رئیس شورای رقابت استعفا داد 

آمار و اطلاعات:

کسب و کار و اقتصاد:

رشد منفی۳۴ و ۱۲درصدی بخش نفت و صنعت در سال پایانی دولت دهم (و کلی آمار مهم اقتصادی دیگر کشور!)

بدهی خارجی ایران اعلام شد

بازدهی بورس تهران به ۱۱۶ درصد رسید

حجم تجارت خارجی ۸ ماهه ایران ۵۳ میلیارد دلار شد

رشد ۶۹۸ درصدی چاپ اسکناس و ضرب سکه در دولت دهم

فناوری در ایران و جهان:

شاخص‌های ICT در برنامه پنجم توسعه

نتایج یک تحقیق درباره نقش تلفن‌های هوشمند در زندگی روزمره

امسال چقدر گوشی‌هوشمند فروخته می‌شود؟

دوست داشتم!
۱
خروج از نسخه موبایل