موفقیت همانند یک روز تولد خاص است که وقتی از راه رسید، میبینی همانی هستی که بودی.
آدری هپبورن
موفقیت همانند یک روز تولد خاص است که وقتی از راه رسید، میبینی همانی هستی که بودی.
آدری هپبورن
پستهای نوروزی گزارهها از امشب آغاز میشوند. 🙂 منتظر کولهپشتی ۹۵ و یک هدیهی کوچک هم باشید. اما برای شروع بد ندیدم این روزها تب معرفی کتاب در رسانههای اجتماعی داغ است (و امیدوارم کتابها همینقدر که معرفی میشوند خوانده هم شوند!) از پیشنهاد چند کتاب و مقالهی خواندنی شروع کنم.
این شما و این هم پیشنهادهای من. اول کتابهای پیشنهادی:
۱- طاق نصرت: اعتراف میکنم تصور نمیکردم بعد از خواندن جاودانگی میلان کوندرا رمانی دیگر بتواند تا این اندازه من را تحت تأثیر قرار دهد. اما هنوز خوشبختانه میشود غافلگیر شد! طاق نصرت رمان طولانی اما بسیار درخشان اریک ماریا رمارک، سرنوشت راویک پزشک جراحی است که بعد از شرکت در جنگ جهانی اول و فرار از دست نازیها، حالا در پاریس ملتهب در زمانی نزدیک به جنگ جهانی دوم زندگی میکند و دست سرنوشت، بازی عجیبی را برای او رقم زده است. در گودریدز پای این رمان سه کلمه نوشتهام: “تنهایی، عشق و سرنوشت” و فکر میکنم این سه واژه، خلاصهی داستان زندگی بسیاری از ما خواهند بود. پنج ستاره! این رمان را از دست ندهید.
۲- نیمکت داغ: برای منِ دیوانهی فوتبال، چه چیزی بهتر از کتابی که به روایت زندگی و ایدههای بزرگترین مربیان تاریخ میپردازد؟ کتاب جذاب دکتر حمیدرضا صدر با آن قلم دوستداشتنی و اطلاعات نابش، سفری است به درون تاریخ جذابترین ورزش دنیا. روایتی خوشطعم از شور و امید و خشمِ نامهایی آشنا و ناآشنا، روایتی از جنس چمن خیس و توپ گرد، روایتی از مسیر زندگی آنهایی که “ساختند تا بمانند.” چه فوتبالی هستید و چه نه، این کتاب درهایی جدید را بهروی شما در مورد الگوهای فکر و تصمیمگیری باز خواهد کرد.
۳- ۲۲ قانون ابدی بازاریابی: ال ریس و جک تروات، دو نویسندهی برجستهی حوزهی بازاریابی در این کتاب از تجربهی چند دههای خود دربارهی قوانین حاکم بر دنیای بازاریابی میگویند. قوانینی ساده و در عین حال غافلگیرکننده، مثل این: “سعی کنید یا اولین نفر بازار باشید یا اینکه بهخوبی خودتان را در جایگاه دوم قرار دهید. نفر سوم بهبعد؟ فکرش را هم نکنید!” کتاب سرشار از مثالهای گوناگون از برندهایی سرشناس و چرایی پیروزی و شکست آنها در بازاریابی است. ترجمهی کتاب هم برخلاف بسیاری از کتابهای حوزهی بازاریابی ترجمهی پاکیزهای است و همین لذت خواندن کتاب را دو صد چندان میکند. ناگفته پیدا است که این قوانین تنها در زمین بازی کسبوکار معنادار نیستند و در زندگی روزمره هم کاربردهای بسیاری میتوانیم برای آنها پیدا کنیم!
۴- هفت پرسش استراتژیک: معمولا کتابهای استراتژی یا صرفا آموزشیاند یا صرفا روایتی از کامیابی یا شکست یک شرکت یا مدیر بزرگ و نهایتا ترکیبی از چندین بهینهکاوی که به مجموعهای از قوانین پیشنهادی غیرقابل تعمیم (!) ختم شدهاند. اما “هفت پرسش استراتژیک” به عمق اقیانوس استراتژی میزند و شما را در مقام مدیر شرکت یا مشاور یا حتی علاقهمند حوزهی مدیریت، با سؤالاتی مواجه میکند که هیچ گریزی از آنها در دنیای استراتژی نیست. سؤالاتی ساده با نتایجی شگفتآور و بسیار تکاندهنده. شخصا از بسیاری از مثالهای کتاب جا خوردم! کتاب با ترجمهی بسیار خوب “مسعود سلطانی” بسیار گیرا و خواندنی است.
۵- دیوان اشعار حسین منزوی: دلم نمیآید به معرفی کتاب بپردازم و از این همراه همیشگی شبهای دراز تنهاییام ننویسم. غزلهای حسین منزوی همیشه و هنوز تازهاند و در این وانفسای دنیای پر از تیرگی و اندوه، مرهمی بر قلبهایی که شاید اندکی نور ایمانِ عشق، هنوز در آنها در حال درخشیدن است …
و حالا پیشنهاد پنج مقالهی زبان اصلی بسیار جذاب امسال (بدون ترتیب و بدون توضیح!):
Only 8% of Leaders Are Good at Both Strategy and Execution
۸ Tech Trends to Watch in 2016
Celebrating Two Decades of s+b
۳ Things Managers Should Be Doing Every Day
امیدوارم پیشنهادهای خواندنی من، مورد علاقه و استفادهی شما قرار بگیرند. منتظر پستهای بعدی تا نوروز باشید. 🙂
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمعِ پراکنده کسی رفت
شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ
زینگونه بسی آمد و زینگونه بسی رفت …
***
از پیش و پس قافلهی عمر میندیش
گه پیشروی پِی شد و گه بازپسی رفت …
***
این عمرِ سبک، سایهی ما بسته به آهیست
دودی ز سر شمع پرید و نفسی رفت …
ه.ا. سایه
پ.ن. هشتاد و هشتمین سالگرد تولد استاد بزرگ غزل معاصر، هوشنگ ابتهاج مبارک. امید که نفسِ خوشبوی استاد و شعرهایشان همچنان برای سالهای دراز این جهان را معطر کند.
یک ـ ۲۷ بهمن ماه، هفت سال پیش از این، یکی از بهترین دوستان زندگی من، بعد از ۱۶ سال دوستی نزدیک، ما را برای همیشه جا گذاشت … هفت سال از آن روز تلخ میگذرد و من روزی نیست که به آن اتفاق و “هادی” فکر نکنم. اما خوب، گذر زمانه دردها را برایت عادی میکند و یاد گذشته را دلپذیرتر. با این حال دلتنگی، از آن رازهای نامکشوف اعماق وجود بشر است که حتی گذشت روزها هم نمیتواند مرهمی برای آن باشد. اما چه میشود کرد. زندگی همین است و باید با آن ساخت و کنار آمد.
*
دو ـ در این سالها بارها برای دیگرانی که در تلخیهای زندگی روزمره گرفتار شده بودند تعریف کردهام که نقطهی عطف زندگی من روز مرگ “هادی” بوده است. روزی که بهاندازهی یک عمر پیر شدم. روزی که فهمیدم “مرگ” تا چه اندازه به ما نزدیک است و ما چقدر انتظارش را نداریم!
*
سه ـ البته که آدم در برابر سختیها دوام میآورد (چگونه و با تحمل چه دردی بماند!) اما از همان غروب تلخ ۲۷ بهمن ۱۳۸۷ متوجه شدم که چقدر زندگی در نبض تکتک لحظهها جریان دارد و چقدر باید قدر “حال” را دانست؛ حالی که شاید آیندهای را در پیش نداشته باشد. قربانی کردن حال بهپای غصههای دیروز بیمعنیترین اتفاق ممکن است. اما از آن بیمعناتر و خندهدارتر، تلخکامی ناشی از ناامیدی از فردا است؛ آن هم زمانی که حداقل در “حال” هنوز وقت برای خندیدن و لذت بردن از لحظههای زندگی را داری.
*
چهار ـ زندگی در لحظه بهمعنای فراموشی فردا نیست. تلاش امیدوارانه برای فردا و زندگی کردن رؤیاها و کوتاه نیامدن، تنها کاری است که در حال از ما بر میآید!
*
پنج ـ هفت سال است که تقریبا هر روز آیات شریفهی ۲۵۰ تا ۲۵۲ سورهی مبارکهی بقره را زمزمه میکنم؛ آیاتی که “هادی” مدتها آنها را با تلاوت بهشتی مرحوم استاد مصطفی اسماعیل زندگی کرد: قالواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا …
*
شش ـ بهیاد “هادی”، “آقا جان” و تمامی گذشتگان عزیز زندگیام، فاتحهای میخوانم و زیر لب این بیت زندهیاد حسین منزوی را زمزمه میکنم که:
تو جلوهی ابدیت به لحظه میبخشی
که من هنوزم و در من، همیشهوار تویی …
پ.ن. عنوان پست شعری است از فاضل نظری.
برترین جهاد امّت من “چشمداشتِ گشایش“ است.
رسول گرامی اسلام (ص)
عید میلاد پیامبر رحمت (ص) و امام صادق (ع) بر عاشقانشان مبارک. التماس دعا.
“لوریس چکناواریان” بزرگی از خیل هنرمندان دوستداشتنی ایران است که نامش بیش از هر چیزی مهربانی و عشق و انسانیت را به ذهن انسان متبادر میکند و شنیدن حتی جملاتی کوتاه از زبان این استاد بزرگ موسیقی حتما شنیدنی است. حرفهای استاد را که چندی قبل در مراسم تولد ۷۸ سالگیشان بیان کردهاند، بهنقل از اینجا با هم میخوانیم:
ـ هر سال کوچکتر میشوم. من انگور دیوانهای هستم که هنوز شراب نشده؛ آدم در دیوانگی است که پیشرفت میکند. اگر دیوانه نباشی، نمیتوانی در این دنیا زندگی کنی. خوشحالم که یکی از این دیوانهها هستم.
ـ اگر در اقیانوس شنا کنم، خفه میشوم، اما من اکنون در اقیانوس مهر شنا میکنم و در کنار شما هستم. آدم هیچوقت در اقیانوس عشق خفه نمیشود.
ـ خودم را جدی نمیگیرم. کار من باید در دنیا باقی بماند و این آثارم است که باید جدی باشند … من را جدی نگیرید، کارم را جدی بگیرید؛ چون کارم است که پس از من همیشه زنده است.
عمر و مِهر استاد، طولانی باد!
(منبع عکس: پرترهی استاد چکناواریان در خانهی هنرمندان)
آدم بااستعداد هدفی را میزند که هیچ کس نمیتواند؛ اما آدم باهوش هدفی را میزند که هیچ کس نمیبیند!
آرتور شوپنهاور
زمانى بر مردم خواهد آمد که در آن عافیت ده جزء است که ۹ جزء آن در کنارهگیرى از مردم و یک جزء آن در خاموشى است.
امام رضا (ع)
سالروز شهادت هشتمین ستارهی آسمان دلها تسلیت باد. التماس دعا با دلی تنگ برای عطر خوش حرم زیبایش …
ایمان دو نیمه است: نیمی در صبر و نیمی در شکرگزاری.
رسول گرامی اسلام (ص)
رحلت پیامبر اکرم (ص) ـ که این روزها مهربانیش بیش از هر زمان دیگری گمشدهی ما انسانهای این دنیای خاکی است ـ و شهادت فرزند مظلومش امام حسن مجتبی (ع) تسلیت باد. التماس دعا.
هر که خدا را آنگونه که سزاوار اوست بندگی کند، خداوند بیش از آرزوها و کفایتش به او عطا کند.
امام حسین (ع)
اربعین حسینی (ع) بر عاشقان و سوگواران “سفینهی نجات” تسلیت باد. التماس دعا.